به گزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه نشنال اینترست در یادداشت تازه خود بهقلم «سعید قاسمینژاد» و «بهنام بن طالبلو» نوشت: هدف تحریمها باید تحمیل هزینههایی بر اقتصاد روسیه باشد که اهداف تاکتیکی و استراتژیک پوتین را برای دستیابی به آن بسیار پرهزینه کند، محاسبات کلی هزینه/فایده روسیه را تغییر دهد، اقتصاد این کشور را تضعیف، یا از تهاجم بیشتر جلوگیری کند.
در سه ماه گذشته، دولت بایدن علیرغم تلاش خود، نتوانست از تهدید تحریمها برای جلوگیری از تهاجم روسیه به منطقه دونباس اوکراین استفاده کند. به دنبال دستور اخیر «ولادیمیر پوتین» نیروهای روسی در 24 فوریه از طریق هوا، زمین و دریا به شرق اوکراین حمله کردند و تنها دو روز بعد درگیری به کییف، پایتخت این کشور رسید.
واشنگتن با بخشی از تحریمها، وعدههای فشار اقتصادی بیشتر و ارائه کمکهای نظامی به اوکراینیهای درگیر، پاسخ داد.
از زمان حملات تروریستی 11 سپتامبر، آمریکا به طور فزایندهای بر تحریمها و سایر ابزارهای غیرجنبشی به عنوان سلاحی برای صدور رأی در مورد درگیریها در سراسر جهان تکیه کرده است.
محققان تحریمها به درستی به نیاز سیاستگذاران برای درک بهتر سازوکارهای تجارت جهانی و اینکه تحریمهای آمریکا کجا و چگونه بر این مکانیسمها تأثیر گذاشته است، اشاره کردهاند، زیرا نیروهای اقتصادی همچنان در کانون بحثهای امنیت ملی قرار دارند.
اما با وجود احتیاط متخصصان و تمسخر دانشگاهیان، پرونده تحریمهای ایران، چه قبل از دستیابی و چه پس از خروج از توافق هستهای 2015، بینشهای کلیدی، اما کمتر استفادهشده را در مورد نقاط قوت تحریمهای اقتصادی آمریکا ارائه میدهد.
با این حال، در طول یک دهه و نیم گذشته، جمهوری اسلامی با مجازاتهای اقتصادی هدف تحریمها قرار گرفت.
در حالی که روسیه از لحاظ کیفی یک هدف بزرگتر و متفاوت از ایران است، اما عمق، وسعت و تداوم تحریمهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی و اقدامات اجرایی مرتبط با آن همچنان میتواند درس هایی را برای بحث درباره تحریم روسیه در ادامه جنگ پوتین در اوکراین ارائه دهد.
اولین درس این است که تحریمهای مالی، یکی از آسانترین سلاحهای اقتصادی برای واشنگتن و معمولاً دردناکترین سلاحهای هدف هستند.
در واقع، وزارت خزانهداری آمریکا در بررسی برنامههای تحریمهای این کشور در اکتبر 2021، خروج ایران از سیستم مالی بینالمللی را یکی از موفقیتهای اقدامات اقتصادی اجباری و تنبیهی خود ذکر کرد.
تحمیل تحریم بر کشورهای بزرگ دارای ارتباط خوب و نفوذ ژئوپلیتیکی مانند روسیه و ایران، که هر دو مرزهای زمینی طولانی دارند، میتواند با چالشهایی همراه باشد.
با این حال، اعمال تحریمهای مالی بسیار آسانتر است و تجارت در سطح کلان را تحت تأثیر قرار میدهد.
این تحریمها انتقال درآمد حاصل از تجارت به دلار یا یورو را دشوار میکند. تحریمهای مالی میتواند به میزان قابلتوجهی کاهش یابد. تحریمهای مالی همچنین میتواند به میزان قابلتوجهی ظرفیت کشور هدف را برای جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی کاهش دهد، همانطور که در مورد روسیه از زمان حمله این کشور به کریمه در سال 2014 ثابت شد. این تحریمها به طور قابلتوجهی نرخ نسبی رشد اقتصادی روسیه را کاهش داد.
با توجه به اینکه اقتصاد روسیه بسیار بیشتر از ایران، با ساختارهای اقتصادی غربی ادغام شده، دردی که مسکو تحت تحریمهای مالی جامع متحمل میشود، بسیار بیشتر از آن چیزی است که تهران احساس میکرد.
در مقابل، درگیری عمیقتر اقتصادی به این معناست که مقاومت سیاسی در داخل بلوک غرب در برابر چنین اقداماتی بسیار قویتر خواهد بود، همانطور که در بحث حذف بانکهای روسی از سیستم پرداخت الکترونیکی جهانی موسوم به «سوئیفت» مشاهده شد.
با استقراض از مدلی که علیه تهران به کار گرفته شده است، فشار اقتصادی آمریکا باید به جای تمرکز بر تعداد معینی از بانکها که قرار است از این پلتفرم حذف شوند، بر منع همه بانکهای روسی از استفاده از سوئیفت متمرکز شود.
برخی از سناتورهای آمریکایی پیش از این به دقت بین تأثیر تحریمهای ثانویه بر ایران و قابلیت اعمال آن در روسیه ارتباط برقرار کردهاند.
درس دوم تجربه تحریمهای ایران، بیشتر سیاسی بوده و مبتنی بر این واقعیت است که تحریمهای همهجانبه باید قاطعانه و فوراً اعمال شوند، نه تدریجی.
درس مهم بعدی از دوران تحریم ایران این است که تحریمها و هر نوع فشار اقتصادی باید به طور مستمر ارزیابی، حفظ و بهبود یابد تا اثربخش باشد.