رسانه تخصصی روابط بین الملل

بهم خوردن توازن قوا و جهان در دوران قبل از دیوانگی هسته‌ای

Diplomacyplus.ir/?p=9004
هنری کیسینجر، دیپلمات کهنه‌‌‌کار آمریکایی و وزیر خارجه این کشور در اوج جنگ‌سرد، هشت‌سال پیش در سال ۲۰۱۴ نسبت به وقوع جنگ میان اوکراین و روسیه هشدار داده بود. کیسینجر متعلق به مکتب فکری است که در ادبیات روابط بین‌الملل به آن «رئالیسم» یا «واقع‌‌‌گرایی» گفته می‌شود.

هنری کیسینجر، دیپلمات کهنه‌‌‌کار آمریکایی و وزیر خارجه این کشور در اوج جنگ‌سرد، هشت‌سال پیش در سال ۲۰۱۴ نسبت به وقوع جنگ میان اوکراین و روسیه هشدار داده بود. کیسینجر متعلق به مکتب فکری است که در ادبیات روابط بین‌الملل به آن «رئالیسم» یا «واقع‌‌‌گرایی» گفته می‌شود.

کیسینجر با اعتقاد به «اصل موازنه قدرت» و «سیاست مبتنی بر قدرت» در سال ۲۰۱۴ و حتی پیش از الحاق شبه‌جزیره استراتژیک «کریمه» به اوکراین، درباره وقوع جنگ میان روسیه و اوکراین هشدار داده ‌‌‌بود. او و نوواقع‌‌‌گرایانی مانند استیفن والت و جان مرشایمر بر این باورند که وضعیت حاکم بر روابط بین‌الملل، وضعیتی مبتنی بر «آنارشی» یا همان «هرج‌ومرج» است و تنها راه برقراری صلح و ثبات در جهان، برقراری موازنه قواست. بر پایه همین اصل اساسی است که رئالیست‌‌‌ها و نئورئالیست‌‌‌ها چنین استدلال می‌کنند که برقراری «موازنه قوا» در جریان جنگ سرد و استقرار نظام دوقطبی در این دوران، باعث شد تا کمترین جنگ در طول تاریخ، در این دوران رخ دهد.

کیسینجر با علم به این موضوع که اگر اوکراین به ناتو ملحق شود خطر برهم خوردن موازنه قوا پیش می اید در سال ۲۰۱۴ هشدار داد «اوکراین هرگز نباید به ناتو ملحق شود»؛ زیرا چنین اتفاقی می‌‌‌تواند دولت روسیه را از حضور ائتلاف نظامی رقیب در کنار مرزهای خود نگران کند و در نهایت باعث وقوع جنگ شود.

حال باتوجه به نگرانی کسینجر و شرایط جنگ اوکراین در این چندین ماهه گذشته میتوان این امر را پیش بینی کرد که دنیا در یک دوران کلاسیک قبل از جنگ جهانی قرار دارد، برای اثبات این ادعا فقط کافیست با دیدگاه رئالیستی به این بحران نگریست؛ با توجه به نقش تاریخی کشور روسیه چه در غالب خود روسیه قبل از انقلاب اکتبر1917 و چه در دوران اتحاد جماهیر شوروی و چه بعد از آن، همیشه بنوعی این کشور در چندصده گذشته نقشی تایین کننده و قدرتمند در عرصه نظام بین الملل داشته است. بعد از روی کار آمد ولادمیرپوتین در سال2001 و ایجاد نقشه راه برای دوباره قدرت گرفتن فدراسیون روسیه و ایفای نقش تعیین کننده در عرصه نظام بین الملل، عملا و ذهنا غالب مردم این کشور از سیاستهای او حمایت کردند و حال بعد از مدتها و کسب یک جایگاه تاثیرگذار در نظام بین الملل پوتین در تله آمریکا افتاده است و عملا پلنی بجز ادامه دادن جنگ فرسایشی ندارد.

آمریکا باتوجه به بحران اقتصادی که در سال 2008 دامن او و اتحادیه اروپا را گرفت و باعث ظهور و بروز قدرتهای دیگری همچون چین و دیگر کشورهای منطقه ای شد، درصدد جلوگیری این گذارجدید در نظام بین الملل است بنوعی هژمون باچالش روبه رو شده و بدنبال بحرانسازی برای رقبای نوظهور خود میباشد، مصداق این عمل تحریک اوکراین برای پیوستن به ناتو که باعث حمله پوتین و دفاع از قلمرو تحت نفوذ خود شد و یا تحریک و حمایت از خیره سری های تایوان در مقابل حکومت شی چین پینگ و خفگی اقتصادی ایران و حمایت از کشورهای رقیب ایران برای ایجاد خفگی ژئوپلیتیکی؛ همه اینها بنوعی یک نوع خودخواهی برای حفظ منافع و سیاست هژمونیسم آمریکا میباشد.

حال با توجه به مطالب اشاره شده روسیه اگر در این جنگ شکست بخورد خطری برای دیگر هم پیمانان او یعنی چین و ایران میباشد و البته روسیه با توجه به تداوم دوقطبی هسته ای قطعا این خفت را نخواهد پذیرفت و دست به یک دیوانگی هسته ای خواهد زد که تحریک پوتین توسط آمریکا برای حمله به اوکراین این امر را محتمل نشان میدهد و سناریو بعدی که پیروزی روسیه میباشد باعث میشود که روسیه و هم پیمانانش قدرتمندتر در عرصه نوین نظام بین الملل ظاهر بشوند که قطعا آمریکا باتوجه به، بخطر افتادن منافع خود و اتحادیه اروپا دست به اموری خواهد زد که بازهم آینده جهان با شکوک رو به رو خواهد شد و این امر را نمیتوان پیشبینی کرد.

انتشار نظرات کارشناسان به منظور تائید و یا عدم تائید آن ها از سوی دیپلماسی پلاس نیست.

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط