به قلم: سها نوروزی
ایراس؛ منطقه شبه قاره هند به عنوان یکی از مهمترین مناطق ژئوپلیتیک شناخته میشود. این منطقه شامل کشورهای هند، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال، سریلانکا و مالدیو است. در بسیاری از منابع تاریخی از این منطقه به عنوان “هندوستان” نام برده شده است؛ از این اصطلاح همچنین برای اشاره به مناطق اطراف و جنوب شرقی رود سند استفاده میشده است. بسیاری از مورخان همچنان از واژه هندوستان برای اشاره به کل شبه قاره هند تا دوران راج بریتانیا (۱۸۵۸-۱۹۴۷) استفاده میکنند. زمانی که «هند» به یک نهاد سیاسی متمایز تبدیل شد و به عنوان یک دولت-ملت مستقل شناخته شد، کمتر از واژه هندوستان برای اشاره به آن کشور استفاده شد. بنابراین، اصطلاح “شبه قاره هند” تمایزی بین منطقه جغرافیایی که زمانی به طور گسترده هندوستان نامیده میشد و کشور مدرن به نام هند ارائه میدهد. شبه قاره هند یکی از پرجمعیتترین مناطق روی زمین است. حدود دو میلیارد نفر در آن زندگی میکنند.
منطقه شبه قاره هند از نظر جغرافیایی از شمال به هیمالیا و از جنوب به اقیانوس هند محدود میشود. مشخصه این منطقه شکاف شمالی-جنوبی بین دشت هندو-گنگتیک[۱] در شمال که شامل رودهای مهم سند، گَنگ (گنگا) و برهماپوترا[۲] است، و فلات دکن در جنوب، که رودخانه های اصلی آن شامل ماهانادی[۳]، گوداواری[۴]، کریشنا[۵] و کاوری[۶] است، میباشد. جغرافیای شبه قاره به آن شاخصترین آب و هوای موسمی جهان را داده است.
از منظر تاریخی، شبه قاره به عنوان یکی از قدیمیترین و گستردهترین مراکز تمدن از تاریخی غنی برخوردار است. در هزاره دوم قبل از میلاد، با گسترش فنآوریهای نظامی جدید در استپ آسیای مرکزی[۷]، زبان و فرهنگ قبایل هندواروپایی به سمت جنوب گسترش یافت و شروع به سبقت گرفتن از آداب و رسوم اولیه شبه قاره کرد. ادبیات وِدایی[۸] که به زبان سانسکریت نوشته شده، یکی از محصولات اولیه این فرهنگ ورودی جدید به شبه قاره بود. امروزه این ادبیات در هندوئیسم وجود دارد و مناطق شمالی شبه قاره همچنان به زبانهای مختلف هندواروپایی، از جمله هندی، اردو، بنگالی، پنجابی و مراتی[۹] صحبت میکنند.
شبه قاره در ابتدا تحت حکومت سلسله مائوریان[۱۰] (۳۲۱-۱۸۵ قبل از میلاد)، به یک واحد سیاسی تبدیل شد، که امپراتوری آن در اوج خود از جنوب افغانستان مدرن تا بیشتر ایالت کارناتاکا امتداد داشت. در طول این دوره، تبادل فرهنگی گسترده در سراسر شبه قاره باعث شد، این منطقه با برخی از نمادها و ایدههای رایج که تا عصر مدرن مشخصه شبه قاره بودهاند، عجین شود. این مسئله که سلسله مائوریان بعداً از هم پاشید، نشاندهنده دشواری پل زدن در چنین قلمرو وسیع و متنوعی بود. پس از حکومت مائوریان، شبه قاره تا زمان ظهور گوپتاها[۱۱] در قرن چهارم پس از میلاد به یکپارچگی مجدد دست نیافت. بسیاری از دستاوردهای فرهنگی و فکری هنر کلاسیک جنوب آسیا تحت حمایت گوپتاها توسعه یافت، اما دامنه امپراتوری آنها محدود به بخشهای شمالی شبه قاره باقی ماند.
تا قبل از مائوریانها، جنوب منطقه شبه قاره تا حد زیادی از فرهنگهای هندواروپایی به دور بود و تا به امروز سنگر مردمان دراویدی[۱۲] باقی مانده است. منطقه تامیلاکام[۱۳] در جنوب هند، محل اقامت تامیلها، شامل سلسلههای پاندیا[۱۴] (در مادورای[۱۵])، چرا[۱۶] (در ساحل مالابار[۱۷]) و چولا[۱۸] (در تانجاوور و دره کاوری[۱۹]) بود.
در قرن شانزدهم مغولها (گورکانیان)، سلسلهای از مسلمانان ترک از آسیای مرکزی، به دهلی رسیدند. اگرچه مغولها نه اسلام را به منطقه معرفی کردند و نه اولین فرمانروایان مسلمان در شبه قاره بودند، اما تطبیق اولیه آنها با آداب و رسوم محلی و نخبگان، به این سلسله کمک کرد تا حکومت خود را تا حدی گسترش دهد که از دوره مائوریانها دیده نشده بود. در حالی که امپراتورهایی مانند اکبر شاه و جهانگیر به شکوفایی امپراتوری کمک کردند ولی غرور و انحطاط که نمونه آن در حکومت سرکوبگرانه اورنگ زیب دیده میشد، منجر به زوال نهایی مغولان شد. اگرچه دوره حکومت مغولها تأثیر شگرفی بر محیط فرهنگی و اجتماعی مسلمانان و هندوهای شبه قاره بر جای گذاشت، بسیاری، اختلافات جمعی امروز در منطقه را به نارضایتیهایی که در اواخر دوره مغول وجود داشت، نسبت میدهند.
با ورود شرکت بریتانیایی هند شرقی[۲۰] در قرن هجدهم و به دنبال آن تحمیل استعمار بریتانیا در سال ۱۸۵۸، شبه قاره تحت کنترل واحد بریتانیا قرار گرفت. در حالی که مسلمانان و هندوها در طول چند دهه جنبش برای استقلال همکاری کردند، برخی از مسلمانان خواهان ایجاد یک کشور جداگانه شدند. نتیجه آن، تجزیه هند و پاکستان در سال ۱۹۴۷ بود که در آن انتقال جمعیت ۱۵ میلیون نفری در مدت تنها ۹ هفته انجام شد. از زمان استقلال، هند و پاکستان همچنان با جمعیتهای بزرگ و متنوع خود دست و پنجه نرم میکنند. پس از سالها مشخص شد پاکستان غربی و پاکستان شرقی قادر به حفظ اتحاد نیستند و نارضایتیها در پاکستان شرقی منجر به یک جنگ خونین برای استقلال بنگلادش در سال ۱۹۷۱ شد.
در همین حال، مسلمانانی که در هند مانده بودند از دهه ۱۹۸۰ با فشار فزایندهای مواجه شدند، بهویژه با ظهور نیروهای سیاسی که برای دولت سکولار هویت هندویی قائل میشدند. تنش بین کشورهای شبه قاره هند تا قرن بیست و یکم ادامه یافته است؛ به ویژه در کشمیر، منطقه مورد مناقشه در شمال شبه قاره که در ابتدا در برابر پیوستن به هند یا پاکستان مقاومت کرده بود.
هند
هند بزرگترین کشور آسیای جنوبی و هفتمین کشور بزرگ جهان از نظر مساحت است. به دلیل گستردگی کشور و تنوع فرهنگ در ایالتهای مختلف، هیچ زبان ملی در هند وجود ندارد. با این حال، هندی زبان رسمی دولت است و اکثریت مردم به آن زبان صحبت میکنند. زبان انگلیسی نیز در این کشور دارای جایگاه زبان رسمی است و به طور گسترده در آموزش عالی و تجارت رسمی استفاده میشود. هر ایالت یک یا چند زبان رسمی دارد. قانون اساسی هند ۲۲ زبان را به رسمیت میشناسد. علاوه بر این، زبانهای تامیل[۲۱]، سانسکریت، تلوگو[۲۲]، کانادا[۲۳]، مالایالام[۲۴] و اوریا[۲۵] امتیاز زبان کلاسیک را دریافت کردهاند. دیگر زبانهای اصلی در هند عبارتند از بنگالی[۲۶]، مراتی[۲۷]، اردو[۲۸]، گجراتی[۲۹]، پنجابی[۳۰] و آسامی[۳۱].
پاکستان
پاکستان سی و ششمین کشور بزرگ جهان از نظر مساحت است. بیش از شش زبان در این کشور صحبت میشود، اما بیش از ۷۵٪ از کل جمعیت این کشور، به زبان اردو صحبت میکنند. انگلیسی زبان رسمی است که عمدتاً در تجارت رسمی، دولت و قراردادهای قانونی استفاده میشود. این گویش انگلیسی به انگلیسی پاکستانی معروف است. سایر زبانهای اصلی عبارتند از پنجابی، سارایکی[۳۲]، پشتو[۳۳]، سندی[۳۴] و بلوچی. زبان پنجابی بیشتر در ایالت پنجاب، زبان سارایکی در جنوب پنجاب، زبان پشتو در ایالات خیبرپختونخوا[۳۵]، سند و بلوچستان صحبت میشود. زبانهای سندی و بلوچی نیز زبانهای برجستهای در ایالات سند و بلوچستان هستند.
بنگلادش
بنگلادش از دیگر کشورهای جنوب آسیا، از غرب، شمال و شرق با هند، در جنوب شرقی با برمه و از جنوب با خلیج بنگال همسایه است. این کشور همراه با ایالتهای هندی همسایه شامل بنگال غربی و تریپورا[۳۶] ، بخشی از منطقه قومی-زبانی بنگال را تشکیل میدهد. بیش از ۹۸ درصد مردم بنگلادش به زبان بنگالی به عنوان زبان مادری خود صحبت میکنند. این زبان در سال ۱۹۵۲ به رسمیت شناخته شد، زمانی که مردم بنگلادش (پاکستان شرقی سابق) برای دستیابی به حقوق خود برای صحبت به زبان مادری خود فعال شدند، که منجر به جنبش زبان شد. به منظور ادای احترام به جنبش زبان و حقوق قومی-زبانی مردم در سراسر جهان، در سال ۱۹۹۹، ۲۱ فوریه به عنوان روز جهانی زبان مادری اعلام شد. علاوه بر بنگالی، انگلیسی نیز به عنوان زبان دوم در میان طبقات متوسط و بالا استفاده میشود و به طور گسترده در آموزش عالی و سیستم حقوقی کاربرد دارد.
بوتان
مانند افغانستان، بوتان نیز یک کشور محصور در خشکی در جنوب آسیا است که در انتهای شرقی هیمالیا قرار دارد. از شمال با چین و از جنوب، شرق و غرب با هند همسایه است. زبان ملی بوتان، بوتانی (Dzongkha)، یکی از ۵۳ زبان خانواده زبانهای تبتی است. در حال حاضر ۲۴ زبان در بوتان صحبت میشود، جایی که همه آنها به جز زبان نپالی متعلق به خانواده زبانهای تبتی-برمه[۳۷] هستند.
نپال
نپال یکی دیگر از کشورهای محصور در خشکی در جنوب آسیا است. این کشور در رشته کوههای هیمالیا قرار دارد و از شمال با چین و از جنوب، شرق و غرب با هند همسایه است. شمال کوهستانی نپال دارای هشت کوه از ده کوه بلند جهان است، از جمله بلندترین نقطه روی زمین، کوه اورست. این کشور دارای میراث زبانی متنوعی است که از چهار گروه زبانی اصلی سرچشمه میگیرد: هندوآریایی، تبتی-برمه، مغولی و زبانهای بومی مختلف. نپالی زبان رسمی ملی است و تقریباً نیمی از جمعیت (۴۴٫۶٪) به آن زبان صحبت میکنند. علاوه بر این، نپال خانه حداقل چهار زبان اشاره بومی است.
سریلانکا
سریلانکا کشوری جزیرهای در جنوب آسیا است که با کشورهای هند و مالدیو هممرز است. این کشور مذاهب، اقوام و زبانهای بسیاری را در خود جای داده است. زبانهای رسمی سینهالی[۳۸] و تامیل[۳۹] است و انگلیسی زبان واسط محسوب میشود. انگلیسی به طور گسترده در سراسر کشور برای اهداف آموزشی، علمی و تجاری استفاده میشود.
مالدیو
مالدیو کشوری جزیرهای در اقیانوس هند-دریای عرب است. این کشور از نظر جمعیت و مساحت کوچکترین کشور آسیایی است. زبان رسمی و رایج این کشور دیوهی[۴۰] است که یک زبان هندوآریایی است. خطی که برای نوشتن دیوهی استفاده میشد در طول زمان تغییر کرده است.