رسانه تخصصی روابط بین الملل (دیپلماسی پلاس)

راهبردهای رهایی ایران از تنگنای ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی

Diplomacyplus.ir/?p=12313
تنگنای ژئوپلیتیک، دورانی است که یک کشور در حلقه محاصره راهبردی گرفتار می‌شود. برآوردهای غالب نشان می‌دهد، جمهوری اسلامی ایران به عنوان قدرتی منطقه‌ای، با چالش‌های جدی در قفقاز جنوبی مواجه است؛ جایی که رقابت قدرت‌هایی مانند ترکیه و آذربایجان با حمایت غرب، می‌تواند دسترسی حیاتی ایران به اروپا و آسیای مرکزی را مختل کنند. این تحلیل با بررسی ابعاد این تهدید، راهکارهای مبتنی بر اقتصاد سیاسی و دیپلماسی فعال برای خروج از این بن‌بست استراتژیک را ارائه می‌دهد.

 تنگنا و در سطحی بالاتر خفگی ژئوپلیتیک به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک کشور از نظر جغرافیایی و راهبردی در محاصره قرار می‌گیرد، به گونه‌ای که دسترسی‌های حیاتی آن به مناطق پیرامونی، مسیرهای تجاری، منابع انرژی یا متحدان سیاسی قطع یا محدود شود. این مفهوم نه تنها به مرزهای فیزیکی مربوط می‌شود، بلکه شامل فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی است که دشمنان یا رقبا برای تضعیف موقعیت یک کشور اعمال می‌کنند.

در واقع، تنگنای ژئوپلیتیک مانند حلقه‌ای است که دور گردن یک ملت بسته می‌شود و تنفس آزادانه آن را در عرصه بین‌المللی مختل می‌کند. این وضعیت اغلب از طریق ایجاد ائتلاف‌های مخالف، کنترل گذرگاه‌های کلیدی یا تغییرات مرزی تحمیل می‌شود و می‌تواند منجر به انزوا، کاهش نفوذ و حتی فروپاشی درونی شود. برای نمونه، کشور افغانستان را می‌توان مثال زد که در دهه‌های اخیر دچار این وضعیت شده است. افغانستان به عنوان یک کشور محاط در خشکی، بدون دسترسی مستقیم به دریا، همیشه وابسته به همسایگان مانند پاکستان و ایران برای تجارت و ترانزیت بوده است.

اما فشارهای پاکستان از جنوب و شرق، همراه با دخالت‌های خارجی مانند حضور نیروهای غربی و سپس طالبان، این کشور را در محاصره قرار داد. نتیجه آن، قطع مسیرهای تجاری اصلی، افزایش وابستگی به کمک‌های خارجی و ناتوانی در توسعه اقتصادی مستقل بود که منجر به بحران‌های داخلی مانند مهاجرت گسترده و بی‌ثباتی سیاسی شد. این مثال نشان می‌دهد چگونه خفگی ژئوپلیتیک می‌تواند یک ملت را از درون ضعیف کند، بدون نیاز به جنگ مستقیم.

حال به جایگاه استراتژیک قفقاز در ایجاد تگنای ژئوپلبتیک برای ایران بپردازیم. منطقه قفقاز، به ویژه قفقاز جنوبی شامل ارمنستان، آذربایجان و گرجستان، برای ایران اهمیت راهبردی حیاتی دارد. این منطقه دروازه شمالی ایران به اوراسیا و اروپا محسوب می‌شود و تنها مرز زمینی مستقیم ایران با قاره اروپا از طریق ارمنستان برقرار است. بر اساس بررسی‌های معتبر در حوزه جغرافیای سیاسی، قفقاز به عنوان یک پل ارتباطی بین دریای خزر و دریای سیاه عمل می‌کند و کنترل آن می‌تواند تعادل قدرت در خاورمیانه را تغییر دهد.

اگر رقبایی مانند ترکیه و آذربایجان با حمایت اسرائیل و غرب، کریدورهایی مانند زنگزور یا «راه ترامپ» را ایجاد کنند، این امر مرز ۴۴ کیلومتری ایران با ارمنستان را قطع می‌کند و ایران را از شمال در محاصره قرار می‌دهد. این محاصره نه تنها دسترسی ایران به بازارهای اروپایی را محدود می‌کند، بلکه امکان نفوذ فرهنگی و قومیتی ترکی – آذری را افزایش می‌دهد و می‌تواند به تحریک اقلیت‌های داخلی منجر شود.

قفقاز به عنوان قلب اوراسیا، جایی است که قدرت‌های بزرگ مانند روسیه، ترکیه و ایران بر سر آن رقابت می‌کنند. برای ایران، از دست دادن نفوذ در این منطقه به معنای قطع ارتباط با آسیای مرکزی و کاهش نقش در مسیرهای انرژی مانند گاز خزر است. همچنین، در اسناد تحلیلی مانند “پیامدهای ایجاد دالان زنگزور برای ایران” از اندیشکده‌های راهبردی، اشاره شده که این تغییرات می‌تواند ایران را در وضعیت “خفگی” قرار دهد، جایی که مسیرهای ترانزیتی جایگزین مانند جاده‌های شمالی مسدود شوند و ایران مجبور به وابستگی بیشتر به جنوب شود.

این موقعیت استراتژیک قفقاز، ایران را در برابر فشارهای ترکیه آسیب‌پذیر می‌کند، زیرا ترکیه با استفاده از پیوندهای قومی با آذربایجان، تلاش می‌کند ائتلافی ضدایرانی تشکیل دهد و ایران را از دسترسی به آب‌های آزاد شمالی محروم کند. در نهایت، قفقاز نه تنها یک منطقه جغرافیایی، بلکه یک میدان نبرد برای حفظ تمامیت ارضی و امنیت ملی ایران است.

در بخش سوم، به تجویزهای روابط خارجی و علوم استراتژیک از منظر اقتصاد سیاسی برای رهایی ایران از این تگنای ژئوپلیتیک از ناحیه ترکیه و قفقاز می‌پردازیم. اقتصاد سیاسی به عنوان شاخه‌ای که سیاست و اقتصاد را درهم می‌آمیزد، تأکید می‌کند که ایران باید از دیپلماسی اقتصادی برای شکستن محاصره استفاده کند.

نخست، تقویت روابط اقتصادی با ارمنستان و گرجستان ضروری است. ایران می‌تواند با سرمایه‌گذاری در پروژه‌های زیرساختی مانند جاده‌ها و خطوط ریلی در ارمنستان، مسیرهای جایگزین برای کریدور زنگزور ایجاد کند. این کار نه تنها وابستگی ارمنستان به ایران را افزایش می‌دهد، بلکه مانع از سلطه ترکیه می‌شود. دوم، همکاری با روسیه به عنوان یک قدرت ضدغربی، کلیدی است. ایران از طریق پیمان‌های اقتصادی مانند اتحادیه اقتصادی اوراسیا، دسترسی خود به بازارهای شمالی را تضمین کند و با روسیه در برابر نفوذ ترکیه ائتلاف تشکیل دهد. سوم، تنوع‌بخشی به مسیرهای تجاری از طریق اقتصاد سیاسی، مانند توسعه بندرهای شمالی و سرمایه‌گذاری در انرژی تجدیدپذیر با شرکای قفقازی، که می‌تواند وابستگی به جنوب را کاهش دهد.

همچنین، استفاده از دیپلماسی عمومی برای تقویت پیوندهای فرهنگی با اقلیت‌های شیعه در آذربایجان، می‌تواند فشارهای قومیتی ترکیه را خنثی کند. از منظر اقتصاد سیاسی، ایران باید تحریم‌ها را با تجارت منطقه‌ای دور بزند؛ برای مثال، افزایش صادرات کالا به گرجستان و واردات فناوری از ارمنستان.

ایران با ایجاد همگرایی اقتصادی در آسیای مرکزی، ترکیه را به چالش بکشد و از انزوا خارج شود. در نهایت، سیاست خارجی باید بر پایه تعادل قدرت باشد: مذاکره با ترکیه برای منافع مشترک، مانند تجارت گاز، همزمان با فشار بر آذربایجان برای حفظ مرزها. این رویکردها، اگر با برنامه‌ریزی بلندمدت همراه باشند، می‌توانند ایران را از خفگی رهایی دهند و موقعیت آن را به عنوان هاب منطقه‌ای تقویت کنند. کل این استراتژی نیازمند هماهنگی بین وزارت خارجه و اقتصاد است تا سیاست خارجی را به ابزار توسعه تبدیل کند.

منبع: اندیشکده زاویه

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط