در یکسال اخیر عربستانسعودی سعی کرده وجهه بسیار متفاوتتری نسبت به گذشته از خود نشان دهد. سعودیها ضمن حرکت بهسمت پایان دادن به جنگ یمن روابط خود با ایران را از سرگیری کرده، با چین تعاملات خود را گسترش داده و در سوی مقابل با اقداماتی همچون کاهش میزان فروش نفت و نپیوستن به پیمان صلح ابراهیم که یک ایده آمریکایی بود، سعی داشتهاند خود را بازیگری مستقل از آمریکا نشان دهند. اخیرا اما اخباری به گوش میرسد که عربستان پذیرفته در قبال شروطی همچون تشکیل کشور مستقل فلسطین روابطش با اسرائیل را عادی کند، همچنین برخی رسانهها از تلاش ریاض برای میانجیگری بین روسیه و غرب با هدف پایان دادن به جنگ اوکراین خبر میدهند. علاوهبر این موارد طی چند سال گذشته عربستان پروژههای فرهنگی و ورزشی پرهزینهای را نیز در دستورکار قرار داده که ازجمله آن میتوان به انتقال بازیکنان مطرح فوتبال با قیمتهای بسیار زیاد به این کشور اشاره کرد. برای بررسی چرایی تغییر رفتار سعودیها و تلاش پرهزینه ریاض در زمینههای فرهنگی و اجتماعی با ابوالفضل ظهرهوند، کارشناس مسائل منطقه به گفتوگو نشستهایم. او معتقد است: «ماهیت سیاسی عربستان تغییر نکرده و این کشور صرفا نوع نگاه و رویکردش تغییر کرده و درصدد است که از نقش نیابتی خارج شود و نقش یک بازیگر مستقل را ایفا کند.» مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
عربستان تاکنون اقدامات بزرگی را در عرصه سیاسی و اجتماعی درپیش گرفته است؛ ازجمله این اقدامات میتوان به ازسرگیری روابط با ایران، گسترش روابط با چین، کاهش روابط با آمریکا، پروژههای ورزشی و فرهنگی پرهزینه و همچنین تلاش برای میزبانی از مذاکرات صلح بین غرب و روسیه اشاره کرد. آیا اینکه بگوییم عربستان میخواهد وجهه حقوقبشریاش را اصلاح کند در توجیه چرایی این اقدامات کفایت میکند یا اینکه باید دلایل دیگری را جستوجو کنیم؟
در محیط بینالملل اتفاقات بهنوعی شرایط را به کشورها تحمیل میکند. تغییر در موقعیت ایالاتمتحده در منطقه و جهان که از آن به افول ظرفیت نرم تعبیر میشود. خروج شتابزده از افغانستان، افتادن در وادی جنگ اوکراین و شکست تصورات متوهمانه نمادهای این افول هستند و باعث شدهاند عربستانسعودی پس از صرف هزینههای سنگین در غرب آسیا و جنگ یمن و بینتیجه ماندن این طرحریزیها و همچنین متاثر از بازیگری ایران در منطقه و جهان به این جمعبندی برسد که به دیوار شکسته آمریکا در تامین امنیت نمیتوانند تکیه دهند؛ لذا به صلاحشان این بود که خودشان را به یک بازیگر منطقهای تبدیل کنند. عربستان ماهیتش تغییر نکرده، بلکه صرفا نوع نگاه و رویکردش تغییر کرده و درصدد است از نقش نیابتی خارج شود و نقش یک بازیگر مستقل را ایفا کند.
الان همین اتفاق میافتد. عربستان درآمد خوبی را بهویژه در همین دوران جنگ اوکراین بهدست آورده است، وابستگیاش به دلار کاهش یافته و بخش زیادی از نفت خود را به یوآن میفروشد و هزینههای امنیتیاش نیز کاهش پیدا کرده است، بنابراین میتواند رویایی برای توسعه داشته باشد، لذا طرحهایی را به اجرا میگذارد. این موارد نشان میدهد که واقعبینی در دستور کار مقامات عربستانسعودی قرار گرفته و این کشور از رویکردهای گذشته خود در حال فاصله گرفتن است. از طرف دیگر شاهدیم ترکیه بهخاطر بازیگری ناشیانهاش خصوصا در 10 سال گذشته بازنده دوم بعد از آمریکا بوده است. با پایان یافتن توافقنامه غلات امروز دیگر هیچ پل ارتباطی بین این کشور و روسیه باقی نمانده است، لذا سعودی توانست از این خلأ استفاده کند. سفر اخیر لاوروف به خلیجفارس این گزینه را برای اعراب بهوجود آورد که بتوانند در تعامل بین غرب و مسکو جایگزین ترکیه شوند. میخواهم بگویم اگر یک نظام حکمرانی بتواند بهخوبی موقعیت خودش و تغییرات بینالمللی را ببیند میتواند از فرصتها بهخوبی استفاده کند.
نشست جده اگرچه ممکن است به نتیجه خاصی نرسد اما فرصتی است برای سعودی تا وزن و جایگاهی برای خودش فراهم کند. این فرصت برای ایران هم بوده و هست. متاسفانه ما نتوانستهایم این فرصتها رو بهخوبی ببینیم که اگر میدیدم جایگاهمان خیلی متفاوتتر بود.
دلیل فاصله گرفتن عربستان از رویکردهای سیاسی پیشین خود که کاملا منطبق با خواست غربیها بوده چیست؟
مسیری که عربستان میرود با هزینه و فایده انتخاب کرده است. در شرایطی که آمریکا و رژیمصهیونیستی دارند بهنفع عربستان نیست که بخواهد در چهارچوب قضایایی همچون طرح آبراهام عمل کند، بنابراین با دیپلماسی کار را جلو میبرد.
عربستان تغییر نکرده و کماکان پیوندها و آرزوهایش را در غرب میبیند و نه در شرق، اما شرایط بینالملل جبر خودش را تحمیل میکند و عربستان نیز بهخوبی این شرایط را میبیند. در مورد رابطه با آمریکا عربستان از نقش یک کارگزار صرف خارج شده و با قبول پروژههایی همچون میزبانی از مذاکرات صلح بین روسیه و اوکراین نقش یک واسطه را بازی میکند. درمورد عادیسازی روابط با اسرائیل هم میگوید مشکلی ندارم اما شروطش را روشنتر ذکر کرده و خواهان تکنولوژی هستهای، هواپیمای اف۳۵، سلاحهای اسرائیلی و از آن بالاتر تشکیل کشور فلسطین است. اینها نشان میدهد عربستان بهصورت صفر و یکی بازی نکرده است و درحال چانهزنی و امتیازگیری از غربیهاست. البته در این وضعیت متوجه است که فعلا به امتیازاتی که میخواهد نمیرسد و به همین دلیل مسیر فعلی در رابطه با چین و روسیه و ایران را دنبال میکند. غرض آن است که متوجه باشیم ماهیت عربستان تغییر نکرده و این همان عربستانی است که قبلا میشناختیم. اما نسل جدید حاکمان این کشور عربستان را از موضع تکفیری و ایدئولوژیک خارج کرده و بهزعم خودشان واقعگرایی را در پیش گرفتهاند و در مسیر برپایی منافع فردی خود بر منافع ملی حرکت میکنند. این تجربهای است که همین الان هم دارند مزایای آن را میچشند و بهجای اینکه دائما درگیر چالشهای متفاوت باشند اکنون از رویکردهای جدیدی که در پیش گرفتهاند سودهای بسیاری بردهاند.
عربستان نشان داده که از روی کار بودن دولت جمهوریخواه در آمریکا بیشتر از یک دولت دموکرات استقبال میکند، آیا میتوان رفتارهای فعلی عربستان را از منظر تلاش برای تاثیرگذاری در انتخابات آتی آمریکا تحلیل کرد؟
فکر میکنم عربستان بهدنبال واقعگرایی است و میخواهد از پروژهای که آمریکاییها طراحی کرده بودند یعنی جنگهای نیابتی خارج شود، رویکرد بن سلمان و اطرافیانش با جریان جمهوریخواههان همراهتر است. چون ترامپ به حساب خودش واقعبینتر از بایدن بوده؛ بایدن کماکان در موضع هژمونی آمریکا و یکجانبهگرایی مانده، درحالیکه ترامپ اهل چانهزنی و معامله است. کاری که بن سلمان انجام میدهد هم همین است. الان سودی که عربستان از رابطه با چین و روسیه میبرد نقدشوندگی بالاتری دارد، درحالیکه بایدن در سراشیبی قرار گرفته است. بهنظر میرسد که بنسلمان معتقد است بایدن هرچه به انتخابات نزدیک میشود وضعیت آشفتهتری پیدا میکند و طبیعتا کسی روی اسب بازنده شرط نمیبندد. البته این موضع تا حدودی مربوط به رویکرد کوتاهمدت سعودی است و ما در کل باید عربستان را همچنان در پارادایم غربیها و نه کشورهای شرقی ببینیم. سعودیها برآورد خوبی از روندهای منطقه داشتند و دارند، آنها علیرغم اینکه نقشآفرینی هوشمندانه و چندجانبهای داشتند در نگاه دموکراتها هم چیزی را از دست ندادهاند. عربستان به فرض وقوع درگیری بین غرب با روسیه، چین و ایران خودش را از ضربه مستقیم دور کرده و همزمان بهصورت غیرمستقیم امکان همکاری با غربیها را حفظ کرده و آمریکا عمده تجهیزات اصلی خود در منطقه را در پایگاههای عربستانی و اماراتی مستقر کرده است. به همین دلیل است که میگوییم عربستان را همچنان باید در چهارچوب غرب و ناتو ببینیم. اما با اتخاذ سیاستهای مناسب خودش را از تبعات احتمالی دور کرده است و الان میتواند از ارتباط با هر دو طرف شرق و غرب نفع ببرد. اینکه گفته میشود عربستان به یک بازیگر فعال منطقهای تبدیل شده، به همین دلیل است. یعنی در کنار حفظ منافع ملی خود، تغییرات را بهخوبی رصد میکند، هزینههای خود را به حداقل میرساند و از طرفین شرق و غرب در راستای منافع خود بهرهبرداری میکند. این سیاست تا امروز آورده بیشتری به نسبت رویکرد پیشین برای عربستان داشته است.
پروژههایی که بن سلمان در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و ورزشی در پیش گرفته است چه کمکی به رویکرد جدید عربستان میکند؟
عربستان دیگر نمیتواند تفکر گذشته وهابیت را دنبال کند و نسل جدید مردم این کشور نمیتوانند این تفکرات را قبول کرده و حتی درک کنند. خود بن سلمان نیز از همین نسل است و به غرب گرایش بیشتری دارد. بنابراین بن سلمان تمام منابع مادی خود را صرف حرکت بهسمت سبک زندگی غربی میکند و خود همین مساله هم نشانه خوبی برای همان مطلبی است که پیشتر گفته شد، یعنی عربستان را همچنان باید در چهارچوب غرب دید، نه چهارچوب فرهنگ شرقی. البته رویکردهای گذشته درجهت گسترش اندیشههای وهابیت، خشونت و جزمیتهای مذهبی همچنان در بدنه اجتماعی و ساختار سیاسی عربستان وجود دارد، اما تغییرات آنها را مجبور کرده که واقعبینانهتر با مسائل برخورد کنند.