نویسنده: شایان اویسی
دیپلماسی تمدن غرب طی چند سده اخیر بر پایه صدور تمدن و آزادی به سرزمین بشر غیر غربی و خروج آن از گمراهی و بی عدالتی بنا شده و این امر به شکل صدور انقلابهای گوناگون به نتیجه رسیده و همین منجر به تضعیف کشورهای مستقل و یا رقیب غرب گردیده است. غرب بدون حفظ این معادله توان نگه داشتن قدرتش را نخواهد داشت و معادله صدور انقلاب غرب بر پایه آزادی گروهی از بند گروه دیگر است و مقابله فکری با این معادله به منزله آن است که فرد مخالف یا میخواهد دیگران را به بند بکشد یا خود بردهای است که به دنبال صاحبش میگردد از طرف دیگر دستاوردهای تمدنی غرب نیز نقدناپذیر هستند و از جذابیت بسیاری برخوردار بودهاند
《رادیارد کیپلینگ در سال ۱۸۹۹ شعری نوشت به نام مسئولیت انسان سفید و این پرسش را با لحنی که البته امروز نمیپسندیم پاسخ گفت او در شعرش چنین میگوید که هرگاه بومیهای یکجایی سفیدپوست نباشند غرب میتواند با اطمینان ادعا کند که با اطمینان ادعا کند که با امپراتوری خود تمدن را به مردمانی هدیه کرده که خط و سواد ندارند و دانش نیاموختهاند و تاریخ آنچنانی هم پشت سرشان نیست. کیپلینگ این شعر را در مورد مردم بومی فیلیپین نوشت اما دشوار بشود آن را بر ملل و تمدنهایی چون مصر و هند و ایران تطبیق داد که قدمتشان از ما بسی بیشتر است》
(کار کار انگلیسیهاست/جک استراو/ص۸۵)
البته این صرفا برای بریتانیای قرن ۱۹م نبوده و کل غرب روالش همین بوده است و بزرگترین و معروفترین حامی این تفکر هم معمولا توسط غربیها از تاریخ حذف شده است
《هر جلوهای از فرهنگ بشری، هر محصول هنری، مهارت علمی و فرهنگی که امروزه در برابر چشمان خود میبینیم تقریبا به طور کامل محصول قدرت خلاق آریایی است. این حقیقت محض این نتیجه را که آریایی تنها نوع برتر بشر است کاملا توجیه میکند؛ بنابراین آریایی کهن الگوی انسان است. او پرومته نوع بشر است که از پیشانی درخشانش اشعه الهی نبوغ در تمام دوران درخشیده است، همیشه آتشی نو را مشتعل میسازد که در قالب دانش با کنار زدن پرده اسرار شب تاریک را روشن میکند و در نتیجه به انسان نشان میدهد چگونه برخیزد و ارباب تمام موجودات روی زمین گردد. اگر باید ناپدید شود تاریکی کامل روی زمین گسترده میشود در مدت چند هزار سال فرهنگ بشر ناپدید و جهان تبدیل به یک بیابان خواهد شد》
(نبرد من/آدولف هیتلر/نسخه الکترونیکی طاقچه/ص۷۳۳)
شاید پیش خود بگویید این افکار و این باورها دورانش گذشته یا کسی علنا آن را نمیگوید یا اگر بگوید در ادبیات غرب است و در ایران که وجود ندارد! اماداستان این است که کماکان این ادبیات دنبال میشود اما به شکلی دیگر مبنی بر اینکه استعداد شرقی در غرب به جایی خواهد رسید
《هرچند اروپاییها در علوم و Science، دانشمندان فراوانی از سالهای 1700 به بعد داشتهاند، ولی عموم فنآوریها ازعلم به تولید، در آمریکا تحقق یافته و از اختراع برق تا چاپ سه بعدی طی چهار دوره صنعتی شدن در آمریکا بوده است. در آمریکا است که فرید زکریای هندی، ادوارد سعید فلسطینی، هنری کیسینجر آلمانی، دارا خسروشاهی متولد تهران و ایلان ماسک فرصت تبلور استعداد و «خاص بودن» را پیدا کردهاند. هرچند کانادا، انگلستان و استرالیا تا حدی این ظرفیت را دارند ولی هیچ کشوری به اندازۀ آمریکا به فرد فرصت شکوفایی در علم، هنر، ورزش، تجارت، سیاست، تولید و آنچه توان ذهنی و باطنی اوست را نمیدهد. با مذهب، جنسیت، نژاد، فرهنگ، محل تولد فرد کاری ندارند، بلکه میپرسند: چه میدانی؟ چه هنری داری؟ کدام کار را به خوبی و نهایت دقت و کارآمدی میتوانی انجام دهی؟》
(رابطه بین تمرکز ذهن و موفقیت/محمود سریع القلم)
این استدلال و این تفکر توسط مقامات غربی در ذهن و تصمیم گیری مقامات ایران هم به شدت اثرگذاشته است و توانست سیاست خارجی ایران و نوع نگاه ما به توسعه و تمدن را بسازد!
《در طول سفر در هواپیما همراه گنشر در مسیر تهران به کرمانشاه او را در حالی دیدم که خیره از هواپیما به بیرون مینگریست و حدود بیست دقیقه در فکر بود. به او نزدیک شدم و پرسیدم چه چیزی او را عمیقا در فکر فرو برده است؟
گنشر در پاسخ اعتراف کرد چرا کشوری با چنین تاریخ غنی، طبیعتی منحصر به فرد موقعیتی استراتژیک در قلب جهان با مردمی هوشمند نتوانسته همتراز کشورهای توسعهیافته قرار بگیرد؟ و گفت: من در حال فکر کردن به دلایل آن بودم. پیشتر فکر میکردم به واسطه اینکه ایران مشکل منابع انسانی ندارد زیرا به شکل باورنکردنی دارای مردمی تحصیل کرده و باهوش! است بنابراین مشکل ضعف مدیریت است اما بعد از ملاقات با هاشمی نظرم عوض شد…حالا فکر میکنم که دلیل آن سطح درگیری بین ایران و ایالات متحده است》
(ایران و ایالات متحده/سید حسین موسویان/ص۲۰۶)
این عبارت را زیاد شنیدهایم که بشر دوران مدرن این را فهمید یا پیش از دوران مدرن خاورمیانه این گونه بود و … تمام این عبارات یعنی پیش از ورود غرب به جهان ما و پیش از متمدن شدن! ارزشهای غرب آسیایی و ساختار سیاسی اقتدارگرایانه آن را غرب باعث فقر و نبود تمدن میدانسته که وارد ادبیات سیاسی ایران شده است
《استبداد تاریخی خاورمیانه بر محورِ شخص پادشاه و یا در دورههای اخیر بر محور یک فرد نظامی مانند مبارک یا صدام استوار بوده است. صدها هزار نفر به کار گرفته میشوند تا مبارک چندین دهه بر مصدرِ قدرت بماند. عامۀ مردم در دایرهای مرکب از فقر و محرومیتهای انباشته، عقدههای بیشمار و سرکوبِ خواستههای طبیعی انسانی، به دور خود میچرخند.》
(پیامدهای ادامه دارِ استبداد تاریخی/محمود سریعالقلم)
اما داستان این است همان ایرانی که غرب به آن احترام میگذارد و حتی الگوی یونان و روم بود به همین روال اداره میشد! و البته ثروت و استعداد زیادی در آنجا بود زیرا غرب کریدورهایش را تصاحب نکرده بود
《شاه ساسانی در واقع زمامدار کل شاهنشاهی بود. او خود قانونگذار و اصلاحگر بود و در جنگها سپاه را خود فرماندهی مینمود. حاکمیتش بر امپراتوری مطلق و بیچون و چرا بود هرچند در واقع نجیبزادگان بر پادشاهی او نظارت میکردند.》
(ایرانیان باستان/ماریا بروسیوس/ص۲۱۵)
غرب اکنون به دنبال آن است تا بتواند ارزشهای جدید خلق کند تا با آن انقلابی جدید ساخته و صادر کند اما فعلا شدیدا اعتبارش در غزه نابود شده است
《طائب اظهار کرد: در جنگ غزه صهیونیستها و آمریکا مغلوب دکترین مقاومت شدند. امروز در جبهه غرب تشدد ایجاد شده و آمریکا نمیتواند وحدت ایجاد کند. امروز سلطه رسانهای و فرهنگی هم برای آمریکاییها از دست رفته است و در دانشگاههای خود آمریکا و اروپا این ارزشهای آمریکایی به چالش کشیده میشود.》
غرب برآورد میکند که توان حفظ امپراتوری خود را ندارد و همه ارقام جمعیتی علیه آنهاست و جهت مهار اسلام و غرب آسیا و روسیه و چین سعی دارد تا ارزشها و آرمانهای جدیدی خلق کند تا بتواند خود را در قدرت نگه دارد
جنبشهای ضد فمنیستی با حمایت نسبی گرایی فرهنگی در حال ضربه به غرب بودند که امریکا و غرب سعی داشت با جنگ ترکیبی پاییز ۱۴۰۱ با آن مقابله کند و انقلابی زنانه بسازد زیرا فمنیسم سنتی در حال شکست خوردن از نسبی گرایی فرهنگی بود
《کیت ویندشاتل: با وجودی که فمنیستها پیشتر زنستیزی بسیاری از فرهنگهای بومی را زننده میدانستند اینک آنچه را قبلا محکوم کرده بودند مورد احترام قرار میدهند شخصیتهای دانشگاهی فمنیست اکنون انکار میکنند که سوزاندن بیوهزنان هندی اقدامی وحشیانه است. گایاتری چاکراورتی نظریه پرداز امریکایی هندیتبار در حوزه مطالعات فرهنگی سوزاندن بیوگان همراه شوهر فوت شده در فرهنگ هندی را با سنت مسیحی شهادت مقایسه میکند و به این شکل جایگاه احترام آمیزی به آن میدهد. فمنیستها قبلا در آوردن کلیتوریس دختران مسلمان با جراحی را به عنوان صدمه عضو تناسلی جنس مونث تقبیح میکردند اخیرا این شیوه به عنوان ختنه یا برش اندام تناسلی معنای جدیدی یافته و جرمین گریر منتقد هنر و ادبیات مدعی است که این کردار باید به عنوان مظهری اصیل از فرهنگ زنان مسلمان مورد توجه قرار گیرد》
(لیبرالیسم محافظه کار/ص۱۱۸)
غرب به دلایل قبل در حال حاضر جهت حفظ تمدن خود وارد مسیر فعلی شده تا بتواند به هر نحوی برتری تمدنی خود را حفظ کند و انقلابی جهت صدور با بن مایه نجات یک اقلیت در محدودیت و ستم ایجاد کند و اکنون نوبت زنان غیر غربی و اقلیتهای به رسمیت شناخته نشده است
《سردار کاظمی رئیس اطلاعات سپاه: در حوزه زنان یک روند جهانی جریان دارد. نشانههای فراوان پنهان و آشکار مبنی بر تمرکز و سرمایهگذاری دشمن در این موضوع در کشور ما هم وجود دارد. قبلتر در مورد جمعبندی سرویسهای جاسوسی در مقوله حجاب نکتهای را گفتم. اعلام رسمی بایدن به اینکه «اعتراضات به رهبری زنان در ایران بیدار شده و آمریکا در کنار زنان ایران ایستاده است» و همچنین اختصاص بودجههای کلان وزارت خارجه و سیا به پروژه کشف حجاب یک مثال دیگر از این موضوع است.》
علت علاقه شدید غرب به جنبشهایی مانند ۸۸ و پاییز ۱۴۰۱ طبقه اجتماعی معترض و مطالبات آن است. غرب برآوردش این است که این قبیل جنبشها در کنترلش است زیرا معترضان ارزشهای غربی را خواسته و در معادلات جهانی جانب آن را خواهند گرفت
《مرور شعارها، سخنرانیها و مقالات معترضان انتخابات نشان میدهد که با وجود فشارهای اقتصادی که بسیاری از ایرانیها از آن رنج میبردند مطالبات اقتصادی در فهرست مطالبات آنها نبود. روشنفکران، نویسندگان، هنرمندان، دانشگاهیان و طبقه متوسط و مرفه بودند که اکثریت مجموعه معترضان را تشکیل میداد》
(ایران و ایالات متحده/ص۳۵۳)
علاقه بسیار زیاد غرب به طبقه متوسط ایرانی صرفا به جهت تمایل این طبقه به غرب و کنترل آن توسط دولتهای غربی نیست بلکه به این جهت است که با هر فشار غرب به ایران این طبقه زودتر از طبقات دیگر و بقیه اقشار به حکومت جهت تسلیم شدن فشار میآورد.
《ایرانیها در این سالها خوب راه مقابله با تحریم را بلد شده بودند. البته روی طبقه میانه احوال فشارهایی میآمد اما همه کشور به تحریم عادت کرده بود. سالیان سال تحریمهای امریکا را بر پشت برده بودند》
(کار کار انگلیسیهاست/ص۳۱۳)
تمدن غرب را بسیاری اینگونه نقد کردهاند که ضد فطرت انسان و خلقت الهی است و زن و مرد و انسان در برابر خدا وظایف معینی دارند و به همین دلیل فعالیت آنها در جامعه متفاوت و حقوق و تکالیف متفاوتی دارند اما غرب جدید مرزهای بین افراد را از میان برده و خبری از زن و مرد که سازنده مفهوم پدر و مادر هستند نیست.
《حسین طائب: آمریکا معتقد است باید تا سال ۲۰۲۵ زیرساختهای ارتباطی را به گونهای طراحی کند که مرزهای کشورها، ادیان، نژادها و حتی مرزهای داخل خانوادهها نیز برداشته شود.》
(سال ۲۰۲۴ سال درگیریهای خونین در آمریکا/خبرگزاری مهر/۱۸ آبان ۱۴۰۱)
سه فیلم باربی، فرار مرغی ۲ و پرژن ورژن به نحوی صدور انقلاب جدید زنانه غرب به جهان غیر غربی توسط هالیوود در سال ۲۰۲۳ بود. از میان بردن مرزهای بین زن و مرد و نابودی این واژگان و خلق مقاهیم میانی و تبلیغ مردانگی غیر مقتدر روش غرب جهت خلق یک انقلاب جدید است.
《در میان بسیاری از ملل جنس مونث به چیزی شبیه بردگان فروکشیده شده و زنان به نفع اربابان خدایگونهشان از هرگونه دارایی بینصیباند اگرچه جنس نرینه در تمامی کشورها وقتی متحد باشند نیروی بدنی کافی برای حفظ این بیدادگری وخیم را دارد با وجود این به یمن اموری چون خودشیرینی، زرنگی و افسونگری این همنشینان لطیف است که زنان عموما نیروی نقض این انحصار را پیدا میکنند》
(کاوش در مبانی اخلاق/دیوید هیوم/ص۳۹)
تمدن فعلی غرب آسیا بر پایه دین اسلام و کتاب قرآن بنا شده است. بسیاری این سوال را دارند که قرآن چگونه میتواند تمدن بسازد؟ و تصور میکنند که این کتب دینی همگی مشتی خرافات و داستانهای دروغ و ابزار توهم و ترس هستند تا گروهی به نام آن مردم را کنترل و غارت کنند اما داستان این است که قصص قرآن به ما میآموزد که چطور یک تمدن نابود میشود و چگونه میتوان مانع از آن شد و اینکه چگونه یک تمدن جهت اتحاد و همراهی مردم بسازیم. در حکومت انقلابی ایران تمام حکومتهای قبلی بد، غیر اسلامی و غیر مردمی هستند اما در نگاهی دیگر قرآن توان ساخت چندین امپراتوری و تمدن بزرگ داشته است. تمدن خلفای عباسی، حکام خراسان قرن ۳ تا ۵ ه.ق، سلجوقی، گورکانی و صفوی بزرگترین و مهمترین این تمدنها هستند. خطوط کلی اینکه دوست و دشمن چه کسانی هستند جزو مهمترین امور است که دین برای تمدن تعیین کرده است.
《نماینده ولی فقیه در سپاه تصریح کرد: اصل ششم، پژوهش های دین محور است یعنی اگر ما قرآن کریم را به درستی پژوهش کنیم میبینیم که برای تمام صحنه های زندگی صحبت دارد، به عنوان مثال در مذاکرات چه کنیم، در پیروزی ها چه کنیم، پس میبینیم خداوند برای تمام لحظات حرف دارد، ما امروز به این موضوع مهم نیاز جدی دارد.》
نباید تصور کرد تمام تمدنها یک مسیر را دنبال میکنند و بشر در ذات یکسان است بلکه داستان بسیار متفاوت خواهد بود وقتی هر ملت و تمدنی رهبر بشریت شود.
《همه حیوانات از یک نوع خاص در هر زمان و مکانی لانه خود را به شکل مشابهی میسازند در چنین جایی است که ما نیروی غریزه را میبینیم. انسانها ولی در زمانها و مکانهای مختلف خانههای متفاوتی بنا میکنند اینجا ما شاهد تاثیر عقل و سنت هستیم》
(کاوش در مبانی اخلاق/دیوید هیوم/ص۵۶)
بحران بزرگ تمدن سازی در ایران نبود جذابیت و خلاقیت است! غرب میگوید که توان حرکت دادن بشر به مفاهیمی را دارد که از مدار تداوم و یکسان بودن زمان را خارج میکند از طرفی تمدن ما برای سرگرمی و فراغت هیچ توانی برای رقابت با تمدنهای حتی غیر غربی ندارد و همین منجر به بحران شده و هیچ دولتی آن را به شکل صنعت و محل تولید علم درنیاورده است
《سرلشکر باقری با بیان اینکه نسبت به وظایف خود در مقابل قشر جوان و بانوان کوتاهی کرده و باید آن را جبران کنیم، گفت: امروز جذابیت فضای مجازی داخلی نسبت به فضای خارجی قابل قیاس نیست و این به عنوان یک ضعف به شمار میرود.》
(دشمن برای مقابله با ایران، جنگ شناختی و رسانهای را آغاز کرده است/ایرنا/۱۴ آذر ۱۴۰۱)
باید بتوانیم فستیوالها و مسابقات ورزشی را در سال ۲۰۲۴ بی معنی کنیم تا اعتبار تمدن غرب زیر سوال برود. نباید مانع برگزاری این مسابقات شد نباید در آن شرکت نکرد و یا تحریم کنیم بلکه باید آن را از جذابیت ساقط کرد و بی معنی ساخت.
امریکا بسیار به دنبال آن بود تا ایرانیان تصور کنند که قدرت طلبی و توسعه طلبی ج.ا در منطقه و تسلیحاتش مانع داشتن یک زندگی عادی شده و تحریمها و انزوا و دوری از غرب به همین دلیل است. از طرف دیگر امریکا سعی داشت جامعه معترض خواهان براندازی حفظ تمامیت ارضی را یک مانع براندازی و انتقام جویی از ج.ا تصور کند.
برآورد غرب این بود که میتواند یک انقلاب موفق با کمک نیابتیهای خود در ایران ایجاد کند و ضربه سختی به ج.ا بزند و آن را وادار به عقب نشینی کند و ارزشهای اسلامی از ایران و در ادامه از کل منطقه حذف شود و به همین دلیل جنگ جهانی رسانهای علیه ایران راه انداختند
《سردار نقدی افزود: برای کشورهای چین و روسیه که رقبای آمریکا هستند به عدد انگشتان دست، رسانه برای مقابله با آنها به وجود نیامد، اما ۲۰۰ رسانه به زبان فارسی برای مقابله با ایران و فعالیت علیه ملت به راه انداختند که این موضوعی بیسابقه در تاریخ است.》
غرب سعی دارد تا هر خبر ناراحت کننده و هر اعتراض و ناراحتی مردم را وارد یک مثلث مطلوب خود بکند مبنی بر اینکه علت این اتفاق این سه چیز است تحریمها، ناکارآمدی و توسعه محور نبودن! اما هر کدام ازین کلمات یک معنی و یک هدف دارند وقتی علت را تحریم بدانیم منظور این است که حکومت باید مطالبات غرب را بپذیرد که آن خلع سلاح ایران به قصد برتری نظامی اسرائیل است منظور از ناکارآمدی هم این است که سران و مدیران افرادی هستند که از حیث فکری متمایل به حکومت هستند و تحصیلکردگان غربی و شبکه نیروهای وابسته به غرب یا همان تکنوکراتها نیستند! و وقتی عبارت توسعه محور نبودن به میان میآید منظور ایدئولوژی حکومت است که باید حکومت دست از آن بردارد و سکولار شود اما این چه کمکی به غرب میکند؟ غرب تصور میکند با این مطالبه مردم سکولار و طبقه متوسط هوادار غرب و ارزشهای آن بوده و علیه قدرتهای شرقی خواهند بود
تمام برنامه امریکا این است تا بگوید اگر در انتخابات مردم شرکت نمیکنند این به معنای شکست انقلاب اسلامی و دوری مردم از انقلاب است! البته غرب بهتر از هر کسی میداند که نظام انتخاباتی و جمهوریت در جهان بی اعتبار شده و دموکراسی محبوبیتی ندارد چرا که هیچ اعتراضی با رای ندادن توسط هواداران لیبرال دموکراسی انجام نشده بلکه برعکس همواره با رای دادن اعتراض کردهاند از طرف دیگر دموکراسی مطلوب امریکا تنها زمانی شکل میگیرد که نیروهای آن به قدرت برسند
《ایرانیها بر این باورند که ایالات متحده تنها دموکراسیهایی را به رسمیت میشناسد که پس از به قدرت رسیدن سیاستهای امریکا را در پیش بگیرند و در تامین منافع امریکا به این کشور کمک کنند》
(ایران و ایالات متحده/سید حسین موسویان/ص۲۸۶)
تصور اینکه در نظامهای غرب آسیا خبری از هیچ تغییر و اصلاحی نیست تبلیغات دروغ غربی است آنچه همواره منجر به نگرانی حکومتهای این منطقه هست اصلاحات از پایین و با انقلاب است که منجر به فجایعی همچون بهار عربی با هدف حذف کشورهای مهم و راهبردی از معادلات توسط غرب است.
《محمد بن سلمان دقیقا داشت در جهت همان اصلاحاتی تلاش میکرد که هذلول برایشان فعالیت داشت. چرا باید فعالان را پاکسازی میکرد در حالی که تنها کاری که باید انجام میداد این بود آنها را به مجلس دعوت کند و بهشان میگفت که خودش هم به چنین اصلاحاتی اعتقاد دارد؟ جواب این سوال آزار دهنده بود در حکومت پادشاهی عربستان اصلاحات فقط باید از بالا ایجاد میشدند نه اینکه شهروندان فکر کنند میتوانند از طریق اعتراض یا انتقاد علنی از خاندان سلطنتی به حقوقشان برسند》
(خون و نفت/بردلی هوپ/ص۳۲۰)
تاکید بر دموکراسی به جهت همراه شدن کسانی که توسط حکومت نادیده گرفته شدهاند یا به هر دلیلی تصور میکنند که به حقوق خود نرسیدهاند همچون قبل قدرت و اثرگذاری ندارد اما کماکان غرب به آن به عنوان اهرمی جهت ضربه به دولتهای مرکزی مستقل نگاه میکند البته امریکا چون ابرقدرت بود بقیه دولتها توان دخالت در امورش را نداشتند به همین جهت اخیرا محدودیت در آن زیاد شده زیرا شبکههای اجتماعی و لابیهای قدرت خارجی در حال دخالت در انتخاباتش هستند. امریکا تنها امیدش کماکان جهت دوری ایران از شرق، خلع سلاح و پذیرش ابرقدرتی اسرائیل سقوط دموکراتیک ج.ا است.
《نتانیاهو به خوبی میدانست که تغییر رژیم در ایران محتملترین راه برای تغییر همیشگی رفتار ایرانیهاست. حتی اگر این سیاست علنی دولت ترامپ نبود قطعا ممکن بود با اثر کردن تحریمها اتفاق بیفتد》
(اتاق اتفاق/جان بولتون/ص۱۰۹)
همین هم باعث شده تا حکومت در ایران نگران تسلط غرب بر ذهن ایرانیها شود و مردم را به سمت تقابل با حکومت در راستای منافع غرب ببرد و این گونه بدون تقابل نظامی غرب به اهدافش برسد از طرفی غرب هم هر مدل اعتراض مردم را با رسانههایش به سمت اهدافش که ابرقدرتی اسرائیل و تسلطش بر منطقه است میبرد
《نخبگان حاکم بر ایران شامل رهبر انقلاب تردیدی ندارند که شبکههای متعدد فارسیزبان تلویزیونی به ویژه در ایالات متحده که مستقیم یا غیر مستقیم تحت حمایت دولت امریکا هستند کانال اصلی تهاجم فرهنگی علیه جامعه ایران هستند. این منطق با ۵۷ میلیون دلار بودجهای که امریکا به توسعه پخش برنامههای رادیویی و تلویزیونی تخصیص داد به شدت تقویت میشود اقدامی که موجب خشم ایران نیز شد》
(ایران و ایالات متحده/ص۲۵۴)
《در اعماق نظام حکومتی ایران یک بدبینی عمیق نسبت به مسئله اینترنت وجود دارد چون اولا در آن آزادی بی حد و مرز موج میزند و دیگر هم چون در انحصار و تسلط بی چون و چرای امریکاست در ایران قوانین مشخصی دسترسی به برخی سایتها را محدود میکنند و همه سایتهای غیراخلاقی فیلترند و البته این شامل چند شبکه اجتماعی معروف و جهانی نظیر فیس بوک و توئیتر هم شده اما این ملت هم بسیار تیزهوشند و هم دوستدار فناوری و برای هر چیزی راهی میجویند اما سوای این مسئله روحانی در آن زمان مبارزات خوبی توانست از بسترهای آزاد اینترنت در ایران بهره بگیرد و در فضای مجازی موج تبلیغاتی موثری به راه بیندازد》
(کار کار انگلیسیهاست/ص۳۳۱)
چرا غرب بینهایت از غرب آسیای واحد وحشت دارد؟ چرا غرب نگران این است تا ایرانیان با اعراب جنوب خلیج فارس و ترکهای آسیای میانه متحد شوند؟ داستان بازمیگردد به تاریخ غرب و وحشت آنها از این اتفاق چرا که در زمان هخامنشی توسط خشایارشاه هدف گذاری ژئوپلتیکی غرب آسیا شکل گرفت و طی سدهها به طور متوالی توسط پادشاهان ساسانی، خلفا و ترکهای مسلمان دنبال شد!
《آتنی که نخست بیدادگرانه بر پدرم و بر من حمله کرد. آتنیها نخست همراه با فردی ملطی به نام آریستاگوراس که از بردگان ماست به سارد آمدند و بیشهزارهای مقدس و معابد ما را سوزاندند و بار دوم نیز خوب میدانید که با سرداران ما
داتیس و آریتافرنس و نیروهایی که در خاک آنان پیاده کردیم چه کردند. از ازن روست که بر آنم تا با آنان بجنگم وانگهی اگر نیک بیندیشیم این لشکرکشی امتیازهای فراوانی دارد اگر این قوم و همسایگان آن را که در سرزمین پلوپس فرنگی سکونت دارند مطیع سازیم سرزمین ایرانیان را تا فلک زئوس گسترش دادهایم آفتاب دیگر در سرزمین ما غروب نخواهد کرد و من به یاری شما سراسر اروپا را زیر پا خواهم گذاشت و همه این سرزمینها را به کشور یگانهای تبدیل خواهم کرد. چنانکه به من گفتهاند وضع چنین است اگر بتوانیم خود را از شر کسانی که گفتم خلاص کنیم هیچ شهر و قومی در جهان نخواهد ماند که بتواند با ما پیکار کند》
(تاریخ هرودوت/جلد دوم/ص۷۵۷)
غرب به خوبی نقش فعلی ایران در معادلات جهانی را دانسته و در تحلیل خود همواره مقابله با آن را یک هدف اصلی قلمداد میکند و این دقیقا همان ترس تاریخی آنها از غرب آسیای واحد است.
《جالبترین بخش این جلسه تلاشهای متیس برای کم جلوه دادن اهمیت کلی ایران در چارچوب تهدید بینالمللی پیش روی امریکا بود. او گفت روسیه، چین و کره شمالی تهدیدهایی بزرگترند هرچند دلایلش مبهم بودند و من از این که میدیدم پومپئو و منوچین اظهاراتش را رد کردند خرسند بودم چرا که ایران یکی از چهار تهدید اصلی شناسایی شده در استراتژی امنیت ملی بود که قبل از آمدن من هم از سوی ترامپ تایید
شده بود》
(اتاق اتفاق/جان بولتون/ص۱۰۹)
اما یک بحران جدی برای غرب نزدیک شدن قدرتهای شرقی به غرب آسیاست و تمام هدف ژئوپلتیکی آنها دور نگه داشتن قدرتهای شرقی از یک دیگر است و فشار حداکثری بیشتر توجهش به همین بود
《ما خیلی تلاش کردیم تا مانع ائتلاف روسها و چینیها با ایران شویم. هر دو کشور از نزدیک شدن بیش از حد به اسلامگرایان افراطی امتناع میکردند اما ایران چیزی داشت که آنها نیازمندش بودند نفت برای چین و سکوی پرتاب به خاورمیانه برای روسیه》
(هرگز یک قدم هم پا پس نکش/مایک پمپئو/ص۲۱۱)
سیاست اصلی غرب ایجاد گرایش به بی طرفی در ایران است زیرا در این شرایط فرصت برای معامله کردن آن در معادلات قدرت در ابعاد بزرگ وجود دارد. ایجاد جنبش و انقلاب در ایران نیز برای همین هدف است. بدون مشروطه بازی بزرگ تمام نمیشد و توافق ۱۹۰۷ شکل نمیگرفت. غرب سعی دارد در این معادله انقلابی مردم معترض حکومت سمت خودش باشند و حکومت سمت رقیبش تا معادله برای معامله بر سر آن کشور ایجاد گردد
《با آمدن مشروطه بریتانیا قدری خیالش راحت شد در این
دوره این کشور به دو دلیل از مشروطه حمایت میکرد اول اینکه روسیه طرف مقابل را داشت و از هر راهی سعی میکرد به مخالفان سلطنت مطلقه در ایران ضربه بزند. اگرچه بریتانیا ملغی شدت امتیاز تالبوت را توهین سختی تلقی کرد اما از آن بدتر استقراض از روسیه و بازپس دادن آن غرامت هنگفت بود. گرانت داف هم که یکبند میگفت با برقراری و موفقیت نهضت مشروطه تصویر بریتانیا در اذهان مردم ایران بهسازی شده》
(کار کار انگلیسیهاست/ص۸۶)
صهیونیستها اکنون در استراتژی عقرب در میان حصار آتش ایران گیر افتاده و نه انتحار زدن به آتش میتواند نجاتشان دهد و نه صبر استراتژیک و یا حمایت جهانی از طرفی دیگر بحران اصلی اسرائیل محور مقاومت نیست بلکه خود قوم یهود است زیرا بسیاری از آنها اصلا نمیخواهند در قرن ۲۱ همانند دو قرن قبل دنبالهرو غرب باشند و در پی همراهی با غرب آسیا و قدرت های شرقی هستند و راه برای ایجاد یک دولت یهودی بدور از غرب هموار شده و اشکنازها، سکولاریسم و غرب گرایی که سازنده صهیونیسم هستند در حال تضعیف بوده و سلاحهای کشتار جمعی، نیروی هوایی و موساد در حال حذف از معادلات منطقه بوده صهیونیستها به دنبال آن هستند تا ایران علیه نه دولت آنها بلکه قوم یهود اقدامی انجام دهد به همین جهت رو به سوی انتحار آوردهاند تا با جنایت و کشتن کودکان و زنان ایرانی شاید بتوانند اقدام انتقام جویانهای شکل دهند اما جالب است آنها نمیدانند که ایرانیها چگونه اقدام میکنند. شیخ محمد ابوظبی که غرب و
صهیونیستها بسیار سعی دارند در ایران مورد تنفر باشد درک بسیار بهتر و دقیقتری از ایران نسبت به همتایان اسرائیلی خود دارد!
《محمد بن زاید در مباحثاتی که در ژوئن ۲۰۰۷ با دریادار کوین کاسگریف داشت دیدگاهش را خلاصه کرده و درباره ایران گفته بود مردمی که اون قدر شکیبایی و تمرکز دارن که میتونن سالها روی بافتن فرش زمان بذارن قادرن سالها و یا حتی دههها صبر کنن تا به اهداف بزرگتر هم برسن》
(خون و نفت/بردلی هوپ/ص۱۷۰)
امکانی برای توافق و تفاهم با غرب و صهیونیسم وجود ندارد و این درگیری ذاتی بوده و لازمه آن شکست طرف دیگر است تا پایان یابد
《ایرانیها تمایلی به عقب نشینی ندارند زیرا بر این باورند که عقب نشینی آغازی بر پایان جمهوری اسلامی خواهد بود. رهبری ایران بر این عقیده است که هر گونه امتیازدهی تحت فشار ایالات متحده را به تقاضای امتیازهای بیشتر تشویق میکند تا زمانی که نظام جمهوری اسلامی کاملا تسلیم و سرنگون شود》
(ایران و ایالات متحده/ص۴۱۰)
بحران بزرگ دیگر در معادلات جهانی خروج کنترل بسیاری از امور از دست دولتهاست زیرا دیگر آن قدرت و تسلط قبل را
ندارند و در معادلات جدید قدرتهای غیر دولتی در حال شکل گیری است و همین باعث کاهش قدرت اثرگذاری غرب در جهان گردیده است
《افزایش رشد در شمار و میزان ثروت دولتها تنها منشا پیچیدگی فزاینده در قرن حاضر نیست. معضل تمام کشورها در عصر اطلاعات جهانی این است که وقایع بسیاری خارج از کنترل حتی قدرتمندترین دولتها رخ میدهد که من آن را اشاعه قدرت مینامم. موسی نعیم با اشاره به ظهور قدرتهای ذرهای بیان میکند که رها شدن قابلیت استفاده موثر از قدرت از کنترل یک بوروکراسی عظیم و بری در حال تغییر جهان است. در جهانی مبتنی بر اطلاعات، مدیریت اشاعه قدرت معظلی پیچیدهتر از انتقال قدرت است. عقل جمعی همواره بر این باور بوده است که چیرگی با حکومتی است که قدرت نظامی بیشتری دارد اما در عصر اطلاعات پیروزی با دولتی است که بهترین روایت را بازگو کند. اهمیت قدرت نرم در این ترکیب مداوما بیشتر میشود. حکومتها همواره دغدغه جریان اطلاعات و کنترل آن را داشتهاند و این برای اولینبار نیست که زمانهای متاثر از تغییرات چشمگیر در فنآوری اطلاعات میشود. ماشین چاپ گوتنبرگ در شکلگیری ریشههای اصلاحات پروتستانی و آشفتگیهای ناشی از آن در اروپا تاثیر مهمی داشت. با این حال امروزه بخش بیشتری از جمعیت در درون و میان کشورها به قدرت ناشی از اطلاعات دسترسی دارند. برای نمونه وقوع ناآرامی در بخشهایی از خاورمیانه عجیب نیست. چنانکه در گزارش توسعه انسانی
کشورهای عرب سازمان ملل اذعان شده است. عقبماندگی این منطقه در سطح سواد، علم، تجارت غیرنفتی و اطلاعات آن را مستعد از هم گسیختگی توسط انقلاب اطلاعاتی کردهبود و گسلهای سیاسی و مذهبی ممکن است تا یک نسل تداوم داشتهباشد. شماری از تحلیلگران وضع این منطقه را با آلمان در زمان جنگهای سی ساله در قرن هفدهم مقایسه کردهاند. انقلاب اطلاعات جاری مبتنی بر پیشرفتهای تکنولوژیک سریعی است که به طور چشمگیری هزینه تولید، یافتن و تبادل اطلاعات را کاهش داده است》
(آیا قرن امریکا به پایان رسیدهاست؟/جوزف نای/نسخه الکترونیکی طاقچه/ص۱۸۴و۱۸۵)
بحران بزرگ دیگر را میتوان کارتلهای فرادولتی و رشد انحصار مطلق دانست که بسیاری از هواداران اقتصاد بازار آن را تقویت کردند این باعث بحرانهای شدید در ماهیت تمدن غرب که همان گردش نخبگان بوده شده است
《قانون اولیه شرمن بر تبانی در ممانعت از تجارت تاکید داشت. باید تاکید شود چیزی درباره کارتلها وجود ندارد که به خودی خود ضدرقابتی باشد زیرا از نظر مفهومی تفاوتی بین یک کارتل یک ادغام و تشکیل یک شرکت وجود ندارد. همه اینها از اجتماع اختیاری داراییها در یک شرکت برای خدمترسانی به مصرف کنندگان به وجود میآیند. اگر تبانی باید متوقف شود و کارتل باید توسط دولت از بین برود به عبارت دیگر اگر برای حفظ رقابت نابودکردن اتحاد ضروری
است پس مخالفان انحصارگرایی باید از منع کامل همه شرکتها و مشارکتها طرفداری کنند بدین ترتیب تنها بنگاههای اقتصادی دارای یک مالک مجاز به فعالیت هستند. جدا از این واقعیت که رقابت اجباری و منع اتحاد به دشواری با بازار آزاد همخوان است و بسیاری از مخالفان انحصارگرایی به طرفداری از آن وانمود میکنند باید گفت قدرت تولید کمتر که از ممنوع ساختن سرمایهگذاری مشترک نشات میگیرد اقتصاد را از مسیر تمدن به بربریت سوق میدهد》
(قدرت و بازار/مورای روتبارد/ص۸۸)
ضربه به غرب در زمان حال بسیار راحتتر از زمان گذشته است ما نیاز داریم تا بتوانیم جنبش طالبان را از طریق نیروی دریایی ارتش پاکستان به حوثیها برسانیم و در ادامه این دو را با القاعده شبهه قاره همراه کرده و شبکه حاصل شده را رهسپار اندونزی و فیلیپین کنیم تا از آنجا به غرب امریکای مرکزی برسند و در ادامه لازم است تا همان گونه که واحد قدس سپاه داریم یک واحد اندلس هم ایجاد کنیم تا یک واحد تحت عنوان ارتشهای پادشاهی خواه در اروپا ساخته و نیرو جذب کند تا بتواند این نیروها را جهت انقلابهای جدید اروپا متحد کند. شاهزادگان عرب میتوانند بسیار به ایران در فشار به اروپا کمک کنند مثلا شاهزادگان عضو ارتش پادشاهی خواه در بحرین یا اردن میتوانند با کمک شاهزادگان مراکشی از اسپانیا بحران را به بریتانیا صادر کنند یا شاهزاده هاینریش را در به قدرت رسیدن همراهی کنند. از همه این امور واجبتر پیدا کردن یک پاپ پیوس جدید برای اروپاست کسی که بتواند اروپای ضد امریکا را رهبری کند
《پاپ پیوس یازدهم اهداف خود را در مقام پیشوای مسیحیان جهان در نخستین بخشنامهاش با نام هنگامه شورا در دسامبر سال ۱۹۲۵ بیان کرد. او از تلاش برای بیرون راندن عیسی مسیح از مدارس و سالنهای دولتی اظهار تاسف کرد. در این نامه به دلیل بیپروایی فزاینده زنان در نوع پوشش و مکالمات بیمرز و نیز شرکت در مراسم شرمآور رقص به درگاه خدا ندبه کرد. او در مورد این عقیده که در جامعه مشهور است که روگرداندن از کلیسا سبب پیشرفت جوامع میشود به شدت هشدار داد و تاکید کرد که این یک تفکر اشتباه است و میتوانیم به خوبی این را ببینیم که با پیشرفت بسیار تحسین شده در همه حوزهها غم و اندوه در بین مردم افزایش پیدا کرده و به آرامی در حال حرکت به سمت بربریت هستیم. پااپ جدید در متن خود بر اهمیت اطاعت از فرمانهای کلیسا تاکید کرد و به پیروی از برنامههای پاپ پیوس دهم برای مقابله با مدرنیسم همگان را توصیه کرد》
(پاپ و موسولینی/دیوید کرتزر/ص۷۸)
نباید اصلا تصور کرد که الان اروپا همچون گذشته از امریکا حرف شنوی دارد و در حال حاضر اروپا به اندازه چین برای امریکا بحران ایجاد کرده است
《ترامپ همچنین جملهای گفت که بعد از آن بارها آن را شنیدم اتحادیه اروپا از چین بدتر است با این تفاوت که از آن کوچکتر است. با اضافه کردن ابن که هدف از تشکیل اتحادیه
اروپا بهرهکشی از امریکا بوده》
(اتاق فکر/جان بولتون/ص۱۰۴)
امریکا در زمان ما بسیار بیشتر از هر زمانی یک جفرسون دیویس نیاز دارد و بهترین گزینه هم یک زن جمهوری خواه است تا نقش آن را در قرن ۲۱م ایفا کند البته اگر جنگ داخلی امریکا در قرن ۱۹م بر سر برده داری بود اکنون جنگ بر سر آزادی تولید و فروش مخدر خواهد بود. طالبان میتواند فرمولی به امریکای مرکزی ببرد تا این جنگ هر چه سریعتر به نفع غرب آسیا شروع شود. البته امریکا، چین، کره شمالی، اروپا و روسیه همگی میتوانند در مرز درگیر شوند اما همانند اواخر قرن ۱۸م امکان این هست که جنگ به قطب شمال و کشور واقع در شمال امریکا کشیده شود و تقسیم بندی جدید در آنجا شکل بگیرد و آن کشور و سواحل غربی آن تبدیل به سوریه پس از بهار عربی خواهد شد. روسیه نیز نباید جنگ اوکراین را با تجزیه آن کشور تمام کند بلکه باید معادله را به دوران پیش از ۲۰۱۴ بازگرداند مردم اوکراین شدیدا تحت تبلیغات غرب بودند که روسیه نابودکننده آنها بوده و صرفا در سال ۲۰۱۹ فیلم مستر جونز با موضوع هولودومور و سریال چرنوبیل با موضوع فاجعه اتمی را امریکا ساخت تا بگوید ماندن کنار روسها خودکشی است زیرا منجر به قحطی و یا مرگ دست جمعی خواهد شد زیرا روسها دچار خودخواهی نژادی و سو مدیریت نسبت به غرب هستند و تنها با رفتن کنار غرب میتوان از شر روسیه نجات یافت و اینگونه کشور خود را نابود کردند. بهترین استراتژی سرنگونی دولت فعلی اوکراین
و آوردن دولت قبل از یورو میدان است. بسیاری که در ایران مخالف حمایت از روسیه در جنگ اوکراین بودند با حمایت قاطع دولت اوکراین از نسل کشی اسرائیل در غزه متوجه شدند اگر اوکراین جزو ناتو میشد با وقوع هر درگیری غرب آسیا با ناتو سربازان اوکراین مشغول کشتار مردم بیچاره منطقه ما بودند چنانچه ناتو مردم و شهرهای عراق، سوریه، لیبی، افغانستان و یمن را نابود کرد
دشمنان واقعی ایران غرب، صهیونیسم و شبه قاره هستند:
یکی از بحرانهای بزرگ هر کشوری عدم تطابق دشمن واقعی و تبلیغات است زیرا ملتها تحت تاثیر تبلیغات دچار بحران در شناخت دشمن واقعی خود شده و همین باعث میشود تا تنفر و تقابل با دشمن واقعی جایش را به رویارویی با ملتها و دولتهای دیگر بدهد که تبعات ویرانگری دارد.
《اگر بخواهیم یکی از مشکلات اساسی کشور را نام ببریم، شاید همین قدرت تحلیل و دشمنشناسی، تشخیص جبهه حق از باطل است. برادران و خواهران عزیز عاقبت بخیری ما در گرو بصیرت و تشخیص جبهه خودی از دشمن است.
سردار حاجیزاده در بخش دیگر سخنانش به سیاهه جنایات آمریکا اشاره کرد و گفت: وقتی به دقت نگاه میکنیم در حوادث و تهدیدات و شیطنتها، ردپای استکبار و آمریکا قابل مشاهده است، آمریکا به کمک دنبالهروهای خود، یعنی فرانسه
و انگلیس و برخی دیگر از کشورها و رژیم صهیونیستی، مسئول قتل و کشتار ایرانیان و مردم کشورهای منطقه هستند.》
به طور مثال غرب، صهیونیسم و شبه قاره دشمنان تاریخی، تمدنی و ذاتی نه فقط ایران بلکه کل غرب آسیا و مسلمانان هستند اما این سه سعی دارند تا ایرانیان از روسها، عربها و ملتهای شرق خود متنفر باشند! متاسفانه برخی هم در ایران تصور میکنند که با تاکید بر روی این دشمنان میتوان مردم را پشت حکومت متحد کرده و از آن بهره برداری کرد. در حالی که فارغ از تبعات دیپلماتیک آن نفرت از هر کدام از همسایگان نفرت از ارزشها و ماهیت غرب آسیایی ایران بوده مثلا نفرت از اعراب ریشه در علاقه به غرب دارد که دین اسلام و روحانیت را مقصر غربی نشدن ایران میداند که دلیل آن حمله اعراب و مسلمان شدن ایرانیان است! کلیدواژگانی همچون ترکمنچای، محمود افغان تکفیری وهابی باعث شده تا در دیپلماسی ایران فاجعه به وجود بیاید! به طور مثال شبه قاره یک تهدید جدی امنیت ملی غرب آسیا بوده و هست و همواره هندوها از چنگیزخان به بزرگی یاد کرده و آن را الگوی خود میدانند
《یکی از کسانی که به ارزیابی مجدد چنگیزخان پرداخت شخصیتی بس دور از انتظار بود حانی صلح جواهر لعل نهرو پدر استقلال هند…یکی از وظایف فکری نهرو به عنوان فردی آسیایی و پژوهشگر این بود که بکوشد نقش تاریخی
چنگیزخان را درست درک کند نقشی که غرب به نوبه خود از آن برای ساخت تصویری خشن از آسیا استفاده کرده بود نهرو برعکس چنگیزخان را به منزله بخشی از مبارزه کهن مردم آسیا علیه سلطه اروپا به تصویر کشید》
(چنگیزخان و ساختن دنیای مدرن/جک ودرفورد/ص۴۰۱و۴۰۲)
سقوط ساسانیان هم بنا به روایات مسیحی یک توطئه هندو رومی بوده و اعراب بعد از جنگ داخلی ایران در زمان ساسانی و نابودی تقریبی آن توانستند وارد ایران بشوند و اگر آنها نمیآمدند غرب آسیا نابود و بین هند و روم تقسیم میشد اتفاقی که در قرن ۱۹م افتاد!
《در سال ۶۳۱م پارسها با هم به نبرد برخاستند و جنگ داخلی درگرفت. در همین سال پادشاه هندویان برای قیصر روم هراکلیتوس هدایایی برای شادباش پیروزیاش بر پارسها فرستاد مروارید و مقدار زیادی احجاز کریمه》
(گاهنامه تئوفانس/ص۱۰۴)
تبعید رضا شاه و عدم اجازه ورودش به هند نیز بنا به روایتی یک توطئه هندو انگلیسی بود تا رضا شاه نتواند مسلمانان آنجا را علیه استعمار رهبری کند!
《رضا شاه پیشنهاد داد که به عنوان تبعید به هندوستان برود و سپرده کلانی هم در بانک این کشور گذاشت…ولی بریتانیاییها فکر دیگری در سر داشتند. در آن زمانه مسلمانان
این کشور نیرو گرفته و جنبش قدرتمندی را در دل خود شکل داده بودند در این شرایط حضور مهره قدرتمند و سرشناسی چون رضا شاه در این کانون بحران ابدا به صلاح بریتانیا و دولت دستنشانده هندوستان نبود》
(کار کار انگلیسیهاست/ص۱۲۳)
شبهه قاره بسیار سعی دارد ایرانیان از پاکستانیها و افغانها متنفر باشند. از طرف دیگر اسرائیل به شدت سعی دارد ایرانیان از اعراب و ترکهای آسیای میانه متنفر شوند و غرب سعی دارد ایرانیان از روسها متنفر شوند. بسیاری از تنشهای ما با همسایگان به درک غلط ما از عمق استراتژیک و صدور انقلاب به آن باز میگردد
《ایرانیها رجزخوانیهای خصمانه خود را تقریبا به طور کامل روی اسرائیل و شیطان بزرگ یعنی امریکا متمرکز کردهاند اما حقیقت این است که دلایل این دو کشور برای ترس از ایران به اندازه دلایل عربستان سعودی نیست. بسیار بعید است که ایالات متحده به عنوان بزرگترین قدرت نظامی جهان هدف حمله نظامی ایران قرار بگیرد. اسرائیل به عنوان یک قدرت هستهای، که چندان بر دیگران پوشیده نیست حتما با تمام توان به حمله احتمالی ایران واکنش نشان خواهدداد. اما عربستان سعودی هدف بسیار نرمتر و ضعیفتر و وسوسهانگیزتری است. میادین نفتی عربستان سعودی فاصله کمی با ایران در آن طرف خلیج فارس دارند و رابرت بائر مامور سابق سازمان سیا تخمین میزند که ایران ظرف کمتر از
۴۸ ساعت میتواند این میادین عربستان را تسخیر کند》
(هزارتوی سعودی/کارن الیوت هاوس/ص۳۵۷)
تمام اقدامات عربستان علیه ایران و شیعیان را میتوان واکنش و تدافعی تلقی کرد و هیچگاه سعودی وارد رقابت با ایران نشده بود اما صدور انقلاب و بهره برداری از شیعیان آنجا باعث فجایعی بزرگ گردید و امریکا برنده بزرگ این رویکرد ویرانگر بود زیرا اکثر برنامههای امریکا جهت تحریم، فشار و انزوا ایران بدون عربستان شکست میخورد و تمام بحرانهای امنیتی سعودی که منجر به باج دهی به امریکا میشد هم بدون ایران انقلابی به جایی نمیرسید
《ما در همه ابعاد روابط ایران و عربستان سعودی از جمله مسائل امنیتی، اقتصادی، سیاسی و موضوعات فرهنگی گفتگو کردیم. خیلی زود تشخیص دادم بزرگترین نگرانی ملک عبدالله مسائل امنیتی است به صراحت این موضوع مطرح شد که ایران در امور شیعیان عربستان دخالت میکند شیعیانی که در منطقه نفت خیز این کشور ساکن هستند تهدیدی که میتوانست ثبات رژیم سعودی را با چالشی جدی مواجه کند. من نیز در پاسخ نگرانیهای ایران را درباره مداخله عربستان در مناطق سنینشین مانند کردستان، بلوچستان و منطقه نفت خیز عرب نشین خوزستان مطرح کردم و گفتم اطلاعات ما نشان میدهد شما دشمنان ما را هدف بیثبات کردن کشور تامین مالی میکنید》
(ایران و ایالات متحده/سید حسین موسویان/ص۳۸۰)
ذهن طبقه متوسط ایرانی دوست دارد کنار تمدن غرب باشد و ذهن او اینگونه کنترل شده که اگر حمله اقوام مجاور ایران نبود آنها کنار غرب بودند اکنون تمدنی هم سطح و هم شکل غرب داشتند! این باور به حدی قوی و اثرگذار بود که لطمات ویرانگری به دیپلماسی ایران وارد کرد و باعث شد تا غرب با کمک این توهم با ایران به شکل تاکتیکی علیه همسایگانش همراه شود و بتواند برای اسرائیل امنیت بخرد
《روحانی دبیر شورای امنیت ملی به من گفت امریکاییها مرتکب اشتباه بزرگی شدهاند او اظهار داشت افغانستان میتوانست مدل مناسبی برای همکاری ایران و امریکا برای مدیریت بحران در تمام منطقه باشد او ادامه داد که آیت الله خامنهای در شروع این همکاری به او گفته است دعوت امریکا به همکاری تاکتیکی است ضرب المثل فارسی خرشان از پل بگذرد در تحلیل خود برای توضیح رفتار امریکا نیز استفاده کرد که سپس آنها به موضع خصمانه گذشته باز خواهند گشت》
(ایران و ایالات متحده/ص۲۵۸و۲۵۹)
این ذهنیت در گذشته هم بین ایرانیان و شیعیان وجود داشته اما متاسفانه هیچگاه ذهنیت غرب نسبت به خود را نفهمیده و مدام یک اشتباه را انجام میدهند البته با فرض این که نیت دیگری ندارند
《پیکهایی از جانب هفت امامیها به لندن و پاریس اعزام شد که خواستار ائتلافی از مسلمانان و مسیحیان علیه مغولها بود که توجهی به آن نشد. اسقف وینچستکر گفت این سگها را تنها میگذاریم تا یکدیگر را ببلعند》
(چنگیزخان/جان من/طاقچه)
انقلاب اسلامی و دموکراسی امریکایی:
تصور مقامات ج.ا همواره این بوده که باور مذهبی مردم تغییر نخواهد کرد و هیچگاه تغییرات نسلی را جدی نگرفتند و سیاست گذاریها همواره کوتاه مدت بوده به همین دلیل هیچگاه جمهوریت را علیه اسلامیت ندانسته و حرکت را به سوی سکولاریسم نمیدانستند هرچند مدام میگفتند که مدیای خارجی و مجازی در انحصار غرب است
《بستر مردمسالاری اسلامی و حضور مردم را انقلاب به ما داد. ما باید روی این زمینه تکیه کنیم. البته از طرف کسانی سعی شده که بین جمهوریت نظام و اسلامیت، رقابتی به وجود بیاورند. یکجا بعضیها بگویند روی اسلامیت تکیه شد، جمهوریت تضعیف شد؛ یک عده هم بگویند روی جمهوریت تکیه شد، اسلامیت تضعیف شد. اینطوری نیست. در کشور ما جمهوریت از اسلامیت جدا نیست. این
مردم، مؤمن و عمیقاً پایبند به مبانی دینی هستند. همیشه در انتخاباتهای ما این نشان داده میشود. در سال ۷۶ هم همینطور بود؛ سال ۸۰ هم همینطور بود؛ امسال هم که ۱۳۸۴ است، همینطور است. در انتخابات، مردم در حقیقت به پایههای اعتقادىِ خودشان و به آنچه بر آن پایهها مبتنی است، رأی میدهند. مردم عقاید خود را دوست میدارند و به این عقاید و مبانی پایبند هستند؛ و همین مبانی هم ما را پیش میبرد. لذا جمهوریت یعنی مردمسالاری به معنای واقعی کلمه در این کشور همواره با اعتقاد به اسلام و حرکت در جهت اسلام همراه است و انشاءاللَّه بستر جریان مردمسالاری و پیشرفت و رشدِ این حالت و نهادینه شدن روحیاتِ ناشی از مردمسالاری اسلامی روزبهروز در کشور گسترش پیدا خواهد کرد.》
(بیانات ۱۰ مرداد ۱۳۸۴)
《این بحث که در نظام اسلامی، جمهوریت مقدم است یا اسلامیت مقدم است، یک بحث بیمعنی و انحرافی است. اسلامیت و جمهوریت دو عنصر جدا نیستند که به یکدیگر وصل شده باشند و یک حقیقت را به وجود آورده باشند؛ در دل اسلامیت، جمهوریت هست. در دل اتکاء به حکم الهی، تکیهی به مردم و احترام به خواست و رأی مردم هست. جمهوری اسلامی یک حقیقت واحد است که هدیهی انقلاب اسلامی به ملت ایران است. این، آن چیزی است که در این سی سال، امتحان کارآمدىِ خود را به بهترین وجهی داده است.》
(بیانات ۱۲ مرداد ۱۳۸۸)
حکومتها با هم در رقابت و گاه تضاد و درگیری هستند و همواره سعی دارند تا مطالبات خود را از طریق مردم حکومت رقیب جلو ببرند و به همین دلیل دموکراسی همواره در کشورهایی که غرب برایشان جذابیت داشته اهرم بی ثباتی و یا اقدام علیه حکومت مستقر بوده است
دموکراسی در جهان اسلام تجربه بسیار ویرانگری بوده است زیرا منجر به شروع جنگهای داخلی در زمان خلیفه چهارم شد و به نحوی جهان اسلام از آن زمان درگیر فرقهگرایی و بحران گردید.
《ابوموسی به عمروعاص گفت معتقدم که این هر دو مرد علی و معاویه را از خلافت خلع کنیم آنگاه میان مسلمانان به شوری واگذاریم تا برای خود هر که را دوست دارند بگزینند》
(اخبارالطوال/ابوحنیفه دینوری/ص۲۴۴)
دموکراسی در ذهن ما با آنچه در غرب است بسیار متفاوت است. نبود رقیب بین المللی جدی برای تمدن و قدرت غرب از یک جهت و از سوی دیگر نظام آموزشی قوی و نبود رسانه رقیب و انحصار تکنولوژی ارتباطی منجر به آن شده که غرب مردمی یکدست داشته باشد و آزادی در آنجا اینگونه نیست که همه تفکرلت نمایندگانی در قدرت بدست بیاورند
《دموکراسی قرص مُسکّن نیست، بلکه باور است: باوری که در اعماق وجودی انسانها ریشه دوانده است. دموکراسی صرفاً
میزگرد، سخنرانی و راهپیمایی نیست بلکه باورهای ناخودآگاهِ نخبگان سیاسی و فکری یک جامعه است که طی سالها و در یک نظام آموزشی مشترک، آنها را درونی (Internalize) کردهاند. اگر مجموعهی حاکمیت یک کشور، متون مشترکی نخوانده باشند، به باورهای مشترک نیز دست نخواهند یافت. دلیل اصلی اینکه اروپا و آمریکا به راحتی به توافق دست مییابند، متون مشترک فلسفی و اقتصادی است که خواندهاند. طبیعی است وقتی نخبگان یک کشور از رشتههای مختلف با ادبیات متنوع دور هم جمع شوند نمیتوانند به اشتراک نظر برسند و هر فرد، کار خود را انجام میدهد و برآیند این کارها، حداقل ناهماهنگی و حداکثر هرج و مرج خواهد بود. در شرایطی دو یا چند نفر میتوانند هماهنگ باشند، قابل پیشبینی باشند و باهم کارها را پیش ببرند که از یک فرهنگ استنباطی مشترک برخوردار باشند. آیا فردی میتواند ادعا کند که دموکراسی را میشناسد ولی کتاب قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو را (نه خودش) بلکه سر کلاس و با استاد نخوانده است؟ ادبیات مربوط به دموکراسی را باید دهها بار خواند و بحث کرد تا بتدریج متوجه شد. ناهماهنگی و ناکارآمدی ریشه در ازهمگسیختگی فکری دارد. وقتی دهها مدیر و تصمیمگیرنده با دهها سابقۀ فکری و مطالعاتی و گرفتن مدرک در حین کار دور هم جمع شوند، هریک نوعی استنباط شخصی از مفاهیم حکمرانی و مدیریت خواهند داشت و نتیجه کار آنها نمیتواند مبتنی بر دقت، کارآمدی و انباشت پیشرفتها باشد. اگر مجموعۀ نخبگان سیاسی یک کشور ادبیات و متون مشترک فلسفی و اقتصادی و سیاسی نخوانده باشند، نمیتوان در انتظارِ برآیندِ کارآمدِ
عملکردِ آنها نشست.》
(آیا دموکراتیک شدن راحت است؟/محمود سریعالقلم)
شاید تصور کنیم ایرانیان درکی ازین مفاهیم نداشته و تصور میکردند دموکراسی به صرف پارلمان در ایران محقق خواهد شد اما جالب است بدانیم اصلا اینگونه نبوده و تمام داستان را پادشاهان ایرانی به طور کامل دانسته و گفنه بودند حتی دومین شاه قاجار!
《فتحعلی شاه قاجار: اصلا نمیدانم که اگر قرار بود همین فردا چنین چیزهایی را در ایران مطرح کنم زندگیمان چگونه میشد یا اصلا میتوانستیم دولتی داشته باشیم یا نه فرض کنیم من در تهران یک پارلمان تاسیس کنم و همه اختیارات مالیاتی را به آن تفویض میکردم آن وقت دیگر حتی یک قران هم نمیتوانستم بگیرم چون هیچ ایرانی حاضر نیست پولش را از دست بدهد مگر مجبور شود از این گذشته اگر تصمیم گیری درباره پرداخت مالیات به مردم محول شود آن وقت خانها رای میدهند که بقالها همه مالیات را بپردازند و بقالها همین را در مورد خانها میگویند درست کردن دولتی مانند دولت شما و مردمی مانند مردم شما مدت خیلی زیادی طول خواهد کشید روش حکومت ما بسیار ساده است و مردم میتوانند یک روزه همه چیز را دربارهاش بفهمند. قوانین ما هم از قوانین شما بسیار سادهتر است و تا کنون نشان داده که بهتر هست من از روی تجربه میدانم که تحت این قوانین و این روش حکومتی از هنگامی که به تاج و تخت رسیدم ایران
پیشرفتهای زیادی کرده است》
(خاطرات سرهارفورد جونز/ص۲۲۸)
سید جعفر دارابی(کشفی) هم در سال ۱۲۳۳ق همین مطالب را بیان کرده بود پس هم پادشاه و هم علما میدانست داستان چه هست!
《بدان که وجود حکام و سلاطین و پادشاهان، لازم و واجب است زیرا که مردمان و بنی نوع انسان در آرای خود مختلف و در عقول متفاوت میباشند و دواعی افعال و غایات حرکات ایشان در غایت اختلاف است و از برای هر یک از آنها در افعال و حرکات خود مقصدی و غایتی غیر از مقصد و غایت دیگری میباشد. پس اگر آنها به مقتضای طبایع و مقاصد خود واگذارده شوند هر آینه یکدیگر را مثل سباع بر(درندگان زمین) و ماهیان بحر میدرند و به افساد و افنای یکدیگر مشغول میشوند و عالمرا هرج و مرج و نظام را مختل میگردانند. پس بالضروره نوعی از تدبیر میباید که به واسطه آن هر یکی را در منزلتی که مستحق آن است وا دارد و قانع گرداند و به حق خودش راضی سازد و دست تعدی و تصرف او را در حقوق و مراتب دیگران کوتاه کند و به شغلی که مناسب او است و از اسباب معاونت امور نعیشت و معاد و دین یکدیگر است، مشغول دارد》
(مکتوبات وبیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه/جلد ۱/ص۱۴۹و۱۵۰)
مفهوم رهبری و نهاد پادشاهی و نهاد روحانیت چیزی بود که غرب طی یک پروژه دویست ساله درصدد نابودی آن بود که متاسفانه به دستاوردهایی هم رسید و این به زمان باستان بازمیگردد
《یونان در پی جنگهای پلوپونزی و همچنین کشمکشهای سلطهجویانه که مشخصه بیشتر دوران سده چهارم بود از هم گسسته شد. لذا دستیابی به وحدت سیاسی تنها با تحقق شعار آزادی یونان از یوغ آسیا حاصل میآمد. این شعار را ابتدا اسپارتها به نفع خود سر دادند و آنگاه فیلیپ و اسکندر مقدونی در پی تحقق آن برآمدند. به همین صورت تصویر خصمانه ایران تا پایان امپراتوری در سال ۳۳۰ق.م همچنان پررنگ ماند و جنگهای پارسی علت عمدهای شد که وحدت و تمدن یونان و برتری جویی آنان بر پارسیان بربر و خودکامه بر آن استوار شد. رومیان که خود را میراثدار یونانیان و مقدونیان میدانستند و گمان میکردند که برای دفاع از غرب در برابر استبداد شرقی سلاح برگرفتهاند این مضمون جنگهای پارسی را گرفتند و آن را همچون ابزاری تبلیغاتی برای توجیه حملات خود به کار بردند》
(ایرانیان باستان/ماریا بروسیوس/ص۱۱۰و۱۱۱)
سو استفاده از قدرت، افزایش اختیارات و … همواره به کمک بحرانها و بیثباتیها حتی در دموکراسیهای غربی هم بوده و ربطی به ایران و نهاد پادشاهی ندارد!
《فجایع طبیعی فرصت خوبی برای تقویت قدرتهای توست. با توجه به وضع اضطراریای که در کشورت پیش آمده، میتوانی از مجلس یا پارلمان کشورت بخواهی که اختیارات و قدرتهای بیحدومرزی به تو بدهند. باید برای همه روشن کنی که بروکراسی و قوانین جاری دست و پا گیرند و تو برای حل مسائل و مشکلات مردم نیازمند آزادی عملی. تاکید کن که مردم از تو توقع واکنش سریع دارند و همزمان توانایی مجلس و پارلمان را برای کمک رسانی سریع به مصیبت دیدگان مسخره کن》
(خودآموز دیکتاتورها/رندال وود و کارمینه دولوکا/ص۲۲۶)
ایران و سکوی پرتاب انقلاب و جنبش در غرب آسیا:
ایران همواره برای غرب یک سکوی پرتاب بحران و بی ثباتی در کل منطقه بوده و با ایجاد جنبش و قیام در آن سعی دارند ایران ثبات غرب آسیا و شمال افریقا را نابود کنند. امریکا همواره سعی دارد تا انقلابها و جنبشهایش را از ایرلن آغاز کند زیرا آن را الگوی بقیه منطقه میداند
《وزیر امور خارجه تصریح کرد: بسیاری از دوستان و مقامات دیگر کشورها میگویند ما به وضعیت ایران غبطه میخوریم. زمانیکه در مصر آقای مُرسی با رأی مردم روی کار آمد، با چند دانشجو در قاهره و تهران گفتوگو کردم؛ آنها میگفتند انگیزه
ما برای تحصن در میدان التحریر این بود که دانشجویان ایران خلاقیتهایی دارند و ما هم باید اینگونه عمل کنیم.
وزیر امور خارجه تصریح کرد: برای تاثیرگذاری بر سخنان من در سازمان ملل نفر قبل از بنده یک اسرائیلی را آوردند که از حضار خواست تا جلسه را برای سخنرانی من ترک کنند، ولی یک نفر هم این کار را نکرد. باید از این سازوکارهای بین المللی در راستای منافع ملی ایران استفاده کنیم.》
انتخابات سال ۷۶ در ایران همانند ۸۸ که منجر به بهار عربی شد موجی را در منطقه به راه انداخت که تبعات وسیعی داشت. امریکا پیش از آن این موج را ابتدا از اسرائیل آغاز کرد و بعد وارد ایران شد
《سال ۱۹۹۴ سالی خوب برای مرتدانی چون ما بود. آن زمان یک سال از انعقاد معاهدات اسلو که میان اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین به امضا رسیدهبود، میگذشت. جو عمومی امیدوارکننده بود و در وضعیت ناشی از آن امکان برگزاری جلسهای از آن نوع که در قلب دم و دستگاه صهیونیستی تشکیل شد، به وجود آمدهبود. آن رویدادی منحصربهفرد نبود. هرکس که محیطهای دانشگاهی اسرائیل را در سالهای ۱۹۹۰ دیده باشد، حتما تغییراتی را در آنجا احساس و ادراک کردهاست. دیوارهای سراسر پوشیدهشده از پوسترهای گوناگون در آن سالها آدمی را به همایشها و نشستهای مختلف برای مشارکت در بحث پیرامون موضوعاتی دعوت میکردند که از دیرباز تا آن زمان در کشور
یهود، تابو یا حرام یا منع و نهی مذهبی و اجتماعی شمرده میشد. از جمله موضوعات اعلام شده در آن پوسترها اینها بودند: صهیونیسم به مثابه استعمار؛ تبعیض نژادی علیه یهودیان عرب؛ دستکاری پدیده هلوکاست و سو استفاده از خاطرات بازماندگان آن. مقالاتی که میتوانستند در آن دوره در نشریات دانشگاهی و جراید عمومی بخوانید، حتی از این هم جسورانهتر بودند. این مقالات پیرامون این موضوعات یا موضوعات مشابه آنها قبل و بعد از سالهای ۱۹۹۰ خرابکارانه، شورشی و غیرحرفهای به شمار میآمدند. نسیم اینگونه فضای باز سیاسی و عقیدتی و به نوعی ماجراجویی مخاطرهآمیز فقط در راهروهای دانشگاهها وزیدن نداشت، این نسیم به حیطه و قلمرو کشور نیز رسیدهبود. گفتمان جدید پیرامون گذشته و حال، به برنامههای گفتگویی و بحث و جدل رادیویی و تلویزیونی راه یافتهبود. احساس و ادراکی به وجود آمده بود که این مباحثات احتمالا میتواند به عنوان منابع جدیدی برای الهام گرفتن در تدوین کتابهای درسی دوره تحصیلی دبیرستان مورد بهرهبرداری و استفاده قرار گیرد. از سربازان و افسران ارتش دعوت میشد تا در مناظرهها و مباحثهها پیرامون تاریخ جدید ۱۹۴۸ با سیاستهای اسرائیل در سالهای ۱۹۵۰ شرکت جویند. در مجموع سالهای دهه ۱۹۹۰ دههای بود که طی آن ایده اسرائیل به طور کامل مورد سوال قرار گرفت》
(ایده اسرائیل/ایلان پاپه/ص۱۷۴)
در همان دوران حرفهای رئیس جمهور وقت ایران اساس یکی
از ویرانگرترین پروژههای غرب برای آغاز قرن ۲۱م بود. کاهش قدرت مرکزی دولتها، تمایل به غرب و ایجاد شرایطی برای ورود امریکا به منطقه
《محمد خاتمی: من به ملت امریکا به علت تمدن بزرگشان احترام میگذارم این احترام به دو دلیل است، جوهر و ماهیت تمدن آنگلوامریکن گفتگو بین تمدنها را تسهیل میکند ما احساس میکنیم آنچه در جستجوی آن هستیم همان چیزی است که چهار قرن پیش بنیانگذاران تمدن امریکا در جستجوی آن بودند همین دلیل است که ما با جوهر تمدن امریکا احساس قرابت معنوی میکنیم》
(ایران و ایالات متحده/ص۲۳۸)
بسیاری از بحرانهای ویرانگر دهه بعد از آن که منجر به اشغال عراق و افغانستان و در ادامه یک دهه بعدش بهار عربی شد ریشه در همین دوران دارد. لیبی یکی از قربانیان این موج بود
《اصلاحات اقتصادی در لیبی نومیدکننده بود و عمدتا بیاثر؛ اما اصلاحات سیاسی به مراتب نومیدکنندهتر و بیاثرتر از کار درآمد. اصلاح نظامی که خالقش اعتقاد داشت قله دستاوردهای بشری است وظیفهای همواره سیزیفی بود . اما قذافی میدانست که برای زنده نگه داشتن انقلابش باید حداقل چنین جلوه دهد که در مسیر تغییر حرکت میکند. او در عرصه اقتصاد همین ترفند را به کار بسته بود و حالا نوبت عرصه سیاست بود. به محض رفع تحریمهای سازمان ملل
علیه لیبی، مقامات اصلاحطلب رژیم لیبی شروع کردند به حرف زدن درباره دوران جدید و محکوم کردن علنی تندرویهای دوران سابق. دهههای سیاه و خونین ۸۰ و ۹۰ خیلی راحت نسبت داده شده به تعصبورزیهای کمیتههای انقلابی. به این ترتیب تلاش شد که رژیم و رهبر از قساوتهایی که در آن دو دهه زیر نامشان انجام شدهبود مبرا شوند. قذافی هم پا پیش گذاشت و سخنانی بیان کرد مبنی بر اینکه حالا وقت کنار گذاشتن مرحله انقلابی و سازگار شدن با واقعیتهای جدیدی است که کشور با آن روبروست. رژیم انگار برای اینکه ثابت کند تاکیدات رهبر واقعی است، دست به چند حرکت نمایشی زد. قذافی در سال ۲۰۰۴ انحلال دادگاه خلق را اعلام کرد. البته این به معنای پایان دادگاههای سیاسی نبود زیرا دادگاههای استیناف امنیت امنیت کشوری خیلی بیسروصدا جایگزین دادگاههای خلق شد…با این حال کل گفتمان اصلاحات سیاسی به قویترین شکل ممکن از زبان سیفالاسلام قذافی تشریح و تبیین شد. اینکه پسر رهبر وظیفه هدایت روند اصلاحات سیاسی را برعهده گرفتهبود مسخره به نظر میرسید و این مسخرگی هم چیزی نبود که از چشم لیبیاییها پنهان بماند. اما با توجه به ذات و ماهیت به شدت شخصی شده رژیم و اینکه سرهنگ مطلقا اجازه شکل گرفتن گوچکترین فضایی را در خارج از چارچوب نظام جماهیریاش نمیداد درخواست اصلاحات فقط میتوانست از درون خود رژیم بیرون بیاید》
(قذافی ظهور تا سقوط/آلیسون پارجتر/ص۲۳۶و۲۳۷)
پادشاهی سعودی هم هرچند در سطح کشورهای دیگر ضربه
نخورد اما ریشه بحرانهایش در همان دوران بود که باز موجی از تعارضات را ایجاد کرد
《عبدالله بن عبدالعزیز وقتی ولیعهد ملک فهد بود، در روزگار احتضار ملک فهد عملا حاکم کشور به حساب میآمد. در آن دوره وقتی با خیل عظیم تقاضاهای رو به افزایشی روبه رو شد که درخواست کنندگانشان خیال کوتاه آمدن از آنها را نداشتند، زیرکانه به دنبال راهی برای خنثی کردن تهدیدات هر دو طرف گشت. رژیم برخی از منتقدان خود را به زندان افکند و با برخی دیگر همکاری کرد.
در سال ۲۰۰۳ عبدالله طرحی را به راه انداخت که نامش را گفت وگوهای ملی گذاشته بود؛ طرحی که این مجادله را از موضوع اصلاحات سیاسی اساسی در رژیم سلطنتی به سمت اصلاحات سطحی در جامعه سوق میداد.
دولت، گروهی بزرگ و بسیار بیآزار از نمایندگان عمومی را انتخاب کرد تا در گفتگوهایی که از تلویزیون سراسری پخش پخش میشد شرکت کنند. خیلی زود فعالان سخنور از قشرهای مذهبی و اصلاحطلب در این گروه منتخب هضم شدند و کم کم از زهر درخواستهایشان کاسته شد…این گفتگوهای ملی خیلی زود نفس جنبش نوپای اصلاحات را گرفت و ظرف یک سال به یک رویداد بیتحرک دیگر تحت حمایت خاندان سلطنتی تبدیل شد》
(هزارتوی سعودی/کارن الیوت هاوس/ص۴۲)
امارات هم همانند بقیه کشورهای منطقه تحت تاثیر این موج
بود که در دهه ۹۰ میلادی آغاز و به بقیه کشورها رسید و غربی سازی و مدرن سازی منطقه بود.
《بعد از سیوپنج سال از زمان استقلال، امارات متحد عربی اولین انتخابات خود را در سال ۲۰۰۶ برگزار کرد، یعنی در میان دولتهای خلیج فارس، از لحاظ میدان دادن به نوعی رایگیری، امارات از همه عقبتر بود. در آن انتخابات ۴۵۰ نامزد از جمله شصت و پنج زن، برای بیست کرسی در مجمعی چهل نفری که شورای ملی فدرال نامیدهمیشود مبارزه کردند. از نظر مشارکت در قدرت انتخابات مزبور تقریبا بیمعنا بود. تاکنون تکرار هم نشدهاست. شیخا المولا، بانویی روانشناس که برای کسب یکی از هشت کرسی دوبی مبارزه میکرد میگوید: هنوز واقعا دموکراسی نیست. دولت با محدود کردن حق رای به یک جماعت ۶۷۰۰ نفره اماراتی مانع از تغییرات انقلابی میشود. همچنین در مقابل بیست عضو انتخابی شورای ملی فدرال بیست عضو انتصابی در هر امیرنشین برمیگزیند. ضمنا شورا فاقد هر نوع اقتدار رسمی است. صرفا به منزله یک نهاد مشورتی عمل میکند، که توصیههای آن هم غالبا نادیده گرفته میشود. انتخابات درگیر مخالفتهای داخلی نبود. اماراتیها کموبیش اعتقاد دارند که دولت آنها کارش را خوب انجام میدهد و بالا رفتن سطح زندگی نیز کاملا آشکار است. دولت انتخابات را بیشتر به این دلیل که مد روز دنیاست برگزار کرد. عبالخالق عبدالله استاد علوم سیاسی دانشگاه امارات و مبلغ دموکراسی میگوید: وضع دوبی داشت در دنیا نابهنجار میشد بنابراین اجبارا باید فکری میکردند. از
لحاظ تاریخی، البته گامی به جلو است. در عین حال مصرف خارجی هم دارد》
(دوبی؛ سریعترین شهر دنیا/جیم کرین/ص۳۲۶)
مراکش نیز جزو کشورهای مهمی بود که این موج منجر به تغییرات بنیادی در آن شد
《ملک محمد ششم پادشاه مراکش به محض نشستن بر تخت پادشاهی در ۱۹۹۹ دستور داد که جلوی بعضی اقدامات فاحش ناقض حقوق بشر که پدر مرحومش ملک حسن دوم انجام دادهبود، گرفتهشود. پادشاه جوان در نخستین سخنرانی رسمیاش به مردم قولهای زیادی داد: آزادی فعالیتهای اقتصادی، سلطنت کردن بر اساس قانون اساسی مشروطه، خودمختاری دادن به ایالتها و مناطق، دولت غیرمتمرکز و نظام چند حزبی سیاسی. پادشاه به یکی از رهبران مارکسیست تبعیدی، اجازه بازگشت به کشور داد؛ رهبر یک گروه اسلامگرای منحل شده را از زندان آزاد کرد و به یک کمیسیون آشتی ماموریت داد درباره افرادی که در دوران حکومت پدرش ناپدید یا در زندانها شکنجه شدهبودند تحقیق کند و به ملت گزارش دهد. پادشاه همچنین اجازه داد که کابینه دارای چند وزیر زن بشود. اما پادشاه از نظارت شدید خود بر رسانهها کم نکرد و تظاهرکنندگانی را که خواهان قانونی اعلام شدن بزرگترین حزب اسلامگرای کشور بودند به شدت سرکوب کرد و برای حل مشکل بیسوادی و فقر هیچ اقدام محسوسی نکرد. پادشاه نتوانست در زمینه مبارزه با
فساد مالی دستاورد چشمگیر یا حداقل ملموسی داشتهباشد》
(خودآموز دیکتاتورها/رندال وود، کارمینه دولوکا/ص۱۲۵)
پایان مدیای لندنی:
اگر کسی ده سال قبل این سوال را میپرسید که چه میزان بودجه و نیرو لازم است تا بتوان مدیای لندنی را چنان بی اثر کرد که این شبکهها تعطیل شوند جایزه صلح نوبل و اسکار چنان بی اعتبار شود که برندگانشان از مردم معترض و مخالف فحش بخورند و شبکه در هم تنیده سلبریتیهای ورزشی و هنری و … را از میان برد و احزاب وابسته به بیگانه و اساتید دانشگاهی را از معادله خارج کرد و تنفر از غرب را در اقشار مختلف ایران به وجود آورد؟ حتی برآورد میلیاردها دلار و میلیونها نیرو هم چنین چیزی را به وجود نمیآورد. اما دی ۹۶ و آبان ۹۸ شعار رضا شاه روحت شاد چنان حقایقی را بر ایرانیان آشکار کرد که دیگر تاریخ به قبل از آن بازنمیگردد و باعث شکست پروژه بزرگ جنگ ترکیبی پاییز ۱۴۰۱ شد. پیش از دی ۹۶ تا مدتها تصور این بود که اقدامات بهاییها و مدیای لندنی نه یک توطئه علیه ایرانیان و حکومت پادشاهی بلکه یک حمایت رسانهای از اعتراضات ایران بود.
《ربیعی همچون طوفانیان از اخبار فارسی بی بی سی دلخور بود و مدعی بود که بی بی سی اخبار نادرستی را از آنتن پرقدرت خود پخش میکند. ربیعی یک نمونه داد: شب قبل بی
بی سی به دروغ گزارش داده است که ربیعی قصد استعفا دارد. این دروغ در سراسر کشور شنیده شده و در میان غیرنظامیان و نظامیان ایجاد نگرانی کرده است. چرا امریکا بی بی سی را زیر کنترل قرار نداده است؟ امریکا روابط نزدیکی با بریتانیا دارد، چرا ما نباید خواستار قطع این برنامهها شویم؟》
(ماموریت در تهران/رابرت هایزر/ص۳۲ )
از دی ۹۶ تا پیش از پاییز ۱۴۰۱ مدیای لندنی هر بلایی سر مردم ایران آورد. به حدی که حکومت به نوعی حامی مردم بود و صداوسیما در مقایسه با مدیای لندنی رسانه ملی. در اوج این دوران دموکراتهای امریکایی نیروهای خود را در جریان قیام آبان ۹۸ مسئول توجیه سرکوب مردم کردند و حتی یکی از گماشتگان امریکا در اینترنشنال گفت همان طور که هابز گفته سرکوب حق حکومت است! اما در جریان جنگ ترکیبی پاییز ۱۴۰۱ خبری ازین افراد نبود! حمایت بریتانیا و بهاییها از جنگ ترکیبی نتوانست همانند قبل اثرگذار باشد.
《شاه روز به روز در برابر نمایش آیتالله مقابل رسانههای جمعی غرب نگرانتر میشد. امیرخسرو افشار وزیر امور خارجه ایران به طور مکرر از سرویس جهانی فارسی بیبیسی نزد پارسونز شکایت میبرد و آن را بلندگوی آیتالله خمینی میخواند. در آن موقع صدای بیبیسی به صورت یکی از چند تفریح شبانه مردم درآمدهبود که پس از قطع برق سرتاسری به آن روی میآوردند و به کمک رادیوهای باتریدار
به آن شبکه گوش فرامیدادند. شاه خود در چندین مورد به پارسونز شکایت کرد که به خود گفتهاست به این باور رسیده که انگلیسیها دارند با اپوزسیون لاس میزنند. با این وجود شاه از ترس اینکه مبادا روابطش با فرانسه و انگلیس به خطر افتد از تلاش ارتش برای اخراج نمایندگان بیبیسی و نیز روزنامه لوموند و رادیو فرانسه مخالفت کرد》
(دولت کارتر و فروپاشی دودمان پهلوی/خاویر گرو/ص۱۹۱و۱۹۲)
سالها مردم ایران تحت تاثیر مدیای لندنی تصور کردند بهاییها به صرف عقیده در ایران آزار دیدهاند و حتی از آنها حمایت میکردند اما این فرقه در جریان فشار حداکثری چنان از اصلاحات حمایت کرده و علیه مردم معترض فعالیت داشت که موج علیه آنها راه افتاد. حتی این رویارویی به فحاشی و توهین در مجازی هم کشید که اوج آن انتخابات ریاست جمهوری امریکا بود که آنها حامی بایدن بودند. بهاییها نقش موثری در مدیای لندنی داشته و توانسته بودند همه امور آن را از قرن گذشته کنترل کنند
《گزارش ساواک درباره بیبیسی فارسی در آذر ماه سال ۵۷به شرح زیر است:
گویندگان بخش خبر فارسی بنگاه سخنپراکنی بیبیسی همگی بهائی هستند و حتی مبلغ هنگفتی پول از طرف بهائیان مقیم اروپا در اختیار این بنگاه قرار گرفته است. همچنین قسمتی از برنامه جامجهاننما را کمیته بهائیان لندن تهیه و به
گویندگان فارسی میدهند. زیرا طبق قرارداد در ازاء مبالغی پول، ده الی پانزده دقیقه از وقت سخنپراکنی فارسی به این مقاله اختصاص دارد.فرزاد بشارت و لطفعلی خنجی و شاداب وجدی (ردیفهای ۲ و ۷ و۸) از دانشجویانی بودهاند که از طرف شرکت ملی نفت و با پول آن شرکت در لندن مشغول بکار شوند. لیکن در حال حاضر هیچیک از آنها خیال بازگشت بهایران را ندارند… این عده با برادرِ هویدا و زند و چندنفر دیگر که جزو کمیته بهائیان لندن میباشند در تماس هستند، همچنین انتشار روزنامهای به نام پستایران در لندن نیز با کمک این عده انجام میپذیرد. ضمنا در بعضی مواقع این افراد ضمن ترجمه مقاله جهت مسئولین بیبیسی طوری کلمات را جابجا میکنند که بیبیسی متوجه نشده و اینان لغات را به میل خود و بر ضد ایران تحریف میکنند.》
(رابطه بیبیسی و بهائیت به روایت ساواک/ایرنا/۱۰ دی ۱۴۰۱)
《سند طبقهبندی شده ساواک ۷ خرداد ۱۳۴۷
ما خیلی خوشحالیم که قانونی برای احیای ایران طرح مینمایند پیشرفت و ترقی ما بهائیان این است که در هر اداره ایران و تمام وزارتخانهها یک جاسوس داریم و هفتهای یک بار که طرحهای تهیه شده وسیله دولت که به عرض شاهنشاه آریامهر میرسد گزارشهایی در زمینه طرح به محفلهای روحانی بهایی میرسد. مثلاً در لجنه پیمانکار کادر بهائیان ایران هر روز گزارش خود را در زمینه ارتش ایران و این که چگونه اسلحه به ایران وارد میشود چگونه چتر بازان را آموزش میدهند به محفل روحانی بهائیان تسلیم مینمایند.》
(جاسوسی بهائیان از ارتش پهلوی در راه خوشخدمتی به صهیونیستها/روزنامه کیهان/۱۹ مرداد ۱۴۰۱)
غرب سعی داشت تا با کمک نوستالژی دهه ۷۰م و آرشیو رادیو تلویزیون ملی بگوید که دوران خوش پهلوی به جهت غرب گرایی، تکنوکراسی و سکولاریسم بوده و راه بازگشت به آن دوران حمایت از نیروهایی مشابه آن دوران است. انتخابات ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ که منجر به برجام شد بزرگترین دستاورد این دوران برای مدیای لندنی بود اما در آخرین مرحله و آخرین اقدام این مدیاها نتوانستند از رئیس دولت قبل یک هویدا بسازند و مستند هویدا با شکست مواجه شد و پیش از آن هم با مستند روز نجات آذربایجان نتوانستند احساسات ضد روس در ایران ایجاد کنند و در کمی پیش از جنگ ترکیبی پاییز ۱۴۰۱ به جهت کمک رساندن به پیمان ابراهیم اقدامات زیادی علیه اصلاحات شاهزاده محمد انجام دادند تا تنفر از اعراب شکل بگیرد که این هم به سختی شکست خورد و در همان دوران هم موج بزرگ خوشحالی از مرگ ملکه بریتانیا هم باعث وحشت مقامات بریتانیا گردید. دفتر این رسانهها در قرن حاضر با شکستهای متوالی خصوصا شکست پروژه جنگ ترکیبی در آخر بسته شد و البته زودتر از بسته شدن دفتر تمدن غرب!