آرش فهیم، رسانههای فارسی زبان غربی که از آنها تحت عنوان شبکههای معاند نیز یاد میشود، همواره در پی مهندسی افکار عمومی در جهت خاصی هستند.
این رسانهها که اغلب آنها از ایستگاه لندن پخش میشوند، تکنیکهای مختلفی را برای پیش برد اهدافشان به کار میبرند؛ از جعل اخبار و اغراق و تحریف و تقطیع اتفاقات گرفته تا دروغ بزرگ و تکرار و کلی گویی و…
به همین دلیل هم راهبرد این رسانهها در مواجهه با مذاکرات بین ایران و غرب نسبت به گذشته تغییر کرده است؛ رسانههایی چون بیبی سی فارسی، سعودی اینترنشنال و صدای آمریکا، در سالهای قبل به گونهای دیگر به بازنمایی و تحلیل اخبار و رویدادهای مرتبط با مذاکرات میپرداختند و امروز به شکلی دیگر!
اما چرا این رسانهها در رویکرد خودشان نسبت به مذاکرات تغییر دادهاند؟
آیا هدف اصلی آنها تغییر کرده است؟
رسانههای وابسته به رژیمهای عربی و عبری چه نگاهی نسبت به مذاکرات دارند؟
با توجه به تغییر تاکتیک و راهبرد دولت جمهوری اسلامی ایران در مذاکره با طرفین غربی، تغییر تکنیک و تاکتیکهای رسانههای وابسته به این دولتها و متحدان منطقهای آنها نیز توجیه پذیر است.
اما مسئولیت رسانههای منتسب به ایران و جبهه مقاومت برای جریانهای خبری غرب علیه مذاکرات چیست؟
در این گزارش و همراه با متخصصان امور بینالمللی و رسانهای به بررسی این پرسشها پرداخته ایم.
رسانههای عربی و عبری چه میگویند؟
تصویر کلی رسانههای غربی، عبری و عربی درباره دور اخیر مذاکرات، قابل تعمیم به سایر راهبردهای رسانهای آنهاست. در واقع، نمیتوان بازنمایی خبری و تحلیلی آنها نسبت به مذاکرات را با سایر رویکردهای این رسانهها جدا دانست.
دکتر پارسا نجفی، کارشناس مسائل بینالملل در گفت وگو با گزارشگر کیهان میگوید:«هم رسانههای غربی و هم رسانههای غربگرای منطقهای که عمدتا وابسته به عربستان و امارات هستند در مواجهه با مذاکرات بین کشورمان و دولتهای غربی، تلاش میکنند تا مذاکرات بین ایران و غرب را به گونهای جلوه دهند که با واقعیتها متعارض است. این رسانهها تلاش میکنند تا ایران را مقصر معرفی کنند و اینکه مذاکرات برای این است که ایران از حقوق خودش دست بکشد و به غرب حق میدهند که در امور داخلی ما دخالت کند. آنها همچنین ایران را مقصر به نتیجه نرسیدن برجام معرفی میکنند درحالی که همه دنیا شاهد بودند که این آمریکا و ترامپ بودند که از برجام خارج شدند و به هیچ یک از مفاد آن عمل نکردند و برعکس؛ نمیگویند که ایران به برجام عمل کرد و هیچ مزیتی هم از آن نبرد!»
وی میافزاید: «در همه رسانههای وابسته به عربستان، اسرائیل و امارات -ازجمله، العربیه، ایندیپندنت، اسکای نیوز عربی و…- این پیش فرض وجود دارد که ایران در تلاش است تا سلاحهای مخرب تولید کند و آمریکا در تلاش برای نجات جهان از شر ایران است! به بیان دیگر، این رسانهها این گونه القا میکنند که آمریکا و متحدانش حق دارند حتی سلاح هستهای داشته باشند، اما اگر ایران و دیگران بخواهند از رآکتور هستهای برای تولید برق و موارد علمی و پزشکی استفاده کنند، خطرناک است!»
نجفی ادامه میدهد: «این پیش فرض با برنامههای سرگرمکننده و فیلمهای آنها پیوند میخورد که در آنها آمریکا همواره در قاب منجی جامعه بشری در مقابل موجودات خیالی و فضایی است و با سوپرمن و اسپایدرمن و… قهرمانانی که همیشه آمریکایی هستند بشر را از شر شیاطین نجات میدهد. تمام اینها یک شالوده ذهنی را برای افکار عمومی جهان ایجاد میکند که آمریکا حق دارد هر کشوری را که میخواهد تحریم کند یا هدف حمله نظامی قرار دهد؛ مثل تهاجم به افغانستان مظلوم با شعار نجات جهان از شر تروریسم درحالی که آمریکا خودش تجلی تروریسم است. یعنی آنها از مدیریت ادراک در جنگ شناختی بهره میبرند تا هرآنچه میخواهند را در ذهن مخاطب خودشان بکارند تا مردم را با خودشان هماهنگ کنند.»
این کارشناس مسائل بینالملل درباره مسئولیت رسانههای جبهه مقاومت ازجمله رسانههای ایرانی در مقابل فعالیتهای غرب هم میگوید: «رسانههای مقاومت و حقیقتگرا همراه با رسانههای آلترناتیو و مستقل جهان که رویکردی مخالف سلطه و ضدامپریالیستی دارند باید تاکتیکهای جذاب رسانهای را به کار بگیرند و فقط به خبر اکتفا نکنند تا جنایات آمریکا علیه بشریت را به تصویر بکشند؛ میتوان فهرست بلند بالایی از استفاده آمریکا از سلاحهای کشتارجمعی علیه کشورهای مختلف جهان تهیه کرد؛ غیر از بمباران هستهای هیروشیما و ناکازاکی، آمریکاییها چنین سلاحهایی را به اشکال مختلف علیه کشورهای مختلف به کار بردند؛ ازجمله به کارگیری اورانیوم ضعیف شده در عراق که منجر به گسترش سرطان بین مردم آن کشور شد و یا به کارگیری عامل نارنجی که منجر به معلولیت چند میلیون نفر از مردم ویتنام شد و… باید توسط این رسانهها در فیلمهای مستند، یا فلاشبک در اخبار و یا در فضای مجازی به مردم جهان معرفی شود. این کمترین کاری است که رسانههای جبهه مقاومت در پیوند با رسانههای مستقل و آلترناتیو در سطح جهان میتوانند انجام دهند.»
دوگانه سازی رسانههای بیگانه
در مواجهه با مذاکرات
اما رسانههای فارسی زبان غربی چه رویکردی نسبت به مذاکرات دارند؟
دکتر علی محمد گودرزی مدیر پردازش و تحلیل اخبار خارجی صداوسیما هم میگوید: «فرایند فعالیت این رسانهها اگرچه در دو دهه اخیر تکنیکها و تاکتیکهای متفاوتی داشتهاند، اما آنچه به دنبالش بودند همان بحث شرطیسازی مخاطبان درخصوص برنامه هستهای ایران است. آنچه در این روند قابل مشاهده است این است که رسانههای بیگانه تلاش میکنند تا مسائل اقتصادی و معیشتی مردم ایران را به مسئله برجام شرطی سازی کنند و بین مسئله هستهای و بازار داخلی، پیوند ایجاد کنند. در طول این دو دهه رسانههای بیگانه به عناوین مختلف تلاش داشتند تا مشکلات اقتصادی ما را با مسئله هستهای پیوند بزنند و از این طریق، بازار ما را شرطیسازی کنند. هدف این رسانهها این است که کاری کنند که کوچکترین علائم از مذاکرات هستهای موجب متلاطم شدن بازار در ایران شود تا از این طریق بتوانند هم مذاکره کنندگان ما را تحت فشار قرار دهند و هم موجب به هم ریختن وضعیت اقتصادی ما شوند.»
وی با تقسیم مذاکرات به دو دوره برجام متقدم (در دولت قبلی) و برجام متأخر (در دولت جدید) در برنامه رادیویی «امواج شبهه» ادامه میدهد: «هدف اصلی رسانههای بیگانه در دوران برجام متقدم این بود که به نوعی هدف اصلی گم شود و غربیها بتوانند هر آنچه میخواهند به ما تحمیل کنند و کاری میکردند که اگر هم تیم مذاکرهکننده ما در آن دوران بر سر برخی مسائل کوتاه میآمد، در داخل بازخورد منفی نداشته باشد و به طور کلی تلاش میکردند تا نشان دهند که برجام یک منفعت بزرگ برای ما بوده است. اما ماحصل مذاکرات و برجام در آن مقطع، نه تنها دستاوردی برای ما نداشت بلکه ما همه چیز را هم از دست دادیم! یکی از تلاشهای رسانههای بیگانه در برجام متقدم این بود که هم آمریکا را به خاطر نقض برجام تبرئه کنند و هم اینکه همچنان ما را در جایگاه متهم قرار بدهند. ما میبینیم که دائم بر غیرصلحآمیز بودن برنامه هستهای ما تاکید دارند، به رغم همه اذعانهای جهانی به صلحآمیز بودن فعالیت هستهای ایران. اما افکار عمومی داخل و خارج دیگر نمیپذیرند که ایران پاسخگو باشد. اما به رغم همه تلاشها تاکنون موفق نبودهاند. جا دارد فرمایش رهبر معظم انقلاب را یادآور شویم که برجام تنها حسنی که داشت این بود که باعث شد آمریکا به عنوان بزرگترین ناقض قراردادهای بینالمللی شناخته شود. اما در نقطه کانونی رسانههای بیگانه بحثهای اقتصادی همواره در اولویت است. خوشبختانه تیم جدید مذاکرهکننده توانسته بحثهای داخلی را از مذاکرات جدا کند. خوشبختانه در دوران مذاکرات اخیر هم در بازار تلاطم کمتری اتفاق افتاد. اما رسانههای غربی همچنان بر ایجاد موج ناامیدی تأکید دارند.»
جنگ شناختی بر سر مذاکرات
اما عملکرد رسانههای معاند در مواجهه با مذاکرات در حوزه جنگ شناختی، چگونه قابل تحلیل است؟
دکتر علیرضا داوودی، کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی در این زمینه میگوید: «در برجام متقدم، رسانههای بیگانه دنبال این بودند که مذاکرات به نتیجه نخواهد رسید مگر تأمین نظرات اتحادیه اروپا و آمریکا توسط ایران و در برجام متقدم آنها در پی متهم کردن ایران بودند؛ ایران متهم و غرب دادستان و افکار عمومی نزد آنها جایگاه قاضی را یافته بودند. اما در برجام متأخر دو اتفاق میافتد؛ آن انسجام دادستانی گونه که غرب اجرا میکرد به هم میخورد. به همین دلیل هم در این مرحله رابطه بین صدای آمریکا، بیبی سی فارسی و اینترنشنال نسبت به خیلی از موضوعات حیاتی که بین این رسانهها واحد است دچار اختلال میشود. به طور مثال، تفاسیر این رسانهها نسبت به مذاکرات وین هر کدام در یک جهت است. بنابراین در برجام متأخر بحث تبدیل شدن محیط دادستانی واحد در مقابل ایران به هم میخورد. نزد مخاطب نیز یک دگردیسی اتفاق میافتد چون نتایج برجام متقدم را دیده است؛ نتیجه برجام متقدم برای ما در امتیاز گرفتن هیچ و در امتیاز دادن همه چیز بود. پس قاضی هم از اختیار و کنترل آنها خارج شده است. در آن مقطع ایران هم پذیرفته بود که متهم است و رسانههای معاند نیز از این پذیرش به نفع خودشان استفاده میکردند. اما الان تیم مذاکرهکننده، مشی خودش را عوض کرده؛ راهبرد تیم جدید این است که یا نتیجه میگیریم یا مذاکره نمیکنیم. ما الان از جایگاه متهم به جایگاه دادستان تغییر جا دادهایم. پس در برجام متأخر رسانههای بیگانه نمیتوانند مسئله محکومیت به مثابه عدم اجرای تعهدات را مطرح کنند. چون دقیقا آمریکاییها زمانی که قرار بود تعهداتشان را اجرا کنند از برجام خارج شدند. اما سؤال این است که ما چه تغییری در گفت وگو داریم؟ ما قبلا میگفتیم برجام، اما امروز میگوییم مذاکره برای رفع تحریمهای ظالمانه. غیر از این دیگر هیچ معنایی ندارد، یا تحریم برداشته میشود یا نمیشود؛ یا صفر یا یک! این تغییر پارادایم، این گونه معنا پیدا کرد.»
وی که در برنامه رادیویی امواج شبهه در رادیو گفتوگو، بیان میکند: «یک نکته را باید راجع به رسانههای بیگانه در نظربگیریم؛ به طور مثال بیبی سی، حدفاصل سرویس امنیتی تا وزارت خارجه دولت انگلیس است؛ پس وقتی پیامی را منتشر میکند، یا میخواهد از شکستی برای دولت انگلیس پیش گیری کند یا از رسیدن ما به نتیجهای پیش دستی کند. وقتی این پیش فرض را در نظر بگیریم، به این نتیجه خواهیم رسید که رسانههای بیگانه زمانی میتوانند به نتیجه مدنظرشان برسند که مورد توجه قرار بگیرند. اگر مخاطب -از تیم مذاکرهکننده گرفته تا مردم- به این رسانهها توجه نکنند و منافع ملی را بر اساس داشتهها و بایستههای خودمان بچینیم نه براساس آنچه آنها میگویند، قاعدتا ما به نتیجه خواهیم رسید. اما اگر تهدیدهای آنها روی ذهن ما نشست، دچار توقف میشویم و دیگر آن شتاب قبلی را نخواهیم داشت. تیم مذاکرهکننده هم باید دقت کند که جنس رابطهاش با رسانه میتواند فضای ارتباطی و خوبی را با مخاطب ایجاد کند. نگه داشتن مخاطب در فضای بیاطلاعی- به هر دلیلی- به رسانههای بیگانه فرصت میدهد. باید این فاصله را کم کنیم؛ مردم هیچ وضعیت نامحرمی نسبت به مذاکرات و اطلاعات ندارند و مذاکرات برای مردم درحال انجام است.»