نویسنده: اسماعیل محمد علی
به نوشته وبگاه ایندیپندنت عربی، درگیری های مرزی میان کشورهای عربی یکی از بزرگترین خطراتی است که جهان عرب با آن مواجه است و روابط میان کشورهای مختلف را تهدید می کند. با وجودی که بسیاری از این درگیری ها تا به امروز به مرحله درگیری مسلحانه نرسیده، ولی آنها مانند بمب های ساعتی هستند که ممکن است هر لحظه منفجر شوند، همانطور که بین مراکش و الجزایر در سال 1963 پس از یک درگیری مسلحانه رخ داد و سپس حمله عراق به کویت که در اوت 1990 اتفاق افتاد.
این درگیریها و اختلافات مرزی، سوالاتی را مطرح کرده که مهمترین آنها این است که آیا توطئه ای غربی وجود دارد که هدف آن مشغول کردن کشورهای عربی با درگیری های مرزی است؟ و اینکه چرا برخی کشورهای عربی موفق شده اند اختلافات مرزی خود را به شیوه ای متمدنانه حل کنند، در حالی که کشورهای دیگر شکست خورده اند؟
همچنین آیا ضرورتی برای تعیین این مرزها وجود دارد؟ میزان مشروعیت دخالت سازمان ملل متحد در ترسیم این مرزها چقدر است؟ موثرترین راه برای حل این درگیری ها که شبیه یک جنگ سرد میان کشورهای عربی است، چیست؟
به گفته ناظران، مشکل مرزها در جهان عرب قدیمی است و مربوط به زمان حاضر نیست، ولی نزدیک به هفت قرن است که تشدید شده و دو بعد اساسی دارد که یکی از آنها مربوط به مرزهای کشورهای عربی با یکدیگر است، دیگری به مرز با کشورهای خارجی مربوط است.
به گفته «ابراهیم طه ایوب»، وزیر امور خارجه سابق سودان، میتوان گفت که درگیریهای مرزی تنها به کشورهای عربی محدود نمی شود، بلکه پدیدهای بین المللی است که در برخی مناطق آشکار میشود و در برخی دیگر فروکش می کند.
از نظر تاریخی این پدیده همچنان در کشورهای عقب مانده باقی مانده، در حالی که کشورهای پیشرفته مدت های زیادی است که آن را پشت سر گذاشته اند؛ چنان که همچنان کشورهای عقب مانده تحت فشار اختلافات مرزی قرار دارند و برخی سعی می کنند از صحبت درباره آن اجتناب کنند، مانند اختلاف میان کشور هند و چین در مورد مرزهای مشترکشان در کوههای هیمالیا.
علل روشن این اختلافات در میان کشورهای عربی علل سیاسی است که توسط حکومت های مختلف ایجاد شده است و از هیچ مشروعیت ملی برخوردار نیست، مانند آنچه میان کشورهای سودان و مصر در مورد مثلث حلایب و وادی حلفا و میان عراق و کویت و میان عراق و عربستان سعودی و میان عربستان سعودی و دیگر کشورهای مشرف به خلیج فارس و میان عمان و یمن و میان یمن و عربستان و از آنسو میان مراکش و الجزایر و غیره وجود دارد.
وی در ادامه افزود که این اختلافات بی شک بر ثبات کشورها و روابط دوجانبه آنها تاثیر می گذارد، ولی از سوی دیگر به دولت های مختلف این فرصت را می دهد که در زمان مناسبی که مردم آنها به دلایلی ناآرام و بی قرار می شوند، به این اختلافات متوسل شوند.
نکته آرامش بخش این است که این نگرش ها بر روابط بین مردم کشورهای متخاصم تأثیر نمی گذارد، همان طور که میان ملت های سودان و مصر یا اتیوپی و سودان شاهد هستیم.
ایوب در ادامه گفت که معمولا هنگامی که می بینیم در کشورمان چه می گذرد به تئوری توطئه متوسل می شویم.
وی در ادامه افزود، من فکر می کنم که تقسیم برخی از مرزها، به ویژه در مشرق عربی به دست قدرت های غربی انجام شد، ولی این مسئله را فراموش می کنیم که این کشورها چندین دهه پیش منطقه را ترک کرده اند و دولت های ملی نتوانسته اند آنچه را غربی ها ویران کرده اند ترمیم کنند.
در همین راستا، «حامد فارس»، استاد روابط بین الملل و رئیس مرکز جمهوری جدید مطالعات سیاسی و استراتژیک در قاهره می گوید: هیچ کس نقش استعمار را در دامن زدن به درگیری های کشورهای عربی با یکدیگر برای تامین منافع خود انکار نمی کند، به همین دلیل باید نقش استعمار در ایجاد فتنه از طریق ایجاد درگیری های مرزی که باعث برافروختن شرایط در منطقه در هر زمانی است مورد توجه قرار بگیرد.
این امر از طریق مرزهای سیاسی که به عنوان پدیده سیاسی مورد توافق دو کشور یا بیشتر برای تعیین نقاط آغاز و پایان حکومت و مالکیت کشورها و قوانین آنها نسبت به همسایگانشان است، امنیت آنها را به میزان زیادی تهدید می کند.
از اینجاست که درگیری های مرزی که به عنوان یکی از مهمترین مشکلات بین المللی موجود به شمار می رود آغاز می شود.
فارس در ادامه می افزاید که در گذشته، مرزها به وسیله کشورهای استعمارگر یا از طریق اعمال زور و نفوذ کشورهای قویتر بر کشورهای همسایه آنها تعیین می شد، ولی در منطقه عربی به طور خاص می بینیم که اختلافات مرزی شدید پس از پایان یافتن حکومت عثمانی و آغاز استعمار غربی در کشورهای عربی آغاز شد.
در نتیجه، کشورهای عربی مرزهای خود را از دوران استعمار به ارث بردند و همین امر باعث شد که برخی کشورها تلاش کنند به مرزهای پیش از استعمار بازگردند و برخی دیگر بر مرزهای به ارث رسیده اصرار کنند که تنشهای دوجانبه را باعث شد که گاه به رویارویی های مسلحانه تبدیل شد که به مرگ بسیاری انجامید.
این امر در نتیجه دخالت مستقیم استعمار در تعیین مرزها بود، برخلاف کشورهای اروپایی که تمایل به لغو مرزهای میان خود داشتند.
همچنین استاد روابط بین الملل در ادامه می گوید: برای اینکه این درگیری ها باعث شکل گیری جنگ های استراتژیک در آینده نشود، بهتر است که مانند اروپا، مرزهای بین کشورهای عربی را لغو کنیم، علاوه بر لغو ویزا که اثرات مثبت قابل توجهی بر وضعیت کلی منطقه عربی، چه از نظر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا اجتماعی خواهد داشت.
وی در ادامه به این نکته اشاره می کند که منشور سازمان ملل متحد بر ضرورت دستیابی به راه حل های مسالمت آمیز برای اختلافات مرزی تاکید می کند که صلح و امنیت بین المللی را تهدید می کند و ممکن است منجر به رویارویی مسلحانه شود، ولی ملاحظه می کنیم که سازمان ملل متحد نقشی را که به او محول شده است ایفا نمی کند و نمی تواند نقش فعال و اساسی خود را در حل اختلافات مرزی به انجام رساند، در میان نبود نقش جامعه جهانی در ایجاد راه حل برای هر بحرانی که به میزان زیادی در صلح و امنیت بین المللی تاثیر گذار است.