به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: زمانی که کندی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، توافق را زیر پا گذاشته و سیستمهای دفاع هوایی هاوک ساخت ایالات متحده را به دولت یهودی فروخت، تصمیمی که نشان دهنده آغاز روابط دفاعی ایالات متحده و اسرائیل به شکل امروزی بود.
در اواسط ژانویه، دولت بایدن از اسرائیل درخواست کرد سامانههای هاوک مربوط به دهه ۱۹۵۰ را که در انبار بوده، به کیف بفرستد تا به اوکراینیها در دفاع در برابر رگبار موشکهای روسی و پهپادهای ایرانی کمک کند. بنا بر گزارش ها، اسرائیلیها نپذیرفتند.
این یک تصمیم عجیب از سوی دولتی بود که بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۲۰۲۱ از ۱۰۷.۸ میلیارد دلار کمک نظامی ایالات متحده برخوردار بوده و جمعیت آن (مانند اوکراین) مجبور به زندگی در زیر تهدید راکت، موشک و هواپیماهای بدون سرنشین هستند. رهبران اسرائیل به “جنگ بین جنگ” خود – حمله به ایرانیان و نیروهای نیابتی آنها در سوریه و گاهی عراق برای اطمینان از امنیت مردم اسرائیل – از جمله حمله به تاسیسات ایران در آخر هفته گذشته ادامه دادند، حملاتی که مقامات آمریکایی آن را به موساد نسبت دادهاند. به نظر میرسد که اسرائیلیها حتی فناوریهای قدیمی و استفادهنشده را از اوکراینیها دریغ میکنند.
از زمان تهاجم ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه به اوکراین، دولت اسرائیل – دقیقاً مانند دولت ترکیه – بازی دوگانهای را انجام داده و از استقلال اوکراین حمایت صرفا لفظی و به کیف کمکهای بشردوستانه ارائه کرده است. ترکها حداقل حاضرند به اوکراینیها تسلیحات بفروشند. در مقابل، اسرائیلیها با جدیت از هرگونه سیاستی که به روابط اسرائیل با مسکو آسیب میزند اجتناب میکنند.
دلیل اصلی این امر امنیت است. روسها در سوریه و حریم هوایی آن حضور گستردهای دارند. برای اینکه اسرائیل بتواند به ایران یا نیروهای نیابتی آن در خاک سوریه حمله کند، خلبانان اسرائیلی باید با روسها درگیری داشته باشند. البته پوتین هم از این شرایط خوشحال است، زیرا اگرچه او و ایران بر تضمین بقای رژیم بشار اسد، رئیسجمهور سوریه توافق دارند، روسها ترجیح میدهند ایرانیها شریک کوچکتر باشند. حملات دورهای اسرائیل به ایران با موافقت بی سر و صدای کرملین، رویکرد پوتین را تقویت کرده است.
حتی اگر بیشتر روابط اسرائیل و روسیه در مورد سوریه و امنیت باشد، اما این روابط ابعاد دیگری هم دارد. رهبران اسرائیل تقریباً همواره این دولت را هم دموکراتیک و هم بخشی از غرب تعریف میکنند، اما جهان بینی هم اهمیت دارد. از آنجایی که سیاست اسرائیل تحت هدایت نخست وزیر بنیامین نتانیاهو به طور پیوسته به سمت راست حرکت کرده است، اسرائیل با کشورهایی که در هیچ یک از این دو دسته قرار نمیگیرند روابط برقرار کرده است.
به نظر میرسد که وابستگیهای سیاسی مبتنی بر ملیگرایی، هویت، ضدیت با لیبرالیسم و خصومت با مسلمانان در ایجاد پیوندهای اسرائیل با مجموعهای از کشورهای غیرلیبرال-بهویژه روسیه، مجارستان، لهستان، هند و برزیل در دوران رئیسجمهور سابق ژایر بولسونارو- نقش داشته است. البته این قرابتها همیشه به یک جهت نمیروند. لهستان یکی از حامیان اصلی اوکراین است و ارزش عظیم خود را در آنچه که جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده به عنوان مبارزه بین دموکراسی و استبداد تعریف کرد، ثابت کرده است. با این حال، اگرچه رهبران حزب حاکم قانون و عدالت لهستان در بسیاری از جنبهها، دیدگاهی مشابه پوتین دارند، اما این کشور یک دموکراسی غیرلیبرال باقی میماند و اسرائیل نیز به همین سمت میرود.
به نظر نمیرسد نتانیاهو در حوزه فرهنگ فعال باشد و ترجیح میدهد بر امنیت تاکید کند و اینکه چقدر در تامین آن برای اسرائیلیها خوب است، اما در لحظات بحرانی تمایل خود به رویکردهای نژادپرستانه نشان داده و به سیاستمداران غیرلیبرال سهم داده است. به عنوان مثال، در تلاش برای به دست آوردن رأی در سال ۲۰۱۵، او از طریق فیس بوک به یهودیان اسرائیلی هشدار داد: «دولت دست راستی در خطر است. رای دهندگان عرب دسته دسته به پای صندوقهای رای میآیند. سازمانهای چپ در حال استفاده از آنها هستند.» و البته اخیراً، او با جناح راست ناسیونالیست، غیرلیبرال و مذهبی اسرائیل ائتلاف کرده که رهبران آن تمایلات ایدئولوژیک راستگرایانه – با رهبری رئیس جمهور روسیه – دارند.
ایتامار بن گویر، وزیر امنیت عمومی اسرائیل، بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی، و آوی مائوز – معاون وزیر در دفتر نخستوزیری که به نظر میرسد کارنامهاش صرفاً مربوط به پرورش تفسیر خاص او از هویت یهودی است – تعهد آشکاری به دموکراسی ندارند. به نظر میرسد که این مقامات بیشتر علاقهمند به استفاده از شیوههای دموکراتیک اسرائیل برای پیشبرد برنامه غیر دموکراتیک خود هستند. اگرچه ائتلاف نتانیاهو متشکل از احزابی است که مجموعاً آرای کمتری نسبت به سایر احزاب به دست آوردهاند، بنگویر، اسموتریچ، مائوز و دیگران به گونهای عمل میکنند که گویی مأموریتی قاطع دارند که قدرت را به نفع اقلیت طرفدار خود در کنست تغییر دهند.
مطبوعات تا حد زیادی بر علاقه نتانیاهو به ایجاد تغییراتی در قوانینی تمرکز کرده اند که به او اجازه میدهد از پیگرد قانونی به دلیل فساد فرار کند. از یک منظر، این کمترین کاری است که شرکای نخستوزیر میتوانند برای او انجام دهند، یعنی دادن اجازه برای تغییر نحوه انتخاب قضات دادگاه عالی و دادن قدرت به قوه مقننه اسرائیل برای نادیده گرفتن عالیترین دادگاه کشور. این تغییر میتواند به دولت اجازه دهد تا کنترل اسرائیل بر کرانه باختری را گسترش دهد، حقوق اسرائیلیهای غیریهودی را تضعیف کند، و هویت اسرائیلی را بهطور قاطع در یک نسخه خاص ارتدکس از یهودیت، محدود کند. از جمله این تغییرات، تغییر قابل توجهی در “قانون بازگشت” اسرائیل است، که در اتصال یهودیان سراسر جهان به اسرائیل بسیار مهم بوده است. علاوه بر این، محیط تساهلآمیز اسرائیل برای جامعه LGBTQ در خطر است، زیرا مائوز – که آشکارا از دیدگاههای همجنسگرا هراسی حمایت میکند – عهد کرده که دستور کار ضد همجنسگرایان و ترنسها را دنبال کند، که نشانهای از راست جهانی غیرلیبرال است.
آنچه در اسرائیل اتفاق میافتد (یا ممکن است رخ دهد) با آنچه در سایر کشورهای غیر لیبرال از جمله روسیه اتفاق افتاده است، همسو است. سیاستمداران نهادها را توخالی و تضعیف کرده اند تا قدرت خود را تضمین کنند و سیاستهای غیرلیبرال را به نام اهداف ظاهراً بزرگ تر، به ویژه ناسیونالیسم، هویت، و مذهب دنبال کنند. نظام سیاسی اسرائیل مدتهاست که در آشتی دادن اصول دموکراتیک با ناسیونالیسم قومی مذهبی که تا حد زیادی بخشی از صهیونیسم است، مشکل داشته است.
در طول تقریباً ۷۵ سال، اسرائیلیها به دنبال مدیریت تضادها و مشکلاتی بودهاند که این انگیزههای رقابتی را ایجاد کردهاند، اما دولت جدید به مدیریت آنها اهمیتی نمیدهد. در عوض، به دنبال تقویت یک دولت آشکارا یهودی مبتنی بر درک خاصی از یهودیت است که سعی نمیکند کسانی را که خارج از مقوله یهودیت قرار میگیرند، جا دهد.
اسرائیل در مسیری سیاسی قرار دارد که آن را در زمره دولت های غیرلیبرال جهان قرار میدهد. این نادرست است که بگوییم اسرائیل دقیقاً مانند روسیه است که دقیقاً مانند هند است که دقیقاً مانند مجارستان است. با این حال، رهبران همه این کشورها دیدگاه مشابهی در مورد چگونگی سازماندهی جوامع خود دارند. بنابراین، بله، درست است که روابط اسرائیل با مسکو با نگرانیهای امنیتی آن و وضعیت اضطراری که حضور ایران در سوریه است، در هم تنیده است. اما برای کسانی که اسرائیل را یک دموکراسی غرب محور میدانند، روابط آن با روسیه و سایر کشورهای غیرلیبرال بسیار مهمتر از این است.