ولادیمیر پوتین رئیسجمهوری روسیه دوشنبه (۲۱ فوریه/۲ اسفندماه) با انتقاد از بیتوجهی غرب به نگرانیهای امنیتی مسکو در اظهاراتی اعلام کرد کشورش استقلال جمهوریهای خلق «دونتسک» و »لوگانسک» را به رسمیت میشناسد و در کاخ کرملین قراردادهای همکاری و دوستی را با سران این جمهوریها امضا کرد. این مساله کم کم زمینه را برای شروع جنگ تمام عیار میان این کشور و اوکراین آماده کرد.
کارشناسان می گویند اعمال تحریمهای بینالمللی علیه روسیه می تواند مشکلاتی را برای اقتصادهای منطقه اتحادیه اقتصادی اوراسیا به وجود آورد و بر روند همگرایی در میان اعضای اتحادیه اقتصادی اوراسیا تاثیرگذار باشد.
نظر به در هم تنیدگی اقتصاد روسیه و اعضای اتحادیه اقتصادی اوراسیا، اکنون سوال اینجاست اعمال تحریمهای جدید غرب علیه روسیه تا چه حد میتواند بر روند همگرایی در این منطقه تاثیر گذار باشد؟
سناریوی غرب برای تضعیف ائتلاف اوراسیا
نگاهی به تاریخ نشان میدهد، هنگامیکه ایالاتمتحده پس از جنگ جهانی دوم به یک قدرت بزرگ بینالمللی تبدیل شد، هدف اصلی راهبردی کلان خود را بر چالش کشیدن منطقه اوراسیا و جلوگیری از شکلگیری فضای اوراسیای گرهخورده با منافع و تعاملات مثبت در سطح سیاسی و بازداری از تسلط آن بر آنچه جهان قدیم استوار بود، قرار داد.
این استراتژی در حقیقت بدین معناست که آمریکا همواره کوشیده است سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را این بار در سطح جهانی به ویژه منطقه اوراسیا اعمال کند.
سیاستمدارن و اندیشمندان آمریکا از «برژینسکی» مشاور امنیت ملی کارتر رئیسجمهور پیشین آمریکا و متخصص روابط بینالملل بهخصوص کشور روسیه گرفته تا «برنت اسکاکرافت» (مشاور امنیت ملی، در زمان جورج بوش پدر) و «هنری کیسینجر» همواره نسبت به نزدیکی روسیه و چین و افزایش نفوذ مسکو در منطقه اوراسیا هشدار دادهاند.
به عنوان مثال، برژینسکی در کتاب خود به نام «صفحه بزرگ شطرنج» (The Grand Chessboard) که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد، چگونگی استقرار هژمونی آمریکا در جهان را تحلیل کرده است و جهان را بهصورت صفحه بزرگ شطرنجی ترسیم کرده که آمریکا میباید با بازیگران اصلی سیاست و اقتصاد در جهان، همکاری متناسب و متقابل داشته باشد و از این مسیر موقعیت برتر خود را استمرار بخشد. برژینسکی بازیگران اصلی در جهان را پنج کشور فرانسه، آلمان، روسیه، چین و هندوستان میداند و پنج کشور دیگر را که در جغرافیای سیاسی جهان نقش محوری دارند، کشورهای اوکراین، آذربایجان، کرهجنوبی، ترکیه و ایران به شمار میآورد.
به گزارش شانا، او در این کتاب دلایل خود را برای انتخاب این کشورها بهعنوان «کشورهای بازیگر اصلی» و «کشورهای محور» تشریح و ادعا میکند که اگر آمریکا بتواند با این دو گروه از کشورها همکاری مناسبی را سازماندهی کند، قادر خواهد بود سلطه سیاسی و اقتصادی خود بر جهان را ادامه دهد. برژینسکی در این کتاب اعلام میدارد که هرچند کشورهایی چون انگلستان، ژاپن و اندونزی بسیار پراهمیت هستند؛ ولی جزء کشورهای بازیگر اصلی یا محور درصحنه سیاست بینالمللی بهحساب نمیآیند و از نظر جغرافیایی یا سیاسی جنبه راهبردی برای آمریکا ندارند.
پیام مهم این کتاب آن است که دوره کشورگشایی قدرتهای بزرگ به پایان رسیده و تعامل کشورها با یکدیگر در قرن ۲۱ چون بازی شطرنجی است که هرگاه کشوری با توجه به قواعد بازی، حرکتهای مناسبتری داشته باشد امتیاز بیشتری درصحنه بینالمللی کسب میکند. او استدلال میکند که قواعد بازی تغییر کرده و رابطه (یا رقابت) کشورها با یکدیگر همچون بازی شطرنجی است که تخصص در بازی و دسترسی به اطلاعات و البته تکیهبر امکانات اقتصادی موجبات پیروزی را فراهم میآورد.
به نظر برژینسکی برای نخستین بار در تاریخ پس از فروپاشی شوروی شاهد جهانی هستیم که قدرت برتر بینالمللی در آن، از اوراسیا نیست. برای تداوم چنین شرایطی لازم است قدرتهای اوراسیایی کنترل شوند که این کار از طریق مدیریت کمهزینه منطقه بالکان اوراسیا امکانپذیر است؛ زیرا این منطقه نخستین جایی است که قدرتهای اوراسیا برای افزایش قدرت بینالمللی خود خواهان نفوذ در آن هستند. منطقه «بالکان اوراسیا» (Eurasia- Balkans) شامل جنوب غرب اروپا، آسیای مرکزی، حوزه خلیجفارس، خاورمیانه و بخشهایی از جنوب آسیا است. درواقع آمریکا باید خط مقدم خود را در نزدیکترین قسمت به مرزهای قدرتهای رقیب ایجاد کرده و نگه دارد و اجازه قدرت گرفتن هیچکدام از قدرتهای اوراسیایی شامل چین، روسیه، هند، ایران و غیره را در آن ندهد.
برژینسکی پیشنهاد میدهد ایالاتمتحده از توسعهطلبی قدرتهای خارجی در این منطقه همان استفادهای را بکند که از نفوذ شوروی در منطقه بالکان اروپا انجام داده بود؛ یعنی با ایجاد بیثباتی از طریق برانگیختن نهضتهای مردمی، قدرت روسیه و چین را تضعیف کند و بیثباتی را به داخل قلمرو این قدرتهای رقیب بکشاند.
به باور کارشناسان روابط بین الملل، آمریکا پس از فروپاشی شوروی بدنبال این بود که از اوکراین برای فشار به روسیه استفاده کند و با وعده پیوستن به ناتو، به اوکراین اجازه نداد روابط طبیعی با این کشور برقرار کند.
بنابراین بنظر می رسد آمریکا عامل مشکلات فعلی در اوکراین باشد؛ چرا که پس از فروپاشی شوروی به دنبال این بود از اوکراین برای فشار به روسیه استفاده کند. بی شک آمریکا برای سلطهجویی در جهان به دنبال بهانهتراشی است؛ مثل بهانهتراشی که در خصوص فناوری صلحآمیز هستهای ایران داشت، اما این بهانه درخصوص روسیه کاربرد ندارد چراکه روسیه بهعنوان یک کشور هستهای شناخته شده و در سازمان ملل علیه روسیه به دلیل حق وتویی که دارد قابلیت اقدامی وجود ندارد. به همین دلیل آمریکا برای فشار به روسیه از اوکراین بهرهبرداری میکند.
مصادیق تأثیر ناآرامیها اوکراین بر اقتصاد روند همگرایی اوراسیا
نگاهی به تاریخ نشان میدهد هسته اولیه شکلگیری اتحادیه اقتصادی اوراسیا به رویکرد روسها برای حفظ نفوذ نسبی خود در جمهوریهای شوروی سابق در دهه ۱۹۹۰ باز میگردد. در این دوره زمانی مسکو میکوشید با ایجاد مکانیزمهایی روندها و فرایندهای پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (سابق) برای حفظ جایگاه خود در اوراسیا را حفظ کند.
بنابراین اعمال تحریم علیه روسیه، به طور غیر مستقیم بر حجم مبادلات تجاری و اقتصاد کشورهای اتحاد جماهیر سابق شوروی، اعضای اتحادیه اقتصادی اوراسیا و حتی اتحادیه اروپا نیز تأثیر میگذارد.
گفتنی است اتحادیه اروپا یکی از مهمترین شرکای تجاری- اقتصادی اتحادیه اقتصادی اوراسیا به شمار میآید. به عبارت دیگر اقتصادهای کشورهای عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیا و اتحادیه اروپا از لحاظ تاریخی مکمل یکدیگر هستند. صادرات فناوریهای عالی از اتحادیه اروپا برای اتحادیه اقتصادی اوراسیا و صدور ثابت منابع انرژی از کشورهای عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیا برای اتحادیه اروپا مهم است.
کارشناسان آسیای مرکزی اعتقاد دارند تهاجم نظامی روسیه به اوکراین در عرصههای مختلف اقتصادی، ژئوپلیتیک و موارد دیگر در روابط این منطقه با مسکو تاثیر زیادی خواهد داشت و موازنه فعلی مناسبات در منطقه اوراسیا را برهم خواهد زد.
در این میان کشورهای آسیای مرکزی که روابط فرهنگی اقتصادی، سیاسی و عاطفی زیادی با مسکو داشتهاند به اعتقاد کارشناسان نگران از عواقب این جنگ هستند بطوریکه کارشناسان و تحلیلگران معتقدند که وقوع و ادامه این درگیری نظامی جدای از هر نتیجه ای هم که داشته باشد بر روند سرمایه گذاری و روابط آینده اقتصادی آسیای مرکزی با مسکو تاثیر منفی خواهد گذاشت و سیاست خارجی و تصویر ژئوپلیتیکی منطقه هم باید منتظر تغییرات زیادی باشد.
بر اساس این تحلیل ها حمله روسیه به اوکراین می تواند موازنه راهبردی در آسیای مرکزی را نیز بر هم بزند و این منطقه باید منتظر تعدیل سیاست خارجی بین مسکو و آسیای مرکزی باشد بطوریکه حتی تلاش پوتین و دیگر مقامات روسیه برای بازگرداندن شکوه گذشته روابط بی فایده خواهد بود.
اگرچه برخی کارشناسان تاثیر تحریم های غرب علیه روسیه را بر اقتصاد این کشور ناچیز دانسته اند، اما به نظر میرسد اثرپذیری اقتصاد روسیه از تحریمهای غرب کم نیست و این مساله می تواند تاثیر منفی بر روند همگرایی کشورهای حوزه اتحاد جماهیر شوروی (سابق) یا اورآسیا فعلی داشته باشد.
درواقع یکی از مناطقی که بیشترین آسیب را در نتیجه اعمال تحریم های غرب علیه روسیه متحمل می شود، منطقه اوراسیا است و تبعات این جنگ می تواند اقتصاد کشورهای این منطقه را تضعیف کند که با تبعات بیماری مهلک کرونا نیز در حال دست و پنجه نرم کردن هستند.
در پایان به نظر می رسد به سبب جایگاه مهم روسیه در اتحادیه اقتصادی اوراسیا و کاهش ارزش روبل، مشکلاتی در ترانزیت کالا، خدمات و جریان تجاری در منطقه اوراسیا به وقوع پیوسته است که تداوم آن میتواند کل این منطقه را با بحران اقتصادی روبرو کند.
از دیگر سو، اتحادیه اروپا یکی از مهمترین شرکای تجاری-اقتصادی اتحادیه اقتصادی اوراسیا به شمار میآید. بنابراین تحریمهای اعمال شده بر روسیه می تواند روند همگرایی در اتحادیه اوراسیا را با اختلال روبرو کند و کشورهای این اتحادیه را برآن دارد با هدف تامین منافع خود به دنبال توسعه همکاری تجاری به خارج از مرزهای اوراسیا باشند.