نویسنده: شایان اویسی
بزرگترین بحران فعلی غرب پایان یکجانبهگرایی کشورهای مهم و تاثیرگذار در معادلات جهانی است. دیگر نه خبری از نفت ارزان در ازای امنیت است نه همراهی با غرب و دوری از رقبایش در ازای کمک نظامی و مالی و نه عادی سازی روابط با اسرائیل و کمک مالی و تسلیحاتی به جنگ اوکراین در ازای تهدید و یا کمک اقتصادی. غرب تمام اهرمهای فشار و بستههای پاداشی که داشته را از دست داده است. راهبرد فعلی امریکا ایجاد ارعابهای جدید جهت ترساندن کشورهای راهبردی و جذب آنها به مسیر یکجانبه گرایی که خلاصه آن انقلابها وجنگهای جدید است. امریکا تلاش دارد با ایجاد ارعابهای جدید کشورهای منطقه را وادار به یکجانبهگرایی به سمت خود کند کاری که خیانت به منافع ملی کشورهای متعدد است اما امریکا به خوبی میداند ارعابهای جدید راهی برای تبدیل خیانت به ضرورت هستند. غرب دائما طی دهههای اخیر ایران را متهم کرده که قصد صدور انقلاب خود به منطقه را دارد و کشورهای مجاور را بیثبات کرده است! آنها مدام میگویند ایران باید انتخاب کند که یک ملت است یا یک انقلاب! همین امریکا که بانی بهار عربی و جنگهای ویرانگر پس از آن در منطقه بود وقتی ایران وارد مسیر تنش زدایی با همسایگانش شد تا جایی که توانست علیه آن توافقات اقدام کرد. طبیعتا غرب باید خواهان پایان انقلابیگری در ایران باشد. اما در جریان جنگ ترکیبی پاییز ۱۴۰۱ برخلاف خواست عمومی مردم معترض و حتی اپوزسیونها در اقدامی خلاف رویه تبلیغاتی خودش علیه ج.ا طی سالیان اخیر، مدام در رسانههایش از واژه انقلاب جهت تعریف اعتراضات استفاده کرد به حدی که بعد از عدم تمایل عمومی به این واژه مجبور شد خیزش ملی را جایگزین خیزش انقلابی کند. حال سوال این است که چرا امریکا چنین سیاستی را دنبال کرد؟ مگر مدام نمیگفت ج.ا باید انتخاب کند یک ملت است یا یک آرمان و انقلاب؟ چرا به زور سعی داشت یک انقلاب دیگر در ایران بسازد؟ شاید گمان کنید این انقلاب متمایل به امریکا و ارزشهای غربی بوده و برای همین بیثبات کننده نیست اما این تصور از اساس غلط است! فرض کنید انقلاب حاصل جنگ ترکیبی غرب با شعار زن زندگی آزادی محقق میشد. امریکا به گماشتههایش که نقش رهبری این اعتراضات را در ایران و خارج بر عهده داشتند سپرده بود و تاکید داشت در قانون اساسی خود این را قرار دهند که باید زنان در راس هرم قدرت سهم مشخصی بر عهده داشته باشند. در این شرایط ایران در مجاورت کشوری همچون افغانستان تحت حکومت طالبان چه وضعی داشت؟ به طور حتم جنگ ایران و افغانستان اگر قطعی نبود درگیری در مرزها و قطع روابط و صدور انقلاب را شاهد بودیم و مدام در تنش دائمی به سر میبردیم زیرا طالبان رویکردی کاملا مخالف با ارزشهای انقلاب ایران داشت و فارسی زبانان آسیای میانه تحت تاثیر انقلاب ایران بودند و همین طور از طرفی پادشاهیهای عربی با وجود اصلاحاتشان به جهت سهم زنان در راس هرم قدرت مجددا با ایران درگیر بودند و ایران انقلابی جدید با آنها نیز دچار تنش بود و مجددا سرنوشت توافق ایران و پادشاهی سعودی دچار سرنوشت پیمان الجزایر پس از انقلاب سال ۵۷ میشد! جهت فهم بهتر مطلب میبایست به این پرداخت که مدیاهای لندنی عربی به شدت سعی داشتند شیخ محمد بن راشد را متهم به آزار و بدرفتاری زنان و دخترانش و یا شاهزاده محمد را متهم به انزوای مادر و همسرش کنند! وضعیت ایران و ترکیه هم بهتر از روابط با بقیه کشورهای منطقه نبود و تنش با اردوغان و حمایت از اپوزسیونهای آن جزو دستورات امریکا به گماشتگانش در اپوزسیون بود. ایران مجددا باعث ارعاب منطقه میشد و کشورهایی که مسیر چندجانبهگرایی را انتخاب کرده بودند وارد مسیر یکجانبهگرایی به سمت غرب میشدند و روابط با قدرتهای شرقی دچار بحران جدی میگشت و امریکا مجددا حکومت ایران را متهم به بیثباتی منطقه، حمایت از فمنیستها و زنان کرده که نظم منطقه را تهدید میکند و لازم است غرب در امور منطقه به جهت حفظ ثبات مداخله و ایران را منزوی نگه دارد. با این توضیحات میتوان فهمید امریکا اصلا وضعیت خوبی در منطقه ما ندارد و به دنبال یک اهرم ارعاب انقلابی سکولار جدید میگردد تا بتواند کشورهای منطقه را از ایران دور و با هم درگیر و به غرب و اسرائیل نزدیک کند زیرا در شرایط جنگ است که کشورها وارد مسیر یکجانبهگرایی خواهند شد. بررسی بحران روابط ایران و آسیای میانه پس از خروج امریکا از افغانستان و یافتن راهی برای ارتباط با پشتونها جزو اهداف این مطلب است و راهبرد مدنظر هم راهبرد برادر بزرگ است که اجرای آن نیاز به تغییرات اساسی نه فقط در دیپلماسی ایران نسبت به آسیای میانه بلکه در وزارت فرهنگ، آموزش و پرورش و میراث است تا بتوانند به کمک امور خارجه بیایند. در کنار آن بررسی بحران شرق افریقا و روابط ایران با مصر نیز جزو اهداف این مقاله است. امریکا توانسته با بحران در شرق افریقا مانع جدی بر سر راه کنترل بومی تنگههای راهبردی منطقه ایجاد کند و راهبرد دیپلماسی ایران در مقوله آب میتواند مسیر دیپلماسی در میان ترکیه با عراق و سوریه و اتیوپی با مصر و سودان را تعیین کند. زیرا مصر بحرانهای بسیاری دارد و طرح غرب خروج کنترل کانال سوئز از اختیار مصر است و جنگ سودان و بحران اقتصادی و خصوصا تنش آبی جزو مسائلی است که میتواند مصر را ناچار به فروش کانال سوئز کند.
طالب؛ اهرم فشار امریکا علیه ایران!
امریکا سعی دارد ایران را وادار کند تا در ازای دریافت ارزهای خارجی و پول حاصل از صادرات مواد خام مانند نفت، آب و غذا خریداری کند تا نتواند منابع کافی جهت بازسازی زیرساختها و تاسیس ساختارهای جدید خود را برای توسعه بدست بیاورد و یکی ازین اهرمهای فشار امریکا سدسازیهای افغانستان و ترکیه است. امریکا میخواهد ایران وارد مسیر خام فروشی و خرید غذا و آب و فرآورده شود! اگر ایران وارد مسیر آب در ازای پول و نفت در برابر افغانستان شود مصر و عراق نیز در برابر اتیوپی و ترکیه وارد این مسیر میشوند و اگر ایران وارد مسیر جنگ برای آب شود معادله در دو جای دیگر هم به همین روال خواهد بود که مجددا باعث موجی از بیثباتی در منطقه و یکجانبهگرایی کشورها به سمت غرب میشود.
《حسین طائب مشاور فرمانده کل سپاه اظهار کرد: به دلیل اینکه ایران دارای بحران آب است آمریکاییها تلاش کردند ایران در مقابل فروش نفت آب یا غذا وارد کند و از سوی کسی که باید دوگانگی را اجرا میکرد گفته شد اگر آب، هوا و غذا میخواهید باید دم کد خدا را ببینیم.
طائب گفت: با یگانه شدن حاکمیت ورق برگشت؛ در گذشته ۱۶ هزار میلیارد نفت میفروختیم و در مقابل آن غذا وارد میکردیم به گونهای که به مدت سه سال فروش نفت ما با واردات غذا یعنی گندم، روغن، و دانههای روغنی برابر بود بنابراین فرصتی برای پیشرفت باقی نمیماند》
(آمریکا برای امتیاز گرفتن از ایران اغتشاشات را طراحی کرد/خبرگزاری مهر/۱۵ دی ۱۴۰۱)
البته این تنها راه مهار و کنترل ایران به عنوان یک کشور مستقل نبوده و نیست! تنها کشور خلیج فارس که امریکا در آن پایگاه نظامی ندارد ایران است پس تنها کشوری که غرب توان ایجاد یکجانبهگرایی به نفع خود ندارد هم ایران است این یعنی تنها جایی که چین میتواند بدون نگرانی وارد شود و امریکا نتواند کشور مدنظر را وادار به بیرون راندن چین بکند ایران است به همین دلیل امریکا نیاز به اهرم فشار دیگری دارد و آن ناامنی مرزی و تنش آبی است. اما گماشتگان غرب در ایران طور دیگری واقعیت را گفته و طوری مسائل را تحلیل میکنند که انگار غرب چیزی به ما خواهد داد که دوری از آن به ضرر کشور خواهد بود و چین کماکان با هماهنگی امریکا اقدام خواهد کرد!
《اعراب خلیج فارس و اسراییل برای چینیها به مراتب با اهمیت تر از ایران هستند و بیجینگ، درپی تقابل با غرب به خاطر ایران نیست…با حذف غرب از معادلات بینالمللی ایران، کار بنیادی در حل و فصل مشکلات اقتصادی کشور بسیار مشکل خواهد بود. با نگاه به شرق میتوان بقا داشت اما اقتصاد ایران نخواهد توانست به فنآوری پیشرفته، سرمایهگذاری قابل توجه خارجی، مزیت نسبی و روابط عادی بانکی و مالی دسترسی پیدا کند. چینیها، بدون همآهنگی با آمریکا نسبت به ایران سیاستگذاری نمیکنند.》
(چرا روابط ایران با روسیه استراتژیک شده است؟/محمود سریعالقلم)
مقامات ایران خصوصا نیروهای مسلح در جریان بوده و هستند که غرب چیزی به ما نخواهد داد و صرفا به دنبال بازار مصرفی بوده و جایی برای غرب آسیا در معادلات و نظم جهانی مدنظرش لحاظ نکرده است. پس غرب کلا قصد مهار و کنترل تمدن ایران را دارد و با تغییر رفتار ایران و یا تغییر حکومت هم رویکردشان تغییر نمیکند.
《شرکتها و بانکها و سرمایهداران غربی فاقد رویکرد و سیاستگذاری مستقل از دولتهای خود بوده و بر اساس خواست دولتمردانشان عملا از اجرای تعهدات خود در قبال خواستهها و طرحهای توسعهای عربستان شانه خالی کردند.
دیری نپایید که این حقیقت برای سران عربستان مسلم شد که اقتصاد و سرمایهداری بخشی از ابزار قدرت غرب برای تسلط بر کشورهاست و در عمل تکنولوژی و دانش روز را در اختیار سایر کشورها قرار نمیدهند و صرفا به دنبال بازار مصرف برای کالاهای خود هستند که عملا با طرحهای توسعهای بنسلمان همخوانی ندارد.》
(اهداف عربستان از اتخاذ رویکرد جدید در حوزه سیاست خارجی/نور نیوز/۲۰ فروردین ۱۴۰۲)
گماشتگان غرب که عموما از نزدیکان حسن فریدون هستند در گذشته هم سعی داشتند بگویند به فرض شکست دادن غرب و خروج آن از منطقه ایران توان جذب و رهبری منطقه را در معادلات جهانی نداشته و کشورهای منطقه نیز ایران را دشمن پنداشته و تمایلی هم برای همکاری ندارند. لازم است بگوییم این افراد تحلیلهایشان غلط نیست و لازم نیست به تحولات اخیر منطقه و توافقات جدید برای رد این ادعاها اشاره کرد زیرا هدفشان از گفتن چنین حرفهایی تحلیل و کمک به مقامات نیست بلکه سعی دارند باورهایی را در ذهن نخبه جامعه ایرانی جا بیندازند!
《کدام منافع مشترک، ایران را به منطقه متصل میکند؟ در روابط بینالملل امروز، منطقه گرایی به معنای اتصالات گسترده اقتصادی بسیار مرسوم شده است. اما این منطقه گرایی، به پیشنیازهایی در حوزه باورهای سیاسی و فرهنگی و تاریخی وابسته است و به همین دلیل ده کشور عضو آسهآن (ASEAN) در جنوب و شرق آسیا به موازات تعلقات وسیع تاریخی و اجتماعی و حتی مذهبی و هم اکنون اقتصادی، نمونه ای موفق از منطقه گرایی را رقم زده اند. یک وقت جبر جغرافیایی باعث میشود کشوری با همسایهی خود تعامل کند بدون اینکه او را قبول داشته باشد مانند کره جنوبی نسبت به چین. اما زمانی یک کشور، همسایهی خود را به دلایل مختلف در ذهن و قلب خود قبول دارد مانند کشورهای اسکاندیناوی. به نظر میرسد حتی عراقیها که اشتراکات فراوانی با ایران دارند، در نهایت با هم زبانهای خود راحتترند. پاکستان عمدتاً خود را با اعراب خلیج فارس تعریف کرده است. اعراب خلیج فارس، کانونهای مشترک فراوانی با هم دارند و با ثروت چند تریلیونی، انتخاب های فراوانی دارند و در اعماق ذهن خود، ایران را صرفاً جبر جغرافیایی می دانند. حتی جمهوری آذربایجان حلقههای مشترک بسیاری با ترکیه و اسراییل ایجاد کرده است. به نظرمی رسد ترکیه هم مرتب در پی شکار فرصت ها است》
(کدام کشور دقیقترین شناخت از ایران را دارد؟/محمود سریعالقلم)
امریکا در کنار فشار به ایران جهت خرید آب و غذا در ازای فروش مواد خام جهت نبود منابع برای ساخت زیرساختهای جدید و انزوایش در منطقه همچنین به شدت سعی دارد تا با برگ تروریسم مرزهای ایران را درگیر بیثباتی و هرج و مرج
کرده تا اهرم فشاری قوی علیه ایران ایجاد کند و بتواند حاشیه امنی برای اسرائیل با تمرکز ایران از غرب آسیا به آسیای میانه ایجاد کند و جنگهای داخلی عراق و سوریه را در آسیای میانه بازآفرینی کند. امریکا همزمان در عراق و افغانستان مرزهای ایران را دچار بحران کرده است.
《وزیر دفاع روسیه که به میسنک (پایتخت بلاروس) سفر کرده است، در نشست وزاری دفاع سازمان پیمان امنیت جمعی گفت: اعضای ائتلاف نظامی ناتو بهجای تلاش برای بازسازی افغانستان پس از خروج عجولانه از آن، به شیوه های گوناگون تلاش میکنند تا باردیگر در منطقه آسیای مرکزی حضور پیدا کنند.
شویگو افزود: واشنگتن قصد دارد از ظرفیت گروه های مسلح و غیرقانونی حاضر در افغانستان برای بی ثبات کردن منطقه استفاده کند.
افغانستان همچنان کانون بی ثباتی است و تهدید اصلی از سوی گروه های مسلح غیرقانونی پس از به قدرت رسیدن طالبان افزایش یافته است. شویگو تاکید کرد: ما معتقدیم که آمریکا می خواهد از همین وضعیت برای بی ثبات کردن اوضاع منطقه استفاده کند و به همین دلیل هم در حال استقرار مجدد جنگجویان از گروه هایی در خاورمیانه به افغانستان است.
وزیر دفاع روسیه سپس اضافه کرد: گسترش اقدامات تروریستی در آینده ای نزدیک به کشورهای همسایه امکانپذیر است.》
(شویگو: آمریکا با استفاده از گروههای تروریستی در افغانستان قصد بی ثبات کردن منطقه را دارد/ایرنا/۴ خرداد ۱۴۰۲)
مرزهای شرقی ایران همواره ناامن و دلیل اصلی بحران حکومت مرکزی بوده و کماکان نیز خصوصا با خروج امریکا از افغانستان خواهند بود. باید در نظر داشت که پاکستان به حدی درگیر بحرانهای متعدد خود هست که توانی دیگر برای نقش آفرینی در منطقه ندارد و امکان این هم هست که کامل از معادلات حذف و دیگر اثری از این کشور در دهههای بعدی باقی نماند. ایران میبایست بتواند پاکستان را حفظ کند اما چنین چیزی در توان ایران فعلی حتی با کمک قدرتهای دیگر منطقه نیست. از طرفی گرفتن نقش بیشتر در پاکستان منجر به تنش با شبهه قاره خواهد شد و آن قدرت جدید شرقی نیز به دنبال بیثباتی و بحران در جنوب پاکستان جهت ضربه به منافع هند است اما حفظ لااقل مرزها لازمه آن حضور بیشتر ایران در پاکستان است و پاکستان را میتوان تا حدودی وارد مدار ایران کرد.
《سردار رضایی با بیان اینکه مرزهای ایران با کشورهای همسایه مرزهای مودت و دوستی است، بیان داشت: مرزهای جغرافیای سیاسی یک خط فرضی هست و روابط بین ایران اسلامی با کشور دوست و همسایه پاکستان و افغانستان رابطه دیرینه و تاریخی است.
مهمترین راهبرد دشمن بر علیه جمهوری اسلامی ایران ، ایجاد ناامنی است که چشم دیدن این وحدت و یکپارچگی را ندارند
و با بصیرت مردم ولایت مدار و اقتدار نیروهای مسلح کماکان تیر دشمنان به سنگ خواهد خورد.
سردار رضایی با بیان اینکه مسیر شهداء را مصم تر و محکم تر ادامه خواهیم داد، خاطر نشان کرد؛ دشمنان نظام بدانند با هیچ نیرنگ و دسیسه ای نمی توانند وحدت میان این منطقه را از بین ببرند.》
(جانشین فراجا: رابطه ایران با پاکستان و افغانستان دیرینه است/فارس/۱ خرداد ۱۴۰۲)
اسرائیل تلاش دارد معادله یک طرفه در مرزهایش را در ایران بازآفرینی کند تا توازن در ناامنی مرزی بین دو کشور برقرار شود و ایران دست بالا را نداشته باشد.
《گالانت: جهت جلوگیری از تلاشهای ایران برای استقرار و حضور نظامی در سوریه، حملات خود را دو برابر کردهایم.
ایران از طریق نیروهای نیابتی خود در نزدیکی مرزهای اسرائیل، علیه ما جنگ فرسایشی به راه انداخته است.》
(تلآویو: ایران از طریق نیروهای نیابتی خود علیه ما جنگ فرسایشی به راه انداخته است/ایرنا/۱ خرداد ۱۴۰۲)
بحران در امنیت مرزهای شرقی البته نیازمند همراهی کشورهای همسایه خصوصا پاکستان است که البته راههای تغییر این وضع منجر به تغییرات اساسی در نظم منطقه جنوب آسیا خواهد شد.
《دو کشور ایران و پاکستان در مورد مرزهای مشترک دغدغه هایی دارند اما امروز تنها جمهوری اسلامی ایران نسبت به تامین امنیت در این مرزها فعال بوده و اقداماتی را انجام داده است.
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، تصریح کرد: مجلس و دستگاه دیپلماسی کشورمان بارها اعلام کرده اند و بازهم تاکید می کنیم که اگر پاکستان در تامین امنیت مرزها توانایی ندارد، جمهوری اسلامی ایران آمادگی دارد تا در عمق مناسبی از خاک پاکستان امنیت ایجاد کند البته این موضوع مشروط به درخواست پاکستان است.》
(حیدری: انتظار ما از هیأت حاکمه افغانستان رعایت حق همسایگی است/فارس/۵ خرداد ۱۴۰۲)
معمار بحران فعلی ایران و افغانستان امریکاست زیرا با کنترل رسانهها و نظام آموزشی و ملاهای افغانستان و فرهنگ سیاسی دو دهه اشغال و سد سازی اینگونه در ذهن افغانها تصویرسازی کند که ایرانیها برایشان آب همچون نفت ارزشمند است اما آب افغانستان را مفت صاحب شده و در ازای آن هیچ نمیدهند! تمام معاهدات هم استعماری و از سر ضعف دولتهای افغان بوده و میبایست یک جایی جلو این مسیر را گرفت!
《در سال گذشته بارها ما با مسئولین طالبان این بحث را داشتیم که شرایط این سد به گونهای است که این آب را به انحراف میبرد، البته این را هم باید گفت، این دریچههای سد
از لحاظ فنی دچار اشکالات بود، این مشکلات را داشت، با وجود این که طالبان متعهد شده بودند به این و اطمینان میدادند به این که آب خواهد آمد، اما به دلیل این اشکالات فنی که پیش آمده بود و خود شکل این سد باعث شد که فقط 27 میلیون متر مکعب آب آمد. متخصصینی که الان در افغانستان هستند و ما بارها به مسئولین طالبان این را گفتیم، به این که اینها برخلاف سیاستهایی که شما اعلام میکنید به گونهای عمل میکنند که آن چیزی که مورد انتظار هست نشود.
کاظمی قمی گفت: متخصصینی که از دولت قبل ماندند و اینها ارتباطاتی هنوز با مقامات پیشینی که آنها مورد ارتباط با بیگانگان هستند این را باید صراحتا گفت؛ و به همین خاطر هم ما به اینها گوشزد میکردیم که این نگرانی وجود دارد به این که این نیتی را که شما اعلام میدارید به این که آب بیاید، این اتفاق نیفتاده است.
یک واقعیت کوچک عرض کنم، من در کابل بودم، دیدم استان نیمروز را اطلاع دارم، بخشی از خود کشاورزان نیمروزی، هلمندی، قندهاری، زابلی، آنها هم الان تجمع دارند جلوی استانداری نیمروز و در کابل جلوی وزارت آب، به این که آنها هم الان دچار یک مشکلاتی هستند》
(فقط ۴ درصد از حق آبه ایران از هیرمند وارد کشور شد/تسنیم/۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲)
مقامات ایران گمان میکنند با استدلال اینکه آب باید بر اساس معاهدات وارد ایران شود طرف افغان باید آن را بپذیرد و
مدام دلیل و سند درین باره میآورند اما اصلا لحاظ نمیکنند امریکا چگونه بر روی ذهن افغانها برنامه ریزی کرده تا هر میزان آب به سمت ایران را یک خیانت ملی از سمت حاکمان بفهمند! به همین دلیل طرف ایرانی مدام میگوید از لحاظ حقوقی باید آب را به سمت ایران بیاورند اما متوجه اثرات آن در افغانستان و جو آنجا نیستند.
《محرابیان با اشاره به رهاسازی آب از سد کجکی تا سد انحرافی کمالخان گفت: بر اساس مستندات موجود و مورد استناد جهانی، طالبان در فصول مختلف اخیر رهاسازی آب از سد کجکی به سمت سد انحرافی کمالخان را انجام داده و از سد کمالخان هم آب را به ولایت نیمروز رسانده است؛ بر این اساس اگر بر خلاف معاهده مانع جدیدی در این مسیر ایجاد نشده باشد، مسئله فنی در رسیدن آب وجود ندارد.
مضافاً اینکه تنها عامل اثرگذار بر حقابه مسئله نزولات جوی است و سایر مسائل حاشیهای طرح شده ارتباطی با مسئله وصول حقابه ندارد؛ کما اینکه سابقه دارد که در سالهای اخیر در فصل بهار رهاسازی آب از سد کجکی برای رساندن آب هیرمند به ولایات هلمند و نیمروز واقع در افغانستان انجام شده و این عذر که آب از کجکی به مرز ایران نمیرسد نه از نظر حقوقی و نه از نظر تجربیات مشابه در سالهای اخیر پذیرفته نیست.》
(محرابیان: آب در کجکی وجود دارد/خبرگزاری مهر/۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲)
امریکا حداقل دو دهه برای بحرانهای آبی در ایران برنامهریزی کرده و الان در حال بهرهبرداری از آن است تا بتواند اهرم فشاری برای کنترل قدرت اقتصاد ایران و منطقه داشته باشد و نظم و رژیم حقوقی منابع آبی در جهان را به شکل جدیدی دربیاورد.
《سفیر پیشین ایران در افغانستان با تاکید بر اینکه در حال حاضر آمریکا و انگلیس به دنبال برهم زدن اوضاع و ایجاد چالش در پاکستان و شرق ایران هستند، خاطرنشان کرد: اگر امروز شاهد وضعیت خشکسالی در هیرمند هستیم بخاطر اعمال سیاستهای غرب و آمریکا علیه ایران است که با سوق دادن طالبان و دولتهای قبلی افغانستان به سوی ممانعت از ورود آب به ایران با احداث سد انحرافی کمال خان؛ به دنبال تحقق اهداف خود در منطقه هستند.
ظهره وند گفت: سد کمال خان سدی برای انحراف آب است؛ بنابراین بایستی مراقب باشیم تا در تله بازی غربیها و آمریکاییها گرفتار نشویم.》
(خشکسالی در هیرمند به خاطر اعمال سیاستهای غربی و امریکایی است/خبرگزاری مهر/۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲)
《احداث سد کمالخان که توسط ترکیه و حمایت آمریکا در افغانستان انجام شد عامل اصلی کاهش و توقف آب هیرمند است و این اقدام نقض معاهده دوجانبه 1351 محسوب میشود.
کاظمی گفت: در 20 سالی که افغانستان تحت سلطه آمریکا
بود این کشور تنها در زمینه سدسازیها در افغانستان سرمایهگذاری کرد چرا که برنامه داشت تا از آب به عنوان سلاحی علیه ایران استفاده کند؛ ترکیه نیز در سد کمالخان همکاری داشت.》
(نقض عامدانه حقابه هیرمند به “تروریسم آبی” منجر میشود/تسنیم/۴ خرداد ۱۴۰۲)
باید توجه داشت هر بحران و ضربه امریکا به ایران صرفا ضربه به ایران نبوده و نوعی راهبرد برای کنترل قدرتهای شرقی جدید است که سعی دارند در نظم نوین جهانی جای غرب را بگیرند. این راهبرد در زمان ترامپ به شدت دنبال شد و تمام فشار حداکثری با همین هدف اجرا گردید و نوعی راهبرد بازدارنده است.
《در چارچوب راهبرد ما در قبال ایران، کاملاً منطقی بود که سرِ اختاپوسی را قطع کنیم که پاهایش را دورِ تقریباً همهی کشورهای خاورمیانه پیچیده بود. به این ترتیب، گامهای بعدیمان برای جدا کردن اعضای دیگر بدن آن اختاپوس، آسانتر میشد. همچنین میتوانیم به رفتار «کیم [جونگ اون]» [رهبر کرهی شمالی]، «[ولادیمیر] پوتین» [رئیسجمهور روسیه]، و «شی [جینپینگ]» [رئیسجمهور چین] پس از این حمله نگاه کنیم؛ «نیکلاس مادورو» رئیسجمهور ونزوئلا را نیز به این فهرست اضافه کنید. نهتنها ایران را مجازات کردیم، بلکه کاری کردیم همهی این رهبران، ۴ ژانویه، قدرت بازدارندگی ما را بسیار بهتر از ۳ ژانویه درک کنند. این هم یکی
از مزیتهای جانبی رفتن به فاز حمله بود.》
(کتاب مایک پمپئو: ایران میتواند من را در خاک آمریکا ترور کند/مشرق/۳ خرداد ۱۴۰۲)
اشغال افغانستان توسط امریکا برای کنترل و تحریم ایران:
جهت فهم آنکه هدف از اشغال افغانستان توسط امریکا چه بوده میتواند به ما در درک مسائل حال حاضر کمک زیادی کرده و بتوانیم اهمیت افغانستان را متوجه شویم. امریکا یکی از راهبردهای اصلیش کنترل ایران در غرب و شرق بود تا کشورهای منطقه وابسته به ایران نشده و در مدار آن قرار نگیرند. زیرا کنترل معادلات نفت و گاز آسیای میانه و جنوب آسیا برای کنترل قدرت در آن منطقه اهمیت زیادی برای امریکا داشت. امریکا نمیخواست پاکستان از ایران نفت و گاز بگیرد و افغانستان هم امنیت کافی جهت واردات گاز از آسیای میانه را نداشت!
《قضیه برای اهل نظر و آشنا با مسائل منطقه و افغانستان، قضیه واضح و روشنی است. مسأله این است که حکومتی برسرکار بیاید که با بعضی از همسایگان افغانستانْ همجهت باشد و تحت فرمان آنها باشد، تا آنها بتوانند از این طریق، خطّ عبور و مرور نفت و گاز و تجارت با آسیای میانه را – که فکر
میکنند منفعتی در آنجا هست – مرتبط و متّصل کنند. آن سیاست خارجی و آن گروه وابسته استکباری، همان کسانی هستند که باید در این منطقه سرمایهگذاری کنند و سودشان در این است. لذا آمدند این گروه را پیدا کردند و یک مشت آدم جاهل، غافل و بیاطّلاع از اوضاع عالم و دستخوش تعصّبات گوناگون قومی و طایفهای و مذهبی و غیره را به جان مردم افغانستان انداختند و کار را به اینجا رساندند که امروز مشاهده میکنید. آنها هم هنوز به مقاصد خود نرسیدهاند و دنبال میکنند تا اینکه بتوانند خودشان را به آن مقاصد برسانند. اگر دست بیگانه نبود، مشکلات این ملت، باز به این حد نمیرسید. اگر توطئه کمپانیهای نفت و گاز – که میخواهند از اینجا لوله بگذارنند و سرمایه گذاری کنند و میخواهند کار، زیرِ امر و فرمان خودشان باشد و ارتباطی با ایران نداشته باشد که مبادا مورد خطر قرار گیرد – نبود، این حادثه پیش نمیآمد و اینگونه شکلِ خونینی پیدا نمیکرد. البته اختلافاتی بود – درگیریهای قومی بود – لکن با این شدّت و با بهکار گرفتن تعصّبات مذهبی و قومی و طایفی همراه نبود》
(بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه/۲۴ شهریور ۱۳۷۷)
اینها صرفا گفتههای فرماندهی کل قوا در آن دوره زمانی نبوده و در زمان حال نیز نیروها و گماشتگان غرب در رسانهها و دانشگاههای ایران نیز این مسائل را تبیین کرده و همین حرفها را تایید میکنند و دیگر الان چیز چندان تایید نشده نبوده و نیست.
《در رسانهها، عدهای بر این باورند که آمریکا در افغانستان شکست خورد یا فرار کرد یا به بن بست رسید یا ملت سازی به جایی نرسید. شاید اگر بخواهیم تا 80 درصد علت العلل ورود آمریکا به افغانستان و عراق در سالهای 2001 و 2003 را در یک جمله خلاصه کنیم، می توانیم بدین صورت آن را مطرح کنیم: تار و پود فوق العاده پیچیدۀ شبکه نفت و گاز و انرژی و تسلیحات آمریکا با دولت بوش و به خصوص با معاون او دیک چی نی. باید در نظر گرفت که درصدِ قابل توجهی از حدودِ 5/2 (دو و نیم) تریلیون دلار هزینه شده در افغانستان و عراق به خود آمریکا برگشته است. هزاران پیمانکار تجهیزات لازم را ساختهاند و در اختیار نیروهای نظامی و غیرنظامی قرار داده اند. صدها پروژه به شرکت های آمریکایی برون سپاری شده است. باید دید کسا نی که با خروج آمریکا از افغانستان مخا لفت می کنند آیا از اعضای هیئت مدیرۀ شرکت های بزرگ ساختِ تجهیزات هستند یا خیر》
(ایران و افغانستان در سیاستِ خارجی آمریکا/محمود سریعالقلم)
امریکا همواره درصدد کنترل آسیای میانه و محدودیت ایران در ورود به آن بوده است. چه با اشغالگری چه با تروریسم و چه با فشار به دولتهای آن جهت ایجاد یکجانبهگرایی این دولتها و هر بار هم همین سیاست را دنبال کرده است ک کماکان در پی همین است.
《مجموعه قرائن و شواهد نشان میدهد که پشت این نمایشی
که امروز در قضیه افغانستان وجود دارد، چیز دیگری است. افغانستانِ مظلوم و بدون حامی، در مقابل و دمِ چَکِ اینها قرار گرفته است؛ به خاطر اینکه یک نفر، یا ده نفر، یا صد نفر، یا هزار نفر در داخل این کشور متّهمند که قضایای انفجارهای نیویورک و واشنگتن را آنها راه انداختند؛ اما پشت این صحنه، مسأله دیگری است. اوّلاً قرائن نشان میدهد که دولت امریکا در صدد است همان کاری را که در خلیج فارس کرد، در این منطقه هم بکند؛ یعنی بیایند در آسیای میانه و شبهقارّه مستقر شوند و دست و پای خود را باز کنند و به بهانه اینکه در اینجا امنیّت نیست، حضور داشته باشند. ثانیاً قصدشان این است، با کسانی که در قضیه فلسطین، از این مردمِ مظلوم دفاع کردند، تسویه حساب کنند. بقیه مسائل، صورت ظاهر قضایاست؛ باطن قضایا اینهاست.》
(بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه/۴ مهر ۱۳۸۰)
امریکا صرفا با نظامیگری جلو نرفته و با کنترل ذهن مردم آنجا هم توانسته مانع ورود ایران در جهان فارسی زبان شود. توطئه مدنظر بسیار ریشهدار و بلند مدت بوده و بر روی چند نسل از کودکی کار شده است.
《آمریکاییها در یکی از کشورهای آسیایی چندین تُن کتاب دبستانی به زبان فارسی و پشتو برای افغانستان چاپ کردند که در دبستانهای افغانستان پخش کنند، تا چهره آمریکا در خلال این درسها برای بچههای افغانی چهره زشتی جلوه نکند و فرهنگ و دید و نگاه تاریخی افغانها بهکلّی طور دیگری شکل بگیرد. این فکر را به خیال خودشان برای عراق هم میخواهند
بکنند. این کار قطعاً با نتیجه مطلوب آنها شکل نخواهد گرفت. در بین معلّمان و مردم آنقدر عمق جنایات و دشمنی آمریکاییها زیاد است که یقیناً به نسل بعد و نسلهای بعدی منتقل خواهد شد.》
(بیانات در خطبههای نمازجمعه/۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۲)
متاسفانه یک بحران جدی ایران در آسیای میانه روابط ایران با پشتونها بوده و هست. این قوم با وجود ایرانی و فارسی زبان بودن بسیار از ایران دور بوده و کماکان نگران اصالت قومی خود بوده و در وحشت دوران صفوی و نادر شاه به سر میبرند! آنها گمان میکنند روزی اگر وارد مدار ایران در معادلات جهانی شوند و به دوران نادر شاه بازگردند دیگر هویت و اصالت خود را از دست داده و یک بخش بی اهمیت از ایران خواهند شد و امریکاییها این باور را هم ایجاد کردند که ایران به دنبال غارت ثروتهایشان و تغییر زبان و مذهب آنهاست.
《تنش در روابط بین ایران و افغانستان که ریشههای تاریخی داشت در این مقطع زمانی شدت گرفته بود. در کنار تفاوت مذهبی و میراث باقیمانده از جنگهای گوناگون در گذشته اکنون عدم تقسیم مناسب آب رود هلمند نیز یکی دیگر از دلایل تیرگی روابط بین دو کشور شده بود. پیوستگی فرهنگی دو کشور نیز به جای آنکه سبب نزدیکی آنها شود مشکلات میافزود. افغانها همبستگی فرهنگی بین دو کشور را امپریالیسم فرهنگی میخواندند و سعی میکردند از میراث
ادبی و زبانی دری و پشتون حمایت کنند..مخازن گاز و نفت پاکستان دائما کاهش مییافت، نگرانی از کمبود و نیز بهای گزاف نفت و گاز سبب میشد پاکستان در تلاش برای دست یافتن به منابع جدید برای رفع نیازهایش باشد. پاکستان همچنین مایل بود مرکز فروش نفت و گاز کشورهای آسیای مرکزی به کشورهای آسیایی شود. امریکا نیز مشوق پاکستان در پیروزی از این سیاست بود و کشیدن خط لوله گاز و نفت از آسیای مرکزی به پاکستان از راه افغانستان را به نفع کشورهای منطقه میدید. ایالات متحده مایل نبود این خط لوله در کنترل روسیه، ایران یا عراق باشد تا بدین گونه با کم کردن اتکایش به گذرگاه نفتی خلیج فارس امنیت اقتصادی بیشتری داشته باشد》
(افغانستان مردم و سیاست/مارتین یوانز/ص۲۷۷و۲۷۸)
مقامات نظامی ایران تبیین دقیق و راهبرد مشخصی در قبال تاجیکها داشته اما متاسفانه این راهبرد کماکان نتوانسته شامل حال پشتونها شود و البته بحران از طرف پشتونهاست اما ایران راهبردی ندارد.
《امیر آشتیانی در این دیدار با اشاره به بیانات مقام معظم رهبری(مدظله العالی) درباره روابط ایران با کشور تاجیکستان گفت: این روابط مبتنی بر برادری، خویشاوندی و خونی است که روابطی ماندگار و همیشگی خواهد بود.》
(امیر آشتیانی در دیدار با وزیر دفاع تاجیکستان: باید برای حفظ امنیت منطقه همکاریهای دوجانبه تقویت شود/فارس/
۸ اردیبهشت ۱۴۰۲)
راهبرد امریکا صرفا در قبال ایران این نبوده و در زمان شوروی هم با وجود فرهنگ روسی در آسیای میانه امریکا به شدت تلاش داشته تا مانع نفوذ دوباره روسیه در آنجا شود و ایرانی زدایی و مقابله با روسیه جزو سیاست غرب است.
《همه میدانند قزاقستان تلاش میکند به الفبای لاتین روی بیاورد، در حالی که ازبکستان قبلاً تغییر داده است. اما تقریباً هیچ کس آشکارا درباره دشواری آن و چه مشکلاتی برای مردم داشته، صحبت نمیکند. از سال 1991 آمریکا و سایر کشورها فعالانه تلاش میکنند وارد منطقه شوند و کشورهای آسیای مرکزی را به سمت خود جلب کنند. در اینجا تلاش برای جدا کردن زبان روسی و حتی الفبایی که ما را متحد میکند، به خوبی دیده میشود.
کارشناس روابط بین الملل افزود: این تلاشها با وجود این واقعیت انجام میشود که همه اینها با مشکلات بزرگ در درک، هزینههای هنگفت و همچنین کمبود ادبیات و کتابچه راهنمای کاربر و عدم امکان ترجمه همه مطالب به لاتین همراه است. پس چرا این اقدامات لازم است؟
برای غرب بسیار حیاتی است که روسیه را منزوی کند و برای این امر لازم است نفوذ فرهنگی، تاریخی، آموزشی و علمی آن در فضای اطراف محدود شود》
(آسیای مرکزی و فشارهای غربی؛ تابآوری «قلب اوراسیا» تا کجاست؟/فارس/۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲)
آغاز بحران:
بحران جدی در روابط دیپلماتیک ایران و طالبان بعد از خروج امریکا از افغانستان از کجا شروع شد؟ وزارت خارجه و دولت بزرگترین ضربه را از ناحیه مجلس خورده اند. زیرا برخی نمایندگان مجلس سعی داشتند تا وزیر امور خارجه را با وجود موفقیتهای بسیار در روابط با جهان عرب و قدرتهای شرقی بر سر حقابه هیرمند به جهت انتخابات مجلس در سال جاری استیضاح کنند. واکنش دولت در برابر این اقدام مجلس متاسفانه از ناحیه ضعف و عقبنشینی بود و ابتدا جلسه با نمایندگان گذاشتند و سپس افزایش فشار به طالب را دنبال کردند اما در این میان ناگهان معادله به شکلی دیگر جلو رفت. دولت سعی کرد به نمایندگان مناطق شرقی ایران و مردم آن نواحی ثابت کند در پیگیری حقابه آنها جدیت و قاطعیت دارد تا به نحوی با تبلیغات باند سبزها و نمایندگان مجلس مقابله کند! اینجا بود که جهت اثبات همین امر به شکل علنی طالبان را تهدید کرد! اقدامی مخرب که نه تنها سودی برای مردم مناطق مرزهای شرقی نداشت بلکه حتی میتوانست منافع کل مردم ایران را دچار ضربات جدی کرده و فاجعه به بار بیاورد! سبزها که صرفا نگران برجام هستند و درصدد تغییر وزیر امور خارجه و بازگشت تیم قبلی بوده هم مدام سعی در
تخریب دولت و بی برنامه و ناکارآمد جلوه دادن آن داشته و دارند. آنها دیپلماسی را کماکان همانند دوران پس از شوروی میفهمند که غرب قدرت مطلق و بدون رقیب جهان است و باید به هر نحوی شده با آن سازش و همکاری داشت آن هم غربی که اکنون در حال خرج کردن متحدان خود جهت مقابله و کنترل رقبایش است! نابودی امنیت اوکراین و تایوان و یا نفوذ و کنترل و فشار مالی بر کره و ژاپن و آلمان همه دلیلی بر این است که فرضا اگر غرب یک زمانی جاذبه داشت الان دیگر چیزی برای ارائه ندارد! اما چرا با این وجود کماکان این جماعت سبز سه درصدی به جای طراحی روشهایی جهت ضربه به غرب در بحران و افول و اندیشیدن به راههایی برای شناختن نقاط ضعف آن در حال ساختن یک ابرقدرت از غرب در ذهن مردم و مقامات هستند؟ داستان اصلا تحلیل و استراتژی نیست زیرا تحلیلگران غربی هم خودشان معترف به ضعفشان هستند! داستان حتی اگر مزدوری و سرسپردگی غرب هم بود تا این اندازه وسیع، فاجعهبار و علنی نبود! بلکه داستان برمیگردد به تعلق خاطر. متاسفانه اکثر افرادی که توهم همکاری و اتحاد ایران و غرب و در راس آن امریکا را دارند و در این باره سخنرانی میکنند و مینویسند و در حال لابی و فشار وارد کردن هستند خودشان و اقوام نزدیک خصوصا فرزندانشان در غرب ساکن بوده و به آنجا در حال رفت و آمد چه برای تحصیل و چه تجارت هستند. این منافع شخصی و خانوادگی باعث شده در ته ذهنشان این آرزو که مجددا بتوانند بدون هیچ نگرانی و دغدغه به ایران و غرب رفت و آمد و زندگی کنند به وجود بیاید. در غیر این صورت
هیچ فرد بدور از شناخت مناسبات قدرت در جهان و یا مامور و جاسوس و سرسپرده و حقوق بگیر غرب تا این حد تعدادشان در یک کشور زیاد نخواهد بود. در جامعه دیگر اندکی امید و آرزو در مردم نیست که توافق با غرب بتواند چیزی را درست کند و حتی در لایههای برانداز و ضد ج.ا هم نفرت از غرب و عدم امید به آن به شدت وجود دارد! زیرا مردم عادی بعد از برجام هیچ چیزی عایدشان نشد و از طرفی الان هم نه توان سفر و حتی مهاجرت به غرب دارند و نه دیگر وضعیت آنجا طوری است که مهاجرت بتواند زندگی افراد را بسیار تغییر دهد زیرا جنگ و بی ثباتی به غرب رسیده و بحرانهای اقتصادی هم در آنجا در حال وقوع است. این جماعت که با وجود تبلیغ درباره تنش زدایی با غرب، مروج جدی تنش زایی با کشورهای شرقی بوده و مدام همان قدر که میگویند باید از غرب آسیا و اطراف اسرائیل دور شویم به تقابل در آسیای میانه و قفقاز دولت را تشویق کرده و همین نیز باعث تشدید این بحران گردید!
همین باعث شد بلافاصله پس از تنش میان مقامات ایران و افغانستان فرماندهی کل قوا وارد میدان شود و درباره دیپلماسی مطالبی را بازگو کند.
《رهبر انقلاب معنای حقیقی «حکمت» را رفتار و گفتار «خردمندانه، اندیشیدهشده و محاسبهشده» برشمردند و گفتند: هر حرکتی در سیاست خارجی باید عقلانی و فکرشده باشد و تصمیمات و اقدامات دفعی و بدون حساب در مقاطعی به کشور ضربه زده است.
ایشان نداشتن اعتماد بیجا به طرفهای مقابل را روی دیگر مفهوم «حکمت» برشمردند و گفتند: البته نباید هر حرفی را در عالم سیاست دروغ دانست؛ چرا که حرفهای صادقانه و قابل قبول وجود دارد اما نباید به همه حرفها اعتماد کرد.
«مصلحت» به مفهوم داشتن انعطاف در موارد لازم برای دور زدن موانع سخت و صخرهای و ادامه دادن مسیر، کلیدواژه مهم دیگری بود که رهبری به تبیین آن پرداختند.
حضرت آیتالله خامنهای در بخش دیگری از سخنانشان، با اشاره به مرزهای طولانی ایران با کشورهای متعدد و بعضاً مهم و اثرگذار، سیاست دولت کنونی برای ارتباط با همسایگان را بسیار مهم و درست خواندند و افزودند: دستهای بیگانه برای ایجاد مشکل بین ایران و همسایگان آن، فعال است که نباید اجازه بدهید این سیاست آنها محقق شود.》
(انعطاف منافاتی با اصول ندارد/ایرنا/۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲)
نمایندگان مجلس صرفا به منافع قومی و استانی خود توجه میکنند و در سال انتخابات اصلا توجهی به منافع ملی و جمعی ندارند و باند سبزها نیز در صدد تخریب دائمی دولت و تغییر تیم وزارت خارجه با هدف نزدیکی به غرب و احیای برجام بوده و به همین جهت دولت نباید امور خارجه را که موفقترین وزارتش در طی این دولت بوده را متناسب با اوامر و اهداف آنها جلو برده و قصد اقناع و پاسخ به آنها را داشته باشد زیرا با هر اقدامی آنها مجددا تخریب جدیدی را دنبال خواهند کرد و از همه بدتر تقابلهای دیپلماتیک در منطقه را نباید به جهت اقناع عمومی مردم وارد رسانههای رسمی کرد
زیرا موضوع به نوعی برای طرفین ملی میشود و طرف مقابل جهت آنکه بخواهد بگوید تسلیم نمیشود وارد تقابل بیشتر و مقاومت شده و بحران افزایش پیدا میکند.
《حضرت آیتالله خامنهای با توصیه مؤکد به نمایندگان مجلس برای از دست ندادن ویژگی «نشست و برخاست و تواضع در مقابل آن ها»، افزودند: البته این مسئله با دادن وعدههای غیرقابل تحقق کاملا متفاوت است.
ایشان سال آخر مجلس را سال حساسی خواندند و گفتند: از جمله گرفتاریهای کشور، سال آخر مجالس است؛ چون نمایندگان در شرف انتخابات و نگاههای مردم قرار میگیرند، اما شما سعی کنید بدون توجه به انتخاب شدن یا نشدن در انتخابات اسفند امسال، کار کنید؛ چرا که آنچه میماند فقط کار برای رضایت پروردگار است.》
(رهبر انقلاب: نگاه مجلس در تنظیم رابطه با دولت همکاری و همافزایی باشد/ایرنا/۳ خرداد ۱۴۰۲)
دیپلماسی ایران با طالب:
با وجود آنکه بسیاری از بزرگان اهل سنت ایرانی بوده و به زبان فارسی آثار زیادی نوشته شده و شهرت جهانی دارند و در سفر رئیس دولت به اندونزی همین موضوع بسیار مورد توجه واقع شد اما کشورمان نتوانسته برنامه مشخصی برای اهل سنت فارسی داشته باشد. میلیونها فارسی زبان در آسیای میانه و جنوبی هستند که ایران متاسفانه برای جذب و رهبری
آنها طرح مشخصی ندارد و اکثر آنها فارسی زبانان کاملا ایرانی هستند! جالب است روسیه مسیحی توانسته مسلمانان خود را جذب و ارتش آنها را حتی در جنگ اوکراین به کار بگیرد اما ایران هنوز نتوانسته میلیونها فارسی زبان منطقه را که هم از حیث تبار و نژاد کاملا ایرانی و هم از لحاظ سیاسی در گذشته جزو ایران بودند در معادلات جهانی وارد مدار ایران کرده و در بحرانهای بینالمللی رهبری کند! محدوده جغرافیایی که از چین تا ایران و از روسیه تا دریای عمان را دربرمیگیرد! حکومتهای آنها نیز در مدار سیاسی ایران در معادلات جهانی فعلا نبوده و گهگاه میان دولتهای جهانی درگیر جنگ قدرت در حال تغییر جانبداری هستند! اسرائیل نیز سعی دارد یک مدار سکولار در میان مسلمانان طراحی کند و آنها را وارد مدار خود کرده تا بتواند به رویارویی با ایران و حذف منطقه غرب آسیا از معادلات جهانی اقدام کند.
《«الی کوهن» وزیر خارجه رژیم صهیونیستی، امروز (دوشنبه، ۲۹ می)، اذعان داشت که وزارت خارجه این رژیم در گذشته، بر روی توسعه توافق ابراهیم، در کشورهای حوزه خلیج فارس و کشورهای آفریقایی متمرکز بود اما اکنون دیگر به دنبال نفوذ در اوراسیا و کشورهای اسلامی است.
وی در گفتوگو با روزنامه «تایمز» رژیم صهیونیستی، با اشاره به سفرهای اخیرش به ترکمنستان و آذربایجان گفت: «با این سفر به آذربایجان و ترکمنستان به عنوان دو کشور مهم، دامنه نفوذ ما در منطقه اوراسیا و کشورهای اسلامی که دین در آنها، نقش مهمی ندارد، گسترش مییابد».》
(تمرکز تلآویو بر روی نفوذ در اوراسیا و کشورهای اسلامی/فارس/۸ خرداد ۱۴۰۲)
طالب اما ذاتا دیپلماسی ناپذیر است و رابطه با آن بسیار دشوار بوده و این چیزی نیست که فقط به ایران اختصاص داشته باشد و اکثر تحلیلگران و سیاستمداران غربی به آن پرداخته و علنا آن را گفتند.
《شاید به مرور زمان طالبان در برابر فشارهای بینالمللی سر خم کند و استدلال بالا درست از آب دربیاید. اما سرسختی و کلهشقی طالبان، که موجب شده دیپلماسی عادی تا این حد بیاثر شود، بیشتر یک موقعیت ایدئولوژیک ایجاد کرده است نه یک وضعیت سیاسی. ایالاتمتحده و سایر کشورها همواره نقش تفکر تئوکراتیک را در سختتر کردن سیاستهای داخلی طالبان و شکلدهی رفتار بینالمللی آنها دستکم گرفتهاند. رهبران طالبان عمدتاً به دلیل تفسیرشان از دکترین اسلامی از تسلیم شدن در مورد موضوعاتی که به اعتقاد آنها شامل اصول تعیین شده توسط اسلام است، خودداری کردهاند. درحالیکه بسیاری از ردههای رهبری طالبان در معرض تأثیرات خارجی قرار گرفتهاند و در ارسال پیامهای سیاسی محتاطتر شدهاند، اما حلقه درونی این جنبش نسبت به تفکرات غربی بسیار متعصبتر و عمیقاً خصمانه است. این دیدگاههای متعصبانه بهویژه در خصوص مسائلی نظیر حقوق زنان، عملکردهای قضایی، آزادی رسانهها و فعالیتهای سیاسی کثرتگرا بیشتر به چشم میآید.》
(آمریکا با طالبان گفتوگو کند/روزنامه هممیهن/۱۱ اردیبهشت
۱۴۰۲)
طالب چه رهبران فعلی و رهبران گذشته آن در دوران پیش از اشغال امریکا درکی از معادلات سیاسی و دیپلماسی نداشته و عموما هر مدل عقب نشینی و یا دنباله روی را بردگی و تسلیم دانسته و درگیر تعصبات شدید قومی و مذهبی هستند تا بهره برداری از معادلات جهانی و همراهی با دولتهای منطقه و اهمیت دادن به منافع ملی افغانستان و کل منطقه و توسعه کشور و ملت خود.
《اکثر رهبران جنبش طالبان از مدارسشان در روستا به میدان جهاد رفته و از میدان جهاد هم وارد حکومت شدهاند. این اصل است و هر چیز جز این پیدا کنیم استثنا خواهد بود. درک این پسزمینه به ما کمک میکند تا تصویری از چشمانداز فکری اکثر رهبران جنبش طالبان به دست آوریم. مسئله فقط به این محدود نیست که این افراد فاقد هر گونه تجربه در باب زندگی سیاسی و مدیریت و حکومتداری هستند، بلکه تجربه شخصیشان هم بسیار محدود و ناچیز به حساب میآید. منظورم این است که این افراد چیزی از زندگی این شهر که حالا دارند بر آن حکم میرانند ندیده و هیچ وقت با چنین زندگانی خو نگرفته بودند، بلکه ناگهان و طوری که آن اوایل اصلا به ذهنشان نمیرسیده از میدان جنگ به اینجا منتقل شدهاند》
(طالبان؛ سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی/ص۸۶)
طالب از ما احترام میخواست همین و بس اما دولت جهت مقابله با توطئه استیضاح وزیر امور خارجه توسط سبزها که با همکاری نمایندگان مجلس در سال انتخابات همراه بود [که تبلیغات وسیع امریکا در مدیای فارسی را نیز به همراه داشت و میخواستند بگویند دولت هیچ اهمیتی به این مسئله نمیدهد و برنامه مشخصی ندارد و حاضر نیست با طالب برخورد جدی داشته باشد] درگیری مرزی و رجزخوانی را جای دیپلماسی و راهبرد برادر بزرگ انتخاب کرد و وزارت خارجه نیز هرچند نه به شدت رئیس دولت بلکه در ادامه آن رویکرد لحن خود را در قبال طالب تغییر داد.
《امیرعبداللهیان تأکید کرد: اگر لازم باشد از ابزار فشار برای وادار کردن آن بخش از هیأت حاکمه افغانستان که با اعطای حقابه ایران همکاری نکنند، استفاده خواهد شد.》
(امیرعبداللهیان: افغانستان برای اعطای حقابه همکاری نکند از ابزار فشار استفاده میکنیم/ایرنا/۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲)
مقامات ایران اما همواره خلاف واقعیت مدام سعی دارند بگویند جو سازیها و توطئههای باند سبزها و مدیای لندنی تاثیری بر روی تصمیمات سیاسی آنها نداشته و راهبرد مستقل و مشخصی را دنبال میکنند اما همواره تصور سیاستمداران این است که همانند دوران پیش از فشار حداکثری ترامپ مدیای لندنی و اپوزسیون و سبزها بر روی مردم و باورهایشان اثرگذاری جدی دارد اما بعد از دی ۹۶ این مدیاهای لندنی و اپوزسیونهای سبز مسیر افول و زوال را
طی کرده و سه درصد آرا انتخابات را در بر داشته و دارند.
《در موضوع «حقابه ایران» از رود هیرمند «متن» ماجرا اصالت داشته و هیچ فرامتنی وجود ندارد. به عبارت بهتر، ملاحظات سیاسی، منطقهای، همسایهگی و… هیچیک نمیتواند ایران را وادار به سکوت در برابر حق مسلم خود از رود هیرمند کند، خصوصا زمانی که موضوع امنیت آبی کشور و خصوصا استان سیستان و بلوچستان مطرح باشد.
ایران هیچگاه در موضوع حقابه خود از رود هیرمند، از اصل مطالبه خود صرف نظر نکرده و در آینده نیز نخواهد کرد، هر چند که بارها ترجیح داده این موضوع در قالب رایزنیهای غیر رسمی حلوفصل شود.
در قبال مطالبه حقابه ایران از رود هیرمند شاهد بازی هدفمند رسانههای ضدانقلاب و حتی برخی رسانههای غربی هستیم که اهدافی از جمله اختلافافکنی میان دو ملت یا القاء مماشات تهران در قبال این مسئله را دنبال میکند.
جالب اینکه؛ رسانههای ضدانقلاب، قبلا سکوت ظاهری و دیپلماسی پنهان ایران در قبال مسئله را به معنای انفعال و بیتفاوتی نسبت به حقوق مردم القاء میکردند اما اکنون پس از هشدار صریح رئیس جمهور کشورمان و تاکید وزیر امور خارجه مبنی بر پیگیری این حق مسلم تا دستیابی کامل به آن، همین رسانهها ایران را متهم به زیادهخواهی میکنند!
تامین حقابه ایران از رود هیرمند، به مثابه یک مطالبه حقوقی مسلم از سوی جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار گرفته و بیانیههای سیاسی، شانتاژ رسانههای غربی و ضدانقلاب و
دیگر اقداماتی که در راستای غلبه عوامل فرامتنی و محیطی بر این مطالبه و حق مسلم صورت میگیرد، اهمیتی برای دستگاه دیپلماسی و حقوقی کشورمان نخواهد داشت.
در این میان؛ بهتر است طالبان نیز تحت تاثیر این فضاسازیها قرار نگرفته و صرفا بر روی تعهدی متمرکز شود که اول یا آخر، ملزم به عینیتبخشی و اجراییسازی آن خواهد بود.
طالبان اطمینان داشته باشد که در مطالبهگری و پیگیری جمهوری اسلامی ایران در قبال این موضوع مهم، کمترین مصالحهای در کار نخواهد بود، ضمن آنکه تعهدپذیری افغانستان در پرونده حقابه، قطعا مزایایی از جمله تحکیم روابط با کشور همسایه را برای آنها به همراه خواهد داشت.》
(حقابه ایران از هیرمند، حق مسلمی که مصالحهبردار نیست/خبرگزاری مهر/۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲)
طالب تازه قدرت گرفته است و مدعی آن است که میتواند بزرگی و قدرت را برای پشتونها و کل افغانستان بازآفریند و مدعی آن است که باج نمیدهد و تسلیم نمیشود و اقدام مقامات ایران دقیقا بی اهمیت دانستن این غرور قبیله و قومی پشتونها بود! فارسی زبانانی که متاسفانه قدرت ایران را قدرت خود ندانسته و دستاوردهای ایران را دستاوردهای همه فارسی زبانان نمیدانند و برای آنکه دوباره مانند زمان صفوی تسلیم شیعیان نشوند سعی در مقابله با زبان فارسی و نوروز داشته و میخواهند جزو تمدن ایرانی نباشند. طالب مدام میخواهد سلاح و ماشین و … اختراع کند اما ناتوان است اما دستاوردهای ایران را در همین موارد برای خود
نمیداند! مقامات آنها علنا گفتند که مقامات ایران خواهشا لحن خود را تغییر دهند!
《ذبیحالله مجاهد سخنگوی طالبان در بیانیه ای با این ادعا که مقامات ایرانی ابتدا باید معلومات خود را در مورد آب هلمند تکمیل نمایند، از ایران خواسته درخواستش را با الفاظ به زعم آنها مناسب مطرح کند. در ادامه این بیانیه ادعا شده است که اگر واقعیت درست مطالعه نشود و چنین اظهارات مطرح گردد، میتواند فضای سیاسی میان مردم و کشورهای دو ملت مسلمان را آسیب بزند که با نفع هیچ طرفی نیست》
(پاسخ امیرعبداللهیان به بیانیه طالبان درمورد هیرمند: ملاک بود و نبود آب، بازدید فنی و عینی است نه صدور بیانیه سیاسی/انتخاب/۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲)
طالب اصلا دنبال درگیری با ایران نیست و حتی تقابل و رویارویی ایران با خود را اگر رسانهها به آن نپردازند و علنی نباشد میپذیرند.
《متقی اظهارداشت موضوع آب نباید سیاسی شود و چنین مسائلی به جای سر و صدای رسانهای باید از مسیر تفاهم و گفتگو حل شود.
وزیر خارجه حکومت افغانستان تصریح کرد ملاک قضاوت و اظهار نظرها درباره مسایل آب نیز باید با احکام مندرج در معاهده دو کشور و خشکسالی که در افغانستان و منطقه جریان دارد مورد بررسی قرار گیرد.》
(وزیر امور خارجه طالبان: به توافقنامه حقآبه با ایران متعهد هستیم/تسنیم/۱خرداد ۱۴۰۲)
طالب نه دولت رسمی است و نه برایش مردم و آینده افغانستان اهمیت دارد بلکه یک فرقه مذهبی از یک قبیله است و باید قوانین و سنتهای حاکم بر آن را در دیپلماسی به دقت لحاظ کنیم.
《مسعود اسداللهی: فرهنگ عشایری با فرهنگ دولتمردی فرق میکند. در فرهنگ دولتمردی باید منافع ملی و مصلحت کشور را در نظر گرفت اما در فرهنگ عشایری اینچنین نیست. در فرهنگ عشایری، عشیره برای اینکه در قدرت باقی بماند باید همواره قوی باشد یا خود را قوی نشان دهد. شکست عشیره یعنی نابود شدنش!
در این فرهنگ باید دشمن خود را نابود کنند نه اینکه دشمن را وادار به تسلیم کنند. عشایر وقتی با هم میجنگند با تسلیم شدن طرف مقابل، مسئله حل نمیشود بلکه با نابود کردن حل میشود. جنگهای عشایری قبل از اسلام، بعد از اسلام هم وجود داشته و حتی در منازعات عشایری کشور خودمان میدانیم که برخی از آنها دست به سلاح میبرند و میخواهند اختلافات را مسلحانه حل کنند.
تعامل جمهوری اسلامی با این گروهها، تعامل همپیمان است نه تابع. آنها تابع ما نیستند. درست است که ایران از آنها حمایت میکند ولی حمایت مشروط به این نیست که دستور بگیرند که چه کنند و چه نکنند. ما همواره به همپیمانانمان خود
احترام گذاشتهایم.
چرا حمایت میکنیم؟ حمایت درباره یک موضوع عادلانه و یک مبارزه محقانه و برای احقاق حق است. یک وقت فلسطین، یک وقت لبنان که اشغال شده، یک زمانی سوریه در جنگ آنچنانی و یک زمان از حشدالشعبی عراق در مقابل داعش حمایت شد. بنابراین ایران هیچ وقت به این گروهها نمیگوید چه کنید. البته اگر آنها نظر و مشورت بخواهند، ایران در قالب مشورت دو همپیمان، نظر خودش را میگوید.
اما اگر به هر دلیلی آنها به نتیجهای غیر از دیدگاه جمهوری اسلامی برسند، ایران هیچ اجبار یا تهدیدی نمیکند و حمایت خود را مشروط به تصمیم آنها نمیداند؛ مگر آنکه دست از آرمانهای مقاومت بردارند.
نمونه بارز جریان حماس و بحران سوریه است. سالها بود که روابط بسیار تنگاتنگ بین ایران و حماس و حمایت همهجانبه، نظامی، سیاسی و مالی وجود داشت. در یک بزنگاه «خالد مشعل» تصمیم گرفت سوریه را ترک کند و استدلالش این بود که میخواهیم در بحران سوریه بیطرف باشیم! اگر او واقعاً بیطرف میماند، قابل فهم بود ولی وقتی که از سوریه خارج شد، پرچم مخالفان سوریه را بلند کرد.》
(چگونه مسیر توافق با عربستان از بغداد به پکن رسید؟/خبرگزاری مهر/۳ خرداد ۱۴۰۲)
پس نباید گمان کرد اهرم فشارهای عادی بر روی آنها اثرگذار خواهد بود! در ضمن قدمت چندانی هم چه به عنوان گروه چه به عنوان حکومت نداشته که بتوان بر روی آن حسابی باز کرد.
《بایستی به برادران افغان این نکته را تذکر داد که همسایگی با یک هژمونی بزرگ به نام ایران اسلامی تابع قواعد خاصی است و افغانستان باید بیاموزد که در اصول بین الملل و دیپلماسی، ملزم به رعایت این قواعد باشد.
ایران اسلامی نشان داده است که در قبال همسایگان و متحدان خود اصل عدالت را مد نظر قرار دارد و در تحصیل منافع خود حتما به منافع سایرین نیز توجه دارد لکن این عدالت ورزی و حسن نیت هرگز نباید به این معنی تفسیر شود که ایران در قبال حق مردمی و سرزمینی هژمونی خود اهل مماشات است.
افغان های طالبان باید بدانند که تجربه اوکراین و شخص آقای زلنسکی در مقابل چشم آنها قرار دارد. تجربه ای که نشان می دهد چطور یک رئیس جمهور و یک کشور حاضر به رعایت اصول همسایگی با هژمون نشدند و اینچنین کشور خود را به مخروبه تبدیل کردند.
بماند که طالبان هرگز پشتیبانی هایی نظیر آنچه اروپا و آمریکا از اوکراین به عمل می آورند را نیز در اختیار ندارد و بلکه صدیق ترین دوست افغانستان نیز ایران اسلامی است.
لذا از 2 جنبه الزامات زیستن در جوار یک کشور هژمون و تجربه اوکراین بعنوان کشوری که حاضر به رعایت این الزامات نشد؛ بهتر است جماعت طالبان اخطار رئیس جمهور ایران را جدی بگیرد!
صد البته این جدی گرفتن نیز به نفع خود افغان هاست و گرنه کیست که نداند ایران منافع خود را ولو از چنگ آمریکا و متحدانش هم بیرون می کشد و اخطارهایش جدی است》
(اخطار دوستانه رئیسی، پاسخ اوکراینی طالبان/مشرق/۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲)
متاسفانه رسانههای ایران نیز با برخورد با هر مشکل دیپلماتیک سادهترین پاسخ را انتخاب کرده و حتی بحران را تبدیل به جنگ مردم با مردم میکنند که ضربه بزرگی به ارزشهای ایرانی است.
《جمعی از کاربران فارس من با تشکیل کمپینی از وزارت امور خارجه و همچنین وزارت کشور درخواست کردند در تعامل با مقامات افغانستان و همچنین سازمان ملل، بدون اخذ وثیقه برای اتباع افغانستانی به منظور سفر به ایران، روادید صادر نکنند.
در این کمپین با اشاره به حضور مهاجران افغانستان در ایران و فشارهایی که حضور آنها بر اقتصاد کشور میگذارد، آمده است: کشور تحت شدیدترین بحران ورود مهاجر قرار گرفته است. تعداد بسیار اتباع در ایران بر بازارهای اشتغال و مسکن فشار سنگینی وارد میکنند. صحبت از حضور ۵ تا ۷ میلیون تبعه افغان در کشور است که عدد بسیار بزرگی است.》
(از اتباع افغانستان برای سفر به ایران وثیقه دریافت شود/فارس/۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲)
مدیای سبزها و وابستگان حسن فریدون نیز تا توانستند میان ایرانیان و نه فقط طالب بلکه پشتونها شکاف و اختلاف انداختند و بحران را بیشتر کردند.
《طالبان، وارثان محمود افغان هستند که در اصفهان مرتکب آنهمه جنایت شد و حالا همان قومپرستان پشتون طبق آنچه ملاعمر اولین خلیفهشان گفته بود و اخیراً نیز یکی از شبکههای تلویزیونشان مطرح کرده هوس ادغام کردن ایران در باصطلاح امارت اسلامیشان را دارند.
با مروری اجمالی بر کارنامه نزدیک دو سال حاکمیت طالبان بر افغانستان و ۵ سال حکومت دوره اولشان بر این کشور با توجه به جنایاتی که حتی علیه دیپلماتهای ایرانی در مزارشریف و به شهادت رساندن حجتالاسلام عبدالعلی مزاری و قوم مظلوم هزاره مرتکب شدهاند، کمترین تردیدی باقی نمیماند که مسئولین جمهوری اسلامی ایران باید در سیاست خود به این گروه تجدید نظر اساسی کنند و بیش از این فریب لبخندهایشان را نخورند.
راه درست، حمایت همهجانبه از مردم افغانستان و خودداری از کمک به طالبان در تمام زمینههاست، جمهوری اسلامی ایران از این طریق میتواند خطای محاسباتی خود در تعامل با طالبان را تصحیح کند. اجرائی کردن این سیاست در شرایط کنونی که جمهوری اسلامی ایران با دولتهای عربی به تفاهم رسیده و پاکستان و هند و کشورهای آسیای میانه هم با طالبان مشکل دارند، کار مشکلی نیست. فریب تقسیم طالبان به طالبان خوب و طالبان بد را هم نخورید. اینها سر و ته یک کرباسند و این تقسیمبندیها فقط تقسیم کار برای پیشبرد اهداف شومشان است.》
(روزنامه جمهوری اسلامی: وقت آن ست بانیان سیاست تعامل
با طالبان خود را سرزنش کنند و به محاسبه بکشند/انتخاب/۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲)
روابط ایران و افغانستان میتواند بدون مسیر آب در برابر یا نفت یا جنگ هم به نتیجه برسد و نظم منطقه وارد دوران بحرانی جدید نشود و روابط ترکیه با عراق و سوریه و مصر و سودان با اتیوپی وارد این مسیر نگردد.
اگر کریدور شمال راه بیفتد از ارزش کانال سوئز کم خواهد شد و اگر ایران وارد مسیر جنگ یا پول و نفت در برابر آب شود مصر نیز وارد این مسیر خواهد شد واگر اسرائیل بتواند مخارج غزه را به مصر واگذار کند در کنار جنگ سودان بحران برای مصر افزایش پیدا خواهد کرد و همه اینها باعث آن میشود که مصر وادار به فروش کانال سوئز شود.
《مجله نظامی «اسرائیل دیفنس» وابسته به ارتش رژیم صهیونیستی در گزارشی در خصوص نوار غزه و دردسرهایی که برای تلآویو ایجاد میکند، از پیشنهاد تحویل اداره این بخش به مصر خبر داد.
بر اساس این گزارش، راهکارهایی برای اداره نوار غزه وجود دارد اما همه آنها، اشکال دارد. رژیم صهیونیستی میخواهد حاکمیت حماس در نوار غزه را با یک طرف فلسطینی یا عربی دیگر که به زعم آن «میانهروتر» است، مانند مصر جایگزین کند.
در ادامه این گزارش آمده است: مصر برای این امر مناسب است زیرا با نوار غزه هممرز است و در گذشته نیز، این منطقه را که اغلب ساکنان آن مانند خود مصر، عرب سنی هستند،
اداره کرده است. ضمن اینکه نظام مصر با سران سازمانهای مختلف فلسطینی در نوار غزه ارتباط دارد.
اسرائیل دیفنس نوشت: با وجود آنکه، مصر برای این موضوع، گزینه مناسبی است؛ اما به ویژه در زمینه اقتصادی غرق در مشکلات است و اخیرا پس از جنگ روسیه و اوکراین وضعیت آن بدتر هم شده است. از سوی دیگر، با وجود تمامی تلاشهای مستمر برای کنترل جمعیت مصر، این کشور خود بیش از ۱۰۰ میلیون جمعیت دارد و شمار زیادی از ساکنان آن فقیر هستند. لذا مصر نمیخواهد مسئولیت بیش از دو میلیون فلسطینی در نوار غزه را که اغلب آنها فقیرند و در منطقهای با زیرساختهای در حال فروپاشی زندگی میکنند که نیاز به سرمایهگذاریهای هنگفت دارد را برعهده بگیرد زیرا خود پول لازم برای حمایت از این افراد را ندارد.》
(جزئیات پیشنهاد «عجیب» تلآویو به قاهره درباره غزه/فارس/۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲)
ایجاد کریدور شمال به جنوب ایران به معنی کاهش ارزش و سودآوری کانال سوئز بوده و همین میتواند باعث توجیه فروش و واگذاری آن شود آن هم در دورانی که یکسال تا انتخابات ریاست جمهوری مصر باقی مانده و میبایست طوری برنامه ریزی کنیم تا بتوانیم این ژنرال بزرگ مصری را کمک کنیم در غیر آن مجددا وارد دوران بهار عربی خواهیم شد و مصر هرچند دچار بحرانهای بزرگ است اما توانسته یکجانبهگرایی را کم کند و در معادلات منطقه اثر بگذارد و با ادامه کمک به این ژنرال باتدبیر میتوان در نظم نوین غرب
آسیا را یک بلوک قدرتمند ساخت و تنگههای راهبردی را به شکل بومی مدیریت کرد.
《رئیس جمهور مصر در جریان بازدید از طرح توسعه شبه جزیره سینا گفت که در هفتههای گذشته شایعاتی درباره فروش کانال سوئز به ارزش یک تریلیون دلار مطرح شد که کذب است و من میدانم که مصریها آگاه هستند و این شایعات را باور نخواهند کرد.
رئیس جمهور مصر درباره افزایش تورم در این کشور، گفت: اعتراف میکنم که شرایط سختی را پشت سر میگذاریم و قیمتها بالاست و این واقعیتی است که ما در آن زندگی میکنیم اما ما عامل آن نیستیم و متوجه هستم که بار بسیار سنگینی بر دوش خانوادهها است.
دولت مصر طی ماههای اخیر اقدام به فروش تعدادی از اموال و داراییهای دولتی مانند سهام برخی از بانکها، شرکتها و کارخانهها کرد که به شایعات درباره فروش اموال دولتی دامن زده شد.》
(تمایل بغداد برای میانجیگری میان تهران و ریاض/ایرنا/۸ اسفند ۱۴۰۱)
به همین دلیل باید در قبال افغانستان راهبردی به دور از جنگ و نفت در برابر آب را دنبال کنیم و برای این طرح هم برنامههای زیادی ارائه شده است و نباید تصور کرد راهی برای دیپلماسی نیست.
《دکتر محمدتقی رخشانی، مدیرمسئول روزنامه زاهدان مسئله مهمتری که مسئولان ما به آن دقت ندارند، تمایل طالبان برای تشدید فشار بر منطقه است. آنها با مردم سیستان چه در سوی مرز خود و چه در سوی مرز ما، میانه خوبی ندارند و درصددند،مردم اینوآن طرف منطقه را رها کرده تا تعدادی از پشتونها در حوالی مرز و اطراف گودزره مستقر شوند. اما در سالهای گذشته مسئولان ما خوشبینانه به این قضیه نگاه کردهاند و میبینید که در حال حاضر پشت سد کجکی بهاندازهای که حقابه امسال را بگیریم، آب موجود است. اولین و سادهترین راهکار، خرید آب پس از تأمین حقابه است. یعنی جدا از ۸۲۰ میلیون مترمکعب حقابه، باید قراردادی با طالبان منعقد و از آنها ۲۰۰ میلیون مترمکعب آب خریداری کنیم. اما این آب از داخل لوله و با کنتور باشد و سپس ۱۰۰ میلیون مترمکعب آن را به شهرها و روستاهای سیستان و زاهدان اختصاص دهیم، بیتردید با خرید این آب، حقابه را هم تأمین و تضمین میکنیم. چون شرط ما برای خرید این آب، تأمین حقابه است. دولت افغانستان به پول نیاز دارد و طرف ایرانی باید برای این بخش از سرزمین خود هزینه کند.
دومین راهکار، تأمین برق است. با توجه به اینکه میزان برق تولیدی سد کجکی ۳۵ مگاوات است، میتوان با احداث ۳۵ ژنراتور بادی در سیستان این میزان برق را تولید و جایگزین برق تولیدی سد نمود. تأمین برق بیشتر پیوندها را بیشتر میکند. در این صورت طالبان میداند که اگر دریچه سد بسته باشد، برق آنها قطع خواهد شد. پسازاین مرحله، باید کارخانههای آنها را به این برق وابسته کنیم! راهکار سوم نیز
آماده کردن هزاران هکتار زمین کشاورزی در داخل افغانستان و همجوار سیستان است بهنحویکه زمین و آب از آنها و کود و ماشینآلات و بذر و دستمزد نیروی انسانی از ما باشد و با ضمانت خرید محصول، از مسئولین بلندپایه افغانستان تا مسئولین ولایت نیمروز و بزرگان محلی در آن منفعت ببینند و باز کردن آب سد کجکی برای آنها توجیه داشته باشد. با استفاده از این راهکارها میتوان افغانستان را به تأمین حقابه مجاب کرد.》
(سه راهکار برای حل مسئله آب میان ایران و افغانستان/روزنانه رسالت/۱ خرداد ۱۴۰۲)
راهبرد برادر بزرگ:
راهبرد ایران میبایست در معادلات جدید جهانی ایجاد یک بلوک سیاسی قدرتمند باشد زیرا ایران به تنهایی قابلیت تبدیل به یک قدرت جهانی و حفاظت از منطقه در تغییرات نظم جهانی را ندارد و صرفا توانسته یک قدرت فرامنطقه با کنار زدن اسرائیل و شکست فشارهای غرب در معادلات منطقه شود. راهبرد فعلی ایران ایجاد یک بلوک سیاسی قدرتمند در غرب آسیاست.
《خرازی با اشاره به تحولات جاری بینالمللی در جهت تعادل چندقطبی، با بیان اینکه رهبران منطقه هوشمندی خود را در اتخاذ سیاستی مستقل نشان دادهاند، گفت این تحولات نشانه بلوغ و هوشمندی کشورهای منطقه در بهرهبرداری از تحولات
بینالمللی به نفع کشور خود و منطقه تلقی میشود.
وی با تاکید بر اینکه «جهان امروز در حال گذر به یک نظم نوین است»، افزود: اگرچه هنوز نمیتوان با قاطعیت در مورد ویژگیهای این نظم جدید قضاوت کرد، اما مسلم است که تشکلهای منطقهای، در نظم نوین جهانی جایگاه ویژهای خواهند داشت، و بسته به قدرت، توانمندی، اتحاد و میزان استقلالی که از خود نشان خواهند داد، از بازیگران و کنشگران اصلی نظم جدید خواهند بود.
خرازی نیاز امروز منطقه را ظهور یک «منطقه قوی» متشکل از «بازیگران قوی» خواند و گفت: ما به «همکاری منطقهای» نیاز داریم تا علاوه بر تأمین امنیت، رفاه و پیشرفت کل منطقه، در سطح بینالمللی نیز بازیگری فعال و اثرگذار باشیم و جایگاه منطقه خود را در تصمیمات بینالمللی تثبیت کنیم.》
(نیاز امروز ما ظهور یک «منطقه قوی» متشکل از «بازیگران قوی» است/خبرگزاری مهر/۶ خرداد ۱۴۰۲)
اما جهت آنکه بتواند یک بلوک سیاسی بسازد لازمه آن ایجاد یک نظم روابط در منطقه بر پایه راهبرد برادر بزرگ است. این راهبرد به خوبی میتواند منطقه را از تنش و دخالت خارجی دور نگه دارد. راهبرد برادر بزرگ نوعی رهبری منطقه و تقسیم آن میان برادران بزرگ جهت مقابله با دخالت قدرتهای بیگانه، رهبری کشورها در مقابله و یافتن پاسخ برای بحرانهای جمعی و مدیریت اختلافات و تضادهای منافع با تامین بومی امنیت است. لازمه ایجاد این راهبرد پذیرش برادری و ریشه تمدنی است.
《فداحسین مالکی: این یک واقعیت است که ما اگر کشورهای همسایه را رها کنیم، کنار از دست دادن ظرفیتهای اقتصادی، بروز چالشهای امنیتی نیز اجتنابناپذیر میشود.
بنده خاطرم هست زمانی که سفیر ایران در افغانستان بودم، نشست 5جانبه با حضور ایران، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان و افغانستان برگزار شد. در حاشیه این نشست آقای امامعلی رحمان رئیسجمهور تاجیکستان رو به رئیسجمهور وقت ما کرد و گفت “آقای رئیس! شما برادر بزرگ ما هستید، اگر به ما توجه نکنید ما ممکن است بغلتیم به دامن قدرتهای غربی یا شرقی”.
خب، الآن در دولت آقای رئیسی سیاست نگاه به همسایگان بهشکل ویژه در حال پیگیری است و این مسئله بدون شک همسایگان ما را نیز برای همکاری بیشتر با جمهوری اسلامی ترغیب کرده است، همین مسئله است که موجب شده است کشورهای غربی بارها اذعان کنند که از تعمیق روابط ایران با کشورهای همسایه و قدرتهای شرقی نگران هستند.》
(سفارتخانههای ایران و مصر بهزودی بازگشایی میشود/تسنیم/۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲)
متاسفانه بیشتر کشورها و ملتهای منطقه درکی از اهداف ایران ندارند و خود را در خطر سلطه جویی ایرانیان میدانند و سعی همه بر آن است تا جای ممکن خود را از یک ایران انقلابی دور نگه دارند و وارد مدار آن نشوند. اما ایران نه به دنبال غارت منابع منطقه بوده و نه میخواهد فرهنگ و مذهب آنها را تغییر داده و در خود جذب کند.
《آیتالله خامنهای: اینکه گفته بشود «جمهوری اسلامی ایران توسعهطلب است، میخواهد فلانجا را تصرّف کند»، اینها حرفهای مهمل و بیمعنا و خلاف واقع و دروغی است؛ نه، ما قصد توسعه و نگاه توسعهطلبی به هیچ نقطهای از دنیا نداریم؛ احتیاج هم نداریم، بحمدالله کشور بزرگ، آباد و پرظرفیّتی در اختیار ملّت ایران است. [این حضور] بهخاطر این است که در منطقهی سوریه، در غرب آسیا، مقاومت در مقابل ظلم وجود داشت و وجود دارد این دلیل ما آنجا حضور پیدا کردهایم.》
(بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی ۱۳۹۷/۰۱/۲۵)
راهبرد اتحاد مسلمانان و رسیدن به عصر بلوک سازی سیاسی چیزی است که از حاکمان سیاسی به رهبران مذهبی هم رسیده و میتواند در معادلات جدید جهانی تاثیر بسیاری داشته باشد.
《در این دیدار همچنین اقدامات لازم برای نزدیک کردن دیدگاهها میان مذاهب اسلامی بررسی شد و رهبر جریان حکمت ملی عراق تأکید کرد که دین اسلام جامع همه ماست و تلاش برای ایجاد شکاف و فتنهافکنی هیچ دستاوردی برای امت اسلام نخواهد داشت.
وی افزود که تحولات بینالمللی جاری لازم میسازد که مسلمانان به فکر جایگاه مناسب امت اسلامی در نقشه حوادث
جهانی باشند و تأکید کرد که فرصتها از دل چالشها برمیآیند و امت اسلامی میتواند عزت و جایگاه والای خود را با همبستگی پیروانش و توافقشان بر مبانی استوار آیین اسلام بازیابد.》
(محورهای دیدار عمار حکیم با شیخ الازهر/خبرگزاری مهر/۸ خرداد ۱۴۰۲)
راهبرد برادر بزرگ در جهان عرب به خوبی در پادشاهیهای عربی در جریان بود هرچند اکنون دچار اختلاف و چند دستگی شده است. اکثر کشورهای عرب به حدی درگیر مسائل خود هستند که توان اثرگذاری در منطقه را ندارند و صرفا جنوب خلیج فارس چنین توانی دارد اما همان نیز مجددا از حالت راهبرد برادر بزرگ خارج شده است و متاسفانه جهان عرب هم دچار بحران جهان فارسی شده است. حاکمان عرب منطقه بعید است نتوانند در مدت زمان کوتاه بحران را از میان بردارند و سخنرانی شاهزاده محمد در اجلاس جده به نوعی پایان رسمی بهار عربی و جنگهای نیابتی منطقه و اتمام یکجانبهگرایی بود اما باید در ادامه تثبیت راهبرد برادر بزرگ را همه کشورهای منطقه دنبال کنند.
《روزنامه لبنانی «الاخبار» با انتشار گزارشی به تحلیل عوامل ایجاد بحران بین عربستان سعودی و امارات پرداخت. این روزنامه با اشاره به تفاوت سیاستهای اخیر اتخاذشده توسط ریاض و تلآویو نوشت که ناراحتیها بین «محمد بنزاید» رئیس دولت امارات و «محمد بنسلمان» ولیعهد سعودی نیز
افزایش یافته و این بحران دیگر قابل پنهان کردن نیست. بنابر تحلیل الاخبار، دلیل اصلی بحران در روابط این دو کشور تاثیرگذار عربی، تمایل امارات برای نقشآفرینی بیشتر در تحولات کنونی [اعم از منطقه و جهان] و عدم موافقت عربستان با این مسئله است.
این روزنامه لبنانی در ابتدای گزارش خود نوشت: «محمد بنزاید آلنهیان»، رئیس دولت امارات، از ایفای نقش فزاینده توسط عربستان به رهبری «محمد بنسلمان»، ولیعهد سعودی در تحولات جاری بینالمللی راضی نیست؛ بنابراین ابوظبی در سایه گسترش اختلافات با ریاض، در حال ایفای نقشهایی بسیار فراتر از اندازه خود است.》
(اختلافات ابوظبی ریاض؛ بنسلمان نقشهایش را واگذار نمیکند/فارس/۵ خرداد ۱۴۰۲)
دیپلماسی بر پایه راهبرد برادر بزرگ به دقت تعریف شده اما برخی مسائل و خلقیات در طرفین درگیریها مانع از اجرای آن میشود! باید به این درک برسیم که برادران کوچکتر در پی تثبیت قدرت خود و ابراز این هستند که مستقل بوده و توان حفظ داشتههای فرهنگی و مذهبی را دارند.
راهبرد برادر بزرگ میبایست بر پایه مسیر تمدن فارسی حرکت کند. زبان فارسی هیچگاه با زور و به صرف قدرت نفوذ پیدا نکرده است! فرماندهی کل قوا بر این امر و الگوگیری ازین مسیر تمدنی بارها تاکید داشته است. دیپلماسی ایران باید مسیر زبان فارسی در طول تاریخ را دنبال کند و به نوعی راهبرد برادر بزرگ با مسیر زبان فارسی باید حرکت کند.
《هر زبانی که سعهی نفوذ آن زیاد باشد، طبیعی است که با خود فرهنگی را حمل میکند. کاری که امروز دولتهای استعمارگر و سلطهطلب میخواهند با خرجهای زیاد و با اعمال نفوذهای فراوانی در دنیا انجام بدهند، زبان فارسی آن کار را با نفوذ طبیعىِ خودش کرده است.
نمیشود باور کرد که نفوذ زبان فارسی به خاطر قدرت سیاسی کشور فارسیزبان است. آن روزی که زبان فارسی در هند زبان رسمی بود، پادشاهان مغولی هند و تیموریها، اگر از سلاطین صفویه – که در ایران بودند – مقتدرتر نبودند، قدرت کمتری نداشتند. اورنگ زیب از معاصر خودش در ایران به مراتب قویتر بود؛ یعنی یک کشور بسیار ثروتمند در اختیارش بود؛ از لحاظ سیاسی قوی بود و تقریباً بر تمام منطقهی شرق آسیا نیز مسلط بود؛ اما زبان آن مردم، زبان فارسی بود. نمیشد گفت که زبان فارسی را که خود این سلاطین و خانوادهها و دیوانها و زنان و رعیتشان با شوق و ذوق میپذیرفتند، به خاطر این میپذیرفتند که مثلاً کشور ایران و حکومت صفوی یا حکومت نادری روی آنها نفوذ داشتند؛ نخیر، مسألهی نفوذ سیاسی نیست؛ بایستی در چیز دیگری جستجو کرد. هیچ وقت ایران در دولت عثمانی نفوذی نداشته، که زبان فارسی را نفوذ سیاسی ما به آنجا ببرد؛ خودشان دولت مقتدری بودند؛ همیشه هم با کشور ایران در حال جنگ و درگیری بودند. اتفاقاً دورانی که زبان فارسی در ترکیه نفوذ داشته، تقریباً همان دوران صفویه است که در خود ایران زبان فارسی خیلی اوجی نداشته است. شعرای خوب ما در آن دوران فرار میکردند و از
ایران میرفتند؛ اما ما میبینیم که در کشور عثمانىِ آن روز، زبان فارسی، زبان دیوانی و زبان شعری و زبان علمی و ادبی است؛ پس ناشی از نفوذ سیاسی نیست؛ یعنی نمیتوان گمان کرد که علت گسترش زبان فارسی، نفوذ سیاسی دولت فارسی ایران است. خیلی از سلاطین ایران اصلاً فارس نبودند. غزنویان و سلجوقیان شاید زبان فارسی را درست هم نمیفهمیدند. خود صفویه و قاجاریه هیچکدام فارسیزبان نبودند؛ اینها با فارسی خیلی انس و خویشاوندی نداشتند.》
(بیانات در دیدار اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی/۲۷ بهمن ۱۴۰۲)
طبیعیست که امریکا هرگز نگذارد راهبرد برادر بزرگ در آسیای میانه به اجرا دربیاید زیرا اگر توافق ایران و عربستان در شمال و جنوب خلیج فارس به راهبرد برادر بزرگ در اعراب و فارسی زبانان بکشد آسیای میانه به شمال افریقا وصل خواهد شد و خلیج فارس به مرکز این حوزه تمدنی تبدیل میشود که رهبران آن ایران و عربستان هستند و امنیت آن نیز به شکل بومی تامین میشود.
《تامیر پاردو» سپس افزود: «نزدیکی ایران با کشورهای منطقه به ویژه مصر و عربستان سعودی، جایگاه اسرائیل به عنوان یک قدرت خاورمیانهای را که همه کشورهای همسایه به دنبال رسیدن به آن هستن، تهدید میکند».》
(رئیس سابق موساد: نزدیکی ایران و عربستان سعودی، تهدید جدی برای اسرائیل است/فارس/۳ خرداد ۱۴۰۲)
مقامات نظامی ایران به دقت در حال بررسی موانع شکل گیری تمدن جدید در نظم جدید جهانی هستند و راهبرد دقیقی برای بررسی موانع و اختلافات در غرب آسیا داشته و میتوانند مسیر ایجاد یک بلوک سیاسی و تمدنی در غرب آسیا را ایجاد کنند.
《سرلشکر باقری: آنچه مسلم است زمینههای قطعی و وسیع همگرایی در ملتهای منطقه وجود دارد و آنها دیر یا زود بر اختلافات تصنعی و عوامل واگرایی غلبه پیدا خواهند کرد.
سرلشکر باقری در ادامه سخنان خود با بیان اینکه تبدیل خلیج فارس و دریای عمان به آبهای دوستی و پیشرفت و رفاه برای مردم منطقه دور از دسترس نیست، بیان داشت: دستیابی به این آرمان بزرگ نیازمند تدبیر و تلاش و رفع توطئهها و فتنههایی است که در سر راهمان قرار دارد. وحدت و برادری بین مسلمانان مورد تاکید دین و رهبران دینی ما بوده و هر قدمی در این مسیر برداشته شود خداپسندانه خواهد بود.
همانگونه یکی از پایههای اساسی دفاع اطمینان بخش را بومی بودن آن میدانیم که خوداتکایی وجه اصلی آن است. پایه اصلی امنیت اطمینانبخش را هم بومی بودن امنیت منطقهای ارزیابی میکنیم که در آن همه کشورهای منطقه مشارکت کنند و در سازوکار آن هیچ قدرت بیگانهای دخالت نداشته باشد.》
(ملتهای منطقه براختلافات تصنعی و عوامل واگرایی غلبه میکنند/فارس/۱۹اردیبهشت ۱۴۰۲)
اگر بلوک سیاسی غرب آسیا شکل بگیرد شمال و جنوب خلیج فارس به مرکز کریدورهای جهانی از شرق به غرب و شمال به جنوب تبدیل خواهند گشت! چیزی که در حال حاضر تصورش هم برایمان باورنکردنی است.
《مهرداد بذرپاش با تاکید بر اینکه تکمیل کریدورهای ارتباطی از اولویتهای اصلی دولت است، بیان کرد: خداوند موقعیت جغرافیایی و سیاسی خوبی نصیب ما کرده که میتواند بیش از نفت برای ما سرمایه تولید کند.》
(وزیر راه و شهرسازی: موقعیت جغرافیایی و سیاسی ایران از نفت پردرآمدتر است/فارس/۴ خرداد ۱۴۰۲)
چه چیزی مانع این تحول بزرگ خواهد بود؟ گماشتگان غرب و باند حسن فریدون علت آنکه اکثر حرفهایش اشتباه و غلط از آب درآمده نداشتن دانش و سواد کافی نیست بلکه داستان هدفگذاری اوست که قصد ایجاد یک سری باورها در ذهن نخبگان ایران دارد. از جمله اینکه ایران کشوری عادی است و نه صاحب توان تمدنی قابل توجه! ایران نمیتواند بلوک سیاسی بسازد و کشورهای همسایه برخلاف غرب دشمن ایران هستند و تمایلی به آن ندارند. چین و روسیه اهمیتی برای ایران قائل نیستند و آن را با غرب معامله خواهند کرد و راه حل نزدیکی به غرب است.
《کشورهای عربی منطقه خلیج فارس علاقه دارند در مسایل خاورمیانه حضور و نفوذ داشته باشند. هم پول دارند و هم
انگیزه ولی آشنایی عمیقی با مسایل افغانستان ندارند. آمریکا با برون سپاری افغانستان به پاکستان از نظر عملیاتی و نظامی و به کشورهای عربی از نظرمالی و سرمایه گذاری، خود مدیریت بر کشور و موارد مناقشه برانگیز را از راه دور بر عهده گرفته است. بدین صورت، نه نگران کشته شدن آمریکایی هاست، و نه نیازی به تحمل هزینه های سنگین را دارد. منطق آمریکا در اقناع پاکستان و اعراب روشن است: شما (پاکستان) نگران گسترش همکاری های استراتژیک ما با هندی ها هستید ولی هدف بزرگتر این همکاری Quad (آمریکا، هند، ژاپن و استرالیا)، چین است. شما جایگاه خود را دارید. حوزه نفوذ شما هم اکنون گسترش می یابد و فضای تنفسی بیشتری در توازن نیروها با هند خواهید داشت. شما که زیر و بم افغانستان را می دانید، آن را کنترل کنید. برای اعراب هم جا باز کنید. آنها هم پول و امکانات دارند و هم اراده و انگیزه برای بزرگتر کردن شعاع نفوذ خود در برابر ایران. با اعراب همکاری کنید. ما هم در خدمتتان هستیم.》
(آیا امریکا از خاورمیانه خارج میشود؟/محمود سریعالقلم)
ایران متاسفانه در نظر نمیگیرد که اولا دیگر قدرتی در مقابلش در منطقه نیست و از آن فراتر رفته و باید روابطش با همسایگان را تغییر دهد یعنی متناسب با نیازهای معادلاتش در جهان سعی در جذب کشورهای منطقه در مدارش داشته باشد تا بتواند مانع ورود قدرتهای فرامنطقه به آنها یا جذبشان بشود و دوم که اهمیت زیادی دارد میبایست در روابط با دولتهای تازه قدرت یافته و توسعه نیافته نحوه برخوردمان
متفاوت با قبل باشد! نباید تصور کنیم کوتاه آمدن در برابر آنها نشانه ضعف هست و یا در ازای هر خطا و ناسازگاری باید به طور جدی با آنها برخورد داشته باشیم بلکه باید سعی کنیم حس احترام و قدرت را با تدابیری به آنها بدهیم و با ایجاد منافع متعدد آنها را جهت کسب منافع بیشتر ترغیب به پذیرش مطالبات خود کنیم.
ایران میبایست به طور کامل سیاست تشکیل دولت فراگیر و تحصیل زنان را کنار بگذارد و به جای آن ژنرالها و بقایای ارتش ملی افغانستان خصوصا ژنرالهای پشتون غیر طالب، تکنوکراتهای دوران اشغال و قبل از آن و خصوصا بقایای خاندان ظاهرشاه را در ایران متحد کند و بتواند وارد حکومت افغانستان بکند و سپس دولت فعلی آنها را بپذیرد و میبایست تاکید کند مرزبانی حتما باید در اختیار این ارتش جدید باشد.
《به رئیس جمهوری گفتم که روایت سیا چندان صحیح نیست. توضیح دادم حتی در دورههایی که کشمکش داخلی تهدیدی برای متلاشی کردن کشور بود حس قوی هویت ملی افغان، قومیتهای متنوع را دور هم نگه میداشت. این کشور یوگسلاوی دیگری نیست که اقلیتهای مختلف آن خواهان زندگی در کشورهای مستقل باشند؛ هویت و ملیگرایی افغان قدرتمند است. توضیح دادم که در قرون نوزده و بیست گهگاه افغانستان را حکومتی نسبتا قوی و متمرکز در کابل اداره میکرد و گهگاه دولتی ملی، که با واسطه رهبران محلی بر کشور حکومت میکرد. اواخر قرن نوزده درخشانترین دوره
حاکمیت مرکزی بود که عبدالرحمن خان امیر آهنین خود را بالاترین نقام مذهبی کشور خواند و ارتش خود را آماده کرد تا احزاب متمرد مذهبی و قبیلهها را وادار به نظم کند. من تاریخ موفق دولتسازی و ملتسازی رو به رشد افغانستان را از سال ۱۹۲۹ تا حمله شوروی در سال ۱۹۷۹ دوره که افغانها اکنون آن را دوره آرامش مینامند. برایش توصیف کردم. درست است که کشور، به ویژه در مناطق روستایی فقیر و سنتی بود اما حدود نیم قرن از صلح داخلی رشد تدریجی اقتصادی و اصلاحات دموکراتیک بهره برده بود. نهادهایی موثر همچون ارتش ملی، پلیس و شهرداری داشت.》
(فرستاده/زلمی خلیلزاد/ص۱۶۹و۱۷۰)
با توجه به آنچه در بالا گفته شده مردم افغانستان هم باور جمعی ملی دارند و نباید ایران خود را حامی صرفا تاجیکها و شیعیان معرفی کند و هم نباید هرگز به سمت دولت غیرمتمرکز و فدرال افغانستان را سوق دهد و از همه مهمتر نباید در پی حذف و یا تغییر حکومت برویم و اصلاح طالب هم نشدنی هست و باید چند نسل از آن بگذرد و بهترین گزینه ایجاد اپوزسیونی از پشتونهای نظامی، تکنوکرات و پادشاهیخواه در ایران است تا مرزبانی، دیپلماسی و اقتصاد افغانستان را با ورود به قدرت کنترل کنند و طالب در این سه امور قدرت را با آنها سهیم شود. در غیر این صورت طالب فعلی توان دیپلماسی و مرزداری را نخواهد داشت و زمان زیادی میبرد تا به شکل یک حکومت با ثبات و قابل دیپلماسی دربیاید و تشکیل دولت فراگیر قومی و تغییر قوانین آن هم
فعلا امکان پذیر نیست!
《وزیر امور خارجه در بخشی دیگر از سخنان خود گفت: ما از این که در افغانستان دولت فراگیر تشکیل نشده ناخرسندیم و این موضوع را به حاکمان کنونی افغانستان نیز اعلام کردهایم. ما هیات حاکمه فعلی افغانستان را به رسمیت نمی شناسیم و بر لزوم تشکیل دولت فراگیر در افغانستان تاکید داریم. همچنین طالبان بخشی از واقعیت افغانستان است نه همه آن.
امیرعبداللهیان این را هم اضافه کرد و گفت: ما از محروم کردن زنان و دختران افغانستانی از تحصیل و آموزش ناخرسندیم و این را رفتاری برخلاف تعالیم پیامبر اسلام می دانیم.》
(امیرعبداللهیان: هیات حاکمه فعلی افغانستان را به رسمیت نمیشناسیم/ایرنا/۴ خرداد ۱۴۰۲)
هماهنگی میان فرماندهی نیروهای مسلح و دستگاه دیپلماسی از اهمیت بسیار زیادی در دوران تغییرات نظم جهانی برخوردار است و اگر راهبردهای هر دو هماهنگ با هم باشد توان ایران در اثرگذاری بینالمللی افزایش خواهد یافت. این چیزی است که مقامات امریکا نیز به آن بسیار پرداخته اند.
《بر خلاف دولتهای قبلی [آمریکا]، دولت و وزارت دفاع کاملاً با هم هماهنگ بودند. سفارت بهخوبی مسلح بود و من، به دستور رئیسجمهور، صریحاً فرمان داده بودم که هیچکس نباید زنده از دیوارهای سفارت رد شود. «[مارک] اسپر» [وزیر
دفاع وقت آمریکا] و «[مارک] میلی» [رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا]، از طریق ژنرال «فرانک مککنزی» فرماندهی «سنتکام» [«مقر فرماندهی مرکزی» آمریکا که حوزهی استحفاظیاش شامل خاورمیانه میشود]، و رهبران نظامی حاضر در میدان، حمایت گستردهای از تیم دیپلماتیک من کردند. هر قدر که از آنها تشکر کنم، باز هم کم است.》
(کتاب مایک پمپئو: توصیف عملیات ترور شهید سلیمانی از زبان وزیر خارجه وقت آمریکا/مشرق/۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲)
مقامات نظامی ایران هم با دقت بسیار این راهبرد را دنبال میکنند و دیپلماسی دفاعی ایران جزو قویترین امور خارجه ایران تبدیل گشته که توانسته در امر بلوک سازی سیاسی در غرب آسیا کمک بسیاری بکند و در معادلات جهانی نقش موثری داشته باشد. میزان هماهنگی وزارت خارجه با وزارت دفاع و ستاد کل در ایران و حرکت هر دو در مسیری هماهنگ تعیین کننده سرنوشت غرب آسیا در معادلات جهانی خواهد بود
《سرلشکر باقری خاطرنشان کرد: دستگاه سیاست خارجی در معرفی و به اشتراک گذاشتن توان دفاعی و نظامی به کشورهای دوست میتواند نقش بزرگ و مهمی را ایفا کند.
رئیس ستادکل نیروهای مسلح خطاب به سفیران جمهوری اسلامی ایران در کشورهای مختلف، گفت: معرفی و به اشتراک گذاشتن توان دفاعی و نظامی جمهوری اسلامی میتواند روابط دفاعی کشور را توسعه دهد و موجب تقویت بازدارندگی شود و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران
آمادگی کامل برای توسعه سطح روابط در حوزههای مختلف اعم از صادرات عمده تجهیزات دفاعی و نظامی و همچنین ابعاد آموزشی، رزمایش و انتقال عملی تجربه به دست آمده را دارند.》
(سرلشکر باقری: نظم جهانی در حال تغییر در جهت تضعیف دشمنان انقلاب اسلامی است/فارس/۸ خرداد ۱۴۰۲)
این تنها شامل فرماندهان سپاه نمیشود و در ارتش نیز مقامات به خوبی درک دقیقی از تاریخ و دیپلماسی داشته و اکنون ایران شاهد هماهنگترین دوره خود به سر میبرد که قوای نظامی و دیپلماتیک هماهنگ با هم منافع ایران و غرب آسیا را جلو میبرند.
دیپلماسی دفاعی ایران هدف گذاریهایش متناسب با آرمانهای ایرانیان برای جهانی عادلانه بوده و نیروهای مسلح نیز به خوبی آن را تبیین کرده و سعی دارند به تمام کشورهای منطقه آن را ابلاغ کنند.
در آخر و برای جمع بندی هم باید گفت نباید وارد معادله آب در ازای نفت یا جنگ بشویم و نباید بگذاریم منطقه وارد این مسیر بشود زیرا توان توسعه از میان خواهد رفت. میبایست بتوانیم دیپلماسی را با طالب ادامه دهیم اما نه طالب فعلی بلکه باید پشتونهای ناراضی خصوصا ارتش ملی افغانستان را وارد قدرت کرده و مرزها را طالبان به آنها بسپارد. از همه مهمتر میبایست فارسی زبانان اهل سنت منطقه را بتوانیم سازملندهی کرده و دولتهایشان را وارد مدار ایران در معادلات جهانی و مسیر تمدنی کنیم و این را در نظر بگیریم
روابط ایران با آسیای میانه تامین کننده منافع کل غرب آسیا و خصوصا پادشاهیهای عربی و چین در آن مناطق است و حتی امنیت روسیه نیز بسته به تصمیمات ایران است.
《طائب در بخشی از سخنان خود با بیان اینکه دولت سیزدهم کارهای بزرگی انجام داده گفت: آمریکاییها چه جمهوریخواه و چه دموکرات میگفتند که باید کاری کنیم ایران نفتخام بدهد و دارو و غذا بگیرد، اما در همین یک سال اخیر کارهای بزرگی در این حوزهها اتفاق افتادهاست.
وی گفت: یک زمانی ۶ میلیارد دلار واردات بنزین داشتیم، ولی الان صادرات زیادی داریم، همچنین امسال با وجود افزایش مصرف برق، خاموشی نداشتیم، حتی صادرات برق را هم افزایش دادهایم و با ایجاد زیرساختها صادراتمان بیشتر نیز خواهد شد.
وی سرمایهگذاری در مسکن، حملونقل، هوایی و ریلی را مورد توجه قرار داد و گفت: سال گذشته، ۶ میلیون تُن گندم وارد میکردیم و از کشاورز ۴.۵ میلیون تُن میخریدیم، ولی امسال بدون کشت پاییزه ۷.۵ میلیون تُن از کشاورز خریدیم، و سه میلیون تن در واردات صرفجویی شد.
طائب در تبیین علت این موفقیت خاطرنشان کرد: دولت اتصال غذا را به نفت قطع، و ۲ هزار و ۵۰۰ میلیارد ریال یارانه مستقیم به مردم پرداخت کرده است و ذخایر را نیز پُر کرد.》
(طائب: آمریکا با جنگ ترکیبی به دنبال هویتزدایی از نظاماسلامی است/ایرنا/۱۳ آذر ۱۴۰۱)