بهگزارش مرکز مطالعات سورین،وبگاه ناینتین فورتی فایو در مقالهای بهقلم «مایکل رابین» نوشت: «مقتدی صدر» بازیگری قدرتمند در عراق است و با وجود ادامه بنبست سیاسی در این کشور، کنارهگیری خود را از سیاست اعلام کرده است.
هواداران صدر بلافاصله بعد از اعلام این کنارهگیری بود که به کاخ جمهوری بغداد یورش بردند.
عراقیها در همه طیفهای سیاسی شاهد این بحران بودند و حتی با وجود اینکه اکثر عراقیها به وحشت افتاده بودند، برخی از رهبران سیاسی معتقد بودند که این بحران سیاسی به نفع آنها کار میکند.
کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا سادهلوح هستند، اگر تصور میکنند که مقتدی صدر لبه تیزی علیه ایران است؛ صرفا به این دلیل که او با برخی از بازیگران قدرت مورد حمایت ایران نظیر «نوری المالکی» -نخستوزیر پیشین عراق- و «هادی عامری» -رهبر سپاه بدر- دشمنی دارد.
شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه عمار الحکیم، یکی از اعضای چارچوب هماهنگی مخالفان، به پیروان خود گفته بود میتواند 2 تا 3 هزار نفر تلفات را طی هر درگیری در آینده تحمل کند.
این حرفی کاملا غیرمسئولانه و دعوتی به جنگ داخلی در عراق به سبک جنگ داخلی لبنان است.
«مسعود بارزانی» -رهبر حزب دموکرات کردستان- تصور میکند که او و پسرانش بر منطقه کردستان نظارت میکنند و میتوانند از هرج و مرج در بغداد سود برند. او اشتباه میکند.
کردها هرگز امنیت نخواهد داشت، مگر اینکه بغداد دموکراتیک و امن باشد. در عین حال، مالکی باور دارد که میتواند در یک جنگ فرسایشی پیروز شود و رقبای خود را از پا درآورد تا قدرت خود را به حداکثر برساند.
با این حال، فساد از کنترل خارج میشود و بوی نادرستی نه تنها شخصیتهایی مثل مالکی، بلکه متحدان آمریکا را نیز احاطه کرده است.
انتخابت زودهنگام راهحل نیست. شاید سهیمهبندی جناحها در حاشیه تغییر کند، اما جریان سیستمی تغییر نمیکند که هماکنون شکست خورده است. نیاز به یک قانون اساسی جدید همان چیزی است که امروز در عراق مورد اتفاقنظر است.
هیچ اجماعی بر سر یک راهحل برای پایان دادن به بحران سیاسی فعلی نیست، اما ایده نظام ریاستی محبوبیت پیدا کرده است.
این میتواند به معنای یک رئیسجمهور قدرتمند باشد که به دلیل ویژگیهای جمعیتشناختی عراق احتمالا شیعه خواهد بود و دولت را کنترل میکند.
باید صادقانه بگویم که جدا از رویاهای بارزانی، کردها نمیتوانند فقط بر طبق معیارهای خود زندگی کنند. آنها در مواجهه با یک انتخاب هستند: میتوانند به یک دوبی تبدیل شوند یا جمهوری دموکراتیک کنگو.
لازم است تا نظم جدیدی بر مبنای نوعی ترتیبات فدرال عمدتا در مناطق سنینشین و دیگر مناطق به وجود آید.
هیچ یک از اینها آسان نخواهد بود، اما امور ضروری هستند و روحیه مناسبی از تغییر در عراق به وجود آمده است. چندین دولت آمریکا و به نحوی گستردهتر، وزارت خارجه، سیا و شورای امنیت ملی هرگز بازیگران خوبی در عراق نبودهاند.
آمریکا دیگر یک قدرت اشغالگر نیست و نباید مثل چنین قدرتی عمل کند. انجام چنین کاری برای عراقیها توهینآمیز است.
علاوه بر این، بحران فعلی باید مایه فروتنی آن دست از آمریکاییها شود که میخواهند به تنظیم پیشنویسی از قانون اساسی عراق کمک کنند.
ممکن است که بازنگری در قانون اساسی یا بستهای از اصلاحات و بازبینیها کار دشواری باشد. فقدان قانون اساسی و همچنین، مداخله ایران، ترکیه و حتی روسیه میتواند باعث تضعیف اجماع کامل در مورد قانون اساسی شود، اما آمریکا نمیتواند عراقیها را خیلی به کاری ترغیب کند.
بعد از یک دهه که آمریکا عمدتا عراق را نادیده گرفته یا یک امر کم اهمیت دیپلماتیک دانسته، حالا وقت آن رسیده که به صورت جدی با آن تعامل داشته باشد و باید بدانیم که آمریکا دلایل اخلاقی و استراترژیک دارد تا مانع سقوط عراق شود.