قتلعام ارتش اسرائیل طی حدود ۸۰ روز جنگ در نوار غزه، چالش بزرگی برای روابط اسرائیل با کشورهای آسیای مرکزی بود، نهتنها به این دلیل که اکثریت جمعیت این کشورها مسلمان هستند، بلکه به این دلیل که مردم این منطقه احساس میکنند که مواضع دولتهایشان کمتر از میزان فاجعهای است که مردم فلسطین در معرض آن قرار گرفتهاند. از نخستین روزهای آغاز درگیری بیانیههای وزارت خارجه کشورهای آسیای مرکزی رفتار اسرائیل را محکوم کرده است. بهغیراز رسانههای رسمی، رسانههای اجتماعی در قزاقستان، تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان و ترکمنستان تجاوزات اسرائیل به مردم غزه، کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی را به شدت محکوم کردهاند.
با وجود این خشم از ماشین جنگی اسرائیل علیه مردم فلسطین، هیچ کشور آسیای مرکزی هنوز تصمیم جدیدی در رابطه با ابعاد و شکل روابط و شراکت موجود با اسرائیل چه در بعد اقتصادی و چه از جنبه امنیتی اتخاذ نکرده است و کشورهایی که با اسرائیل روابط دیپلماتیک دارند مانند قزاقستان، ازبکستان و قرقیزستان هیچ اقدام دیپلماتیک تنبیهی علیه اسرائیل از جمله فراخواندن سفیر یا کاهش سطح نمایندگی دیپلماتیک خود در تلآویو انجام ندادند.
با توجه به اینکه جنگ هنوز به پایان نرسیده و تصویری از رابطه اسرائیلیها و فلسطینیها روشن نشده است، همه سناریوها محتمل است. پس از آتشبس آینده، چه عواملی همچنان بر روابط اسرائیل و کشورهای آسیای مرکزی حاکم است؟ این کشورها چه زمانی تصمیماتی مانند قطع روابط و یا قطع همکاری با تلآویو خواهند گرفت؟ آیا مواضع این کشورها در قبال اسرائیل در این جنگ تنها تابع محاسبات ملی است یا محاسباتی برای این کشورها با سایر طرفهای منطقهای و بینالمللی مانند ترکیه، ایران، آمریکا و روسیه وجود دارد؟
دیپلماسی پیرامونی اسرائیل:
اسرائیل از زمان اولین دولت در دوران بن گوریون، سیاست ایجاد مشارکت و همکاری نزدیک با کشورهای دوردست را اتخاذ کرده است و این استراتژی را دیپلماسی پیرامونی خوانده است. اسرائیل با درک اینکه قادر به ایجاد روابط نزدیک با کشورهای همسایه عربی و اسلامی نیست، شروع به جستجوی راههایی برای ایجاد روابط قوی با کشورهای دوردست کرد. اما پیوستن اسرائیل به اردوگاه غرب علیه اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد، امکان ارتباط این رژیم با شهروندان شوروی و به ویژه یهودیان ساکن آن را محدود کرد.
پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی سابق در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ و شکلگیری کشورهای جدید در اسیای مرکزی، اسرائیل خود را با فرصتی بیسابقه برای ورود به این کشورها که در دروازههای رقیب منطقهای خود، ایران قرار دارند، دید. کارت ورود اسرائیل به این کشورها «جمعیتهای یهودی» ساکن در آن جمهوریها بود. نفوذ اسرائیل بر این کشورها همچنین به تلآویو برتری نسبی در برخورد با ۳ قدرت دیگر در منطقه یعنی روسیه، چین و ترکیه داد. اسرائیل برای رسیدن به اهداف خود روی ۸ مسیر شرطبندی کرده است که عبارتاند از:
اول: مسیر امنیتی: اسرائیل از ابتدا روی همکاری امنیتی، اطلاعاتی و نظامی در روابط خود با کشورهای آسیای مرکزی شرطبندی کرد.
دوم: مسیر نظامی: از زمانی که کشورهای آسیای مرکزی پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی استقلال خود را به دست آوردند، روابط مستقیم نظامی با اسرائیل بهویژه در جنبههای آموزشی و فنی و نگهداری تجهیزات نظامی شوروی آغاز شد.
سوم: نظارت بر فعالیتهای ایران: هدف اصلی اسرائیل از تعمیق مشارکت با کشورهای آسیای مرکزی، نظارت و پیگیری فعالیتهای ایران بهویژه در کشورهایی است که با ایران هممرز هستند.
چهارم: مأموریتهای دیپلماتیک: اسرائیل یکی از اولین کشورهایی بود که سفارت خود را در قزاقستان و ازبکستان افتتاح کرد و کشورهای آسیای مرکزی نیز منافع مشترکی با اسرائیل داشتند و هدف اسرائیل کاهش شدت مواضع اسلامی علیه اسرائیل بود.
پنجم: منافع اقتصادی: اسرائیل خود را بهعنوان کشوری از نظر اقتصادی مرفه با فناوری بسیار پیشرفته به کشورهای آسیای مرکزی معرفی میکند و همین امر باعث شد که کشورهای آسیای مرکزی از همان ابتدا به اسرائیل جذب شوند. مسلم است که اسرائیل کمکهای اقتصادی را بهصورت رایگان در اختیار کشورهای آسیای مرکزی قرار نمیدهد؛ بلکه منافع راهبردی را به دست میآورد، از جمله اینکه اسرائیل تمام اورانیوم و نفت موردنیاز خود را از این کشورها به دست میآورد.
ششم: ابعاد فرهنگی: اسرائیل معتقد است که جوامع یهودی که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق به اسرائیل مهاجرت کردند، میتوانند پلی برای روابط اسرائیل با کشورهای آسیای مرکزی باشند.
هفتم: مدل ترکیهای: مشخص است که روابط استراتژیک بین ترکیه و اسرائیل بهویژه در زمینههای اقتصادی و نظامی وجود دارد و کشورهای آسیای مرکزی روابط ترکیه و اسرائیل را الگویی برای آینده روابط خود با تلآویو میدانند.
هشتم: انگیزه آمریکایی: از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هر روز شاهد نزدیک شدن کشورهای آسیای مرکزی به ایالاتمتحده آمریکا هستیم و این روابط با واشنگتن به نفع تعمیق روابط کشورهای آسیای مرکزی و اسرائیل است. اینها کشورهایی هستند که معتقدند تعمیق روابط با اسرائیل آنها را به آمریکا نزدیک میکند.
چهار سناریو برای روابط اسرائیل با کشورهای آسیای مرکزی:
با توجه به هشت مسیر قبلی و منافع درهمتنیده، میتوان چهار سناریو اصلی را برای روابط اسرائیل با کشورهای آسیای مرکزی ترسیم کرد:
سناریوی اول: فقط محکومیت: این بدان معناست که کشورهای آسیای مرکزی بهجز محکوم کردن کشتار غیرنظامیان در غزه، هیچ اقدامی علیه اسرائیل انجام نمیدهند.
دوم: سناریوی ترکیه: مبتنی بر پررنگتر کردن گفتمان سیاسی و رسانهای کشورهای آسیای مرکزی علیه اسرائیل است، این فقط در ظاهر است، اما در پشتصحنه منافع و توافقات بدون تغییر باقی میماند. درست مانند ترکیه که هاکان فیدان وزیر امور خارجه آن از قطع روابط دیپلماتیک با تلآویو خودداری کرد تا زمانی که همه کشورهای جهان روابط خود را با اسرائیل قطع کنند.
سناریوی سوم: گامهای محدود: این سناریو ممکن است در صورت ازسرگیری حملات اسرائیل به جنوب نوار غزه، آواره شدن هزاران نفر از ساکنان نوار غزه و افزایش شهدای فلسطینی رخ دهد، همه اینها ممکن است کشورهای آسیای مرکزی را به سمت برداشتن گامهای محدود سوق دهد.
سناریوی چهارم: قطع روابط: اینیک سناریوی کاملاً بعید است و تنها در صورتی میتواند اتفاق بیفتد که نوبت به تخلیه تمام ساکنان نوار غزه برسد، جنگ در جنوب غزه ادامه یابد و تعداد کشتهها بیش از ۱۰۰۰۰۰ نفر باشد و همه کشورهای عربی و اسلامی به رهبری ترکیه، روابط خود را با اسرائیل قطع کنند. سپس کشورهای آسیای مرکزی میتوانند این سناریو را اجرا کنند.
کشورهای آسیای مرکزی و دولتهای آنها تحتفشار شدید شبکههای اجتماعی برای برداشتن گامهای بیشتر علیه اسرائیل هستند، همچنین این کشورها از این بیم دارند که گروههای تروریستی و افراطی از این رویدادها برای بهبود موقعیت خود و تقویت جایگاه خود در صحنه سیاسی این کشورها سوءاستفاده کنند. بااینحال، منافع بزرگ با تلآویو، مدل ترکیهای و روابط با واشنگتن همچنان محدودیتهایی است که این کشورها را از برداشتن گام دیگری فراتر از محکوم کردن آنچه در نوار غزه میگذرد، بازمیدارد. بر این اساس در روابط اسرائیل با کشورهای آسیای مرکزی نمیتوان انتظار تغییر عمده و راهبردی داشت./ ایراس
به قلم:رامین بخشی؛ دکترای روابط بینالملل و کارشناس مسائل اوراسیا