کشورهای ساحلی خزر گرچه دارای اشتراکات ژئوپلتیکی هستند، اما مواضع و راهبردهای غیر همسو و تعریف متفاوت اعضای این حوزه از منافع ملی و منطقهای موجب شده در حال حاضر اختلافات و رقابتهایی در میان اعضا حاکم باشد. این شرایط میتواند بر رژیم حقوقی – سیاسی دریای خزر نیز تبعات منفی داشته باشد.
هیراد مخیری، کارشناس مسائل حوزه قفقاز و آسیای مرکزی در گفت وگو با قدس اظهار کرد: بایستههای نظریات ناظر بر سیاست و روابط بینالملل گواه بر این است که اتحادسازیهای کشورها و قدرتهای منطقهای در وهله اول حول مسائل چندگانه نظامی، امنیتی و اقتصادی و در مسیر حفظ و ارتقای منافع چندگانه کشورها قرار میگیرد. در وهله دوم باید توجه داشت اتحادسازی در دوران گذار نظمهای بینالمللی به عنوان عاملی ضروری برای تثبیت جایگاه قدرتهای بزرگ منطقهای است. اتحادسازیها در قالب عضویت در سازمانهای بینالمللی نوین نیز در چارچوب همین گزاره مورد تحلیل قرار میگیرد. عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای در سایه حضور دو ابرقدرت شرقی مانند چین و روسیه و در قالب همکاریهای استراتژیک و حتی رقابتهای امتیازساز صورت گرفته است.
عوامل مؤثر بر ژئوپلتیک دریای خزر
مخیری افزود: باتوجه به همین موضوع، ژئوپلتیک دریای خزر نیز باید باتوجه به اشتراک منافع کشورهای ایران، روسیه، ترکمنستان، قزاقستان و جمهوری آذربایجان در دریای خزر از یکسو و از سوی دیگر در امتداد چانهزنیهای این کشورها در ترسیم فرایند نوین حقوقی دریای خزر و متأثر از تقابلات سیاسی در راستای امتیازسازیهای منافع چندگانه کشورها مورد بررسی قرار بگیرد. بدون شک در شرایط خاص دوران گذار به نظم جدید بینالمللی، ترسیم معاهدات بینالمللی منتج از نشستهای پیدرپی در فرایند محیط بینالمللی براساس ظرفیتهای استراتژیک نظامی، امنیتی و درنهایت اقتصادی کشورها دستهبندی میشود. ایران با نگاهی واقعگرایانه بر مبنای درک واقعیتها، فهم ابزار مؤثر خود برای امتیازگیری، توجه به عمق استراتژیک در خاورمیانه مانند کشورهای عراق، یمن، سوریه و همچنین طبق بازدارندگی و تجهیزات نوین نظامی در جنگهای سایبری، الکترونیکی، صنعت هوایی و نظامی و دریایی، رویکرد جدیدی را در ارتقای منافع خود در رژیم حقوقی دریای خزر مدنظر قرار داده است.
وی همچنین گفت: ارتقای منافع ایران در برابر کشورهای ذینفع دریای خزر میتواند جایگاه قدرت کشورمان در قفقاز را هم پوشش بدهد. ورود ناوشکن دیلمان به خزر نمایانگر رویکرد جدید ایران در مسیر امتیازسازیهای سیاسی در راستای ارتقای منافع آن قلمداد میشود که در آینده نزدیک نیز شاهد سیر صعودی چنین رویکردهایی از سوی ایران خواهیم بود. با مرور تاریخ روابط بینالملل میتوان دید معاهدات بینالمللی براساس ضروریات قدرتها در اوج رقابتهای بینالمللی دستخوش تغییر قرار میگیرد. بدین ترتیب کشورهای قدرتمند این معاهدات بینالمللی را باتوجه به ضروریات خودشان در اولویتهای آخر قرار میدهند یا حتی منجر به نقض تعهدات میگردند. تثبیت معاهدات، امری است دستخوش تمدید قوانین و از جایگاه کشورهای طرف معاهده در سلسله مراتب قدرت متأثر میشود. ایران نیز بهمنظور بازتولید جایگاه قدرت خود در مسیر اتحادسازیهای نوین امنیتی قرار گرفته که متقابلاً تضمین و تثبیت قدرت، نیازمند بازیگردانی فعالانه کشورمان باتوجه به ظرفیتهای چندوجهیاش است.
ایران و روسیه، دو قدرت اصلی
این کارشناس سیاسی تصریح کرد: ایران و روسیه در تقسیمبندیها به عنوان دو قدرت اصلی دریای خزر محسوب میشوند. سایر کشورهای ذینفع حوزه دریای خزر نیز براساس توجه به سلسله مراتب قدرت و همچنین مطابق اصل هزینه و فایده تضادسازی در روابط با ایران و روسیه به عنوان صاحبنظران دریای خزر، به تدوین تعاملات سیاسی خود با این دو کشور میپردازند. با این شرایط، در گام اول باید ردپای مسئله نفوذ غرب در آنارشیسازی و تضادسازیهای رژیم حقوقی دریای خزر را در عوامل واگرایی مشاهده کرد. براساس اولویتها، ابتدا جمهوری آذربایجان و رویکردها و تصمیمات و اقدامات آن باید در رتبه نخست واگرایی و تضادسازی قرار بگیرد و سپس قزاقستان و ترکمنستان را لحاظ کرد. البته بهجز جمهوری آذربایجان، دو کشور قزاقستان و ترکمنستان به دلیل اقتضائات تاریخی و مسائل سیاسی و امنیتی به نوعی نگاه مصلحت اندیشانه در رابطه با ایران و روسیه دارند. متقابلاً کشور آذربایجان نیز از یکسو نیمنگاهی به حامیان غربی و از سوی دیگر نیمنگاهی به سایر اعضای رژیم حقوقی دریای خزر دارد، به همین دلیل در حال حاضر خود را در مسیر پیشبرد اهداف و عملیاتی ساختن اهداف غرب در آنارشیسازیهای قفقاز جنوبی قرار داده است.