الوقت- در حالی که سیاستمداران صهیونیستی سرمست از توافقات عادی سازی روابط با برخی شیخ نشینهای عربی، خود را در آستانه تحقق رویای دیرینه پایان انزوای تاریخی اسرائیل میدیدند اما همانگونه که درب همواره به روی یک پاشنه نمیچرخد اکنون انتظارات صهیونیستها نیز محقق نشده و حتی روند وقایع به گونهای است که مصر که دههها قبل روابط خود را با تل آویو عادی سازی کرده بود اکنون بیش از هر وقت دیگری در 40 سال گذشته با صهیونیستها دچار تنش شده است.
در این رابطه، رسانههای صهیونیستی در روزهای اخیر گزارش دادهاند که روابط مصر و رژیم صهیونیستی پس از جنگ اخیر غزه متشنج شده است. به گزارش این رسانهها، اختلاف دو طرف در ارتباط با قالب و شروط پایان دادن به حملات اخیر تلآویو علیه نوار غزه آغاز شد، جایی که بدعهدیهای مکرر و عدم پاسخگویی تلاویو به درخواستهای مصر برای اجرای تعهدات خود در توافق آتش بس و توقف دستگیریها در کرانه باختری خشم قاهره را در پی داشته است. همچنین گفته میشود درحالی که مصر در آستانه اعلام آتش بود، صهیونیستها یکی از فرماندهان جهاد اسلامی در جنوب نوار غزه را ترور کردند آنهم در شرایطی که در بیانیه آتش بس تاکید شده بود مصر برای آزادی بسام السعدی و خلیل العواوده، از فرماندهان جهاد اسلامی تلاش خواهد کرد.
اگرچه رسانههای صهیونیستی اینگونه الغا میکنند که تنش میان تل آویو و قاهره متأثر از وقایع غزه در هفتههای اخیر میباشد اما واقعیت ماجرا نشانگر عمق شدید اختلافات و احتمال شروع دوران جدیدی در روابط دوطرف میباشد که بر مبنای پایان همکاریهای نزدیک گذشته خواهد بود.
توافق عادی سازی و تبدیل مصر به بازیگر حاشیهای
دولت مصر در چند دهه گذشته همواره به عنوان میانجی در درگیریهای فلسطینیها و رژیم صهیونیستی ایفای نقش کرده است؛ موضوعی که موجب شده بود تا مصر با امضا پیمان کمپ دیوید در سال 1979 برای چندین دهه ستونی در راهبرد خاورمیانهای آمریکا به حساب آید و اهرم قابل توجهی در واشنگتن و پایتختهای اروپایی در اختیار دولتمردان مصری قرار دهد. همکاریهای نظامی و مالی واشنگتن با قاهره هم براین اساس انجام میشد تا از نقش مصر در مناقشه بین فلسطینیها و اسرائیل استفاده کند.
اما توافق عادیسازی سال 2019 این باور را در میان رهبران قاهره تقویت می کند که مرکز قدرت در جهان عرب در سال های اخیر به خلیج فارس منتقل شده است و مصر دیگر جایگاه سابق خود در سیاستهای آمریکا در منطقه را از دست داده میبیند. توسعه سریع همکاری علمی، تبادل گردشگری و روابط اقتصادی و تجاری اسرائیل با امارات متحده عربی و احتمالاً عربستان سعودی در آینده نه چندان دور، نفوذ مصر را بیشتر تحت الشعاع قرار داده است، به ویژه با توجه به توانایی مالی و فناوری امارات متحده عربی برای تسریع چنین ابتکاراتی.
رفتارهای متعارض رژیم صهیونیستی در میانجی قرار دادن مصر در منازعات با غزه و در کنار آن عدم پایبندی به تعهدات که کاهش اعتبار ضمانتهای قاهره در این توافقات را در پیشگاه ملت فلسطین در پی داشته است، عملاً نتیجه و محصول کاهش درجه اهمیت مصر در سیاست خارجی رژیم میباشد.
در سودای احیای جایگاه منطقهای
هر چند نقش مصر در مسئله فلسطین تا حدی کاهش یافته است اما بسترهای لازم وجود دارد که این کشور میتواند روی آن موج سواری کرده و نقش خود را بازیابد.
واقعیت آن است که مصر در چهار دهه گذشته همواره در جایگاه میانجی بیشتر به نفع صهیونیستها عمل کرده است اما اکنون انفعال و موضع تندی که برخی شیوخ خلیج فارس در قبال مسئله فلسطین اتخاذ کردهاند، فرصت مناسبی برای بهرهبرداری سیاسی مصر فراهم کرده است.
امارات، بحرین و عربستان سعودی به خاطر اینکه مبادا در روند عادیسازی خللی ایجاد شود چشم خود را به روی جنایات صهیونیستها در نوارغزه و کرانهباختری بستهاند، لذا مصر میتواند با بهرهبرداری از واکنشهای خصمآلود جهان اسلام و اعراب نسبت به بیتفاوتیهای این کشورها به وضعیت بغرنج فلسطین، در باشگاه سازشکاران نقش متفاوتی ایفا کند و با حمایت از حقوق فلسطینیها جایگاه منطقهای خود را دوباره به دست آورند.
این تغییر رویکرد به السیسی امکان بازآفرینی تصویر گذشته مصر در دوران جمال عبدالناصر را در اذهان اعراب را میدهد یعنی دورانی که ناسیونالیسم عربی عمدتاً با حمایت از فلسطین و مقابله با اشغالگری صهیونیستها شناخته میشد و ناصر را به عنوان قهرمان جهان عرب تبدیل کرده بود.
مقامات سعودی و ابوظبی که زمانی خود را داعیهدار فلسطین میدانستند اکنون تمام قد در جبهه صهیونیستها قرار گرفتهاند و با پشت کردن به آرمان قدس، حتی این مکان مقدس را متعلق به صهیونیستها میدانند که باید به پایتختی این رژیم باشد. بنابراین دور شدن اعراب از آرمان فلسطین، برای مصریها شرایط مساعدی را فراهم میکند تا نشان دهند که در نبود این کشور، تنشها در سرزمینهای اشغالی تشدید خواهد شد و به نوعی نقش میانجیگری چهار دههای خود را به رخ صهیونیستها بکشند.
باتوجه به اینکه جنگهای اخیر مقاومت فلسطین و ارتش صهیونیستی و تشدید جنایات این رژیم در کرانه باختری در ماههای اخیر، توجهات جهان اسلام را به سمت مسئله فلسطین جلب کرده است، مصر از این فرصت هم برای رسیدن به اهدافش میتواند استفاده کند تا نقش منطقهای خود را تقویت کرده و جایگاهی را که پس از عادی سازی روابط اعراب با اسرائیل از دست داده است بار دیگر به دست آورد.
علاوه بر اعراب، دیگر بازیگران موثر در موضوع فلسطین هم سیاستهایی را در پیش گرفتهاند که ممکن است به نفع مصریها تمام شود. ترکیه که تاکنون در ظاهر خود را حامی ملت فلسطین اعلام میکرد و در یک دهه گذشته به دلیل قطع روابط با اسرائیل، جانب فلسطینیها را میگرفت در ماههای اخیر روابط خود را با تلآویو دوباره از سرگرفته و روز به روز این روابط در حال توسعه است، به همین منظور مقامات قاهره از تغییر رویکرد رقیب غیرعربی هم میتوانند در راستای احیای جایگاه منطقهای خود استفاده کنند.
علاوه بر جایگاه منطقهای، حمایت از فلسطین میتواند در عرصه داخلی نیز برای دولت السیسی مشروعیت ساز شود آنهم در شرایطی که وضعیت نه چندان مساعد اقتصادی سالهای اخیر بر حجم نارضایتی عمومی از اقدامات دولت افزوده است. در داخل این کشور هم طرفیتهایی وجود دارد که میتواند به نفع دولت تمام شود.
شاید به همین دلیل باشد که در سه سال اخیر قاهره دیگر در روابط با رژیم صهیونیستی فیتیله را تا حدودی پایین آورده و برای مثال، تا همین اواخر سیاستهایی مانند سلب تابعیت مصریهایی که در اسرائیل زندگی میکنند، ممنوعیت تماس با دانشگاهیان اسرائیلی، جلوگیری از عادی سازی بیشتر اقتصادی در زمینه هایی مانند گردشگری، کشاورزی و آب و … را به اجرا درآورده است.