رسانه تخصصی روابط بین الملل

بحران دیپلماسی غرب

Diplomacyplus.ir/?p=10551
برای تعریف یک نظم جهانی صرفا تسلیحات، قدرت اقتصادی و تکنولوژی تعیین کننده نخواهد بود بلکه باید ابرقدرت منافع خود را خیر عمومی، لازمه ثبات و حفظ منافع جمعی تعریف کند به همین جهت امریکا تا جای ممکن سعی می‌کند در جهان دشمنان منافع خود را دشمنان جهان و خیر عمومی معرفی کند به همین جهت با انواع و اقسام اصطلاحات دشمنانش را تروریست، سرکوبگر و برهم زننده ثبات منطقه نام می‌برد

نویسنده: شایان اویسی

برای تعریف یک نظم جهانی صرفا تسلیحات، قدرت اقتصادی و تکنولوژی تعیین کننده نخواهد بود بلکه باید ابرقدرت منافع خود را خیر عمومی، لازمه ثبات و حفظ منافع جمعی تعریف کند به همین جهت امریکا تا جای ممکن سعی می‌کند در جهان دشمنان منافع خود را دشمنان جهان و خیر عمومی معرفی کند به همین جهت با انواع و اقسام اصطلاحات دشمنانش را تروریست، سرکوبگر و برهم زننده ثبات منطقه نام می‌برد

《وقتی کسی دیگری را دشمن، رقیب، حریف و مخالف خود می‌خواند می‌فهمیم که با زبان حب نفس سخن می‌گوید و در مقام بروز احساسات مختص به خود است که از شرایط و موقعیت خاص او برمی‌خیزد ولی هنگامی که به کسی انگ شریر، کریه، ناباب می‌زند زبان دیگری را به کار می‌برد و احساسی را بروز می‌دهد که توقع دارد همه شنوندگانش با او موافق باشند پس باید از موقعیت خصوصی و ویژه‌اش فاصله بگیرد و نقطه نظری بگیرد که میان او و دیگران مشترک است او باید اصلی عام در طبع بشر را پیش نهد و سلسله‌ای را بجنباند که تمام بشریت در آن وفاق و هماهنگی دارند》

(کاوش در مبانی اخلاق/دیوید هیوم/ص۱۶۸)

این‌ها صرفا تحلیل و برداشت از اقدامات امریکا نیست و مقامات آن علنا این تاکتیک‌های تبلیغاتی خود جهت حفظ برتری موقعیتشان را شرح داده اند

《رهبری ما در خصوص حقوق بشر برای جایگاه بین‌المللی امریکا ضروری است. با این کار به اعتبار اخلاقی دست می‌یابیم که هیچ کشور قدرتمند دیگری توان رسیدن به آن را ندارد. این اعتبار اخلاقی به خودی خود خوب است اما در عین حال بستری را برای مشارکت در سایر زمینه‌های ژئوپلتیک فراهم می‌کند. در رقابت با چین، روسیه و سایر قدرت‌های مستبد برای شکل دهی به نظم جهانی این اعتبار ما را تقویت می‌کند همین سایر ملت‌ها را متقاعد می‌سازد که امریکا دنبال تعامل مبتنی بر دوستی و آزادی نه ارعاب و سلطه است》

(هرگز یک قدم هم پا پس نکش/مایک پومپئو/ص۳۱۰و۳۱۱)

اکنون اما امریکا کاملا این توان خود را از دست داده و غرب هم دیگر تمدنش از حیث تبلیغات امکان اقناع حتی افکار عمومی خود را ندارد چه برسد به جهان. اوج این بحران برای امریکا یعنی عدم توان واشینگتن برای خیر عمومی جهان جلوه دادن منافعش پیش از بحران غزه در جنگ اوکراین بود و هر روز هم شرایط به ضرر غرب است و هم مردم و هم سران سیاسی و نظامی اوکراین در حال متوجه شدن این ماجرا هستند که غرب آن‌ها را خرج توقف روسیه کرده است!

《به رغم حرف‌های اخلاق‌گرایانه‌ای که واشنگتن درباره حمایت از حقوق بشر در اوکراین می‌زد هیچ‌کسی در امریکا دلش برای اوکراینی‌ها نسوخته بود هدف واشینگتن بسط نفوذ آمریکایی به مناطق مجاور روسیه بود کارل گرشمن رئیس موقوفه برای دموکراسی بیرون کشیدن اوکراین از چنگ روسیه را بزرگ‌ترین پاداش آمریکا عنوان کرد الکساندر ویندمن  اوکراین را کشور حایلی می‌دانست که همچون سنگری علیه تعرض‌طلبی روسی در اروپای شرقی وجودش برای منافع امریکا و ناتو ضروری است》

(پوتین، زندگی و زمانه‌اش/فیلیپ شورت/ص۷۵۰)

ایجاد رقابت و حتی تنفر میان ملت‌ها و تقابلشان با یکدیگر تاکتیکی است که امریکا بتواند به عنوان نجات دهنده وارد معادله شود و قدرت‌های رقیب و کشورهای مستقل را کنترل و از متحدانش با امتیازگیری بیشتر در مذاکرات حفاظت کند. اما امریکا دقیقا عکس این را سعی داشت تبلیغ کند که او دخالت می‌کند تا نظم و ثبات بازگردد و اختلافات را هم کنترل کند! اوج این بحران در جنگ غزه به وقوع پیوست البته از گذشته امریکا سعی داشت با این روش به نفع اسرائیل اقدام کند

《امریکایی‌ها از هیچ تلاشی برای قرار دادن اعراب در برابر یکدیگر دریغ نکردند. در همین ارتباط آن‌ها به منظور وادار کردن فلسطینیان به اعطای امتیازات بیشتر به طرف اسرائیلی به یاسر عرفات پیام دادند که تل‌آویو و دمشق در یک قدمی امضای توافقنانه صلح قرار گرفته اند.》

(ده سال با حافظ اسد/بثینه شعبان/ص۱۵۴)

ترس دولت‌ها و نیروهای متعدد از یکدیگر و ایجاد گروه‌های تروریستی و ساخته شده بر پایه تنفر از دیگری در غرب آسیا چیزی است که امریکا به کمک آن توانسته حضور خود و یا بقای نیابتی‌هایش را توجیه کرده و نظم هر جایی را تعیین کند

《دانفورد گزارش دقیق‌تری ارائه داد از این‌که چرا یک نیروی بین‌المللی در یک منطقه بی‌طرف در جنوب مرز ترکیه یک استراتژی شدنی است. این استراتژی به ما اجازه می‌داد تا بدون ایجاد خطر برای کردها و دیگر متحدان ضدداعشی‌مان و همچنین بدون به خطر انداختن اعتبار بین‌المللی‌مان از سوریه خارج شویم. دانفورد حالا با تمام قوا از ماندن در التنف دفاع می‌کرد که پادشاه اردن ملک عبدالله نیز در دیدارش با پومپئو بر سر این نکته تاکید کرده بود او گفته بود هر چه ما بیشتر در التنف بمانیم اردن در مقابل امکان سرازیر شدن جنگ سوریه از مرز به کشور او ایمنتر میشود

(اتاق اتفاق/جان بولتن/ص۲۸۴)

متاسفانه مقامات ما و حتی کل منطقه تصور می‌کنند غربی‌ها ایرانیان را دارای تمدن بزرگ دانسته و امکان توافق با غرب برای پذیرش نظم دهی ایران در آن وجود دارد در حالی که رومی‌ها در همان زمان ساسانی مدام می‌گفتند که شاهان ایران لیاقت اداره منطقه بزرگ و ایجاد امپراتوری نداشته و تمدنشان حتی توان ترجمه مفاهیم ما را ندارد و طبیعی است که این باور کماکان در دیپلماسی غرب وجود دارد

《من شخصا نتوانسته‌ام خود را متقاعد کنم که شاه ایران خسرو تا آن اندازه تحصیل کرده و دارای فکر و ذهن درخشانی بوده باشد مگر ممکن است که نوشته‌هایی تا بدان پایه ناب و ارزنده به زبانی بیگانه با مدنیت درآید؟ مگر می‌شود مردی که

به راه و رسم بربرستانی در زندگی پا نهاده که نبردها و مشق‌های سپاهیان در زمره مبانی آن زندگی است به شایستگی یا تبحری در این رشته‌های درسی دست یابد؟ حال که می‌دانیم او مردی پارسی است و فاقد صلاحیت‌های امپراتوری و مسئولیت اداره و حکم رانی بر آن همه اقوام》

(تواریخ/آگاثیاس/ص۸۵)

اکنون دیگر امریکا توان ادامه این تبلیغات را ندارد زیرا نه می‌تواند و نه کسی باور می‌کند که امریکا جز منافع کوتاه مدت خود به چیز دیگری اهمیت بدهد. اما چرا امریکا تا این حد حفظ تبلیغاتی مبنی بر اینکه یک انقلاب لیبرال را رهبری می‌کند برایش مهم است؟ این یک استراتژی بسیار خوب است که یک کشور همیشه انقلابی و دارای شعارهای جهانی باقی بماند تا بتواند در کشورهای دیگر انقلاب، جنبش، نیرو جهت جاسوسی، نفوذ و کنترل ایجاد کند و اهرم فشار بسازد

《آرنولد دویچ با نام مستعار اتو رئیس نیروگیری برای سازمان اطلاعات شوروی در بریتانیا و طراح اصلی خلقه جاسوسان کمبریج  به اصطلاح ادبیات جاسوسی یک غیرقانونی بود یعنی جاسوسی که بدون موقعیت دیپلماتیک کار می‌کرد. ماموریت او به خدمت گرفتن دانشجویان تندرو در بهترین دانشگاه‌ها بود دانشجویانی که احتمال داشت بعدها به مراتب نفوذ و قدرت ارتقا یابند. دویچ در جست‌وجوی جاسوس‌های ایدئولوژیک و درازمدت بود ماموران خفته‌ای که قادر باشند به طور نامحسوس وارد هسته قدرت‌مدار بریتانیا شوند. سازمان

اطلاعات شوروی در حال یک بازی طولانی بود و بذری را می‌پاشید که ممکن بود سال‌ها بعد درو شود و یا غیر فعال و نابارور بماند. این یک استراتژی ساده و درخشان با دوام بود که فقط کشوری متعهد به یک انقلاب دائمی جهانی می‌توانست آغازگرش باشد》

(یک جاسوس در میان دوستان/بن مک اینتایر/ص۶۹و۷۰)

با وجود این شرایط باید این را دانست که بزرگ‌ترین نیروی نیابتی امریکا در دنیا طبقه متوسط است امریکا اساس کارش بر جذب طبقه متوسط کشورهاست زیرا تصورش این است که این طبقه پیرو امریکا هستند و می‌تواند بر روی آن‌ها سرمایه گذاری کند به همین جهت نیروهای امریکا تاکید دارند تا حکومت‌های دیگر به مطالبات آن‌ها توجه و آن‌ها را پشتوانه خود قرار دهد

《اهداف و جهت گیری­‌های سیاست خارجی به حمایتِ طبقۀ متوسط و به تعبیر کلان محمدعلی فروغی «افکارعامه» نیاز دارد تا هم دوام داشته باشند و هم مانعی در برابر فشار بیرونی باشند. حمایتِ طبقۀ متوسط در داخل بهترین اهرم برای مذاکره و چانه زنی در خارج برای یک حکومت است. طبقۀ متوسط با منافعی که دارد از وطن، نظام سیاسی و سیاست گذاری­‌ها دفاع می­کند و مطمئن‌­ترین مصونیت در برابرخارجی است. چنین حمایتی سازمان یافته از بخشِ خصوصی در پیشبرد اهدافِ سیاست خارجی وجود نداشته است؛》

(فراتر از برجام/محمود سریع القلم)

غرب طبقه متوسط هر کشوری را نیروی نیابتی خود می‌داند که حامی ارزش‌های غربی است و در معادلات جهانی از قدرت‌های رقیب غرب دوری کرده و تمایل به تحصیل و زندگی در آن را دارد. جنبش‌های این اقشار اهرم مناسبی برای توقف برنامه‌های کشورهای مستقل است. اگر غرب بخواهد می‌تواند برای آن‌ها مذهب را یک امر متعالی جلوه دهد کمااینکه در جریان جنگ سرد جهت نابودی شوروی چنین کرد و یا همانند الان جهت مقابله با جریان‌های اسلامی دین را یک امر واپسگرا نشان دهد. کلیدواژه‌های لیبرال این اقشار در کنترل غرب جهت انتقاد از وضع موجود این هاست: قیمت گذاری دستوری، حجاب اجباری و ماجراجویی منطقه‌ای که باعث کنترل اقتصاد، فرهنگ و دیپلماسی توسط غرب با مطالبه مردمی می‌شود. تمام جنبش‌های این اقشار ضربات مرگبار به امنیت ملی ایران طی دو سده اخیر تاریخ معاصر زده است زیرا ایرانیان قرن ۱۹م را با ابتدا با مطالبه تجدد و سپس حکومت قانون از دست دادند قرن ۲۰م را با مشروطه و جمهوری از میان بردند و قرار بر این بود قرن ۲۱م را با سکولاریسم و فمنیسم از دست بدهیم که در آخرین اقدام هم برنامه اتمی ایران هدف بوده است.

《حمایت ایالات متحده از جنبش سبز توسط برخی ایرانیان به عنوان دخالت آن کشور در امور داخلی ایران تلقی شد. این در حالی بود که برخی ناظران بر این عقیده بودند که ایالات

متحده باید از جنبش سبز حمایت و آن را تقویت کند. این تحلیل بر این منطق استوار بود تنها مانعی که بین روحانیون و دستیابی به بمب هسته‌ای وجود دارد جنبش سبز است》

(ایران و ایالات متحده/سید حسین موسویان/ص۳۵۵)

بهار عربی که دنباله جنبش ۸۸ ایران بود امنیت اسرائیل را هموار کرد. قدرت و تمرکز کشورهای مجاور اسرائیل نابود شده و کشورهای منطقه از هم فاصله گرفته و متزلزل شده و امنیت اسرائیل تضمین شد چرا که پیش از ۸۸ و بهار عربی اسرائیل در وضعیت بسیار بدی قرار داشت

《هیچ یک از تلاش‌های ما نتیجه نداد. اسرائیلی‌ها حاضر نشدند توقف شهرک‌سازی را تمدید کنند. فلسطینی‌ها از مذاکرات خارج شدند با فرارسیدن دسامبر ۲۰۱۰ عباس تهدید کرد به سازمان ملل می‌رود تا فلسطین را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت برساند و از اسرائیل بابت جنایات جنگی که ادعا می‌شد در غزه مرتکب شده به دیوان کیفری بین‌المللی شکایت خواهد کرد نتانیاهو هم تهدید کرد که زندگی را به کام مسئولان فلسطینی تلخ‌تر از قبل خواهد کرد…آن‌ها اصرار داشتند همان جبهه بندی‌های قدیمی خاورمیانه تا آینده نامعلوم حفظ شود》

(سرزمین موعود/باراک اوباما/ص۹۱۱و۹۱۲)

طبقه متوسط به دنبال شخصیت و احترام است و غرب برایش تعیین می‌کند چه مدل حکومتی توهین به جایگاهش است و چه مدل زندگی و پوششی مناسب اوست! با ایجاد این باور که اکثریت جامعه از طبقه متوسط دور بوده و تفکر آن‌ها بالاتر است و سواد و درک بیشتری دارند اما قدرت ندارند و اسیر باورها و ارزش‌های طبقات دیگرند نوعی تنفر از جامعه و ارزش‌هایش را در این اقشار غرب ایجاد می‌کند تا وفاداری آن‌ها تضمین شود البته غرب همواره رهبر تمام شئون زندگی این اقشار نبود یکی از دلایل هرج و مرج در پوشش ایرانیان طی نیم قرن اخیر از میان رفتن الگوی این اقشار است در همه دوران‌های تاریخ ایران نوع لباس اشراف و حتی طبقه متوسط را شاه تعیین می‌کرد اما بعد از انقلاب این معادله از میان رفت و یک بحث جدی در این مطلب بررسی همین است

《همانند همه اهالی مشرق زمین، با آن‌که ایرانیان از هوس‌های زودگذر و تغییرپذیر مد روز تبعیت نمی‌کنند لباس کنونی‌شان دیگر همان لباسی نیست که در زمان آمدن شاردن و تاورنیه به این سرزمین به تن می‌کردند. اگر این دو جهانگرد می‌توانستند در این روزگار به میان آنان بیایند دیگر آن‌ها را به عنوان ایرانی نمی‌شناختند. اکنون تقریبا نحوه لباس تاتارها یعنی لباس محلی ایل خاندان سلطنتی قاجار رواج عمومی یافته است و اغلب افراد ملت مثل آنان لباس می‌پوشند》

(سفرنامه تانکوانی/ص۲۳۴)

پوشش زنان نیز الگوگیری از زنان دربار بود و زنان دربار را هم شاه پوششان در خانه و بیرون را تعیین می‌کرد و این را صریحا در زمان اوایل قاجار سیاحان گفته‌اند

《درباره جامه زنان به سخن پرداختیم از ایلچی ایران پرسیدم شیوه جامه پوشیدن زن اروپایی که از ایران دیدن می‌کند بر ایران چه تاثیری خواهد داشت پاسخ داد اگر قرار باشد پادشاه با آن زن اروپایی دیدار کند شاید به همه حرم خود فرمان دهد که جامه آن زن اروپایی را بپذیرند و هر مرد دیگر باید فرمان شاه را سرمشق ساخته و شیوه‌ای را رواج دهد که نه همین بسیار زیباترست بلکه از شیوه جامه پوشیدن خودشان بسیار ارزان‌تر هم تمام می‌شود》

(سفرنامه جیمز موریه/جلد اول/ص۳۹۴)

در همان دوران نیز تغییرات در پوشش زنان به فرمان شاه آغاز شده بود و این نیز متاثر از غرب بود و الگوی شاه آن دوران برای زنان فرقی با دوره پهلوی نمی‌کرد

《ناصرالدین شاه پس از بازگشت از اروپا مدل لباس را به کلی تغییر داد تا آن زمان زن‌ها شلوار گشادی می‌پوشیدند معروف به تنبان با یک کت کوتاه چسبان اما چشم‌های زیبا پسند ناصرالدین شاه آن قدرمجذوب لباس رقاصه‌های درجه یک نمایش‌های باله در پایتخت های مختلف اروپا شده بود که دستور داد همه زن‌های ایرانی دامن باله به تن کنند. دستور او بلافاصله اجرا شد》

(نگاهی به ایران/دوروتی دو وارزی/ص۵۵)

الان برای ما شاید اقدامات رضا شاه بسیار رادیکال باشد اما در طول تاریخ همواره پادشاهان ایران اقداماتی فراتر از آن هم انجام داده بودند حتی آزادی مصرف مشروبات الکلی در دوران صفوی و شاه می‌توانست این اجازه را به هرکسی بدهد!

《سلطان حسین دستور موسیقی و ساز و آواز داد و در همان حال جلو تمام اشخاصی که نشسته بودند مجموعه‌هایی از تنگهای شراب با لیوان قرار دادند با اینکه طبق قوانین اسلام نوشیدن شراب گناه بزرگی محسوب می‌شود ولی آن‌ها اظهار می‌کنند که شاه از این قانون مستثنی است و اختیار نوشیدن دارد و حتی کسانی هم که سلطان به آن‌ها دستور می‌دهد شراب بنوشند مرتکب هیچگونه گناهی نمی‌شوند》

(گزارش سفیر پرتغال از دربار شاه سلطان حسین/ص۵۶)

حتی در مواقعی این منجر به رویارویی با روحانیت هم می‌شد و اقداماتی تماما ضد شرع اسلامی انجام می‌شد تا دربار بگوید قدرت در اختیار چه کسانی است

《در ایران هیچ‌کس حق ندارد خوک نگاه دارد یا خوک را از مرز به کشور بیاورد…و این چهار خوک را به دستور ظل‌السلطان که هر کار ممنوعی برای او جایز است، به ایران آورده‌اند و منظور شاهزاده از این کار مخالفت لجوجانه با متعصبان است. می‌گویند که یک سال در عید نوروز که رجال و نمایندگان طبقات گوناگون برای تبریک گفتن به حضور او آمده‌بودند به خدمت‌گذارانش دستور داده‌بود که گروهی از متعصبان را به تماشای خوک‌ها ببرند…متعصبان مسلمان و روحانیون ارمنی، به هر حال در نهایت فروتنی از شاهزاده تبعیت می‌کنند زیرا می‌دانند که او در نهایت اقتدار بر سرتاسر جنوب ایران حکومت می‌کند》

(سفرنامه مادام دیولافوآ/ص۲۲۴)

عامه مردم در دوران فتحعلی شاه حتی توان تصور ایجاد شرایطی مانند غرب در ایران را نداشتند و این نیز بارها در آثار سیاحان مطرح شده است

《هنگامی که درباره آزادی زنان با خواجه حبشی گفتگو می‌کردیم به هیچ روی باور نمی‌کرد و به ویژه هرگاه به او گفتیم زنان ما بی‌حجاب از خانه بیرون می‌روند و با دیگر مردان جز شوهرانشان آزادانه گفتگو می‌کنند او را هراس فروگرفت. یکبار تصویر مینیاتوری از مادرم را به او نشان دادم پس از آنکه دمی چند بر آن نگریست با هیجان گفت فکر می‌کنم پدر شما نقاش است. وقتی گفتم نه با حیرت بسیار گفت پس کی این تصویر را کشیده است؟ او نمی‌توانست به کوتاهی و واژه‌های کمتر همه احساس‌های خود را در این باره نمایان کند》

(سفرنامه جیمز موریه/جلد دوم/ص۱۳۱)

پوشش مردم به شدت تحت تاثیر دستورات و الگوگیری از دربار بود و نهاد ولایت عهدی آن را تعیین می‌کرد و نمی‌توان تحولات آن را به شخص رضا شاه تقلیل داد و از قبل این تغییر برقرار بود اما داستان این است اگر هر پادشاهی عقب نشینی می‌کرد یا در پروژه خود به رقبای سلطنت شکست می‌خورد آن

پروژه نیز متوقف می‌شد. معاصر رضا شاه در افغانستان امان الله خان بود که در جنگ قدرت از محمد نادر شاه شکست خورد و جانشینانش هم چندان میلی به دنبال کردن این سیاست‌ها نداشتند اگر امان الله شکست نمی‌خورد و جنگ قدرت را می‌برد و شخصیتی مشابه رضا شاه داشت افغانستان فعلی اصلا شبیه الان نبود

《با توجه به فرهنگ و تمدن اروپا و نیز پیشرفت‌هایی که در ترکیه و ایران انجام شده بود اکنون وسوسه آوردن افغانستان به دنیای مدرن برای امان الله خان مقاومت ناپذیر شده بود. اما آنچه امان‌الله خان فراموش کرده بود میزان توانایی پذیرش تغییر از سوی مردمش بود امان الله خان در ژوئیه ۱۹۲۸ با رولز رویس جدیدش شخصا از تهران تا کابل رانندگی کرد و پس از رسیدن به پایتخت بلافاصله دست به کارهایی زد که کمی بعد به سرنگون شدن او انجامید. اولین اقدام او فراخواندن لویه جرگه دیگری بود امان الله هزار تن از بزرگان قبایل را مجبور کرد ریش خود را بتراشند و موی بلندشان را کوتاه کنند و کت و شلوار و جلیقه بپوشند و کراوات بزنند و پوتین‌های مشکی به پا و شاپو به سر کنند. دستورهایی که باعث شد این مردان سنت‌گرا با انجام دادن آن‌ها احساس بدی بکنند. در مقابل این حضار ناراضی امان الله خان درباره سفرش سخنرانی کرد و اعلام داشت افغانستان باید به پای کشورهای پیشرفته برسد. تصمیم او برای نوشتن قانون اساسی دیگری که بیشتر لیبرال باشد با بی اعتنایی شنوندگان مواجه شد اما تغییرات اجتماعی مورد نظر او از جمله تک

 

همسری برای کارمندان دولتی بالا بردن حداقل سن ازدواج سوادآموزی برای زنان بیشتر کشف حجاب و پوشیدن لباس های اروپایی در مکان‌های عمومی کابل نکاتی بود که باعث مخالفت شدید مردم شد اقدامات دیگر مانند محدود کردن قدرت ملایان افزایش مالیات زمینداران و اضافه کردن یک سال دیگر به خدمت سربازی باعث شد محبوبیت او باز هم میان مردم کمتر شود》

(افغانستان/مارتین یوانز/ص۱۳۳و۱۳۴)

 

به همین جهت هم روحانیت ایران با کسب قدرت برخلاف روحانیت افغانستان دچار بحران‌ها و مشکلات بسیار سختی شد و نتوانست وضعیت را مطابق میل خود کنترل کند البته خروج بقایای پهلوی از ایران و عدم کنترل مدل زندگی آنان هم یک دلیل این بحران بود! با فرض اینکه بقایای پهلوی ارزش‌های اسلامی و پوشش مطلوب روحانیت را می‌پذیرفتند و در ایران بودند معادله تغییر جدی می‌کرد! در افغانستان هم روحانیت اصلا مشکلات ایران را به خاطر شخصیت ظاهر شاه نداشت

 

《یک پزشک افغان که در سازمان بهداشت جهانی کار می‌کرد برایم می‌گفت قضیه ریش و چادری بیش از اندازه در رسانه‌ها بزرگ شده است چون ریش داشتن ظاهر عادی مردان افغانستان خصوصا مردان غیر شهری به حساب می‌آمد و از سنت‌های رایج در افغانستان این است که مرد وقتی به حج رفت ریش گذاشتن برایش واجب می‌شود چادری هم از

 

گذشته و کماکان لباس رایج زن‌ها در جای جای افغانستان و پاکستان و بنگلادش بوده و هست و فقط دخترهای شهری آن را نمی‌پوشند کاری که جنبش طالبان کرد و از بزرگ‌ترین خطاهایش بود وضعیت اجتماع را به همان صورتی که بود به حال خود نگذاشت و ریش و چادری را برای همه اجباری و آن را تبدیل کرد به یک پوشش و ظاهر الزامی》

(طالبان/فهمی هویدی/ص۶۱)

 

به همین جهت اصلا ربطی بین طالبان با بقیه گروه‌های جهادی وجود ندارد و طالبان در حال ادامه راه پادشاهان افغانستان است و حفظ ارزش‌های ملی خود اما بقیه گروه‌های جهادی یا اینگونه نبودند یا اگر هم بودند ربطی به سنت مردم منطقه خود نداشتند و شکست خوردند و اکثرا هم در جوامع سکولار می‌توانستند با شرایط کنار بیایند

 

《حضور دو بوسنیایی در تیپ ما را بر آن می‌داشت که سعی کنیم برایشان الگو باشیم و با احترام و ادب برخورد کنیم به ما یاد داده بودند که ماموریت ما ایجاد تغییر از طریق الگو شدن است نه زور. مثلا یکبار همراه یک مهندس الجزایری و دو جوان عربستانی داشتیم در شهر زنیتسا قدم می‌زدیم که به یک دختر جوان بوسنیایی که شلواری تنگ پایش بود برخوردیم. پوشیدن چنین لباسی در آن زمان حرکت زشت به حساب می‌آمد. به رغم این که ما به آن دختر نگاه نکردیم ولی همان دختر از دوست الجزایری‌مان پرسید می‌خواهی حجاب روی سرم بگذاری و من را بپوشانی؟ آن جوان هم جواب داد خدا از من نخواسته تو را مجبور به پوشاندن خودت کنم بلکه

 

از من خواسته که به تو نگاه نکنم دختر خجالت کشید و راهش را گرفت و رفت》

(روزی روزگاری القاعده/ایمن دین/ص۲۸)

 

تضاد میان اسطوره‌های یک ملت می‌تواند فاجعه به بار بیاورد و تضادهای شدیدی را منجر شود زیرا اخلاقیات و بزرگی و کسب افتخار همه ناشی از ادامه راه اسطوره هاست اما ایران تنها جای دنیاست که انواع توهین‌ها و تضادها میان اسطوره‌ها وجود دارد

 

《هر نسل زنده همواره در برابر نسل‌های پیشین، و به ویژه در برابر نسل‌ آغازین بنیادگذار قوم حقوقی بر گردن خود می‌دید در میان ایشان این باور فرمانروا بود که تنها از راه فداکاری و کوشش‌های نیاکان است که قومیتی هست و می‌باید با فداکاری و کوشش‌ دین خود را بدانها پرداخت.

بدین سان آدمی بر گردن خود دینی را می‌بیند که پیوسته بزرگ‌تر می‌شود، زیرا که این پیشینیان با زندگانی پایدار خود همچون ارواح نیرومند، همچنان از نیروی خود به قوم خود بهره‌ها و مایه‌های تازه می‌رسانند. چه بسا[به چشم ما] بیهوده؟ اما برای این روزگاران درشت و مسکین‌جان هیچ بیهودگی در کار نیست. ایشان را [این نیاکان را، در برابر] چه باز می‌توان داد؟ قربانی (در آغاز برای خوردن به ابتدایی‌ترین معنا) و برپا کردن جشن و نواختن موسیقی و بزرگداشت ایشان و بالاتر از همه پیروی از رسم و راه ایشان زیرا رسم و آیین‌ها در حکم یادگارهای نیاکان و قانون‌ها و فرمان‌های آنان‌اند》

 

(تبارشناسی اخلاق/فردریش نیچه/ص۱۱۳)

 

پوشش در ایران هم منجر به تضاد میان اسطوره‌های ایران شده است. نیروهای مسلح از یک سو آرمان‌های انقلاب ۵۷ را دارند و سبک زندگی شهدای جنگ ایران و عراق

 

《سردار تنگسیری با بیان اینکه اگر حاج قاسم را دوست داریم باید پیرو مکتب او باشیم، گفت: در بیش از 90 درصد وصیت نامه شهدا، به حجاب تاکید شده است و حاج قاسم نیز به این موضوع تاکیدی زیادی به خواهران داشت.

(سردار تنگسیری خطاب به دشمنان: باید از روی جنازه ما رد شوید که به ولایت توهین کنید/فارس/۱۵ دی ۱۴۰۱)

 

از سوی دیگر هم می‌خواهند این اسطوره‌ها برای گروه‌های دیگر بیگانه نباشند و به نحوی بتوانند اتحاد را حفظ کنند و میان آن‌ها هماهنگی ایجاد کنند تا تغییرات نسلی بحران نیافریند و منجر به شکاف با گذشته نشود

 

《فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: بعضی ها تصور می‌کنند شهدا تارک دنیا هستند، در حالی که اینجوری نبود و شهدایی مثل حسن طهرانی‌مقدم اهل مسافرت‌، تقریح و زندگی عادی هم بودند.》

(سردار حاجی‌زاده: دشمن امروز از خاکریز اقتصاد به ما حمله می‌کند/فارس/۲ اسفند ۱۴۰۱)

 

سردار سلیمانی تصور نمی‌کرد هیچگاه این تضاد اسطوره‌ها به حدی برسد که منجر به جنبش و بیگانگی طرفین نسبت به نمادها و ارزش‌های هم شود اما در دی ۹۶ این معادله کاملا تغییر کرد خصوصا در ماجرای تقابل پرچم انقلاب اسلامی و پرچم قبل از آن

 

《ما برای دفاع از هر متر کشورمان، خصوصاً در آن منطقه شهید دادیم. من همین‌جا بگویم وقتی صحنه نابخردانه آن نادان را در آتش زدن پرچم ایران دیدم خیلی دلم سوخت. گفتم ای‌کاش به‌جای پرچم، من را ده بار آتش می‌زدند، به‌جای تصویر من. چون ما برای نشاندن پرچم بر سر قله ده‌ها شهید دادیم تا بتوانیم این پرچم را سرافراز و برافراشته نگه داریم》

(تسنیم/۲۸ دی ۹۶)

 

استفاده نادرست از اسطوره‌ها و یا تصاحب آن‌ها توسط نهادهای متضاد هم نه تنها منجر به اتحاد نمی‌شود بلکه به بحران‌های شدید منتهی می‌شود

 

《اقدام احمدی نژاد برای به هم پیوستن ملی گرایی محض با تفکر شیعه روحانیت ایران را برآشفت و حرف‌هایی هم که درباره کوروش زد تنها بر التهاب جریان افزود》

(کار کار انگلیسی‌هاست/جک استراو/ص۳۲۶)

 

با وجود بی اعتباری گماشتگان امریکا و بقایای پهلوی اما غرب کماکان سعی دارد از اسطوره‌های ایرانی جهت بیگانگی جمعی

 

با ارزش‌های اسلامی بهره ببرد اما بسیار نگران است این منجر به کاهش تمایل به لیبرال دموکراسی شود

 

شکست امریکا بدون شکست دموکراسی امکان پذیر نیست:

 

برای شکست امریکا فهم این لازم است که برگه‌های رای جهان همچون دلار به امریکا قدرت داده زیرا امریکا و غرب برگزاری هر انتخاباتی در جهان را پیروی از تمدن خود می‌دانند و هیچ دموکراسی را بومی و غیر غربی نمی‌دانند

 

《قرن بیستم شاهد پیروزی این اندیشه است که دولت نشأت گرفته از خواست مردمی است که بر آن‌ها حکومت می‌شود، این تقریبا یک آرمان جهانی است. هواداران انتخابات آزاد در کشورهایی که هرگز سنت دموکراسی بر آن‌ها حاکم نبوده‌است، رو به افزایش است. این خیزش دموکراسی، بر ماهیت خودکامگی خود به خود تاثیر گذاشته‌است. در گذشته، دیکتاتورها ادعا می‌کردند حکومت کردن حقشان است. امروز اکثر دیکتاتورها ادعای حکومت به نام مردم می‌کنند》

(پیروزی بدون جنگ/ریچارد نیکسون/ص۱۴)

 

نهایتا این مدل مملکتداری منجر به آن می‌شود که جامعه چند دسته شده و امریکا بتواند با رسانه‌ها و گماشتگانش معادلات را به سمت خواست خودش ببرد و یک دلیل تنفر شدید غرب از حکومت یکدست و عنوان کردن آن با القابی چون

 

دیکتاتوری، توتالیتر و جامعه استبدادی این است که نمی‌تواند در آن دخالت کند

 

《یک وسیله سیاسی مخفیانه دیگر نفوذ به درون نهادهایی است که بر توازن قدرت در یک منطقه و یا بر تصمیمات عوامل سیاسی داخلی تاثیرگذار باشند این ایده‌ای جدید نیست ولی در قرن بیستم وقتی جوامع چند حزبی جای نظام پادشاهی را گرفتند به طور موثرتری مطرح گردید》

(حیله‌های کثیف/روی گودسن/ص۲۵۵)

 

یک نگرانی بزرگ غرب در بهره برداری از نوستالژی دهه ۷۰م در غرب آسیا و ایران این بود که منجر به کاهش میل به لیبرال دموکراسی غربی و از میان رفتن محبوبیت نیروهای نیابتی غرب در ایران شود البته تا قبل از دی ۹۶ امریکا چندان نگران این وضعیت نبود و تصور می‌کرد نظام پادشاهی یا حکومت یکدست غیر انتخابی جاذبه ندارد و شکست می‌خورد. متن زیر از اهمیت زیادی برخوردار است

 

گرایش سلطنتطلبی که تنها پاره اپوزیسیون است که تا حد زیادی از سرزنش افکار عمومی در امان مانده، بهلحاظ نظری بیشتر در جا زده است تا اینکه به پیش برود و این در حالی است که پس از تجربه «صندوق رای» در جمهوری اسلامی و چشیدن طعم نظام ریاستی (هر چند ذیل اقتدار ولایت فقیه)، فراهم آوردن بنیانهای بایسته برای تبیین وجه عقلانی بازگشت نظام پادشاهی بههدف جلب افکار عمومی کاری بس

 

دشوار و نیازمند بیشترین کوشش و نوآوری است. شوربختانه هواداران پادشاهی مشروطه به‌جای نظریه‌پردازی و تلاش فکری، بیش‌تر روی عواطف و حسرت‌زدگی جامعه نسبت به دوران گذشته حساب باز کرده‌اند. باید اندیشید که چگونه میتوان مردمی را که عادت کردهاند رئیسجمهور انتخاب کنند، با نظام پارلمانی دوباره آشنا کرد و آشتی داد؟ از آن مهم تر اینکه نسل جوان تا چه حد به سازگاری نظام پادشاهی با مقتضیات تاریخی و جغرافیای سیاسی ایران باور دارد یا میتوان او را در این باره باورمند و اقناع کرد؟ هر نوع مشروعیتِ فراتر از گزینش مستقیم بیش از پیش در پنداشت همگانی بی‌ارزش و بی‌اعتبار شده است. شادی مردم بریتانیا برای تولد شاهدخت شارلوت به‌نظر نخبگان ما مسخره می‌آید اما شادی همان مردم در یک جشنواره هنری یا نیاکانی، نزدشان احترام‌برانگیز است.》

(اپوزسیون و بار سنگین گذشته؛ طرح یک معضل/امیریحیی آیت‌اللهی/بی بی سی فارسی/۲۵ مرداد ۱۳۹۵)

 

چیزی به نام رسانه آزاد، مردمی و یا منتقد نداریم و رسانه‌های مهم و اثرگذار یا شبکه‌های اجتماعی در حتی غرب هم رسما دیگر اعتباری ندارند و صرفا در کنترل باندهای مافیایی هستند به همین جهت الان این ادعای امریکا همچون انتخابات به شدت آسیب پذیر است

 

《بنابر نوشته لیبلینگ آزادی مطبوعات تنها برای کسانی تضمین می‌شود که مالک آن هستند امروزه تعداد انگشت

 

شماری از شرکت‌های چند ملیتی مالک رسانه‌ها هستند و بر آنچه مردم در امریکا مشاهده می‌کنند می‌شنوند و می‌خوانند کنترل دارند. این یک تهدید مستقیم به دموکراسی امریکایی است. این موضوعی است که دیگر نمی‌توانیم انکارش کنیم. 》

(انقلاب ما/برنارد سندرز/طاقچه)

 

خبرنگار، روزنامه‌نگار و گزارش نویسی صرفا یک شغل نیست و معمولا بخش برون مرزی نهادهای امنیتی غربی آن‌ها را کنترل می‌کنند تا بتوانند معادله را به نفع باندهای قدرت وابسته به کشورشان رهبری کنند. در جریان قیام آبان ۹۸ رسانه‌های دولت و سبز گرانی بنزین را توجیه، سرکوب را لازم و مردم را اوباش بی‌سواد خطاب کردند و همان رسانه‌ها در جریان جنگ ترکیبی پائیز ۱۴۰۱ که هدف خلع سلاح ایران و ورود زمینی ناتو به خاک ایران بود قیام انقلابی مردم آزادی خواه معرفی کردند

 

《گاهی اوقات دولت‌ها، روزنامه‌هایی راه می‌اندازند و یا کنترل منافع آن را به دست می‌گیرند که این کار معمولا مکانیزمی گران و علنی است یک تاکتیک عادی‌تر ترغیب روزنامه‌نگاران به استفاده از تبلیغات مبهم یا سیاه است که به وسیله تامین مالی یا خبری آنان صورت می‌گیرد افسر مربوطه ممکن است واقعا متن پیغام خبری را در اختیار روزنامه‌نگار بگذارد به هر صورت اغلب روزنامه‌نگاران نسبت به عوامل سرویس‌های اطلاعاتی، نویسنده‌های بهتری هستند و در مقابل چنین کنترل خشونت‌آمیزی مقاومت می‌کنند و ترجیح می‌دهنر

 

با استفاده از طرح‌ها و یا بعضی از سوژه‌های خاصی که افسر مربوطه تهیه کرده است داستان‌های خود را بنویسند》

(حیله‌های کثیف/روی گودسن/ص۲۷۲و۲۷۳)

 

امریکا کلا با اقتدار حکومت‌های مقابل خود مشکلات بسیار دارد و اعتراضات را به سمت کاهش آن می‌برد و دموکراسی و حقوق بشر و… ابزار امریکا جهت کاهش اقتدار حکومت است تا بتواند انفجار اجتماعی ایجاد کند و آن انفجار تبدیل به اهرم فشار جهت امتیازگیری و قدرت گرفتن نیابتی‌های امریکا شود

 

《اگر با سهل‌انگاری زیاد شروع کنی به بذل و بخشش و امتیاز دادن، یکباره می‌بینی با این کار باعث افزایش شجاعت و جسارت معترضان شده‌ای و تا بیایی به خودت بجنبی می‌بینی اوضاع از دستت در رفته》

(خودآموز دیکتاتورها/رندال وود و کارمینه دولوکا/ص۲۶۲)

 

《تظاهرات پرشمار مخالفانت نه تنها اپوزیسیون را دلگرم و به آینده امیدوار می‌کند بلکه بذر ترس و نومیدی را در دب‌های هوادارانت می‌کارد》

(خودآموز دیکتاتورها/ص۲۷۲)

 

 

 

ضعفهای دیپلماسی امریکا:

 

دیپلماسی امریکا هم به شدت آسیب پذیر است و متاسفانه برآورد ایران همواره این بوده که وزارت خارجه موفق آن است که بتواند با حداکثر کشورهای جهان روابط داشته و خصوصا دچار تحریم و انزوا نشود اما این رویکرد بسیار مخرب است. لازمه زمان حال این است که در روابط خارجی حد وسط را کنار بگذاریم روابط ایران باید با برخی کشورها کاهش پیدا کند و در دوگانه‌های جهان حاضر یکی را باید انتخاب کنیم و بتوانیم کشورهای دیگر را به کاهش روابط با غرب و امریکا با خود متحد کنیم

 

《بستن سفارت کاراکاس ضربه بدی به اقدامات ضد مادورویی ما وارد کرد خیلی از سفارت‌های اروپایی و امریکای لاتین باز ماندند بدون این‌که برایشان اتفاقی بیفتد اما حضور ما در آن کشور به شدت کمرنگ شد و به دلیل رویکرد آسانگیر اوباما در مقابل رژیم‌های خودکامه و تهدید چین و روسیه در نیمکره غربی چشم و گوش ما پیش از این هم در منطقه به شدت ضعیف شده بود》

(اتاق اتفاق/جان بولتن/ص۳۶۲)

 

این رویکرد که هر توافق و هر مذاکره با غرب گشایشی برای ایران است نه تنها منجر به فاجعه شده بلکه حتی طرف غربی فقط مانده که علنا ایرانیان را به خاطر آن مسخره کنند

 

《توافق ایران نیز صرفا یک بیانیه مطبوعاتی بود نه یک پیمان مانند توافق پاریس رئیس جمهور اوباما آن را به مجلس

 

سنا ارائه نکرد زیرا می‌دانست که هرگز تصویب نخواهد شد. 》

(هرگز یک قدم هم پا پس نکش/مایک پمپئو/ص۲۵۲)

 

البته واکنش درست و اصولی به چنین امریکایی و مذاکره با آن روش مذاکرات کره شمالی است که آن هم البته دیگر فهمیده هیچ مذاکره و توافقی با امریکا برای کشورهای مستقل وجود ندارد

 

《مذاکره با کره شمالی به اندازه لیسیدن کف واگن متروی نیویورک ناخوشایند است بهانه جویی، توهین، گفتگوهای دوباره، نطق و تغییر برنامه‌های دقیقه نودی. آن‌ها می‌خواهند این تجربه برای شما آن قدر آزاردهنده شود که برای پایان دادن به این آزار تسلیم خواسته‌های آن‌ها شوید. من بعد از چندین مکالمه با کیم یونگ چول دست راست رئیس کیم به این موضوع پی بردم. من همچنین مطمئن شدم که او دقیقا اختیار هیچ گفتگویی را با من در هیچ موضوع اساسی ندارد. به این نتیجه رسیدم که تنها راه پیش رو دیدار دوباره با رئیس کیم است》

(هرگز یک قدم پا پس نکش/ص۲۷۰)

 

با وجود این توضیحات و این شرایط اما کماکان تمایل شدیدی در بین مقامات ایران خصوصا دستگاه دیپلماسی وجود دارد تا بگویند ایران با امریکا می‌تواند منطقه را کنترل و اداره کند و اهداف یکسانی دارند و خواست ایران از امریکا به رسمیت شناخته شدن است!

 

 

《امیرسعید ایروانی: پس از انقلاب و در طول ۴۵ سال گذشته، شما هشت رئیس جمهور آمریکا داشته‌اید که نیمی از آن‌ها دموکرات و مابقی جمهوری‌خواه بوده‌اند. تنها در دوران اوباما، وی ایران را به رسمیت شناخت و از عنوان کامل جمهوری اسلامی ایران استفاده کرد. وی بر احترام و منفعت متقابل تاکید داشت، نامه‌ای محترمانه‌ به مقام معظم رهبری ارسال کرد و یک بار هم پاسخ کتبی دریافت کرد.

ما نمی‌خواهیم هیچ تنشی با آمریکا داشته باشیم. شاید حتی اهداف مشترکی را نیز تعریف کنیم. در عراق و افغانستان، در زمان فروپاشی رژیم صدام و حاکمیت طالبان در سال ۲۰۰۱، در آن زمان هدف یکسان بود اما راهبردها متفاوت. ما بر تقویت گروه‌های مقاومت در عراق و افغانستان اصرار داشتیم، اما آن‌ها تهاجم نظامی به عراق و افغانستان را انتخاب کردند. هدف یکسان و مشترکی بین آمریکا و ایران وجود داشت، اما راهبرد متفاوت بود.》

 

تمام این تصورات فاجعه بار به این دلیل است که تصور می‌شود پیش از انقلاب امریکا با ایران متحد بوده و نوستالژی آن دوران به جهت همراهی ایران با امریکاست! در زمان شاه تا زمانی ایران قابل تحمل بود که از اسرائیل ضعیف‌تر و با همسایگانش درگیر بود و به محض برتری شاه بر اسرائیل و پیمان الجزایر معادله کاملا تغییر کرد

 

《در تابستان سال ۱۹۷۶ کسینجر دریافته بود که در کنگره

 

علیه فروش تسلیحات به ایران حساسیت آشکاری وجود دارد این حساسیت صرفا از نگرانی کنگره نسبت به فروش تسلیحات که از سال ۱۹۷۳ ایجاد شده بود نشئت نمی‌گرفت. گزارش غیر دقیق مطبوعات نیز موثر بود…شایعات رسانه‌ای بدگمانی شاه را به همراه داشت و او را متقاعد کرد که برخی طرف‌ها از جمله اسرائیل مشغول لابی کردن علیه ایران در واشنگتن هستند  و اطلاعات نادرستی را فاش می‌کنند》

(سی سال رابطه تسلیحاتی امریکا و شاه/استفن گلینچی/ص۲۰۶)

 

ذهنیت عمومی این است که غرب یک ایران وابسته به خود که یکجانبه مایل به آن است را همواره می‌خواسته اما این تصور از اساس غلط است و غرب از زمان قاجار به دنبال یک ایران مستقل، منزوی و البته محدود در مرزهایش است

 

《یک پیچیدگی در این منطقه وجود داشت به دلایل استراتژیک بسیار روشنی ما همیشه یک حکومت مستقل و با ثبات را در ایران می‌خواسته‌ایم و قاجاریه با بی‌ثباتی و تزلزل همیشگی خود این هدف را برآورده نمی‌کردند》

(کار کار انگلیسی‌هاست/ص۸۵)

 

ایران در جریان جنگ سرد به هیچ وجه توان حفظ بی طرفی را نداشت هر چند تمام اقدامات ایران حفظ مستقل ماندن بود از طرفی افزایش ارتباط با شوروی امکان نداشت

 

《محمد مصدق با کشورهای سوسیالیستی نیز نمی‌توانست

 

همکاری کند زیرا ایالات متحده بارها تهدید کرده بود که در این صورت دیگر هیچ کمکی به ایران نخواهد کرد و مصدق نمی‌خواست درباره این گزینه حتی فکر کند فراموش نکنیم که در نیمه‌های سده بیستم میلادی سراسر جهان از همکاری با شوروی وحشت داشت زیرا می‌پنداشت اگر چنین کنند کمونیست‌های داخلی با کمک اتحاد شوروی به قدرت خواهند رسید》

(روابط ایران و امریکا/گوهر اسکندریان/ص۷۴)

 

امریکا و کلا غرب همواره با قدرت غرب آسیا و رهبری ایران در آن به شدت مخالف بوده و از پیش از انقلاب هم سعی در عدم فروش سلاح به ایران، کاهش حضور منطقه‌ای و کنترل برنامه اتمی داشت.

 

《به کارگیری سیاست مستقل ملی توسط شاه سبب شد تا در سیاست خارجی ایران از نظر رابطه با دو ابرقدرت یک حالت موازنه نسبی به وجود آید و از این رهگذر نیز شخص شاه به قرب و منزلتی در میان ابرقدرت‌ها دست یابد. گرچه پس از آن هم شناسایی حکومت جمهوری خلق چین و برقراری رابطه با کوبا و آلمان شرقی در سال ۱۹۷۱ سبب شد که شاه هر چه بیشتر به کارایی سیاست ابداعی خود اعتقاد پیدا کند ولی در اواسط دهه ۱۹۷۰ به موازات دگرگونی‌هایی که در شاه پدید آمد موازنه موجود در سیاست خارجی ایران به هم ریخته شد. شاه در این زمان مطابق معمول بدون دلیل و بی آنکه انگیزه‌های خود را حتی با نزدیکانش هم در میان بگذارد

 

ناگهان تصمیم گرفت حوزه دفاعی خود را گسترش دهد و متعاقب آن نیز ضمن اعزام قوا برای جنگ علیه انقلابیون ظفار اعلام کرد که دفاع از سومالی در مقابل تهدیدهای شوروی را به عهده خواهد گرفت》

(سقوط شاه/فریدون هویدا/ص۱۱۲و۱۱۳)

 

دقیقا از همین دوره بحث این به راه افتاد که پادشاهی یک نهاد استبدادی و ارتجاعی است و ایران باید برای متمدن شدن جمهوری شود و کی قرار است در این دوران ایران هم تبدیل به جمهوری شود و رسانه‌ها این را یک ضرورت تفسیر کردند

 

《موقعی که اولیویه وارن در مصاحبه خود از شاه پرسید: آیا استقرار یک حکومت جمهوری در ایران می‌تواند امکان پذیر باشد؟ شاه در پاسخ گفت: تاریخ ایران جریان عادی خود را طی خواهد کرد و در طول سه هزار سال از تاریخ کشور هم چنین وضعی پیش نیامده است حتی در زمانی که حکومت‌های جمهوری محبوبیت داشتند برگزیده مردم بودند》

(سقوط شاه/فریدون هویدا/ص۱۵۸)

 

البته اینکه چرا مردم غرب آسیا می‌بایست جزو راهبردهای اصلی خود مقابله و نابودی غرب را لحاظ کنند اصلا ربطی به قرن‌های معاصر و یا دین اسلام ندارد بلکه داستان به دوران هخامنشی بازمی‌گردد و از همان دوران هیچ راخبی جز شکست کامل یک طرف باقی نمانده بود

 

《خشایارشاه: می‌دانم اگر ما آسوده بمانیم یونانیان آسوده نخواهند ماند و بی‌تردید به ما حمله خواهند کرد. همانگونه که کارهای پیشین ایشان در سوزاندن سارد و حمله به آسیا این را نشان داد. راه بازگشت برای هیچ یک از دو سو وجود ندارد باید زد یا خورد. همه مسئله این است یا یونانیان باید فرمانبردار ایرانیان شوند یا ایرانیان فرمانبردار یونانیان. نفرت میان ما راه دیگری باقی نگذاشته است. شرافت می‌گوید که نخست ما حمله کنیم و انتقام خود را بگیریم من باید این خطر را بپذیرم و در حمله به این مردمان شتاب کنم》

(تاریخ هرودوت/جلد دوم/ص۷۶۲)

 

مقاومت در تمدن اسلامی:

 

 

اسرائیل بیش از آنکه از توان نظامی حماس نگران باشد از مقاومت مردم غزه و به طور کلی فلسطین نگران است. جهاد برای اسلام پیش از بهار عربی و اشغال عراق توسط امریکا صرفا متمرکز بر روی صهیونیسم و غرب بود و تئوریسین‌های آن به خوبی روش مبارزه درست و البته مردمی با قدرت‌های جهانی را توضیح داده بودند

 

《بایستی برای حملات رسانه‌ای علیه خود ارزشی قائل نشویم و تا حد ممکن برای مقابله با آن آماده باشیم وگرنه پس چه زمانی به آن اقدام کنیم؟ و هر آنکه در راه جهاد گام می‌گذرد باید بداند که روی خواهد رسید که نبرد و درگیری شدت

 

می‌گیرد و خواهیم دید که در آن میلیون‌ها نفر از مناطق خود به خاطر شدت جنگ با نظام‌های مزبور یا مسیحیان و صهیونیست‌ها مجبور به کوچ و فرار خواهند شد همچون آن زمانی که درگیری‌ها در افغانستان و چچن شدت گرفت. در این راه با حملات رسانه‌ای روبرو خواهیم شد و بزرگان قوم از فرماندهان حرکت‌های اسلامی ما را مسبب موج بمباران ارتش‌های مزدور و مسیحی در کشتن هزاران نفر خواهند دانست》

(مدیریت توحش/ابی‌بکر الناجی/ص۱۲۴و۱۲۵)

 

بن لادن نیز همین اصل را دنبال می‌کرد و پیش از تسلط افسران بعث بر القاعده و بهار عربی جهاد با غرب و صهیونیسم همچون یک فریضه دینی واجب و عادی بود

 

《پدر کی قرار است این جنگ را بس کنی؟ پدرم از روی خشم چرخید و گفت: عمر چطور به خودت اجازه می‌دهی از این سوالات از من بپرسی؟ می‌شود از مسلمان پرسید کی دست از نماز و عبادت خدایش برمی‌دارد؟ تا روز مرگم می‌جنگم تا آخرین نفس می‌جنگم هرگز از جنگیدنم در راه عدل و داد دست برنخواهم داشت هرگز ازین جهاد دست نخواهم کشید》

(بن لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۳۷۳)

 

هیچ دیپلماسی با صهیونیست‌ها امکان پذیر نیست و هیچ توافقی نیز باقی نخواهد ماند. دیگر هیچ یهودی نگران از دست دادن کشورش نیست و تنها هدف مقاومت خلع سلاح

 

اسرائیل و خروج قدرت از انحصار اشکنازهاست. معادله مذاکره صهیونیسم و امریکا ایجاد رقابت در اعطای امتیاز میان نیروها و دولت‌های منطقه است

 

《حافظ اسد در جریان دیدار با همتای امریکایی خود به جنگ سال ۱۹۷۳ اشاره کرد و گفت: ما بر اساس تمامی تجربیاتی که از آن زمان به دست آوردیم هیچ اعتمادی به اسرائیلی‌ها نداریم همه ادعاهای آن‌ها پوچ از آب درآمد. آن‌ها در طول سالیان متمادی همواره ادعا کردند که اعراب به طور عام و سوریه به طور خاص به دنبال تحقق صلح نیستند》

(ده سال با حافظ اسد/بثینه شعبان/ص۱۷۱)

 

بیشترین ضربه‌ای که به مقاومت وارد می‌شود نگرانی‌های کشورهای منطقه از یکدیگر و ایدئولوژی گروه‌های مقاومت است. اول آن که در صورت نابودی صهیونیسم روابط قدرت در غرب آسیا چگونه خواهد بود؟ و یا اینکه حماس در صورت پیروزی در جنگ قصد ضربه به کشورهای دیگر را با صدور انقلاب دارد

 

《اگر اسرائیل محو شود و فلسطین جای آن را بگیرد هر سه کشور سوریه مصر اردن ممکن است مدعی بخش‌هایی از این سرزمین شوند. با این حال در این قرن حس آتشینی از ملیت گرایی در میان فلسطینی‌ها وجود دارد و هر دیکتاتوری عربی که بخواهد به هر شکل یا اندازه لقمه از این کشور فلسطینی بگیرد با مخالفت گسترده روبرو خواهد شد.》

 

(زندانیان جغرافیا/تیم مارشال/ص۱۸۸)

 

مقاومت اسلامی علیه صهیونیسم از جمله حماس، جهاد اسلامی و حزب الله حاصل انقلاب اسلامی ایران بوده و پیش از آن این گروه‌ها چندان توان رقابت و حضور در معادلات نداشتند اما الان توانستند تا یک محور قدرتمند و حصاری از آتش به دور صهیونیسم ایجاد کنند به همین جهت نگرانی‌های قبل بیهوده است تجربیات سال‌های اخیر خصوصا بهار عربی و دیپلماسی ایران پس از فشار حداکثری ترامپ مانع ایجاد این بحران هاست

 

《تحول منیر شفیق به سمت اسلام بعد از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ به وجود آمد. قبل از آن اسلام‌گرا نشده بود. شهید ابوحسن و شهید حمدی قبل از انقلاب اسلامی ایران هم متدین بودند. انقلاب اسلامی روی نیروهای متدین انقلاب فلسطین اثرگذاشت و آن‌ها توانستند خودشان را جمع و جور کرده و خودی نشان بدهند و حرفشان را بزنند اوایل همه درباره بلوک سوسیالیستی حرف می‌زدند و هرکس متدین بود به ارتجاع متهم می‌شد ولی بعد از وقوع انقلاب اسلامی اوضاع عوض شد و جهت‌گیری تازه در عرصه آمد که خواستار به راه انداختن جهاد اسلامی در فلسطین بود》

(رازهای جعبه سیاه/انیس نقاش/ص۴۴)

 

البته یک بحران بزرگ در جهاد اسلامی منطقه نبود خلافت پس از سقوط عثمانی بود و همین البته باعث آن شد تا

 

گروه‌های جهاد گهگاه به ابزاری در دست غرب و صهیونیسم تبدیل شوند و بخش زیادی از قدرت جهاد نابود شود

 

《در باورهای سنی که همیشه برای سیاستمداران غربی سبب سردرگمی است چون هیچ رئیس مشخصی ندارند که بشود با او حرف زد نه دیگر پاپی است نه شورای کاردینال‌ها و جتی اسقفی هم ندارند مذهب سنی بسیار شبیه نظام کشیش سالاری پروتستانی است》

(کار کار انگلیسی‌هاست/ص۴۷)

 

این باور که تشیع جهان اسلام را به دو بخش تقسیم کرده و اتحاد را از میان برده از اساس توهم است لااقل از زمان مغول به بعد هم اشتباه است زیرا در دوران تیموریان و هوتکیان که ایران در کنترل اهل سنت بود باز هم اختلافات مذهبی در غرب آسیا موجود بود و فقه‌های گوناگون اهل سنت ابزار توسعه طلبی قرار می‌گرفت

 

《حمایت امیرتیمور از فقه حنفی بدان جهت بود که حریفان مصری و شامی او از زمان صلاح‌الدین ایوبی به مذهب شافعی گراییده بودند.》

(تاریخ سیاسی اجتماعی تیموریان/امیرتیمور رفیعی/ص۲۱۲)

 

《تفاوت بزرگ امیر تیمور با چنگیز در مسلمان بودن تیمور و متظاهر بودن به اعتقاد دینی بود. از این روی امیرتیمور نیز مانند محمود غزنوی جهان‌گشایی‌های خویش را غزا یا جنگ با

 

کفار قلمداد می‌نمود. علت حمله امیرتیمور به هند هر چه باشد یک چیز در آن مسلم است و آن شعار مبارزه با کفار و بی‌دینان آن دیار بود. امر تیمور برای خویش رسالت و ماموریتی نیز قائل بود 》

(تاریخ سیاسی اجتماعی تیموریان/امیر تیمور رفیعی/ص۲۱۰)

 

دلیل اصلی رویارویی ایران با کشورهای منطقه به جهت حضور نظامی غرب و صهیونیسم است و در صورت نابودی این دو بسیاری از بحران‌ها از میان خواهد رفت

 

《از منظر ایران امنیت و ثبات خلیج فارس برای بیش از صد سال است که بدون مشارکت جدی از سوی کشورهای منطقه صرفا از طریق مداخله قدرت‌های غربی تامین می‌شود ایران همیشه تاکید کرده است که کشورهای خلیج فارس باید نقش اصلی را در ثبات و امنیت منطقه به عهده بگیرند این دیدگاه با دیدگاه اعضای شورا که به صورت نهادینه شده در پی تامین و ثبات امنیت منطقه از طریق معاهده‌های امنیتی، سیاسی و نظامی با ایالات متحده و دیگر قدرت‌های غربی هستند شدیدا در تعارض است. ایران معتقد است قدرت‌های غربی بعد از فروپاشی عثمانی همواره استقلال کشورهای مسلمان را با حمایت از حکومت‌های سنتی غیردموکراتیک در منطقه و مخالفت با توسعه اقتصادی خلیج فارس از بین برده اند》

(ایران و ایالات متحده/سید حسین موسویان/ص۱۵۵)

 

نوع روابط ما با همسایگان اگر بر مبنای احترام به سران آن‌ها

 

باشد با وجود مخالفت ابرقدرت‌ها این روابط احیا خواهد شد و غرب توان مقابله با آن را ندارد

 

《صدام هیچ تلاشی برای مخفی کردن این موضوع نکرده بود که به تهدیدهای همسایه شرقی‌اش ایران وسواس و حساسیت شدیدی دارد؛ تهدیدهایی که می‌توانست هم واقعی باشد هم غیر واقعی. صدام عصبانی به نظر می‌رسید او با دستش چند ضربه روی عکسی زد که در مجله‌ای که می‌خواند چاپ شده بود او گفت این عکس یکی از رهبران ایران است. صدام سپس گفت این فرد به من گفته بود که روزی در بغداد چای خواهد خورد و گفت منظورش این بوده که روزی عراق را فتح خواهد کرد》

(صدام/ویل بردنورپر/ص۲۱۱)

 

اهدف فعلی ایران نیز اصلا منحصر به غرب آسیا و یا محدود به مذهب تشیع نبوده و اصول همیشگی جهان اسلام را دنبال کرده و قصدش همان است که گذشتگان به دنبال آن بودند

 

《حسین طائب: ما که نمی‌خواهیم شعار بدهیم. ما اعتقادمان بر این است که روزی میرسد که کل این کره زمین خاکی در اختیار اسلام قرار میگیرد. اگر به این اعتقاد داریم، باید با این افق برنامهریزی کنیم. تحولمان را باید ایجاد کنیم. نگاهمان باید در تراز انقلاب اسلامی باشد. فقط شعار ندهیم.》

(باید از پدافند به آفند تغییر حالت بدهیم/فارس/۳۰ بهمن ۱۴۰۱)

 

 

سیاستگذاری بر پایه تنفر:

 

غرب سیاستش در قبال ایران را که خلع سلاح، دوری از شرق و پذیرش برتری اسرائیل است چگونه می‌خواهد بر ما بقبولاند؟ تمام سیاست ایران در این خلاصه شده که جریان‌های مختلف در پی این هستند تا مردم از خشم زیاد رو به انتحار و اعتراض شدید بیاورند تا آن‌ها بتوانند جام زهر را بر روی موج اعتراض گذاشته و به دست فرمانده کل قوا برسانند و بین براندازی و بقا با جام زهر یکی را انتخاب کند و هر که جام زهر را به دست فرمانده کل قوا برساند را امریکا مهره خود در ایران می‌داند و به قدرت می‌رساند امریکا نیاز به جماعتی دارد تا از ایرانی بودن و مسلمان بودن نفرت داشته باشند و از بیگانه به طور کامل پیروی کنند

 

《همه آن ها هم قسم شده بودند که دو حقیقت اسلام و ایران را از این ملت بگیرند…در این دوران، دشمنان به جنگ با خداوند و رسول او آمده بودند و درصدد بودند دین ما را بگیرند و از جاری شدن اسلام در این مملکت جلوگیری کنند…اسلام و ایران همه حیات، زندگی، آرامش و اعتبار ماست》

(سردار سلامی: شهدای امنیت ادامه دهنده راه همت‌ها و حججی‌ها هستند/فارس/۸ دی ۱۴۰۱)

 

در معادلات جهانی هم امریکا نیاز دارد تا ایران از خود متنفر

 

باشد زیرا غرب نیز دچار این بحران است و در این شرایط حمایت مردمی ندارد

 

《بنیاد هریتیج در گزارش خود یکی از دلایل وضعیت رو به افول توانمندی نظامی ارتش آمریکا را «بی‌توجهی و وانهادن قشر جوان از سوی نخبگان سیاسی آمریکا» تلقی می‌کند و در ادامه به پرسش نخبگان آمریکایی می‌پردازد که «به راستی چرا قشر جوانان دیگر تمایلی به جانفشانی و فداکاری برای وطن ندارند.»

در همین راستا، اندیشکده آمریکایی در انتقادی تلویحی از ضعف قدرت حاکمه آمریکا مدعی است که برای زنده کردن قدرت گذشته واشنگتن در صحنه جهانی باید «شهروندان عادی آمریکایی خود را در ساختار قدرت حس کنند و انگیزه واقعی برای مطالبه رهبری جدید آمریکا داشته باشند.»》

 

غرب تصور می‌کند با تنفر زایی در بین مردم نسبت به اسلام و ایران می‌تواند به اهداف خود که خلع سلاح ایران به قصد تصاحب غرب آسیا توسط صهیونیسم و دوری ایران از شرق است دست یابد

 

《برنامه هسته‌ای ایران به عنوان نماد غرور ملی ظاهر شده است رهبری ایران همواره برنامه هسته‌ای ایران را به غرور ملی ایرانیان ارتباط داده است تسلیم فشار شدن و تعلیق در حکم خیانت و نادیده گرفتن عزت ملی است و به واسطه اتخاذ چنین رویکردی از سوی رهبری ایران وی اقتدار و جایگاه

 

خود را در میان مردم از دست خواهد داد و نظام به سادگی قادر به تحمل هزینه‌های چنین تصمیمی نخواهد بود》

(ایران و ایالات متحده/ص۴۲۳)

 

ایجاد خشم شدید در مردم و تنفرزایی نسبت به همه چیز راهبرد اصلی غرب و صهیونیسم بود تا مردم ایران رو به انتحار آورده و حکومت بین بقا با جام زهر که شامل خلع سلاح، دوری از شرق و پذیرش برتری اسرائیل است و یا سرنگونی با حمایت غرب از مردم خشمگین یکی را انتخاب کند. یکی از روش‌های غرب برای این رسیدن به هدف نیز تاکید بر روی محدودیت‌های اسلامی و نابرابری بود

 

《ماجرای آقازاده‌ها پدیده جدیدی است که به تازگی در ایران بروز کرده است خبر می‌رسد که شماری از خانواده‌های نزدیک به هرم قدرت زندگی مجللی را برای خود فراهم کرده اند و در این روزگاری که سطح رفاه پایین آمده آن‌ها بالاتر هم رفته‌اند》

(کار کار انگلیسی‌هاست/جک استراو/ص۳۷۶)

 

در ایران بهایی‌ها متخصصین خشم و تنفرزایی هستند و به خوبی از دوره قاجار با این روش توانستند به یکی از قوی‌ترین نیروهای نیابتی غرب تبدیل شوند

 

《رسم طایفه بابیه این است که هرکس را که گرفتار محاکمه و مرافعه درب خانه‌های ملاها باشد او را دیده و به طرف خود مایل می‌نمایند لامحاله از متخاصمین یکی محکوم شده است

 

او را دعوت به دین خود می‌نمایند. حالا خوب است ما ملتفت این نکته باشیم ملاحظه کنیم هرکس که ستمدیده ظلم دیوانیان باشد او را دیده و به مقصود خود او را جذب و جلب نماییم.》

(تاریخ بیداری ایرانیان/ناظم الاسلام کرمانی/ص۲۸۷)

 

در دوره پهلوی نیز معادله همچون در زمان قاجار و پهلوی بود و غرب توانست با همین خشم عمومی و انتحار مردم حکومت را وادار به عقب نشینی از برنامه‌های نظامی، اتمی و منطقه‌ای بکند در آن دوران فرح دیبا و خانواده‌اش نقش مهمی در خشمگین کردن مردم داشتند

 

《همان زمان به اتفاق همکارانم در نیویورک برای اطلاع از ماوقع به رادیو ایران روآوردیم و در برنامه اخبار بلافاصله پس از آغاز آن شنیدیم که علیحضرت شهبانو امروز سرکار علیه خانم فریده دیبا را به عنوان هماهنگ کننده نجات و کمک به زلزله‌زدگان طبس تعیین فرمودند. یکی از همکارانم با شنیدن این خبر شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت: باز همان حرف‌های همیشگی همان قصه قدیمی مثل اینکه این‌ها نمی‌خواهند بفهمند و حاضر نیستند رویه خود را عوض کنند حقیقت این بود که اخبار رادیو همیشه شنوندگان را به خشم می‌آورد چون هیچگاه نمی‌شد در ابتدای آن خبری از کارهای خانواده سلطنت جا نداشته باشد و افراط در این امر مسئله تا بدان حد بود که حتی اگر ده‌ها خبر مهم و حیاتی از دستگاه‌های تلکس فوران می‌کرد باز هم برنامه با خبرهای

 

مربوط به سلطنت آغاز می‌شد》

(سقوط شاه/فریدون هویدا/ص۵۳و۵۴)

 

این اقدامات غرب نتایج کاملا دقیقی داشته و قابل بررسی است و بسیاری از نیروهای موساد نه برای علاقه به اسرائیل یا پول و باور به آرمان یکسان بلکه از سر تنفر و خشم متحد صهیونیسم شدند و جز انتقام جویی هدف دیگری ندارند

 

《در بررسی سوابق جاسوس‌های مرتبط با ۲۸ کشور مورد بحث، مشاهده می‌شود که برخی افراد فرومایه به‌صورت داوطلبانه برای همکاری اطلاعاتی با موساد و خیانت علیه کشورهای خویش اقدام کرده‌اند. تأسف‌بارتر آنکه دیده می‌شود سرویس جهنّمی موساد برای راستی‌آزمایی انگیزه‌ی همکاری مدعیان، آن‌ها را وادار به انجام انواع عملیات خائنانه علیه منافع کشورهای متبوع و امنیت هموطنان خود کرده است》

 

《جاسوسان در عین حال که ممکن است طرفدار سرویس اطلاعاتی و یا سیاست خاص آن کشور نباشند یا دشمن سرویس مورد نظر به مخالفت برمی‌خیزند و بنابراین به همکاری و سازگاری با آن تمایل دارند. این حالت به ویژه در مورد گروه‌های تروریستی صادق است که رقیبان سرسخت و گاه مهلکی هستند. گرچه نوعا اینان تمایلی به استخدام شدن توسط جاسوسان غربی ندارند ممکن است اطلاعاتی تهیه کنند یا برعکس در ازای پول یا اطلاعات با رقیبان خود سازش نمایند》

 

(حیله‌های کثیف/روی گودسن/ص۲۵۵)

 

چیزی تحت نام تجزیه طلبی در غرب آسیا نداریم آنچه وجود دارد ناتو طلبی بوده و کمان نیز هست زیرا برخی اقوام معتقدند در جریان پس از جنگ جهانی اول کشوری به آن‌ها تعلق نگرفته است و زیر سلطه فرهنگی و نظامی ملل دیگر هستند اما در اصل آن‌ها برای نجات از این سلطه ساختگی خواهان رفتن زیر سلطه نظم جهانی بوده فرض کنید کشورهای منطقه این شهرها را از نیروهای خود خالی کنند آیا آن‌ها توان ایجاد دولت و نیروی نظامی خواهند داشت؟ پس از سقوط صدام و عمرالبشیر و جنگ داخلی سوریه پاسخ مشخص شد. ناتو وارد آن مناطق شده و پایگاه نظامی خواهد ساخت

 

《مسرور بارزانی» نخست‌وزیر منطقه کردستان عراق به شبکه ان.بی.سی آمریکا گفت که ماهیت تهدیدات در منطقه تغییر کرده است و اربیل به ادامه حضور نظامیان آمریکایی نیاز دارد.

او در شرایطی که پارلمان و دولت عراق و بسیاری گروهها خواستار خروج نظامیان آمریکایی هستند، افزود: «ما به کمک بیشتر آمریکا نیاز داریم، این به معنای نیاز به نظامیان بیشتر نیست، بلکه به کمک‌ها و امکانات بیشتر نیاز داریم تا سطح توانایی نظامی پیشمرگه را افزایش دهیم تا بتوانیم نه تنها از مردم خود بلکه از تمامی کسانی که ساکن اقلیم کردستان هستند، دفاع کنیم».》

 

 

گروه‌های تنفر خصوصا قومی در مرز بیشترین کمک را به نابودی اقتدار حکومت‌های مستقل ضد امریکا خواهند کرد و به همین دلیل بسیار هم محبوب غرب بوده و کمک زیادی دریافت می‌کنند.

 

《نفرات وفادار به خودت را در یک اردوگاه امن در بخشی از کشورت که دست حاکم به آن نرسد یا در یک نقطه مرزی در کشور همسایه‌ای که با حاکم کشورت دشمنی دارد، دور هم جمع کنی به آن‌ها آموزش نظامی بدهی، مغزهایشان را حسابی شستشو بدهی و سرانجام به روش جنگ‌های چریکی یا بزن و دورویی طرف مقابل را زیر فشار بگذاری. فایده این عملیات این است که باعث تحریک مردم کشورت علیه حکومت می‌شود و اگر اندکی خوش شانس باشی می‌توانی از همین طریق یک انقلاب شکوهمند را بیندازی که در نهایت باعث سقوط حکومت و روی کار آمدن تو شود.》

(خودآموز دیکتاتورها/ص۳۱)

 

ملت‌های ناراضی معمولا درکی از معادلات قدرت و خصوصا دیپلماسی ندارند و همین باعث می‌شود تا امریکا خطا و اشتباه آن‌ها را مطالبه و اعتراضات آن‌ها را جهت کسب آزادی تعبیر کند و اینگونه مجددا در امور کشورها دخالت کرده و مردم ناراضی را تبدیل به اهرم فشار علیه حکومت‌ها کند در حالی که مردمی که توسط خود امریکا با رسانه‌ها تهییج شده و با تحریم و اقدامات مخرب در کشورشان ناراضی شده‌اند

 

می‌توانند اقدام سیاسی عاقلانه‌ای داشته باشند؟ فلسفه غرب توضیح خوبی دارد

 

《برای بدست دادن منظر صحیحی از این بخش اشتباه گرفته شده آزادی بگذارید بپرسم آیا کسی کودن خواهد بود به این سبب که کمتر از انسانی حکیم با ملاحظات حکیمانه متعین می‌شود؟ آیا آزاد بودن برای کارهای ابلهانه و اینکه کسی سرافکندگی و فلاکت را به سوی خود بکشاند شایسته نام اختیار است؟ اگر خلاص شدن از راهبری خرد و فاقد بودن آن قید وارسی که ما را از انتخاب کردن یا انجام دادن امر بدتر حفظ می‌کند آزادی باشد دیوانگان و ابله‌ها یگانه انسان‌های صاحب اختیار هستند》

(جستاری در خصوص فاهمه بشری/جان لاک/ص۲۳۸)

 

اوج فعالیت در این باره یعنی تولید تنفر و خشم در جامعه ایران در زمان فشار حداکثری ترامپ بود. در ایران جامعه معترض معمولا در مدیای لندنی سعی داشت اعتراض و باورش را بگوید اما از آن دوره ناگهان معادله کامل تغییر کرد اقشار زیادی از مردم صدایی در این رسانه‌ها نداشتند و کسانی هم که به ظاهر هوادار حکومت بودند صرفا باعث خشم و تنفر مردم می‌شدند و علت تمام این اقدامات پروژه جنگ ترکیبی بود تا اخلاقیات در جامعه ایران نابود شود و مردم هم از مفاهیم اسلامی و ایرانی متنفر شده و این‌ها را دلیل وضع بد خود بدانند و ایرانی به مرحله‌ای برسد که تصور کند تمامیت ارضی و اخلاقیات مانع براندازی و انتقام جویی اوست و

 

اینکه قدرت منطقه‌ای ایران منجر به تحریم و وضع بد اقتصادی شده و خطر تجزیه منجر به حفظ وضع موجود گردیده است

 

《حسین طائب: می گوید ما باید این عشق به ارزشها را تبدیل به نفرت کنیم، و نفرت نسبت به ارزشهای آمریکایی را تبدیل به عشق کنیم. می گوید هر گروهی در جنگ توانست این جابجایی را بیشتر انجام دهد او برنده است. هویت سوزی این است که گام اول شبهه افکنی کنیم. ببینید می گوید بیا سؤال مطرح کن، تکثر سؤال بده، مدام این سؤآلها را تکرار کن، جواب دروغ بده، جواب ناقص بده، فرصت نده طرف مقابل جواب بدهد، یا اگر هم جواب داد جوابش برود در معاق.》

(زمینه‌ها، ویژگی‌ها و اهداف اغتشاش ۱۴۰۱ و تفاوت آن با آشوب‌ها و فتنه‌های گذشته/مشرق/۲۸ آذر ۱۴۰۱)

 

جنگ ترکیبی و محتوای آن اصلا چیز جدیدی نبود و در فلسفه غرب از قرون گذشته به آن پرداخته بودند و بسیار هم مورد استفاده قرار گرفته بود اما شکلی که در قرن حاضر اجرا شد با گذشته متفاوت بود.

 

《اگر اختلال بسیار شدیدی تمام ذهن‌مان را تصرف کند چنانچه گاهی رخ می‌دهد مثل وقتی که درد شکنجه یا یک ناآرامی حاد مثل عشق یا خشم یا هر انفعال شدید دیگری ما را فرا می‌گیرد به ما امکان آزادی اندیشه را نمی‌دهد و به قدر کافی ارباب ذهن خودمان نیستیم تا تمام و کمال بررسی‌اش

 

کنیم و منصفانه وارسی‌اش کنیم》

(جستاری در خصوص فاهمه بشری/جان لاک/ص۲۴۰)

 

این فقط برای ایران نیست و تمام کشورهایی که با امریکا تضاد منافع دارند به همین شکل با این روش مردم متنفر از حکومت به نیروی نیابتی امریکا تبدیل می‌شوند و بحران‌ها را به دلیل سیاست‌های غلط حکومت خود می‌دانند. دکتر اسد جزو قربانیان بزرگ این توطئه جهانی بود زیرا چه با رسانه چه با نفوذی‌ها غرب توانست موجی از تنفر را در جامعه سوریه طی مدت کوتاهی ایجاد کند.

 

《گفت پدرم باید خودش را سرزنش کند. می‌گفت نباید پا توی کفش بزرگان می‌کرده است. می‌گفت هیچکس حتی نباید از یک مدیر حکومتی که اموال کشورش را می‌دزدد هم انتقاد کند. می‌گفت در هر حال چنین کسانی نیاز دارند برای خودشان کاخ بسازند تا کشور متمدن‌تر جلوه کند یا اینکه اینقدر پول بردارند و پیش بروند که دست آخر کارشان در تجارت سکه شود و تبدیل شوند به یکی از تجار سطح بالای کشور یکی از تولیدکنندگان ثروتمند. می‌گفت به همین دلیل باید اجازه داد مقامات هر اقدامی دلشان می‌خواهد بکنند. اصرار داشت ما نباید سعی کنیم از مقامات حکومتی درباره این موضوع کمک بخواهیم چون پدرم حقی نداشته درباره این مسائل انتقادی بکند》

(زندگی زیر پرچم داعش/ص۵۳)

 

جالب است مردم بیچاره سوریه تا قبل از خلع سلاح‌های

 

شیمیایی دکتر اسد آن‌ها آزادی خواهان دموکراتیک بودند اما بعد از خلع سلاح که امریکا نیاز داشت تا توجیه اشغال شرق سوریه را بدست بیاورد آن‌ها تبدیل به مشتی سلفی جنایتکار شدند!

امریکا باعث اصلی نارضایتی مردم کشورهای مستقل است اما مردم تصور می‌کنند که حکومت ناکارآمد داشته و همین باعث بروز چنین فجایعی گشته است

 

《یک هیئت خارجی ارزیابی کرده بود زیرساخت‌های برق رسانی ونزوئلا قابل تعمیر نیست رژیم سعی کرد تقصیرها را به گردن امریکا بیندازد اما مردم خودشان بهتر می‌دانستند که مانند اضمحلال صنعت نفت ونزوئلا شبکه برق ملی نیز در طول دو دهه حکمرانی مادورو نابود شده است》

(اتاق اتفاق/جان بولتن/ص۳۶۰)

 

اثر تنفر در سیاست به حدی زیاد است که کلان معادلات در ابعاد هزاره‌ها را تغییر داده است و حتی سرنوشت بشر را نیز وارد دوران جدیدی کرده است. مثال بارز آن مارتین لوتر است که تنفرش از کاتولیک‌ها باعث شد تا پس از سده‌ها دیگر اروپا صرفا از ترک‌ها و مسلمانان نهراسد

 

《مارتین لوتر هم مانند تمام آلمانی‌های هم‌عصرش از پیشروی ترکان عثمانی نگران بود ولو که از این بابت نگرانی افراطی و حاد از خود نشان نمی‌داد زیرا منطقه ساکسن در معرض تهاجم مستقیم عثمانی قرار نداشت و هجوم ترکان به وین که

 

کاتولیک دوآتشه بود نیز چندان او را ناراحت نمی‌کرد. لوتر دشمنانش را عموما در یک ردیف قرار می‌داد و همه را کم و بیش به یک چوب می‌راند: یهود، ترک، پیروان پاپ، تسوینگلی‌ها و غیره. او در سخنرانی‌های ضیافتی مشهورش اغلب از ترکان نام می‌برد…به عقیده لوتر، ترکان(مسلمانان) و کاتولیک‌ها از لحاظ اعتقادات دینی با هم شباهت دارند و مثلا هر دو آئین بر این باور اند که خداوند فقط جانب مومنان و نه گنهکاران را می‌گیرد…از دیدگاه لوتر نکته اساسی این است که مسلمانان نیز مانند پاپ هرگز از طریقت مسیح به درگاه پروردگاری نائل نخواهندشد چون مسلمانان به ماهیت خدایی مسیح اعتقاد ندارند و پاپ نیز چون به تعالیم مسیح خیانت ورزیده است》

(تاریخ روابط اسلام و اروپا/فرانکو کاردینی/ص۳۹۳و۳۹۴)

 

غرب برای طبقه حاکم هم برنامه دارد و سعی در این داشته تا بگوید آن‌ها در منطقه خود منزوی و منفور بوده و بیش از توانشان مطالبه دارند تا هم تصور کنند در حصار دشمنان محاصره شده اند و اولویت مقابله با آن‌هاست و راه آن همراهی با غرب است و دوم اینکه بهترین طبقه برای جذب حمایت طلقه متوسط است

 

《شاید بتوان ریشه‌های تداومِ رویارویی کشور با قدرت‌های جهانی توسط چندین نسل از اِلیت ها وسیاست مداران را به این شرح خلاصه کرد:

تعریفِ اهدافی که فراتر از توانمندی‌­ها بوده‌­اند. (ملت­‌ها و

 

حکومت‌­های خاورمیانه‌­ای، هژمونی ایران را نه قبل از انقلاب پذیرا بودند و نه بعد از انقلاب. لازم باشد با قدرت های بزرگ همسو می شوند تا از هژمونی ایران جلوگیری کنند)》

(فراتر از برجام/محمود سریع‌القلم)

 

 

 

دیپلماسی برای مقاومت:

 

ذهنیت اصلی در قبال روابط با غرب این است که بدون تعامل سازنده با غرب و پذیرش خواسته‌های آن نمی‌توان به توسعه و تکنولوژی دست یافت زیرا این دو در انحصار غرب بوده و در صورت نداشتن این امور از معادلات قدرت و توسعه حذف خواهیم شد

 

《روسیه که امنیت را بر ثروت یابی ترجیح داد، در نهایت تمام ارتباطات فناوری خود را با اروپا و آمریکا از دست داد و مشارکت‌های فناوری آن تعطیل شد و هم اکنون آیندۀ اقتصادی روسیه در بیجینگ رقم می‌خورد. اگر روسیه از ۱۹۹۱ که شوروی از هم پاشید وارد شبکۀ فناوری جهانی شده بود و وابستگی متقابل با اروپا و آمریکای شمالی در زنجیرۀ تولید ایجاد کرده بود، شاید ۱۰ کشور به عضویت جدید ناتو در مرکز و شرق اروپا در نیامده بودند و موضوع به اوکراین و پی آمدهای آن نمی‌رسید. اشتباه استراتژیک روسیه که به واسطه ناتوانی‌های تئوریک رهبران آن حاصل شد این است که امنیت

 

را می‌خواهد از طریق تسلیحات به دست آورد و نه تولید ثروت و ورود در اقتصاد جهانی. روسیه که هر نوع فلز و معدن قابل تصور در کره زمین را در خاک خود داراست، توانمندی‌های قابل توجهی در علوم مهندسی، کامپیوتر و فناوری دارد ولی به واسطۀ عدم درک صحیح از روندهای جهانی، این پتانسیل عظیم را به قدرت تبدیل نکرده است. حدود ۵۰۰۰ نفر از بهترین‌های مهندسی و علوم پس از جنگ اوکراین از روسیه به آمریکا و کانادا مهاجرت کرده‌اند در حالی که روسیه می‌توانست با سرمایه‌گذاری و ادراک عمیق از روندهای جهانی زودتر از چین قدرتمند شود.》

(گزارش داووس ۲۰۲۴/محمود سریع القلم)

 

اما آیا واقعا درک این سخت است که غرب چیزی به کسی نخواهد داد و اگر هم بدهد آن مردم بیچاره غرب آسیا نیستند؟ آیا تجربه تاریخی به ما این را نخواهد گفت؟ در قرون گذشته به سادگی این را مردم همان دوران فهمیده‌اند

 

《از همسایگان که رقبای مملکت هستند و اهل وطن ما را مزدور خود قرار داده اند اسباب را این طور فراهم کرده اند که دائما با مزخرفات صنایع خود وطن ما را خراب و ما را محتاج نان و آب نمایند توقع رعایت و حمایت کردن خبط فاحش است امید آنکه از خارجه کارخانه می‌آریم و چنین و جنان می‌کنیم از جمله امیدهای باطل است. دول خارجه محال است بگذارند کارخانجات عمده که مانع پیشرفت تجاری ایشان است در خاک وطن تاسیس شود. بلی اسباب کارخانه و ماشین و

 

سایر ادوات آن را که مال التجاره است به ما می‌فروشند ولی علم آن را ابدا به ما نخواهند فروخت.》

(مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه/جلد۴/ص۸۰)

 

از طرف دیگر غرب که راهبردش این است بدون حذف کامل برنامه اتمی ایران و بقیه برنامه‌های نظامی حاضر به مذاکره با ایران نیست! و این راهبرد شامل حال همه کشورهایی می‌شود که به آن‌ها امریکا می‌گوید محور شرارت

 

《در آن زمان صداهایی در دنیای سیاست خارجی به ویژه از طرف چینی‌ها و روس‌ها به ما اصرار می‌کردند که یک مدل مرحله‌ای گام به گام خلع سلاح هسته‌ای را بپذیریم که طبق آن در قبال هر گام کره شمالی گشایش اقتصادی مناسبی ارائه دهیم اما ما بلافاصله و به طور علنی و خصوصی این پیام قاطع را ارسال کردیم که تا وقتی کیم جونگ اون خلع سلاح هسته‌ای کامل و قابل تایید را به انجام نرساند هیچ تحریمی لغو نخواهد شد》

(هرگز یک قدم هم پا پس نکش/مایک پومپئو/ص۲۷۷)

 

سوال اما این خواهد بود در این شرایط که غرب چیزی به ما نخواهد داد و اگر چیزی داریم هم از ما خواهد گرفت چطور می‌توان در جهان به شدت در حال تغییر فعلی از حیث تکنولوژی نیازهای ایران را تامین کرد؟ همه چیز را که نمی‌توان در کشور تولید کرد. پاسخ این است که تنها در شرایطی

 

می‌توان معادله را برهم زد که تمدن رقیب را متلاشی و نابود کنیم تا تکنولوژی را از آنجا با زور به سرزمین خود بیاوریم! دقیقا مشابه کاری که چنگیز خان کرد! البته تغییرات تمدن غرب جدید از بنیان بر اساس اقدامات چنگیزخان بود که تکنولوژی روز را از چین و جهان اسلام گرفت.

 

《ایده‌های امپراتوری مغول فرصت‌هایی تازه را در ذهن انسان اروپایی بیدار کرد. دانش جدید برگرفته از سفرنامه‌های مارکوپولو تا گفتگوهای مفصل الغ بیگ درباره ستاره شناسی ثابت کرد که بسیاری از دانش کلاسیک اروپاییان یکسره اشتباه بوده است و در عین حال راه‌هایی تازه به کشفیات عقلایی و فکری گشود. از آن‌جا که امپراتوری مغول بیشتر بر پایه اندیشه‌ها و روش‌های جدید سازماندهی زندگی اجتماعی می‌چرخید تا فناوری صرف این ایده‌ها موجب برانگیختن افکار و گرایش‌‌ها به سوی تجربیات تازه در اروپا شد اصول رایج در امپراتوری مغول مانند پول کاغذی، تقدم دولت بر کلیسا، آزادی مذهب، مصونیت دیپلماتیک و حقوق بین‌الملل ایده‌هایی بودند که در اروپا اهمیت تازه پیدا کردند》

(چنگیزخان و ساختن دنیای مدرن/جک ودرفورد/۳۶۹)

 

مدل اقدام مغول‌ها این بود که با فتح هر شهر و هر جایی تکنولوژی آنجا را غارت می‌کردند چه منابع چه علوم و چه نیروهای صاحب آن

 

《آنچ ارباب حرفت و صناعت خوارزم بودند زیادت از

 

صدهزار را جدا کردند و آنچ کودکان و زنان بود برده کرد و به اسیری برد》

(تاریخ جهانگشای جوینی/ص۲۰۵)

 

《دختر چنگیزخان که خاتون تغاجار بود با خیل خویش در شهر نیشابور آمد و هرکس که باقی مانده بود تمامت را بکشتند مگر چهارصد نفر را که به اسم پیشوری بیرون آوردند و به ترکستان بردند》

(تاریخ جهانگشای جوینی/ص۲۴۲)

 

 

روسیه و رسیدن به کیف:

 

غرب برای کنترل روسیه و کاهش قدرت آن سعی می‌کند تا مانع دستیابی دوباره روسیه به اوکراین شود البته باید این را گفت که غرب هم برای بی‌ثباتی و کاهش قدرت روسیه نیاز داشت تا از طریق اوکراین بحران را به روسیه صادر کند

 

《روسیه بدون اوکراین باز هم تلاش خواهد کرد تابرای رسیدن به جایگاه امپراتوری تلاش کند اما بیشتر یک امپراتوری آسیایی خواهد شد و در تضادها و برخوردهای آسیای مرکزی درگیر خواهد گردید که در نهایت این کشورها هم نسبت به از دست دادن استقلال تازه به دست آمده خود حساس خواهند بود و مورد حمایت کشورهای اسلامی در جنوب قرار خواهند گرفت. چین نیز احتمالا مخالف بازگشت

 

نفوذ روسیه در آسیای مرکزی است. چون به صورتی فزاینده منافعی در کشورهای تازه استقلال یافته دارد. با این همه اگر مسکو مجددا کنترل اوکرائین و ۵۲ میلیون نفوس و منابع آن کشور به همراه دسترسی به دریای سیاه را به دست بیاورد به صورتی خودکار توان امپراتوری شدن مجدد در سطوح اروپا و آسیا را به دست خواهد آورد》

(پس از سقوط/زیبیگنیو برژینسکی/طاقچه)

 

البته باید توجه داشت که برای این هدف یعنی مهار روسیه به واسطه اوکراین،غرب ابتدا با کمک اتحادیه اروپا و مسائل اقتصادی جلو آمد و در ادامه مسئله عضویت اوکراین به ناتو مطرح شد و به نوعی می‌توان گفت پوتین از همان ابتدا برآورد دقیق و درستی از اهداف اتحادیه اروپا داشت

 

《روابط روسیه با اتحادیه اروپا به تدریج رو به وخامت گذاشته بود. تا قبل از این که قضیه امضای توافقنامه همکاری بین اوکراین و اتحادیه اروپا مطرح شود پوتین شروع کرده بود به طرح این ادعا که اتحادیه اروپا برای ناتو در حکم یک سازمان پوششی است. پوتین به مرکل گفت موقعی که من به اعضای اتحادیه اروپا نگاه می‌کنم و سپس به اعضای پیمان ناتو نگاه می‌کنم متوجه می‌شوم که این دو اساسا یکی هستند پس وقتی خبر پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا را می‌شنوم می‌دانم که مرحله بعدی پیوستن به ناتو خواهد بود…باروسو رئیس کمیسیون اروپا به اوکراینی‌ها پیام داد شما نمی‌توانید هم با اتحادیه اروپا توافقنامه همکاری امضا کنید و هم عضو

 

اتحادیه اقتصادی اوراسیایی روسیه باشید》

(پوتین، زندگی و زمانه/فیلیپ شورت/ص۷۴۷و۷۴۸)

 

ناتو دیگر مثل گذشته نبوده و تا پیش از جنگ اوکراین امریکا توانش صرف فشار به اروپا برای افزایش سهمشان بود و امریکا با جنگ اوکراین توانست این بحران را به اتمام برساند البته امریکا دیگر توان حفظ ناتو به شکل قبل را ندارد و نمی‌تواند بار جنگ‌هایش را با دیگران تقسیم کند.

 

《تقسیم مساوی بار مسئولیت با متحدانمان به خصوص ناتو یکی از خواسته‌های همیشگی ترامپ بود که البته خواست به حقی بود در جنگ خلیج فارس جرج بوش هزینه‌های جنگ ما را از طریق مشارکت‌های کشورهای منطقه مانند کویت، عربستان و ژاپن تامین کرده بود》

(اتاق اتفاق/ص۲۸۴)

 

می‌بایست بتوانیم دولت‌های اروپایی حامی کیف را بی‌ثبات کنیم تا مانع حمایت از آن شوند تنها با سرنگونی یک دولت در ناتو با انقلاب یا کودتا می‌توان آن را نابود کرد و این باید زودتر از نابودی دولت وابسته به واشینگتن کیف اتفاق بیفتد. باید مقاومت در منطقه توجه کند هم روسیه هم مقاومت در حال جنگ با یک دشمن واحد هستند و آن پایگاه‌های نظامی غرب و ناتو هست.

 

کره شمالی بدون انزوا:

 

ایران همواره در روابط با کره شمالی بسیار با احتیاط رفتار کرده و این یک نقطه ضعف بزرگ دیپلماسی ایران بوده و الان که جهان در حال تغییر نظم است ایران لازم دارد تا قاطعیت بیشتری در حمایت از کره نشان دهد اما به جهت نگرانی از واکنش کره جنوبی و ژاپن و روابط اقتصادی و تکنولوژی با این دو همواره دیپلماسی ایران بسیار غیر جانبدارانه بوده است

 

《کره جنوبی محور جغرافیایی سیاسی شرق دور است. روابط نزدیکش با ایالات متحده به امریکا اجازه می‌دهد تا از ژاپن محافظت کند و بدیت ترتیب از استقلال ژاپن و تبدیلش به یک قدرت نظامی بدون نیاز به حضور مستقیم در ژاپن جلوگیری کند. هر نوع تغییر قابل توجه در جایگاه کره جنوبی چه از طریق اتحاد با کره شمالی و یا از طریق قرار گرفتنش در مدار نفوذ چیم منجر به تغییر شدید نقش امریکا در شرق دور شده و به همین علت تاثیر مستقیم بر ژاپن نیز خواهد گذاشت》

(پس از سقوط/زیبیگنیو برژینسکی/طاقچه)

 

امریکا رفتارش با برنامه اتمی کره شمالی دقیقا مطابق رویکرد آن با ایران است. خلع سلاح کامل و بدون بازگشت در ازای برداشتن تحریم‌ها و فشار حداکثری صرفا بر روی ایران نبوده است

 

《من روی نظرم تاکید کردم مبنی بر اینکه نه برداشتن تحریم‌ها و نه یک اعلام پایان جنگ کره نباید تا قبل از غیر هسته‌ای کردن کامل و قابل تایید و غیرقابل برگشت اتفاق بیفتند و این همیشه سیاست دولت امریکا بوده است. گفتم ادامه مذاکرات به مرور زمان قابل قبول است البته با یک کیفیت مشخص زمان همیشه به نفع بمب ساز است و کشتن وقت همواره بخش اصلی و کانونی استراتژی کره شمالی بوده است زمان ما نامحدود نبود و ظاهرا ترامپ این را قبول داشت》

(اتاق اتفاق/جان بولتن/ص۱۴۰)

 

 

کمک به طالبان:

 

بسیاری از ملت‌ها و جنبش‌های منطقه هستند که از حیث دیپلماسی در تنگنا بوده و ایران توان کمک به آن‌ها را دارد. باید بتوانیم شرایطی را محیا کنیم تا طالبان، انصارالله و دکتر اسد امکان سخنرانی در سازمان ملل را پیدا کنند و از همه مهم‌تر بتوانیم شرایطی ایجاد کنیم تا از حیث دیپلماتیک افغانستان به شرایط عادی در مرکز و غرب آسیا بازگردد

طالبان هیچگاه مخالف نظام پادشاهی نبوده پس دلیلی ندارد که پادشاهی‌های منطقه به آن همچون داعش و القاعده و اخوان المسلمین نگاه کنند. طالبان حتی خواهان بازگشت پادشاهی در دوران اشغال امریکا بود! اما متاسفانه برخی مقامات منطقه دچار نوعی تنفر از هر گروه اسلامی شده و

 

همه را تهدیدی برای پادشاهی و ثبات خود می‌دانند

 

《محمد بن زاید از مخالفان سرسخت اسلام‌گرایی بود. تحت رهبری او و برادر متوفی‌اش امارات متحده عربی همواره مراتب بیش‌تری از آزادی را برای مردم خود و میلیون‌ها مهاجر ساکن در داخل مرزهایش فراهم کرده است…امارات کشوری است که سال‌هاست از ایده‌ها، دانشگاه‌ها و تفکر غربی از جمله آزادی مذهب استقبال کرده است. محمد بن زاید مردی دانا و با مطالعه بود و با قدرت ایران مشکل داشت…او تصریح کرد که روی امریکا حساب می‌کند تا با به کارگیری قدرت خود شر ایران را مهار کند.》

(هرگز یک قدم هم پا پس نکش/مایک پمپئو/ص۴۴۳و۴۴۴)

 

در ایران نیز غرب با کمک جعل تاریخ ایران سعی در دوری دو ملت ایران و افغانستان داشته و شاه محمود هوتکی به هیچ وجه اشغالگر نبود و هوتکیان یک سلسله ایرانی و مسلمان بودند. اگر اقدام شاه محمود نبود هیچگاه مافیای قزلباش نابود نمی‌شد و فارسی زبانان توان حضور در قدرت را نداشتند

 

《محمود از افغان و قزلباش هر دو امرا تعیین هر منصبی را یک نفر قزلباش و یک افغان به شراکت تعیین کرده…روز ششم جار زدند که امرا همگی یراق پوشیده فردا هفتم ماه است در درب دولتخانه حاضر شوند که به هر یک منصب و خلعت داده شود…بعد از آنکه به حضور رفته یراق او را تمامی از او گرفته گردن زدند》

 

(زبده‌التواریخ/محمد حسن مستوفی/ص۱۳۳و۱۳۵)

 

برای درک اقدام شاه محمود هوتکی می‌بایست وضعیت فارسی زبانان را بدانیم که قزلباش‌ها چه برخوردی با آنان داشتند و چقدر سهم در قدرت داشتند

 

《تفنگچیان از نژاد اصیل ایرانی هستند که مسکن و ماوای آن‌ها در شهرها یا دهات است… نجیب‌زادگان یعنی قزلباش‌ها وارد این دسته نمی‌شوند و در حقیقت افراد آن را فقط رعیت‌ها تشکیل می‌دهند به رعیت لفظ تات نیز اطلاق می‌شود و در فارسی وقتی تات می‌گویند منظور این است که طرف از طبقه نجبا نیست》

(سفرنامه دلاواله/ص۲۷۵)

 

امریکا به شدت این هدف را دنبال می‌کرد تا مردم ایران از اپوزسیون افغانستان حمایت کنند و بین ج.ا و مردم بر سر طالبان شکاف ایجاد شود اما این پروژه شکست خورد زیرا امریکا درکی از ناسیونالیسم ایرانی نداشت. بیشتر حامیان اپوزسیون طالبان به این توجه نداشتند که طالبان دشمن ظاهر شاه نبود اما اپوزسیون طالبان جزو دشمنان اصلی بازگشت ظاهرشاه به قدرت چه بعد از پایان اشغالگری شوروی و چه پس از حمله امریکا بودند از طرف دیگر باعث اصلی فاجعه افغانستان هم کسانی بودند که اخوانی بوده و دشمن داوود خان بودند یعنی همان مجاهدان افغان که الان اپوزسیون طالب هستند به همین جهت غرب تصور نمی‌کرد این موارد منجر به حتی تنفر از اپوزسیون طالبان میان ایرانیان شود!

 

سبزها بسیار سعی داشتند دشمنی برخی از اعضا طالبان با زبان فارسی و جشن های باستانی را در کنار محدودیت‌های اسلامی ابزار تنفر از طالبان کنند اما اصلا فکر نمی‌کردند اولویت ناسیونالیسم ایرانی با رویکرد طالب به نظام پادشاهی باشد

ایران توان اینکه ابرپروژه دریایی خود را انجام دهد نیرو و بودجه کافی در مدت کوتاه نخواهد داشت اما می‌تواند نیروی دریایی برای کشورهایی که به دریا راه ندارند بسازد و تعلیم دهد آن هم با بودجه و نیروی آن‌ها ولی لازمه آن ایجاد یک توافق و روابط دیپلماتیک بین آن‌ها با طالبان است

 

اسلام و بحران روابط با شبهه قاره:

یک اقدام جدی که منجر به سقوط جهان اسلام و پیروزی مغول‌ها شد این بود که مغول‌ها روش مقابله با فیل‌های نظامی مسلمانان آسیای میانه را می‌دانستند و این محال است بدون مشاوره هندوهای همراه با چنگیزخان کسب شده و هند همواره جزو مهم‌ترین متحدان چنگیزخان بود

《شاه سواران را مجال نماند که اسبان را در میدان جولان آرند هرچند پیلان درانداختند مغولان رخ نتافتند بلک زخم تیر فرزین بند ایشان که در بند فیل بود بگشادند و صف پیاده را بر هم ریختند چون فیول قبول جراحت‌ها کرد و به حسب پیاده شطرنجی هیچ کفایت ننمود بازگشتند و بسیار خلق را در زیر سم کردند》

(تاریخ جهانگشای جوینی/ص۱۹۸و۱۹۹)

 

هندوهای مستعمره بریتانیا بیشترین سهم را در کشتار مسلمانان توسط ارتش بریتانیا داشتند و این شامل حال ایران نیز می‌شد

 

《هندوها در قالب ارتش بریتانیا آمدند و جنوب و جنوب غرب ایران را تصرف کردند و البته که هدف اصلی آن‌ها مراقبت از تجهیزات و زیرساخت‌های نفتی بود》

(کار کار انگلیسی‌هاست/ص۹۷)

 

در جریان فشار حداکثری نیز هند به عنوان کشوری بود که منافع آن از فشار به ایران ارجح‌تر بود و به همین دلیل هند توانست تا جای ممکن از فشار امریکا در امان باشد

 

《مسئولان وزارت خارجه دلایل زیادی برای تمدید بخشودگی‌های دیگر می‌آوردند از جمله این که می‌گفتند اما هندوستان خیلی مهم است یا ژاپن خیلی مهم است و از منافع کشورهای آن‌ها به جای منافع امریکا که در خطر بود دفاع می‌کردند یکی از بدترین موارد هند بود که مانند کشورهای دیگر نفت ایران را با قیمت پایین‌تر از قیمت بازار جهانی می‌خرید…هند می‌گفت با تحریم‌های امریکا ضرر می‌کند نه فقط چون پیدا کردن تامین کننده جدید برایش سخت بود چون منابع جدید نفتشان را با قیمت بازار به او عرضه می‌کردند این قابل درک نبود که چرا مسئولان امریکایی با

 

همدلی و همصدایی می‌کردند》

(اتاق اتفاق/جان بولتن/ص۴۸۶)

 

با این وجود تصور عمومی این است که هند و ایران توان برقراری روابط دوستانه خواهند داشت و در طول تاریخ روابط خوبی با هم داشتند

《سفیر ایران در هند: ایران و هند از دیرباز باهم دوست هستند. مردم هند هنوز عاشق خواندن اشعار زیبای فارسی هستند. دولت هند حتی زبان فارسی را در مدارس زبان رسمی کرده که نشان می‌دهد چقدر به زبان ما اهمیت می‌دهند.》

هند از یکسو می‌خواهد بگوید تنها دموکردسی غیر غربی بومی است و همین منجر به تقابلش با آسیاگراها شده است که حکومتشان تبدیل و تعریف به نظام استبدادی شده و هم در تقابل با چین و به نفع نیابتی‌های امریکا یعنی ژاپن، کره و استرالیا همواره اقدام کرده است و در غرب آسیا نیز به نحوی متحد شرقی اسرائیل بوده است. با این وضعیت هند کماکان دشمن آسیا، جهان اسلام و خصوصا خلیج فارس به حساب خواهد آمد و اوج این تقابل در زمان فشار حداکثری ترامپ بود. هند باید تکلیف خود با نه آسیا یا جهان اسلام بلکه لااقل غرب آسیا مشخص کند

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط