به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، ۳۰ درصد از ترافیک جهانی کشتیهای کانتینری از طریق آن کانال انجام میشود. نقش این کشتیها برای جهانی شدن بسیار حائز اهمیت است. جریانهای مهم انرژی در آن منطقه در جریانند: طبق اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده روزانه ۷.۱ میلیون بشکه نفت و ۴.۵ میلیارد فوت مکعب گاز طبیعی از باب المندب (ورودی جنوبی دریای سرخ) عبور میکند.
بنابراین، حملات نیروهای انصارالله به کشتیهای اسرائیل در روزهای اخیر ظرفیت بالقوه برای اختلال ایجاد کرده است. مهمترین شرکتهای حمل و نقل کانتینری جهان از جمله مرسک، MSC، کوسکو و هاپاگ لوید به دلیل ترس از تلفات جانی یا آسیب، ارسال کشتیها از طریق این آبها را متوقف کرده اند.
ایالات متحده خواستار پیوستن کشورها به گروه ضربت برای مقابله با اقدامات انصارالله شده است. کانادا سه افسر خود را اعزام کرده و هنوز کشتیای ندارد. گزارشهایی وجود دارد که دیگر کشورها بی سر و صدا مشارکت دارند. برای مثال، هندوستان که چیزهای زیادی برای از دست دادن دارد. ایالات متحده و فرانسه مدت هاست که پایگاههایی در جیبوتی در دریای سرخ دارند که اخیرا ژاپن و چین به آن ملحق شده اند و اتحادیه اروپا از پایگاه فرانسه فعالیت میکند. با این وجود، این رویارویی یک مبارزه حیرت انگیز نامتقارن است. انصارالله با تعداد انگشت شماری موشک و پهپاد موفق شده است یکی از مهمترین شریانهای اقتصاد جهانی را در معرض خطر قرار دهد.
عدم تقارن باعث شده بحثهایی در مورد هزینه پهپادها در مقابل هزینه موشکهایی که برای دفاع از کشتیها مورد استفاده میگیرند متمرکز شود. اگر حمله پهپادی موفقیت آمیز باشد میتواند کشتیای به ارزش بیش از ۵۰ میلیون دلار و حامل کالاهای تجاری به احتمال زیاد در محدوده ۵۰۰ میلیون دلار و در برخی موارد تقریبا دو برابر این مقدار را نابود کند. مشکل واقعی حجم مسئله دیگری است.
با سرعتی که انصارالله حملات را انجام میدهند یک کشتی منفرد تسلیحات مربوطه خود را ظرف مدت چند هفته مورد استفاده قرار میدهد. هیچ راهی برای پر کردن ذخایر موشکی کشتیها در دریا وجود ندارد. اگر انصارالله به سرعت حملات شان را ادمه دهند و به طور مداوم از پهپادها و موشکها برخوردار باشند (که امری محتمل به نظر میرسد) هزینه حفظ عملیات اسکورت دریایی به سرعت به دهها میلیارد دلار افزایش مییابد.
غرب با سه گزینه مواجه است که همگی دارای جنبههای منفی جدی هستند:
نخستین گزینه پیش رو تغییر دادن مسیر حمل و نقل است. در حال حاضر تا زمانی که اعضای گروه ضربت گردهم آیند کشتیرانان مسیرهای خود را بین دریای سرخ و سفر طولانی در اطراف دماغه امید نیک در جنوب آفریقا تغییر میدهند. این کار پیشتر انجام شده بود زمانی که کانال سوئز در نتیجه جنگهای اعراب و اسرائیل در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی مسدود شد. با این وجود، تجارت جهانی در آن زمان کسری از تجارت جهانی فعلی بود.
تغییر مسیر از طریق دماغه امید نیک تقریبا ۶۰ درصد از زمان ترانزیت (و هزینه سوخت) از بنادر آسیایی به بنادر اروپایی را افزایش میدهد وهزینهها را برای حمل کنندگان (که این هزینهها را بر عهده مصرف کنندگان میگذارند) افزایش میدهد و مهمتر از آن باعث کاهش کارها میشود. در حالی که این یک گزینه قابل قبول برای یک یا دو هفته است، اما اختلال در زنجیره تامین جهانی مبتنی بر دریا قابل توجه خواهد بود.
گزینه دوم حمله به موشکها و پهپادها در مبداء یا برای از بین بردن تسلیحات یا جلوگیری از حملات خواهد بود. در حال حاضر “جو بایدن” رئیس جمهور ایالات متحده هنوز مجوز این کار را صادر نکرده است. گفتن این موضوع راحت است، اما عملیاتی کردن آن دشوار میباشد. برای نیروهای انصارالله دشوار نخواهد بود که خود و هم انباری از پهپادها و موشکهای شان را از هدف گیری ایالات متحده پنهان کنند. بنابراین، هرگونه حمله از سوی دو گروه حمله ناو آمریکایی در آبهای مجاور باید بسیار گسترده باشد و مستلزم صرف هزینه تسلیحاتی بیشتر است.
گزینه سوم گسترش دامنه ائتلاف است. تاکنون آلمان به ائتلاف وارد نشده، اما دلیل موجهی دارد. درخواستهای فزایندهای برای حضور نیروی دریایی آلمان در آبهای شمال اروپا وجود دارد جایی که زیردریاییهای روسیه در آنجا عرض اندام میکنند. از استرالیا خواسته شد که به آن ائتلاف بپیوندند، اما آن کشور این استدلال متقابل را مطرح کرد که ظرفیت دریایی متوسط آن بهتر است در غرب اقیانوس آرام مستقر شود. ژاپن میتواند کمک کند به خصوص که دارای پایگاهی در جیبوتی است. یکی دیگر از مشارکت کنندگان بالقوه چین است که پایگاهی در نزدیکی خود دارد و سابقه طولانی در مشارکت در عملیات ضد دزدی دریایی در اقیانوس هند داشته است.
با این وجود، یک معضل برای غرب وجود دارد نخست آن که آیا قدرتهای غربی ترجیح میدهند بهای حفاظت از تجارت جهانی مبتنی بر دریا را بپردازند که چین بزرگترین منبع و احتمالا ذینفع اصلی آن است و دوم آن که این موضوع به تسهیل ظرفیت رو به رشد چین برای اعمال قدرت دریایی در سراسر دریاهای آزاد کمک خواهد کرد.
کل ماجرا یک نکته را برجسته میسازد: تضاد عمیقی بین واقعیت جهانی شدن که به شدت به تجارت مبتنی بر دریا و چین وابسته است و واقعیت رقابت ژئوپولیتیکی که در آن قدرت دریایی به سرعت به عنوان یک بعد مرکزی در حال ظهور میباشد وجود دارد. تنشها و انتخابهای بد در دریای سرخ به وفور یافت میشود، اما آنها باعث انتخاب سختتر در میانه آبهای متلاطم پیش رو میشوند.