آسیای میانه یکی از مناطقی است که پس از تجزیه شوروی سر برآورده و انتظار میرفت که با توجه به سالها تاثیرپذیری کشورهای این منطقه از شوروی، روسیه قدرت خارجی بلامنازع در این منطقه باشد،اما شرایط طور دیگری رقم خورده و اکنون چین در حال میدانداری در این منطقه است.
دلایل چین برای حضور در این منطقه:
1.تامین انرژی: منابع انرژی آسیایمیانه به دلیل دسترسی آسان و همچنین سیاستتنوعبخشی به انرژیهای وارداتی برای پکن دارای اهمیت هستند.از ۱۹۹۳ چین در زمینه منابع انرژی آسیای میانه و توسعه راههای ارتباطی و منابع برق آبی وارد همکاری با کشورهای این منطقه شده است. برای مثال در سال ۲۰۰۸ ونجیابائو از تاجیکستان و ترکمنستان بازدیدی داشته و در زمینه طرحهای تولید انرژیهای آبی و همچنین گسترش خطوط حمل و نقل و تسهیل صدور کالاهای چینی به این کشورها توافقاتی با رهبران آنها داشته است.
2.احیای راهها و سیستمهای حمل و نقل: چین از طریق احیای راهها و سیستمهای حمل و نقل از استانهای شمالغربی و شمالی به آسیایمیانه سعی دارد تا به شکوفایی اقتصادی استانهای شمالغربیاش کمک کند. پیمانهای اقتصادی ۲۰۰۷ با ازبکستان، قرقیزستان به همین منظور انجام گرفت.
3.مبارزه با اسلام افراطی: این مسئله برای چین بسیار حائز اهمیت است، با توجه به پیوند اسلامگرایان سینکیانگ با اسلامگرایان افراطی آسیایمیانه و استعداد پیوستن مردمان آسیایمیانه به گروههای تروریستی به دلایلی نظیر فقر و قرابت آنها با سینکیانگ، یکی از دلایل حضور چین در این منطقه است.
- وجود منافع سیاسی و اقتصادی و جلوگیری از نفوذ آمریکا:
از سال ۲۰۰۳ که آمریکا به طور یکجانبه علیه عراق اقدام نمود و سپس رشد بیثباتیهای سیاسی در پی انقلابهای رنگین در این کشورها چین انگیزهای بیشتر برای همکاری با روسیه جهت مواجهه با نفوذ آمریکا در این منطقه پیدا کرد. چین از این جهت احساس خطر میکند که حضور گسترده نهادهای آمریکا در این منطقه عاملی برای تاثیرگذاری بر ثبات داخلی چین است.
- یک کمربند_یکجاده: طرح جهانی چین برای تجارت و بازرگانی بینالمللی کهحدود ۷۰ کشور جهان را وارد این جریان میکند. و مسیر خشکی آن نیز از آسیای میانه عبور میکندمسیر ریلی که در چارچوب پروژه یک کمربند_ یک جاده از چین به قرقیزستان، سپس به ازبکستان و پس از آن به اروپا راه دارد باید از این کشور عبور کند. این طرح حدود یک دهه پیش مطرح شد و به ثمر نشستن آن میتواند سبب شود تا چین با کنار زدن ژاپن به تنها قدرت هژمون در آسیایشرق و جنوب شرقی تبدیل شود.
اینها دلایل چین برای حضور در این منطقه بودند.اما چین چگونه توانست نفوذ خود را تا این حد در این کشورها گسترش دهد؟
1.حل و فصل اختلافات مرزی:چین از زمان تاسیس این کشورها با آنها اختلافات مرزی داشت، اما از اوایل دهه ۱۹۹۰ سیاست چین در این منطقه بر حل و فصل مسائلمرزی و حمایت از ثبات این کشورهای نوظهور بود.
چین با دولتهای قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان وارد مذاکره برای حل و فصل اختلافات مرزی شد و در نهایت سبب انعقاد پیمان عدمبه کار بردن زور در حل مسائل مرزی، افزایش همکاریها در تامین امنیت مرزها شد.
در نهایت چین در برخیموارد تا ۵۰درصد حوزههای اختلافات مرزی را به کشورهای فوق بخشید و گروه شانگهای پنج را با همکاری این کشورها در سال ۲۰۰۱تاسیس نمود.
2.تبدیل شانگهای پنج به سازمان همکاری شانگهای:
این کار با همکاری روسیه انجامگرفت، اما اگر روسها میدانستند این عمل موجب افزایش گستره نفوذ چین در آسیای میانه میشود و سبب میشود تا چین اهداف سیاسی خود را راحتتر دنبال کند، شاید هرگز چنین کاری را نمیکردند.
در همان سال ۲۰۰۱، گروه شانگهای پنج با همکاری روسیه و کشورهای آسیای میانه به سازمانهمکاری شانگهای تبدیل گشت.
چین طی این مدت سعی کرده تا به سیاستهای آسیای میانه جهت دهد، آن هم از طریق قراردادن خواستههایش در دستورکارهای سازمان شانگهای، تا خواستههایش در این موضوع تمدید شود.
گام بعدی چین این است که از طریق همین سازمان آمریکا را وادار به پذیرش احترام به کثرت الگوهای توسعه بنماید. کشورهای عضو این سازمان از موضع چین در خصوص تفاوتهای الگوی توسعه بر اساس فرماسیون محلی کشورها حمایت کردهاند.
در نشست سال ۲۰۱۲ نیز کشورهای عضو این سازمان از مواضع چین و روسیه مبنی بر مخالفا با اقدامات احتمالی یکجانبه آمریکا بر علیه سوریه و ایران حمایت کردند.
3.اجلاسیههای رهبران:
چینیها با این عامل سعی در افزایش نفوذ سیاسی خود دااشتند تا بتوانند زمینه همکاریهای اقتصادی را در این کشورها فراهم کنند.
مانند قراردادهای اقتصادی که در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ با کشورهای این منطقه با حضور ونجیابائو بسته شد.
4.بسته اقتصادی بهتر:
اعطای وامهای بلند مدت و سیاستهای اقتصادی از یکسو و دخیل کردن کشورهای آسیای میانه، سبب شده تا بستههای اقتصادی آمریکا برای این کشورها آنچنان جذابیتی نداشته باشد و همین عامل سبب وابستگی اقتصادی کشورهای منطقه به چین شده است.
وضعیت روسیه و آمریکه در منطقه:
روسیه دیگر نفوذ سابق در این منطقه را ندارد و حتی علاقهاش به مناطق با اکثریتروسزبان سبب نگرانی کشوری نظیر قزاقستان نیز شده است.
روسها زمانی با مشاهده شروع نفوذ چین و ناخشنودی از این مسئله، خود اقدام به ترویج نظریه تهدید فزاینده چین کردند که اعتراضِ پکن را به همراه داشت.
تنها عوامل نزدیککننده روسیه به آسیایمیانه میتوانست تاثیرپذیری این کشورها از شورویسابق و عامل نظامی و تسلیحاتی باشد که اولی به مرور زمان مشغول کمرنگ شدن است و دومی نیز با توجه به پیشرفت چین در بُعد نظامی و حضور آمریکا نیز در حال رنگباختن میباشد.
بسته اقتصادی جذابی نیز ندارند تا به این کشورها عرضه کنند
از سویی آمریکا نیز ابتدا تلاشهایش بر این بود تا با حضور در این منطقه در مقابل روسیه توازن نفوذ ایجاد کند. اما قافیه را به چین باختهاند و حتی در حد و اندازه روسیه نتوانستند اعمال نفوذ کنند و شاهد یکهتازی چین در این منطقه هستند.
اما تحولاتی که از منطقه میگذرد مانند یککمربند_یکجاده که منافع آنریکا را تهدید میکند، باعث سکوت آنها نخواهد شد.
شاید اینجاد ناآرامی نظیر آنچه در قزاقستان و ازبکستان رخ داد در جهت تضعیف رژیمهای این کشورها که به چین(بیشتر) و روسیه گرایش دارند، تحریمشرکتهای اینکشورها و تحریم صندوق توسعه قرقیزستان و روسیه از راههای سنگاندازی در جلوی پای چین و روسیه و شرکای آسیای میانهایشان باشد،البته شدت این حرکات اگر بیشتر باشد میتواند تمایل کشورهای این منطقه را به سمت چین و روسیه افزایش دهد.
تیزهوشی کشورهای آسیای میانه:
این کشورها که هموراه نگران استقلال خود بوده و ترس به بحران افتادن آن را داشتند، از رقابتهای چین و روسیه و آمریکا در جهت حفظ استقلال خود بهرهبرداری میکنند و با ایجاد توازن سهگانه، به دنبال این هستند تا خطر هر یک از آنها را با دو طرف دیگر رفع کنند.
هر چند فعلا رقابت بین چین و روسیه در این منطقه بیشتر بوده و از سوی دیگر بستههای اقتصادی چین سبب جذابیت بیشتر چین برای این کشورها بوده است.
سید محمد شفیعی/ دانشآموخته علومسیاسی دانشگاه گیلان