به قلم: توحید ورستان؛ پژوهشگر اقتصاد انرژی
ایراس/ بدون تردید احیای روابط دوجانبه بین ایران و عربستان سعودی با میانجیگری چین، یکی از مهمترین تحولات دیپلماتیک در منطقه غرب آسیاست. اما نکته مهم این رویداد، نقش پکن به عنوان قدرت میانجی است. به باور کارشناسان، این نوع ابتکار دیپلماتیک که پیشتر تجربه نشده بود برای ثبات منطقه و همچنین معرفی پکن به عنوان یک بازیگر استراتژیک مهم خواهد بود.
در واقع، چین کاهش تنش و رابطه باثبات بین عربستان سعود و ایران را در راستای منافع اقتصادی و سیاسی خود میداند. هرچند عمان و عراق در این روند نقش مهم و تاثیرگذاری داشتهاند، اما چین در چارچوب طرح ۵ مادهای برای صلح و ثبات خاورمیانه، بر بهبود روابط تهران و ریاض تاکید داشته است.
نقش امنیت انرژی
اما در مورد اهداف پکن از میانجیگری بین ریاض و تهران، مسائلی مختلفی مطرح شده که یکی از آنها تامین امنیت انرژی چین در منطقه خلیج فارس است که برقراری صلح و ثبات نقش کلیدی در آن دارد. البته این موضوع نه تنها برای چین بلکه برای سایر اقتصادهای پیشرفته شرق آسیا مانند ژاپن و کره جنوبی نیز صدق میکند که در ادامه به آن اشاره میشود.
چین خواهان یک رابطه متعادل با عربستان سعودی و ایران است، هرچند که مبادلات اقتصادی این کشور در سالهای اخیر بیشتر به سمت کشورهای عربی خلیج فارس تغییر کرده است. برای نمونه، حجم تجارت دوجانبه چین و عربستان از ۴۴ میلیارد دلار سال ۲۰۱۷ به ۱۰۸ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۲ رسید که با توجه به نقش ریاض در تامین نفت پکن، تراز تجاری دوجانبه شدیدا به نفع سعودیها است. در مقابل حجم تجارت ایران و چین از ۳۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۷ به تقریبا ۱۶ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۲ کاهش یافت که شاید مهمترین عامل تاثیرگذار در این روند نزولی، تحریمهای غرب و اجتناب بسیاری از شرکتهای چینی از همکاری با تهران است.
در واقع، چین انگیزه آشکاری برای کاربست راه حل دیپلماتیک در این تنشها را دارد. تقریباً ۵۰ درصد نفت وارداتی این کشور از منطقه خلیج فارس تامین میشود، بطوریکه عربستان سعودی بزرگترین تامین کننده آن در سال ۲۰۲۱ بود. پکن همچنین حدود ۷ درصد از گاز طبیعی مایع خود را از قطر وارد میکند و اخیراً یک قرارداد عرضه بلندمدت امضا کرده است. از اینرو ثبات در منطقه برای امنیت انرژی چین بسیار مهم بوده و کاهش تنش بین ایران و عربستان سعودی و کمک به آنها برای از سرگیری روابط رسمی دیپلماتیک، میتواند این ثبات را افزایش دهد.
در واقع، چین از موقعیت خوبی برای میانجیگری در این مناقشه برخوردار بود، چون این کشور بزرگترین بازار صادرات نفت برای هر دو کشور عربستان و ایران است. بطوریکه بیش از یک چهارم صادرات نفت خام عربستان را در سال ۲۰۲۱ به خود اختصاص داد. همچنین از زمانی که ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ تحریمهایی را علیه صنعت نفت ایران اعمال کرد، صادرات تهران به شدت کاهش یافت، اما چین خرید خود از ایران را هیچگاه متوقف نکرد. بنابراین، روابط خوب چین با هر دو طرف، برتری دیپلماتیک برای پکن نسبت به ایالات متحده در میانجیگری را داد.
در مجموع، نقش تهران و ریاض در تامین امنیت انرژی چین حیاتی و کلیدی است و تعمیق روابط تجاری با هر دو کشور تاثیر بسزایی در آن دارد. برای نمونه عربستان از طریق دو راهبرد افزایش صادرات نفت تا سال ۲۰۲۷ و همچنین صادرات انرژی کمکربن به ویژه هیدروژن آبی، آمونیاک آبی، سوختهای الکتریکی و انرژیهای تجدیدپذیر در این روند تاثیرگذار است.
قرارداد گازی با قطر
یکی دیگر از اقدامات چین در خلیج فارس و در راستای امنیت انرژی خود، قرارداد شرکت ساینوپک چین برای توسعه بخش قطری میدان پارس جنوبی، مشترک با ایران، است. شرکت چینی طبق قراردادی که چهارشنبه ۱۲ آوریل امضا کرد، سهمی ۵ درصدی در توسعه بخش قطری پارس جنوبی خواهد داشت.
همچنین این توافق، ظرفیت تولید سالانه LNG قطر را از ۷۷ میلیون تن به ۱۱۰ میلیون تن پس از شروع فعالیت در سال ۲۰۲۶ افزایش خواهد داد. از دیگر سرمایه گذاران این پروژه ۳۰ میلیارد دلاری میتوان به شل، اکسون موبیل و توتال انرژی اشاره کرد. قطرانرژی پیشتر اعلام کرده بود که میتواند تا ۵ درصد از سهام این پروژه را واگذار کند.
براساس گزارش رسانههای غربی در اوایل سال جاری، شرکت ملی نفت چین (CNPC) در حال مذاکره برای خرید LNG از قطر انرژی به مدت ۳۰ سال است. لازم به یادآوری است که در ماه نوامبر، دوحه و پکن قراردادی ۲۷ ساله برای خرید LNG به ارزش ۶۱ میلیارد دلار امضا کردند. سعد الکعبی، وزیر انرژی قطر، در مورد اهمیت این قرارداد گفت: «جمهوری خلق چین محرک اصلی بازارهای جهانی انرژی و همچنین یکی از مهمترین بازارهای گاز در جهان است و بازار کلیدی برای محصولات انرژی قطر خواهد بود».
صلح در یمن
یکی دیگر از جنبههای مهم میانجیگری چین در روابط تهران و ریاض، تاثیر آن بر جنگ یمن است. ایران از انصارالله یمن حمایت میکند که کنترل صنعا و بیشتر استانهای شمالی را در اختیار دارند، در حالیکه ارتش سعودی در کنار نیروهای دولت مستعفی یمن کنترل عدن و بیشتر استانهای جنوبی را در دست دارند.
مداخله چین برای پایان دادن به تنشها در خلیج فارس و یمن یک ضرورت استراتژیک برای تامین امنیت جاده ابریشم و تامین نفت از طریق تنگه هرمز و باب المندب است. چین به عنوان بزرگترین واردکننده نفت خام در جهان، بیش از ۱۰ میلیون بشکه در روز، نزدیک به نصف نفت مورد نیاز خود را از خلیج فارس از جمله ایران و عراق و از طریق تنگه هرمز وارد میکند. باید توجه داشت، زمانیکه تاسیسات نفتی عربستان مورد حمله یمنیها قرار گرفت تولید نفت این کشور به ۵.۷ میلیون بشکه در روز کاهش یافت که بشدت بر بازار انرژی چین نیز تاثیر گذاشت.
اهمیت دیگر یمن برای چین، مزایای ژئواکونومیکی باب المندب است که تقریبا ۲۰ درصد تجارت جهانی از طریق آن انجام میشود. البته این تنگه در چارچوب طرح جاده ابریشم چین قرار داد و از همین روی پکن اولین پایگاه نظامی خود را جیبوتی ایجاد کرد تا امنیت تجاری این منطقه را تامین کند. بنابراین صلح و ثبات در یمن، تاثیر بالایی در تامین امنیت انرژی پکن و ایمنیسازی تجارت دریایی این کشور دارد که باز از مسیر صلح تهران-ریاض عبور میکند.
تجربه ژاپن
همانطور که ذکر شد، منطقه خلیج فارس در تامین امنیت دیگر کشورهای شرق آسیا مانند ژاپن نیز بسیار مهم بوده و حتی وابستگی ژاپن به نفت خاورمیانه در حال افزایش است. به طوریکه نرخ وابستگی آن در ژانویه امسال به ۹۴.۴ درصد رسید. با توجه به حمله روسیه به اوکراین و افزایش قیمت نفت خام، اهمیت واردات نفت از خاورمیانه برای امنیت انرژی ژاپن بسیار زیاد شده است. از زمان بحران نفتی سال ۱۹۷۳، ژاپن سیاستهایی را برای خاورمیانه تدوین و اجرا میکند که اولویت اصلی آن را بر تامین امنیت واردات نفت خام قرار داده است.
با توجه به عدم اتکا به واردات گاز طبیعی از روسیه، فاصله زیاد با آمریکای مرکزی و جنوبی، قیمتهای بالای گاز و نفت شیل آمریکا، اهمیت نفت خاورمیانه بدون تغییر باقی مانده است. از همین روی، سیاست خاورمیانهای ژاپن باید در راستای تضمین امنیت واردات نفت از خاورمیانه باشد و با توجه به شرایط کنونی جهان، این امر از طریق کمک به صلح و ثبات منطقه محقق میشود. البته پس از جنگ خلیج فارس، ژاپن از طریق همکاری اقتصادی به صلح در خاورمیانه کمک کرده است.
ژاپن علاوه بر حمایت از مذاکرات پایدار برای ثبات منطقه، به کشورهای در حال توسعه خاورمیانه و شمال آفریقا از جمله مصر و اردن همکاری اقتصادی ارائه کرده است. همچنین سهم قابل توجهی در کمکهای بازسازی برای افغانستان داشت.
همچنین، در زمان جنگ ایران و عراق، که از سال ۱۹۸۰ آغاز و تا سال ۱۹۸۸ ادامه یافت، ژاپن با تلاشهای سیاسی برای کاهش تضاد بین دو کشور تلاش کرد یا با اعزام مین روبهای SDF بلافاصله پس از جنگ خلیج فارس در این راستا گام بردازد. در مجموع، راهبرد توکیو از ابتدا حمایت از صلح و ثبات در خاورمیانه بوده که یکی از نمونه های بازر آن نیز حمایت از احیای برجام است که میتواند صادرات نفت ایران به ژاپن را تسهیل کند.
نتیجه
یکی از رویکردهای واقع گرایانه به میانجیگری چین در احیای روابط تهران و ریاض در واقع تامین امنیت انرژی خود از طریق برقراری صلح و ثبات است. البته این الگو، پیشتر توسط ژاپن و با همان هدف مشخص در منطقه عملیاتی شده بود که منجر به افزایش اعتماد کشورهای خلیج فارس به توکیو و از سوی دیگر تامین نفت ژاپن شده بود. حال، پکن نیز با گام نهادن در همان مسیر به دنبال تقویت نفوذ سیاسی و بهره برداری اقتصادی از آن است که میتواند در بخش انرژی و کریدورهای حمل و نقلی مشاهده شود.