نویسنده: شایان اویسی
آیا ایران و غرب آسیا در معادلات و نظم جدید جهانی مدنظر آمریکا جایگاهی دارند؟ پاسخ مشخص است. امریکا کماکان به دنبال خلع سلاح ایران چه نظامی و چه ایدئولوژیک است و هدفش ایجاد یک ساختار غیرمتمرکز سیاسی و همواره در بحران است تا امکان نقش آفرینی برای ایران در معادلات جهانی باقی نماند تا امریکا بتواند حضور و اثرگذاری خود در منطقه را حفظ کند و مانع از تبدیل غرب آسیا به یک ضلع اصلی قدرتهای جهانی شود.
《حسین طائب عنوان کرد: آمریکا در قبال ایران استراتژی تشدید مهار را در نظر گرفته است، یعنی ایران را طوری در داخل درگیر کنند که نتواند خود را توسعه و به عنوان یک بازیگر تاثیرگذار جهانی ادامه فعالیت دهد. آمریکاییها میگویند برای مهار ایران، اسرائیل باید علیه ایران عملیات نیمهسخت انجام دهد و خود آمریکا هم با اعمال فشارهای اقتصادی، ایران را پای میز مذاکره بکشاند.》
(طائب: پرونده فساد ۹۲ هزار میلیاردی فولاد مبارکه خلاف واقع بود/تسنیم/۱۷ آذر ۱۴۰۱)
پس سوال اصلی که به جا میماند این است که آیا ایران توان ضربه زدن به غرب در فرامنطقه را برای مقابله با طرح امریکا دارد؟ و آیا میتوانیم غرب را وادار به پذیرش موقعیت مدنظر خود برای غرب آسیا در معادلات قدرت جهانی و نظم جدید کنیم؟ نقاط ضعف غرب چه جاهایی در دنیا هستند؟ و ایران امکان اقدام علیه آن را دارد؟ اینها مهمترین سوالات پس از توافق میان ایران و پادشاهیهای عربی است.
این دستاورد بزرگ دیپلماتیک معادلات منطقه و فرامنطقه را دچار تغییرات اساسی در ابعاد سدهها کرده است و توانست فعلا مانع حذف غرب آسیا از نظم جدید جهانی شود و آن را در معادلات قدرت جهانی حفظ کند. تحلیل مقامات ارشد نظامی ایران نیز همین بوده است.
《سرلشکر صفوی با اشاره به دوران افول آمریکا و صهیونیستها گفت: دوران افول قدرت آمریکا و صهیونیست ها فرا رسیده است. نگاه به همسایگان و نگاه به شرق باعث افزایش وزن ژئوپلیتیکی ایران و گذار وضعیت مردم از شرایط فعلی خواهد شد. ایران باید از این وضعیت تنش آمریکا و اروپا در اوکراین و تنش تایوان به عنوان یک فرصت نگاه کند و بر اساس منافع مشترک با چین و روسیه و تهدیدات مشترک آمریکا علیه سه کشور با یک استراتژی مشخص حرکت کند.
وی ادامه داد: در مورد توافقنامه اخیر هم باید گفت که این توافقنامه یک زلزله در حوزه سیاسی و پایانی بر هژمونی آمریکا در منطقه بود و با این توافق دوران پسا آمریکا در منطقه خلیج فارس شروع شده است. چینی ها تصمیم دارند تا ۲۰۳۰ اقتصاد اول جهانی شوند و این توافقنامه بین ایران و عربستان با وساطت چین دومین ضربه بزرگ چین به آمریکا بود. چرا که عربستان بزرگترین منبع تامین کننده نفت چین است و از طرف دیگر توافق راهبردی چین با ایران برای سرمایه گذاری در توسعه زیرساخت های ما هم یک توافق بزرگ بود.
دستیار و مشاور عالی فرمانده کل قوا در پایان خاطرنشان کرد: چین با یک استراتژی مشخص حوزه ژئواکونومیک خود را از دریای چین به خلیج فارس گسترش داده است. به نظر می رسد در ادامه هم چین و روسیه کمک کنند تا عربستان هم عضو سازمان همکاری شانگهای شود. این پیوند می تواند در آینده به عنوان سدی در مقابل ناتو و قدرت نظامی غرب ایفای نقش کند.》
(سرلشکر صفوی: توافقنامه ایران و عربستان پایانی بر هژمونی آمریکا در منطقه است/فارس/۲۱ اسفند ۱۴۰۱)
اینها صرفا تحلیلهای مقامات ارشد نظامی ایران نیست بلکه مطالبی در مدیای غربی منتشر شده که تایید این ادعاهاست و منجر به بازنگری غرب و در راس آن امریکا در سیاستگذاریهای خود در معادلات جهانی و خصوصا منطقه غرب آسیا شده است و یعنی ایران توان ضربه زدن به امریکا در فرامنطقه را دارد!
هرچند دولت جو بایدن به این موضوع پی برده که ما به جهانی با چندین ابرقدرت بازگشتهایم، اما به نظر میرسد یادآوری دوران کوتاهی که آمریکا هیچ رقیبی برای خود نمیدید، حس نوستالژی برای آنها داشته باشد. آمریکا در چنین نظامی مجبور خواهد شد تا از وابستگی غریزی به قدرت سخت و اعمال زور و فشار فاصله گرفته و تلاش و تاکید بیشتری در چهارچوب «دیپلماسی واقعی» داشته باشد. در عصر تکقطبی آمریکا، مقامات این کشور عادت کرده بودند که
در مواجهه با مسائل و چالشها، در ابتدا خواستههای خود را مطرح کرده و اولتیماتوم بدهند و در ادامه با تحریم و تهدید به استفاده از قوه قهریه، فشار را افزایش داده و سپس در صورتی که ابزارهای به اصطلاح نرمتر جواب نداد، به حربه غافلگیری و تغییر رژیم روی بیاورند. اما نتایج ناامیدکنندهای که به دست آوردند، گویای همه چیز است.
اما در جهان چندقطبی، حتی قویترین قدرتها هم باید به آنچه دیگران میخواهند، توجه بیشتری کرده و برای متقاعد کردن آنها جهت همکاری در مذاکرات سودمند دوجانبه، تلاش بیشتری داشته باشند. دیپلماسیِ «همینی که هست» جای خود را به رویکردهای منعطفتر با درصدِ «بده و بستان» بالاتر خواهد داد.》
(فارین پالیسی: آمریکا بیش از حد از جهان چندقطبی ترسیده!/خبرگزاری مهر/۱۷ مهر ۱۴۰۱)
اما این به معنای پایان مسیر تغییرات نظم جهانی و شکست نهایی غرب در منطقه از ایران نیست و امریکا کماکان نظم جدید مدنظرش علیه منافع ایران و غرب آسیا بوده و حاضر به پذیرش قدرت ایران و کشورهای مجاور آن در آینده نیست.
امریکا سعی دارد اکنون از طریق نیروهای خود و بلندگوهایش اینگونه وانمود کند که توافق با پادشاهیهای عربی بدون برجام بینتیجه خواهد بود و میبایست ایران به سمت تنش زدایی با غرب حرکت کند تا بتواند از لحرانهایی که موجودیتش را به خطر انداخته دور شود. این تحلیل از اساس دروغ و تبلیغات غربی است زیرا اکنون جهان در حال تغییر
قطب بندی قدرت است، غرب خود یک خطر برای موجودیت غرب آسیا بوده و دیگر قدرت مطلق نیست و امریکای درگیر بحرانهای متعدد اقتصادی توانی برای بهبود وضع اقتصاد جایی و یا تخریب آن را همانند گذشته ندارد و صرفا به دنبال کنترل و تصاحب غرب آسیا است و هیچ اختیار و قدرتی هم برای این منطقه در معادلات جهانی مدنظرش لحاظ نکرده و در نظم مطلوبش برای آینده جهان منطقه ما سهمی در معادلات جهانی ندارد و اگر داشت امریکا به دنبال خلع سلاح نظامی و ایدئولوژیک و کاهش قدرت مرکزی حکومت ایران و درگیر کردن آن با کشورهای همسایه نبود.
《مجید تفرشی: سوالی که وجود دارد این است که آیا این توافق با سعودی می تواند برای ایران معجزه بکند؟ تصور من این است که این توافق مثل برجام احتمالی بعدی حتما آغازگر بسیار مهمی برای اوضاع ایران است اما این زمانی معنی پیدا می کند که این گشایش به یک توافق جامع و منصفانه بین المللی با ایران بیانجامدچینی ها بار ها گفته اند ایران تا زمانی چه با توافق برجام چه با FATF و دیگر کانال ها وارد چرخهی شفاف و آشکار اقتصاد جهانی باز نگردد؛ تنها کمپانی های چینی می توانند با ایران همکاری کنند که ضعیف و محدود اند و ایران را تنها برای یک فضای چپاول می خواهند. سرمایه گذاری های جدی چین که در دنیا کار می کند با این شرایط نمی تواند با ما کار بکند. با این اقتصاد زیر زمینی و قاچاق دوران تحریم، کمپانی های قدرتمند چینی منطقا نمی توانند با ما کار کنند. آن ها نمی توانند اقتصاد دویست و پنجاه برابری اقتصاد اروپا و اقتصاد سیصد برابری آمریکا را رها کنند و طرف ایران را بگیرند؛ هیچ آدم عاقلی چنین کاری را انجام نمی دهد. آنوقت آن کمپانی هایی به ایران می آیند که راه به جایی ندارند و تنها برای چپاول وارد ایران می شود.》
(توافق با سعودی مقدمهای برای توافقهای دیگر است/خبرآنلاین/۲۸ اسفند ۱۴۰۱)
《ابوالقاسم دلفی: اینکه عده ای فکر می کنند بهبود وضعیت با چین و عربستان منجر به بهتر شدن اقتصاد کشور می شود این یک سراب است.اینکه عده ای خوشحال اند که آمریکا و غرب را در مذاکرات با عربستان راه ندادیم صرفا در ظاهر زیباست.کاهش تحریم ها و تاثیر و نتیجه مذاکرات در برجام اتفاق می افتد. بنظر من اگر تصور این باشد که توافق با عربستان جایگزین برجام است، مقداری تصورات زودهنگامی است که آینده وضعیت آنرا مشخص تر می کند چون نه چینی ها توان این را دارند که ما را از وضعیت تحریم خارج کنند نه برقراری با سعودی ما را به وضعیت اقتصادی بهتر خواهند رساند.》
(توافق با عربستان نباید جایگزین برجام شود/انتخاب/۲۲ اسفند ۱۴۰۱)
اگر کشورهای منطقه به این مرحله قانع شوند به هیچ چیزی دست نخواهند یافت زیرا غرب طرحهای دیگری را دنبال خواهد کرد تا مانع نقشآفرینی غرب آسیا در معادلات جهانی شود و بتواند حذف آنها را در معادلات قدرت به سرانجام برساند. هرچند امریکا امکان لشکرکشی دوباره به منطقه را ندارد اما کماکان توان ایجاد یک بهار عربی دیگر با شعار زن زندگی آزادی و یا ایجاد ناامنی با تروریسم قومی به جای مذهبی با آندلس شدن ایران و ایجاد شرایط منطقه در دوران پس از عثمانی، جنگ داخلی و از همه مهمتر ایجاد جنگ بین کشورهای منطقه را دارد. پس باید در مرحله جدید که منطقه خلیج فارس به ثبات رسیده و اسرائیل در بحران است وارد مرحله آفندی در برابر غرب شویم.
《مصطفی خوش چشم: امریکا حاضر به واگذاری این امتیازات نیست و کشورهای غربی به همراه رژیم صهیونیستی همه توانمندیهای خود را به کار گرفته و میگیرند که این امتیازات را که عمدتاً در زمینه رفع تحریمها و بخشی از تضامین است، به ایران ندهند. پر واضح است که جمهوری اسلامی ایران غیر از پدافند، عوامل و مؤلفههای قدرت را داراست و شاید بتدریج به این فکر کند که از این مؤلفههای قدرت در حوزههای گوناگون استفاده آفندی و کنشگرانه ببرد و بتواند با فشار بیشتر روانی و سیاسی به طرف غربی این پیام را بفرستد که ادامه فشارها راه به جایی نخواهد برد و مسیر فقط، مسیر مذاکره و دیپلماسی است.》
(نقش ویژه آژانس در جنگ ترکیبی آمریکا علیه ایران/فارس/۱۷ بهمن ۱۴۰۱)
هدف از این متن مقابله با طرحهای امریکا و بررسی راههایی برای ضربه زدن به منافع غرب است تا بتوانیم غرب را در زمین خودش شکست داده و غرب آسیا را به یک ضلع قدرت جهانی و تمدنی تبدیل کنیم. در گام اول میبایست مانع از میان رفتن دستاوردهای کنونی از جمله توافق ایران و سعودی و رابطه با قدرتهای شرقی شویم و ثبات را در خلیج فارس حفظ و امریکا را از منطقه دور کنیم و باید با طرح سکولار شدن ایران مقابله شود[در این متن سکولار شدن یعنی کنار گذاشتن شریعت در دیپلماسی و صرف نظر از دو آرمان بازپسگیری قدس و در مرحله آفندی اخیر بازپسگیری خصوصا آندلس که با سکولار شدن حوزه قم امکان پذیر است و هدف بررسی راههای مقابله با سکولار شدن اجتماعی نیست!] زیرا با سکولار شدن ایران یا طرح آندلس شدنش، قدرت حوزه قم از میان خواهد رفت و نیروهای نیابتی ایران از کنترل خارج خواهند شد و وارد دوران پس از عثمانی میشویم که منطقه وارد نیم قرن جنگ قومی و نژادی گروههای سکولار و چپ شد زیرا اکنون بعد از پنج دهه جنگ مذهبی دیگر نیروهای آن توان و انگیزه ادامه آن جنگها را نداشته و منطقه به ثبات مذهبی رسیده است و همین البته با وجود مزایایی که دارد منطقه را به سمت آندلس شدن برده است.
《تهاجم فرهنگی، مثل خودِ کار فرهنگی، اقدامِ آرام و بی سر و صدایی است. یکی از راههای تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندیهای متعصّبانه به ایمان، که همان عواملی است که یک تمدّن را نگه میدارد، منصرف کنند. همان کاری را که در اندلس، در قرنهای گذشته کردند.》
(بیانات در دیدار جمعی از کارگزاران فرهنگی/۲۱ مرداد ۱۳۷۱)
کسانی که خود وقتی در قدرت بودند اعتراضات مردم را هیچ تلقی میکردند و تماما از سرکوب خشن و بیرحمانه حمایت کرده و مدافع آن بودند اکنون به حامی آندلس شدن ایران و حذفش از معادلات قدرت در جهان با استفاده از واژگان غربی پسند زیبایی چون شنیدن صدای مردم، خواست و مطالبه اکثریت و … تبدیل گشتهاند و با ادبیاتی سعی دارند غرب و امریکا را مترادف جهان و تسلیم شدن در معادلات جهانی را توافق با آن تعریف کنند.
《حسن فریدون: امام و مقام معظم رهبری همواره بر مردم به عنوان قدرت اصلی نظام تکیه داشتند. اگر بتوانیم مردم را جذب کنیم، موفق میشویم، اگر از مردم فاصله بگیریم شکست میخوریم. قدرت ما فقط در توان نظامی و تسلیحاتی نیست، قدرت ما مردم هستند. اگر پیشرفتهترین سلاحها و سپاه جان برکف و بسیج مخلص داشته باشیم ولی حمایت مردم را نداشته باشیم، شکست میخوریم. در جنگ تحمیلی وقتی پیروز شدیم که ارتش و بسیج و سپاه و نیروهای مردمی در صحنه بودند و وقتی مجبور به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شدیم که خطر کم شدن حمایت مردم وجود داشت.》
(روحانی در دیدار جمعی از روزنامهنگاران: چارهای نداریم جز اینکه نظام را حفظ و آن را درست کنیم/پایگاه خبری تحلیلی انصاف/۱۲ بهمن ۱۴۰۱)
در کنار مقابله با آندلس شدن ایران میبایست دیپلماسی مقاومتی را هم وارد مرحله آفندی کرد که لازمه آن همراهی علما جهت تاکید بروی آندلس همچون مسئله قدس است. فرماندهی کل قوای ایران بر روی موضوع اقتصاد مقاومتی همواره تاکید داشت اما در طی سال گذشته و خصوصا پاییز ۱۴۰۱ ایران شاهد ارائه دیپلماسی مقاومتی از سوی وزیر خارجه دولت بود که حول محور ترویج چند جانبهگرایی در منطقه، دور کردن کشورهای راهبردی از مدار امریکا و تقویت رابطه با همسایگان تعریف گردید و نتیجه آن تغییر معادلات قدرت در منطقه و فرامنطقه بود.
《کشورها سعی میکنند بنا بر تحلیل خودشان ارتباط با دیگران برقرار کنند. در گذشته تصوری بود و مقامات کشورهای منطقه فکر میکردند اگر بخواهند رضایت آمریکا را جلب کنند باید از راه اسراییل وارد شوند. اما این تفکر الان جواب نمیدهد و واقعی نیست. کشورها خودشان میتوانند تصمیمگیری کنند و از دادن امتیاز بدون توجه و بدون دلیل به رژیم صهیونیستی اقدام نکنند. ریاض با کمک ایران میتواند امنیت خودش را تامین کند. یک زمانی گفته میشد که اگر این کشورهای کوچک منطقه با اسراییل رابطه برقرار کنند امنیتشان برقرار میشود. اما این تفکر هم کهنه شده است. تلاویو میتواند و توانسته در امنیت این کشورها اخلال ایجاد کند اما این گونه نیست که بتواند امنیت آنها را تامین کند.》
(پایان تنش هفت ساله؛ توافق ایران و عربستان چه تأثیری بر امنیت منطقه دارد؟/خبرآنلاین/۲۰ اسفند ۱۴۰۱)
اهدافی که این مقاله دنبال میکند به این شرح است: در مرحله آفندی دیپلماسی مقاومتی ایران باید برای ساخت نظم جدید جهانی مدنظر خود که غرب آسیا یک ضلع اصلی آن است اقتصاد منطقه را به سمت مقابله با غرب رهبری کرد و در ادامه شبهه نظامیهای دریایی ایجاد کند چرا که تاکنون شبهه نظامیهای ایران در خشکی فعالیت داشتند و در عصر حاضر بیشترین نیاز ایران برای تبدیل شدن به قدرت اثرگذار جهانی در اختیار داشتن سواحل و دریاها با کمک نیروهای غیر رسمی و شبهه نظامی خواهد بود. سه کشور یمن، سومالی و لیبی بهترین نقاط برای این کار جهت ضربه زدن به غرب و خطوط دریایی و بنادرشان خواهد بود اما میبایست دولتهای آنها خصوصا یمن در منطقه و قدرتهای شرقی دارای اعتبار و رسمیت باشند. توافق با پادشاهی سعودی بدون جذب مراکش توان کافی برای مقابله با حذف غرب آسیا از معادلات جهانی توسط امریکا را ندارد زیرا بزرگترین ضعف اروپا همواره در برابر مسلمانان مسئله آندلس است و راه آندلس همواره از مراکش میگذرد و میبایست فرصتی ایجاد شود تا ارتشی از پناهجویان پشت مرزهای اسپانیا در مراکش مستقر شوند همانند وضعیت ترکیه و مکزیک اما نه برای اهرم فشار جهت مهاجرت به اروپا بلکه برای مهاجرت به شهرهای مراکش که تحت اشغال اسپانیا قرار دارد و از همه مهمتر میبایست ارتش مراکش را تقویت کرده و موشکهای دوربرد و پهپاد در آن مستقر کنیم و از حیث دیپلماتیک به اسپانیا فشار وارد کنیم تا دو شهر سبته و ملیلا به کنترل مراکش دربیاید و اگر بتوانیم این مناطق را همچون قدس به امری جهانی برای اعراب و مسلمین دربیاوریم شکست بزرگی غرب از ایران خواهد خورد و پیروزی بزرگی برای مراکش و اعراب حتی بزرگتر از مسئله آزادسازی قدس خواهد بود پس نباید تصور کرد رابطه با اسپانیا به نفع ایران است به همین جهت مراکش باید مقصد اصلی جذب در جبهه ایران باشد! مراکش بعید است با طدح ایران همراه نشود زیرا این کشور درگیر بحرانهای بزرگ خواهد شد و امکان اینکه امریکا آن را به یک لیبی دیگر تبدیل کند بسیار زیاد است پس انتخاب همراهی با ایران بهترین گزینه برای پادشاهی مراکش است. اقتصاد غرب در اوج بحران خود در قرن اخیر به سر میبرد و به زودی امکان آنکه به بهانههای حقوق بشری پولهای کشورهای منطقه را بلوکه کند و یا با ایجاد بحران و جنگ سرمایه آنها را به زور جذب کند وجود دارد و میبایست بتوانیم سرمایه منطقه در غرب را جهت ضربه به غرب و عقب راندن آن از منطقه استفاده کنیم و حتی وارد مرحله تحریم آنها شویم و در اقدام آخر نیز چون امکان ایجاد یک بهار عربی با شعارهای جدید همچون زن زندگی آزادی و خروج ناگهانی امریکا و رها کردن پادشاهیهای عربی به جهت ایجاد ناامنی در خلیج فارس برای ضربه زدن به اقتصاد شرق و ایجاد جنگ داخلی و یا درگیری بین کشورها وجود دارد میبایست ایران و قدرتهای شرقی فروش سلاح و تجهیزات نظامی به این کشورها را آغاز کنند و توافق را به سمت همکاریهای نظامی ببرند. سه بحران اصلی منطقه ما انتخابات ریاست جمهوری ترکیه، ثبات افغانستان و بحران جانشینی پادشاهی سعودی است. ایران میبایست که بتواند اردوغان، شاهزاده محمد و طالبان را در قدرت حفظ کند در
کنار آن دولت سازی و به رسمیت شناختن آن دولتها در یمن، سومالی و لیبی را دنبال کنیم اما همه اینکارها بدون جذب مراکش دستاوردی برای ایران و ضربه جدی به غرب در بر نخواهد داشت.
بحران امریکا؛ آغاز اتحاد شمال و جنوب خلیج فارس
امریکا همواره سعی داشت تا کشورهای جنوب خلیج فارس را از ایران بترساند که یک جمهوری شیعه فارسی قصد از میان بردن پادشاهیهای عربی سنی را دارد و ایران را به این نتیجه برساند که اعراب وهابی همواره خواهان ضعف، تجزیه و نابودی موجودیت تمدنی ایران هستند.
《گراهام در پاسخ به مجری که گفت عربستان سعودی مهمترین شریک آمریکا در مقابله با ایران است، گفت: «بگذارید اینطور بگویم، میخواهم خیلی صریح با شما صحبت کنم. اگر [کمکهای] ایالات متحده نبود، آنها[ایران] باید ظرف یک هفته در عربستان سعودی فارسی حرف میزدند. ارتش آنها عرضه جنگیدن ندارد. آنها ۹ درصد واردات نفت ما را تأمین میکنند. نیاز ما به آنها به مراتب کمتر از نیاز آنها به ماست.»
او افزود: «من این فرض را قبول ندارم، که ما برای محافظت از آمریکا در برابر ایران باید با یک رژیم قاتل و آدمکشی مثل بن سلمان رابطه داشته باشیم، برعکس، ما با ارتباط با او به توانایی خود برای اداره آن منطقه آسیب زدهایم.»》
(گراهام: اگر کمک آمریکا نبود، سعودیها باید فارسی حرف میزدند/فارس/۱۸ آذر ۱۳۹۷)
البته باید گفت در همان زمان یعنی فشار حداکثری ترامپ و خصوصا پس از آن در جریان جنگ ترکیبی بایدن بزرگترین هدف غرب این بود تا با کمک رسانههای خود به مقامات ایران و تمام جناحهای سیاسی و حتی تمام گروههای اپوزسیون بگویند سعودی بزرگترین دشمن ایران است و در هر توطئه علیه ایران نقش مهمی دارد. البته این پروژه بعد از شکست جنگ ترکیبی و نزدیکتر شدن اعراب به ایران شدت بیشتری هم گرفت!
《غرب به وضوح نمی خواهد ایران یک قدرت هسته ای شود ولی با قدرتمند و ثروتمند شدن ایران مشکلی ندارد. در مقابل، همسایگان ایران نه می خواهند ایران هسته ای شود و نه قدرتمند و نه ثروتمند. غرب حتی ممکن است با حملۀ نظامی از هسته ای شدن ایران جلوگیری کند، ولی همسایگان ایران با قدرت نرم مالی، رسانه ای، تعلیق و سناریوهای درجا زدن اقتصاد و توسعه کشور، مانع قدرتمند شدن آن خواهند شد. اگر از تاریخ بیاموزیم، ایران نمی تواند در خاورمیانه به یک قدرتِ مسلط و پایدار سیاسی و نظامی تبدیل شود اما در فرهنگ و اقتصاد، فرصت ها فراوان است. هیچ گاه اعراب و ترکیه ، ایران را به عنوان یک قدرتِ مسلط نخواهند پذیرفت》
(استراتژی غرب نسبت به ایران/محمود سریعالقلم/۲۸ بهمن ۱۴۰۱)
کاری نداریم نویسنده مطالب بالا کدام کتاب تاریخ را خوانده که میگوید ایران هیچگاه قدرت مسلط و پایدار سیاسی و نظامی در منطقه نبوده! زیرا سوال بهتر این است ایران چه دوره تاریخی قدرت اول و رهبر منطقه نبوده است. اما چنین تحلیلهایی بیش از آنکه نظر نویسنده باشد تبیین برخی مطالب در نشریات خارجی جهت دور کردن کشورهای غرب آسیا از هم به جهت کمک به بقا صهیونیسم و کنترل امریکا بر کشورهای آن است!
《فارین پالیسی: شواهد فراوانی وجود دارد که نشان میدهد دولت کنونی عربستان منطقی است و در واقع نمیخواهد جمهوری اسلامی سقوط کند. در عوض، ریاض به دنبال تضعیف تهران به اندازه کافی برای گرفتن امتیازات ژئوپلیتیکی کلیدی است. اینها ممکن است شامل سازش ایران در مورد برنامه هستهای خود، عدم مداخله در امور عربی، و قطع حمایت از متحدان منطقهای خود مانند حزب الله، حوثیها و حماس باشد. محمد بن سلمان میخواهد ایران به اندازهای ضعیف باشد که مجبور شود در مورد برنامه هستهای و نفوذ منطقهای خود امتیاز بدهد.》
(بن سلمان درمورد ایران چه در ذهن دارد؟/پایگاه خبری انتخاب/۱۲ بهمن ۱۴۰۱)
هدف امریکا این بود تا با جنگ و نفرت میان شمال و جنوب خلیج فارس مانع چندجانبهگرایی شود و بتواند کشورهای جنوب خلیج فارس را در کنترل خود داشته و بدون هیچ سودی برای آنها در مدار خود نگه دارد.
《وال استریت ژورنال: رویکرد آمریکا در قبال عربستان سعودی باید از «دست دادن» به یک «آغوش صمیمانه» تبدیل شود. حملات هواپیماهای بدون سرنشین و سایر تحریکات ایران و متحدانش علیه سعودی ها، اماراتیها و همسایگان آنها باید با واکنش نظامی آمریکا مواجه شود که هیچ شکی در عزم ما برای چیرگی بر آنها باقی نگذارد.
بهترین راه برای جلوگیری از جنگ، و به حداقل رساندن درگیری مستقیم آمریکا در صورت وقوع جنگ، این است که اطمینان حاصل کنیم که متحدان ما در خاورمیانه قدرت دفاع از خود را دارند. ما باید به وضوح برای متحدانمان روشن کنیم که در صورت وقوع جنگ، پیروزی آنها را تضمین خواهیم کرد. هیچ چیز دیگری غیر از این، ممکن نیست.》
(جنگ نزدیکتر از آن است که بسیاری در واشنگتن فکرش را می کنند/پایگاه خبری انتخاب/۱۷ اسفند ۱۴۰۱)
《ویلیام وشلر در نشنال اینترست نوشت: رهبران خلیج فارس نیز باید تصمیمات سیاسی اساسی بگیرند. بنابراین، دومین تصمیم مهم سیاستی که باید گرفته شود، آینه اولی است: رهبران خلیج فارس باید آشکارا به آیندهای متعهد شوند که در آن ایالات متحده شریک امنیتی اصلی آنها – و در برخی جنبه ها، تنها متحد آنها باشد. این امر مستلزم آن است که آنها تهدیدهای مکرر خود درباره گرایش به چین یا روسیه را
متوقف کنند تا خلأهای امنیتی پر شود. در برخی موارد، این تصمیم باید نسبتاً ساده باشد – به وضوح برای بحرین، میزبان دیرینه مقر ناوگان پنجم ایالات متحده. برای دیگران – به ویژه برای عربستان سعودی تحت رهبری نسبتاً جدید آن – این یک سوال مطرح است که آیا چنین تصمیمی صحیح است. رهبران منطقه همچنین باید بدانند که چنین تعهدی، حمایت دو حزب آمریکا برای دهههای آینده را به همراه دارد. این امر با تصمیم به نفع یک حزب سیاسی آمریکایی و به ضرر به دیگری، کمرنگتر میشود.》
(آمریکا و عرب های خلیج فارس چقدر تا راه اندازی سیستم دفاعی یکپارچه علیه ایران فاصله دارند؟/پایگاه خبری انتخاب/۳۰ بهمن ۱۴۰۱)
از طرف دیگر همین بلندگوهای امریکا در مدیای فارسی سعی داشتند تا ایران را از غربی که دیگر هیچ قدرت بازدارنده مهمی در اختیار ندارد بترسانند و ایران را وادار به تسلیم کنند و البته باید توجه داشت تسلیم ایران از غرب در بحران و ضعف به منزله تسلیم پادشاهیهای عربی در برابر مطالبه یکجانبهگرایی غرب بود!
《غرب از یک طرف می خواهد باب مذاکره را باز نگه دارد و از طرف دیگراگرمتوجه شد برنامۀ هسته ای رو به گسترش است پهپادها را سراغ آنها بفرستد.》
(استراتژی غرب نسبت به ایران/محمود سریعالقلم/۲۸ بهمن ۱۴۰۱)
هرچند غرب برای چنین اقدامی بیشتر نیاز به جنگنده دارد تا پهپاد! اما این نویسنده از خودش نمیپرسد مقامات اروپا و امریکا چرا ازین حرفها نمیزنند؟ حتی تحلیلگران آنها نیز به این شکل مطالب را بیان نمیکنند و قدرت بازدارندگی ایران را در تحلیل خود مدنظر قرار میدهند!
《دانیل دپتریس در نیوزویک: تردیدی نیست که آمریکا از توانایی انهدام بخش چشمگیری از برنامه هسته ای ایران برخوردار است. گرچه هیچکس نمی تواند با اطمینان بگوید که همه سانتریفیوژها نابود خواهند شد اما جای مناقشه هم نیست که ایرانی ها صبح از خواب بیدار می شوند و می بینند که دهها سال سرمایه گذاری به تلی از خاک و خاکستر تبدیل شده است.اما روز بعد از حمله آمریکا، این سنجش تغییر خواهد کرد. رهبری ایران هرکار بتواند برای حفظ امنیت خود خواهد کرد. آمریکا با انجام حمله نظامی، بطور غیرمستقیم تندروهای ایران را تقویت می کند و به آنها اعتباری دوباره می دهد. بعد هم نوبت به آسیب هایی می رسد که به غیرنظامیان وارد می شود و نیز عملیات ناگزیر تلافی جویانه ایران. شبکه پایگاههای آمریکا در خاورمیانه، گزینه های اقدامات تلافی جویانه ایران هستند.》
(گفتگوها با ایران مُرد. اکنون چه؟/دیپلماسی ایرانی/۲ فروردین ۱۴۰۲)
مقامات سیاسی و نظامی خصوصا غربی برخلاف جناب تحلیلگر ما میدانند مقامات نظامی ایران به خصوص سردار حاجیزاده شاید هر حرفی از سوی مردم ناراضی و خشمگین ایران از وضع موجود را بشنود چیزی نگوید و یا حتی در دیدار با دانشجویان و جوانان ناراضی هم بخندد و با هر انتقاد و اعتراضی زبانی نرم داشتهباشد اما به هیچ وجه با هیچ مقام امنیتی و نظامی خارجی خصوصا غربی اصلا شوخی ندارد و در ذهن او صرفا معادله یک به ده در جریان است! و هر ضربه ده پاسخ از ده نقطه مختلف دارد! البته امریکا ضربه میزند تا سروصدا ایجاد کند اما ایران در جایی ضربه میزند که غرب درد را شدیدا احساس کند!
《سردار حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه با اشاره به قدرت موشکی این نیرو تصریح کرد: ما اکنون قادر هستیم تا فاصله دو هزار کیلومتری ناوهای هواپیمابر آمریکایی را هدف قرار دهیم. البته این فاصله به احترام اروپایی ها روی عدد ۲ هزار کیلومتر نگه داشته ایم و امیدواریم اروپایی ها احترام خود را نگه دارند》
(پایگاه های آمریکا در منطقه به نقطه ضعف آنها تبدیل شده است/فارس/۵ اسفند ۱۴۰۱)
توافق ایران و پادشاهی سعودی پایان طولانیترین و سختترین پروژه غرب جهت ایجاد تنش در منطقه و عدم همراهی کشورهای آن با یکدیگر بود که ضربه بزرگی به منافع آنها وارد کرد. سران آنها نیز این را صریحا گفته و تایید کردهاند.
《شیخ محمد بن راشد: سابقه نشان داده که تنها برنده اختلاف میان دو کشور، دشمنان ملتهای منطقه هستند، لذا سیاست قطعی ما این است که به هیچ کشور یا بازیگر ثالثی اجازه ندهیم میان دو کشور تفرقهافکنی کرده یا از جغرافیای امارات علیه ایران استفاده کند.》
(قول مساعد امیر دوبی برای حل مشکلات اتباع و نهادهای ایرانی/ایرنا/۲۵ اسفند ۱۴۰۱)
《رئیس شورای راهبردی روابط خارجی گفت: «علت شکست مداوم و پیدرپی آمریکا عدم شناخت آنها از منطقه خاورمیانه و میراث تمدنی آن و همچنین دستکم گرفتن قدرت مقاومت ملتهاست».
کمال خرازی اضافه کرد: «از نگاه جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی یک کشور بزرگ در منطقه و یک کشور اثرگذار در جهان اسلام است. نه ایران و نه عربستان سعودی نمیتوانند یکدیگر را نادیده بگیرند.》
(خرازی: ایران و عربستان سعودی نمیتوانند یکدیگر را نادیده بگیرند/فارس/۲۹ اسفند ۱۴۰۱)
《محمد الجدعان وزیر دارایی عربستان: ایران همسایه ما بوده و هست و برای صدها سال نیز همسایه ما باقی خواهد ماند.》
(وزیر دارایی عربستان: سرمایهگذاری در ایران با سرعت بالا انجام خواهد شد/تسنیم/۲۴ اسفند ۱۴۰۱)
خلیج فارس جدید:
امریکا دیگر توان و توجیه کافی برای حضور نظامی در خلیج فارس نخواهد داشت زیرا جذابیت همکاری با قدرتهای شرقی و تبدیل آنها به مقصد اول صادرات انرژی باعث شده تا بحران در خلیج فارس به بحران در اقتصاد قدرتهای شرقی تبدیل شود تا بحران برای غرب!
《طرح امنیتی چین که دو سال قبل مطرح شد در حقیقت یک نوع بازگشت به شرایط حضور آمریکا در منطقه در دهههای گذشته است؛ یعنی زمانی که ایالات متحده به شدت به انرژی منطقه نیاز داشت. درحال حاضر آمریکا نیاز چندانی به منابع انرژی منطقه ندارد اما در مقابل، چین به شکل روزافزون احساس نیاز به این منابع میکند. بنابراین برقراری ثبات و امنیت در منطقه خلیج فارس برای چین ضروری بوده و حاضر است در موضوعات امنیتی منطقه حضور داشته باشد و البته اینکه به چه نحوی میخواهد این کار را انجام دهد، ما اطلاعات و جزئیاتی درباره آن در دسترس نداریم…آمریکا ممکن است حضور خود را در منطقه به دلیل عدم نیاز به انرژی منطقه، کمرنگ کند اما نیروهای نظامی آمریکا و پایگاهها و مراکز حضور نظامی و فروش تسلیحاتی ایالات متحده در منطقه همچنان وجود و ادامه دارد و نیاز به فروش تسلیحات بیشتری در اینجا دارد. به این ترتیب آمریکا حضور خود را به شکل دیگری در منطقه ادامه خواهد داد و نقش چین را به این
عنوان نگاه میکند که اگر چین نباشد آمریکا هم نخواهد بود. یعنی به معنای تنیدگی اقتصادی چین و آمریکاست.》
(تحلیل صباح زنگنه از تجدید روابط ایران و عربستان/تسنیم/۲۰ اسفند ۱۴۰۱)
امریکا برخلاف ۸ دهه اخیر دیگر منافعی در خلیج فارس همچون گذشته ندارد زیرا در حال حاضر این قدرتهای شرقی هستند که منافع زیادی در خلیج فارس دارند و اولویت اصلی آنها باید حفظ نظم و امنیت آن باشد.
《اکونومیست: ایران و عربستان سعودی از زمان انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ دشمنان سرسختی بودهاند. چین بزرگترین بازار صادراتی برای هر دو است، بنابراین قدرت و انگیزه زیادی برای جلوگیری از جنگ در خلیج فارس، که بزرگترین منبع نفت چین است، دارد.》
( ایران کجای تفکراتِ «شی جین پینگ» است؟/پایگاه خبری انتخاب/۴ فروردین ۱۴۰۲)
میتوان گفت در حال حاضر ایجاد جنگ، بیثباتی و انقلابهایی مانند بهار عربی در خلیج فارس بسیار به نفع امریکاست زیرا ضربات سختی به قدرتهای شرقی وارد خواهد شد.
《«محمد سعید الرز» کارشناس امور راهبردی نیز تاکید کرد که مرحله «خاورمیانه جدید» به رهبری آمریکا به پایان رسیده است. کشورهای غربی تلاش داشتند تا منطقه را به چند کشور ضعیف برای ایجاد جبهه عربی-غربی-عبری علیه شرق به رهبری چین و روسیه و ایران تقسیم کنند.》
(واشنگتن نمیتواند تصمیمات ریاض را تغییر دهد/خبرگزاری مهر/۲۷ اسفند ۱۴۰۱)
《«ریچارد گلدبرگ» کارشناس ارشد FDD هم بر این اعتقاد است که «این اقدام نهایت تلاش تدافعی ریاض است که پیامد مستقیم سیاست های ایالات متحده محسوب می شود تا از خود در برابر لغو تحریم های علیه ایران و احیای توافق هسته ای محافظت کند. عربستان می خواهد با ورود به معماری جدید خاورمیانه با نقش آفرینی چین صورت می گیرد، از خود در برابر رویکرد ایالات متحده در عقب نشینی از منطقه محافظت کند.»》
(شکست تمامعیار کاخسفید در غرب آسیا/ایرنا/۲۷ اسفند ۱۴۰۱)
پادشاهی سعودی به خوبی توانست وضعیت جهان و تغییرات قطبهای قدرت را ارزیابی کند و با توجه به ابعاد کاهش قدرت غرب هرچه بیشتر به سمت شرق مایل شود.
《سرگئی کوزلوف، سفیر مسکو در عربستان، گفت که ریاض به دنبال عضویت در گروه بریکس و سازمان همکاریهای شانگهای است. کوزلوف، گفت که بهعنوان بخشی از تغییر در سیاست خارجی عربستان، این کشور به دنبال عضویت در اتحادیههای بینالمللی نظیر بریکس و سازمان همکاری
شانگهای است.مذاکرات درباره امکان عضویت عربستان در سازمان همکاری شانگهای به شکلی فعال در جریان است و ایده عضویت این کشور در بریکس هم تحت بررسی است.》
(عربستان به دنبال عضویت در بریکس و سازمان همکاری شانگهای/فارس/۲۵ بهمن ۱۴۰۱)
《اینکه انعقاد قرارداد نفتی و انرژی بین چین و عربستان سعودی، فواید بلند مدتی برای ایران دارد. زیرا شرطی را که چین برای توسعه مناسبات تجاری با عربستان مد نظر قرار داده میتواند مناسبات سیاسی و اقتصادی کل جهان را تحت تأثیر قرار دهد.
در واقع چین معاهده انرژی خود با عربستان را به این شرط منعقد کرده که تمام مبادلات نفتی با یوان صورت بگیرد. این امر در بلند مدت منافع بلند مدت جدی را برای کشور ایران خواهد داشت.
با توجه به اینکه ایران در حال حاضر در مناسبات بینالمللی دلاری بخاطر محدودیتهای FATF و تحریمها بسیار در تنگنا قرار دارد و مجبور است از مناسبات غیر دلاری برای مناسبات کشور استفاده کند، تغییر رویکرد مناسبات جهانی انرژی از پایه دلار به یوان میتواند منافع بلندمدتی برای کشور بخصوص در زمینه توسعه، تجارت و سرمایهگذاری داشته باشد و دور زدن تحریمها را برای کشور ما تسهیل کند.
بر این اساس اگر چین وارد معاهده انرژی با ارز ملی خود با بزرگترین تولیدکننده نفت در جهان شود برای کشور ما بسیار پر اهمیتتر میشود》
(نگاه دوگانه غربگراهای ایران درباره چین/مشرق/۲۵ بهمن ۱۴۰۱)
امریکا مدام سعی داشت با ایجاد تهدید در مرزهای پادشاهیهای عربی و اهرم حقوق بشر آنها را وادار به پیروی از خود کند و گاهی تماما منافع ملی خود را برای حفظ امریکا کنار بگذارند. اما چین به هیچ وجه آن مسیر را دنبال نمیکند.
《گلوبال تایمز: اعلام خبر توافق اخیر ایران و عربستان جهت احیای روابط دیپلماتیکشان آن هم از پکن به صراحت «دکترین کارتر» (مطرح شده در سال 1980) را مخدوش ساخت و تضعیف کرد. دکترینی که منطقه حاشیه خلیج فارس را به مثابه حوزه نفوذ اختصاصی ایالات متحده آمریکا در نظر میگرفت. این دکترین اکنون عملا مُرده است. سیاست چین در رابطه با منطقه خاورمیانه به هیچ عنوان تقابلی نیست بلکه چین در این رابطه واقعبینانه رفتار میکند. چینیها طالبِ این نیستند که منطقه خاورمیانه حوزه نفوذ اختصاصی آنها باشد. آنها مدل توسعه چینی و ایدئولوژی مطلوب خود را به دیگر ملتهای منطقه تحمیل نمیکنند》
(توافقی که «دکترین کارتر» را به شکست کشاند/فارس/۲۶ اسفند ۱۴۰۱)
امریکا سعی دارد تا با هر اهرمی که در اختیار دارد میان شمال و جنوب خلیج فارس جنگ و درگیری راه بیندازد و یا کشورهای آن را دچار بیثباتی کند و هم زمان بتواند آنها را وادار به اقداماتی علیه قدرتهای شرقی بکند. اگر در جریان
جنگ ترکیبی ایران به دنبال انتقام از سعودی بود و یا به سمت توافق نمیرفت و یا بدون چین این توافق انجام میشد خلیج فارس اصلا وضعیت خوبی نداشت و روال جنگ و درگیری میان شمال و جنوب خلیج فارس و وابستگی بی دلیل جنوب خلیج فارس برای تامین امنیت به امریکا و در زمان حال به اسرائیل باقی میماند.
《فارن پالیسی: در بدترین سناریو، این تصور وجود دارد که ایالات متحده میتواند بر شورای همکاری خلیج فارس فشار بیاورد تا شیر انرژی را ببندد و به طور بالقوه صادرات نفت و گاز به چین را محدود کند. اما تاکنون، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، بهویژه عربستان سعودی، از افزایش تعامل با چین استقبال کردهاند و حتی نشان دادهاند که تمایل دارند روابط چین و اعراب را مصون از فشار غرب بر کشورهای عربی در جهت دوری از چین دور نگه دارند.ابهام حول فعالیتهای ایران همچنان بر دستور کار سیاست خارجی عربستان تاثیر زیادی دارد. بعید است که چین بتواند تضمینهای امنیتی لازم برای رفع این نگرانیها و نگرانیهای جهان عرب را فراهم کند. علیرغم افزایش انتظارات در میان کشورهای عربی برای میانجیگری وسیعتر چین برای کاهش تنش ها، پکن تاکنون از هر گونه نقش معنادار خودداری کرده است.》
(آیا توافق ایران سعودی جان سالم به در خواهد برد؟/انتخاب/۲۶ اسفند ۱۴۰۱)
امریکا و کلا اقتصاد جهانی در آستانه رکود بزرگ و نابودی است. امریکا میداند که امکان از میان رفتن امپراتوری که ساخته بسیار زیاد است. هرچند باید گفت تمام اقدامات امریکا جهت مقابله با رکود تا کنون بینتیجه بوده و صرفا زمان وقوع آن را عقب انداخته است. ظهور شبکههای اجتماعی توانست صرفا بیش از یک دهه برای اقتصاد امریکا زمان بخرد.
《آن هجوم بیسابقه به اینترنت برای تبدیل بازارها به پدیدههای الکترونیک خیلی زود حبابی را شکل داد که به سرعت و در هزاره جدید ترکید و فروافتاد. شرکتها خیلی زود فهمیدند که مردم در اینترنت بیشتر از پول خرج کردن به اشتراک گذاری فکر میکنند و بهتر است روی همین میل مردم به ارتباطات انسانی سرمایهگذاری کنند. وقتی آدمها دوست دارند فقط روی اینترنت با هم حرف بزنند و خبر از هم بگیرند و به دوستان، خانواده و دیگران و حتی غریبهها خبر بدهند که الان کجا هستند و چه میکنند دیگر کار شرکتها تنها این شد که چگونه خودشان را در مسیر این رابطه انسانی قرار دهند و از آن رهگذر پولی به جیب بزنند.》
(بایگانی همیشگی/ادوارد اسنودن/ص۱۵)
دوران محدودیتهای کرونایی که از سال ۲۰۲۰ شروع شد هم صرفا منجر به افزایش ناگهانی مصرف از محتوای آن شد و تا حدی چند سالی وقوع رکود را عقب انداخت.
《همه شرکتهای تکنولوژی به یک اندازه از این شرایط تاثیر نمیگیرند. در سه ماه اول سال 2020 شرکت آمازون در هر ساعت بیش از 33 میلیون دلار درآمد داشته است که این به خاطر افزایش سفارش مشتریانی بوده است که در این روزها ناچار به خانهنشینی و قرنطینه بودهاند. استارتآپ Instacart هم که در زمینه ارسال و تحویل کالا فعالیت میکند، به خاطر افزایش چشمگیر خرید آنلاین مردم از سوپرمارکتها، در کمتر از سه ماه مجبور به استخدام 300 هزار نفر شد. ابزار ویدئوکنفرانس آنلاین Zoom که هر سهم آن در زمان عرضه اولیه سهامش در بازار بورس، 36 دلار ارزش داشت، حالا هر سهمش را با قیمت 150 دلار معامله میکند. دلیل این رشد هم عبور تعداد کاربران آن از مرز 300 میلیون نفر بوده است.》
(همهگیری تعدیل در سیلیکونولی/روزنامه دنیای اقتصاد/۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹)
بعد از این دوران محدودیتهای کرونایی هر روز اخباری از نابودی بانکهای امریکا آن هم مربوط به سیلیکون ولی به گوش میرسد!
《خدمات بانک «سیلیکون ولی» (SVB) به عنوان یک نهاد مالی غول پیکر حوزه فناوری در جهان، در طول سالهای همهگیری کرونا با تقاضای انفجاری مواجه شد. کرونا در صنعت تکنولوژیهای نوین و هوشمند در اوایل سال ۲۰۲۰، به سرعت جای خود را به یک دوره طلایی برای استارتاپها و شرکتهای فناور تازه تاسیس داد، زیرا با کمرنگ شدن ارائه خدمات
حضوری و فیزیکی در کل جهان، این سازمانهای مبتنی بر تکنولوژی، با سرعت بالا، هزینهکردهای زیادی را برای تهیه ابزارها و خدمات دیجیتال انجام دادند و به تبع آن، در کوتاهترین زمان ممکن، درآمدهای سرشار و هنگفتی به دست آوردند.
این انباشت درآمد استارتاپهای فناور، به سوی بانک «سیلیکون ولی» سرازیر شد. بسیاری از این شرکتها، از SVB برای نگهداری پول نقد خود که جهت حقوق، دستمزد و سایر هزینههای تجاری پرداخت میکردند، بهره بردند و این امر، منجر به افزایش باورنکردنی سطح سپردههای سازمانهای فعال در حوزه فناوری در این بانک شد. بانک «سیلیکون ولی» هم برای پیشبرد اهداف توسعهای بلندمدت خود، بخش عظیمی از این سپردهها را، مانند رویکرد بانکهای تجاری، در پروژههای مختلف سرمایهگذاری کرد.》
(تحلیل گاردین از فروپاشی بانک «سیلیکون ولی»/نورنیوز/۲۳ اسفند ۱۴۰۱)
اینها صرفا اخبار نیست بلکه تحلیل درباره آینده اقتصاد جهانی نیز همین است! و اقتصاددانان بارها در این باره مطالب مفصلی بیان داشتهاند.
《دیوید روزنبرگ گفته است که رکود دردناکی در سه ماهه دوم سال جاری (۲۰۲۳)، اقتصاد آمریکا را به کام خود خواهدکشید.
وی ادعاها در باره توانایی اقتصاد آمریکا برای فرار از رکود را به شدت گمراه کننده دانست.
روزنبرگ، امیدواری ها به توانایی فدرال رزرو (بانک مرکزی آمریکا) را به از بین بردن تورم بدون کاهش رشد یا افزایش بیکاری، بیهوده دانست.》
(هشدار اقتصاددان آمریکایی درباره رکود اقتصادی/ایرنا/۵ اسفند ۱۴۰۱)
《دونالد ترامپ: با اتفاقی که برای اقتصاد ما در حال رخ دادن است و پیشنهاداتی که درباره بزرگترین و احمقانهترین افزایش مالیات در تاریخ ایالات متحده داده میشود، جو بایدن مانند هربرت هوور (رئیسجمهور آمریکا بین سالهای ۱۹۲۹-۱۹۳۳) در عصر مدرن شناخته خواهد شد.
وی افزود: ما رکود بزرگ، بسیار بزرگتر و قدرتمندتر از سال ۱۹۲۹ خواهیم داشت. به عنوان نشانه، بانکها شروع به سقوط کردهاند.
رسانههای آمریکایی بامداد دوشنبه از تعطیلشدن دومین بانک بزرگ در این کشور تنها دو روز بعد از ورشکستگی بانک «سیلیکون وَلی» در کالیفرنیا خبر دادند.
به نوشته خبرگزاری «رویترز»، ورشکستگی و تعطیلی بانک سیگنچر نیویورک، سومین فاجعه بانکی بزرگ در تاریخ آمریکا است.》
(ترامپ: آمریکا به سوی یک رکود بزرگ دیگر میرود/فارس/۲۲ اسفند ۱۴۰۱)
در این میان باز هم یک ضلع اصلی و اثرگذار قدرتهای غرب آسیا هستند که توان ضربه زدن به قدرتهای غربی را دارند و میتوانند این فرایند نابودی اقتصاد غرب را تسریع کرده و از آن به عنوان یک اهرم فشار قدرتمند بهره ببرند.
《الخضیری طی مصاحبهای با تلویزیون بلومبرگ در پانزدهم مارس هرگونه افزایش سهم بانک ملی عربستان در کردیت سوئیس را رد کرده بود؛ موضوعی که منجر به ریزش شدید ارزش سهام این بانک سوئیسی شده و آن را در آستانه ورشکستگی قرار دادپس از این بحران، بانک «کردیت سوئیس» ۵۴ میلیارد دلار از بانک مرکزی سوئیس وام میگیرد؛ اما این هم مانعی برای برداشت از سپردههای مشتریان با نرخ میانگین بیش از ۱۰ میلیارد دلار در روز نشد تا اینکه چهار روز بعد به بانک بزرگتر UBS واگذار شد》
(استعفای رئیس بانک ملی عربستان پس از اظهارات بحران آفرین برای سپردهگذاران بانک سوئیسی/انتخاب/۷ فروروین ۱۴۰۲)
همه این مطالب گویای این است که غرب آسیا ابعاد قدرتی در اختیار دارد که نه تنها میتواند یک ضلع اصلی قدرت در جهان باشد بلکه توان حذف و شکست اضلاع دیگر قدرت فعلی جهان خصوصا غرب را نیز دارد و برخلاف دهههای قبل این بار شرق میتواند دشمنان قدرتمند خود را تحریم و دچار بحران اقتصادی کند و نیروهای مقاومت هم اخیرا بر همین تاکید دارند.
《عبدالملک بدرالدین حوثی تأکید کرد: آمریکاییها تلاش میکنند از طریق دلار، ثروت ملتها را کنترل کنند و به پول ملی آنها ضربه بزنند و وضعیت اقتصادی آنها را تحت تأثیر قرار دهند. عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز با پیوند دادن دلار به نفت به منظور پذیرش آن به عنوان یک ارز جهانی، به آمریکا خدمت کردند. آمریکاییها و غرب خواهان باز ماندن بازارهای عربی و اسلامی به روی محصولات آمریکایی و اسرائیلی هستند که باید توسط ما تحریم شوند.
الحوثی خاطرنشان کرد: آمریکاییها و غربیها نفت و منابع معدنی کشورها را با روشهای مستقیم یا از طریق عوامل و مزدوران خود و به قیمت رنج مردم میدزدند. آمریکاییها با مسدود کردن داراییهای کشورها از طریق تحریمها، سرمایههای کشورها را تصاحب میکنند و این اتفاق برای بسیاری از کشورها از جمله یمن رخ داد.》
(عبدالملک الحوثی: آمریکا مسئول حمله به دانشمندان ایرانی است/خبرگزاری مهر/۲۸ بهمن ۱۴۰۱)
این بحران اقتصادی منجر به بحران اولویت بندی هم برای غرب شده و آنها سعی دارند تا با بهینهترین روش تصمیم بگیرند و این یعنی آسیبپذیری بیشتر!
《آمریکا قصد دارد ناوگانی از جنگندههای قدیمی را به عنوان جایگزینی برای جنگندههای پیشرفتهتر در خاورمیانه مستقر کند. دولت ایالات متحده برای مقابله بهتر با چین، از جمله در هر رویارویی آینده بر سر تایوان، قوس اتحادهای نظامی را در آسیا و اقیانوسیه تقویت کرده است.
«کریستین جونز» معاون نیروی هوایی آمریکا در این زمینه گفت، کاهش بیش از ۳۰ درصدی هزینهها نشاندهنده تغییر به سمت چین به عنوان چالش پیشرو و اطمینان از این است که ما از سرمایههای خود به نحو احسن استفاده میکنیم.》
(آمریکا جنگندههای پیشرفته خود را از غرب آسیا خارج میکند/فارس/۳ فروردین ۱۴۰۲)
اما این حرفها صرفا نتیجهگیریهای ما در این مطلب نیست و غربیها به این واقعیت اذعان دارند که در غرب آسیا دیگر اهرم فشار قدرتمندی نداشنه و توان کنترل و تسلیم آن را ندارند.
《این گزارش اذعان شده که سیاستهای مختلف آمریکا در قبال ایران موفقیتی در جلوگیری از نفوذ ایران و توانایی این کشور برای به چالش کشیدن منافع آمریکا نداشته است.
در این گزارش آمده است: «دولتهای متوالی آمریکا از ابرازهای متنوع سیاستگذاری شامل تحریمهای جامع، اقدامات نظامی محدود و تعاملات دیپلماتیک با دولتمردان در ایران و سایر کشورها برای مقابله با تهدیدهای ادراکشده از سوی ایران برای منافع ایران استفاده کردهاند.»
در ادامه این گزارش آمده است: تا سال ۲۰۲۳، حکومت ایران از نفوذ قابل توجهی در منطقه خاورمیانه برخوردار است و در حال توسعه روابط جدید با روسیه و چین است و کماکان قادر است منافع آمریکا در منطقه و فراسوی آن را به چالش بکشد.》
(اعتراف مرکز تحقیقات کنگره آمریکا به شکست تمامی راهکارها مقابل ایران/فارس/فروردین ۱۴۰۲)
و همین باعث آن خواهد شد تا امریکا سعی کند با ایجاد انقلاب همانند بهار عربی، ایجاد جنگ بین کشورها و وقوع بیثباتی در منطقه مانع ادامه این رومد شوند.
《امریکا ممکن است تا پیش از رسیدن به سال ۲۰۳۰ در منطقه قفقاز یا غرب آسیا یک بحرانی جدی ایجاد کند که منجر به تنش نظامی شود. این وضعیت موجب میشود تا مسیر از کار بیفتد و منابع انرژی منطقه نیز به خطر انداخته شود. چین وابستگی بیش از ۷۰ درصدی به انرژی خاورمیانه دارد و اگر چنین تنشی اوج بگیرد، این بازیگر نه به منابع خاورمیانه دسترسی خواهد داشت و نه به بازارهای آفریقا و اروپا.》
(باز شدن قفل توافقات منطقهای با تکیه بر دیپلماسی همسایگی/مشرق/۲۶ اسفند ۱۴۰۱)
اما این همه بحران امریکا در غرب آسیا نیست و بحران اصلی ایجاد فضایی برای آغاز یک عصر تمدنی جدید خمانند قرون ۳ و ۴ هجری است چیزی که باعث افول تمدنی غرب گردید
بازگشت به قرن سوم و چهارم هجری:
توافق ایران و پادشاهیهای عربی توانست بعد از هزار و صد
سال مجددا امید بازسازی تمدن اسلامی قرن سوم و چهارم هجری قمری را به غرب آسیا برگرداند. جایی که ایرانیان و اعراب مسلمان بتوانند مجددا وارد رقابت تمدنی با غرب شده و حتی از آنها جلو بزنند. باید توجه داشتهباشیم ایرانیها و اعراب خلیج فارس با مقدونیها، رومیها، ترکها، مغولها و غرب جدید همکاری و تمدن سازی داشت اما هیچکدام به موفقی و قدرتمندی تمدن حاصل همکاری ایرانیان و اعراب مسلمان و به تعبیری دیگر اتحاد تمدنی شمال و جنوب خلیج فارس نبوده است! مقامات ایران نیز با وجود آنکه حاکمان آن دوران را تایید نمیکنند اما تمدن آن دوران را هدف خود معرفی کردهاند.
《آیتالله خامنهای: در آن قرون – قرون سوم و چهارم و پنجم و ششم میلادی – تمدّن غربی تمدّن برتر بود؛ تمدّن شرقی منقرض شده بود و تمدّن ایرانی هم در واقع چیزی نبود. ولی میبینیم که تمدّن اسلامی، آن تمدّن برترِ غربی را از بین برد. بدین معنا که تمدّن غربی در مقابل این تمدّن منقرض شد؛ مثل ستاره که با آمدن خورشید دیگر نور ندارد، یا مثل ماه که با آمدن خورشید و طلوع روز دیگر هیچ است و یا مثل یک طبیب ابتدایىِ تجربی که با آمدن یک متخصّص درجه اوّل با چند عنوان دکترای فوق تخصّص، اصلاً پُررویی است که بگوید «کسی به من مراجعه کند.» وقتی که تمدّن اسلامی آمد، چنین شد.
این یک واقعیت است که همه چیز اروپا در مقابل تمدّن اسلامی رنگ باخت و این تا قرنهای چهارم و پنجم و ششم هجری هم ادامه داشت. البته بعد از این، تمدّن اسلامی سالها تنزّل کرد تا به دوران رنسانس رسید. بعد از این، تمدّن غربی دوباره شروع به اوج گرفتن کرد. منتها تمدّن غرب، در تمام آن سالهای بعد از غلبه تمدّن اسلامی، مشغول تغذیه از این تمدّن بوده است. به کتابها و منابع آن زمان نگاه کنید! برجستهترین دانشمندان، دانشمندانی بودند که میتوانستند با آثار اسلامی سروکار داشته باشند و از آنها چیزی بفهمند و آنها را ترجمه کنند.》
(بیانات در دیدار فرماندهان سپاه/۲۹ شهریور ۱۳۷۳)
《آیتالله خامنهای: در قرن سوم و چهارم هجری [قمری]، در همهی دنیا، روی کرهی زمین هیچ حکومتی، هیچ قدرتی، هیچ ملّتی به پیشرفتگی امّت اسلامی نبود، وجود نداشت》
(بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی/۲۹ بهمن ۱۴۰۱)
برای فهم اهمیت این تغییرات تمدنی بهتر است به بررسی نقش تمدن غرب و تاثیر آن بر غرب آسیا بپردازیم. ذهنیتی که حداقل سه سده بر غرب آسیا حکومت میکرد و اکنون با اتحاد دوباره شمال و جنوب خلیج فارس در حال از میان رفتن است!
《تاریخ جدید آسیا، تاریخ تسلط تمدن جدید مغرب است بر فرهنگ کهن مشرقزمین. خواه آن را عامل سازنده بشمریم یا ویرانگر…سخن در شناخت یکی از عظیمترین پدیدههای تاریخ است. تاریخ تحول مغرب به عصر جدید به تعبیری با
تحولذهنی آن آغاز گشت. جهت اصلیش دانش علمی یقینی و اصالت عقل بود؛ موضوعش تجسس در قوانین طبیعت و کوشش آدمی در تسخیر طبیعت بود؛ و غایتش زندگی نیکو داشتن بود. به عبارت دیگر ذهن آدمی در جهت فلسفه علمی تغییر یافت: آنچه به عقل نادانستنی است گفتگویش بیهوده است، آنچه عقل نمیپذیرد پذیرفتنی نیست و در شمار اوهام است و هرچه مخل زندگی آدمی شناخته آمد نکوهیده است و بایستی برافتد. خلاصه آدمیزاد است و زندگی دنیایی او و گام به روشنسرای خرد نهادن و بس》
(اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار/فریدون آدمیت/ص۱۳و۱۴)
حال شاید سوال این باشد که چرا اکنون این فرصت ایجاد گشته تا مجددا آن تمدن بازگردد؟ داستان برمیگردد به مسیر تاریخی که اعراب جنوب خلیج فارس به رهبری سعودی و ایرانیان طی کردند. اعراب هیچگاه طی این هزار سال همانند الان آماده تمدن سازی و همکاری با ایران نبودند.
《اینان[پادشاهیهای عربی خلیج فارس] با کمی تقریب عملا پس از جنگ دوم و عمدتا پس از کشف نفت به دوران جدید شلیک شدهاند. این تجربه در پرتو ثروت و رفاه و مواهب زندگی مدرن غربی و فارغ از هر نوع ایدئولوژیی شکل گرفته و به کلی متفاوت است با آن نوع افکار و ایدهآلهایی که در دهههای پس از جنگ دوم در منطقه خاورمیانه عربی وجود داشت. هدف نهایی آنها این بود که زندگی کنند و خوش
بگذرانند. این سخن تا چندی پیش صحیح بود؛ اما با مرگ نسلی که در دهههای گذشته رشد یافته بود و قدرت را در دست داشت و یا برکنار شدنش از قدرتش، نسل جدیدی بر سر کار آمده و خواهد آمد که افکار و حتی ماجراجوییهای خاص خود را دارد. بهعکس نسل قبل که از کنار حوادث میگذشت.》
(ایران و جهان عرب/محمد مسجدجامعی/ص۲۰۶و۲۰۷)
پادشاهیهای عربی با وجود انگیزه بالا برای همکاری با تمدن غرب متوجه شدند چیزی در غرب بدست نخواهند آورد و تمدنی با همکاری آنها ساختهنخواهدشد و البته این را دارند متوجه میشوند که بازگشت قرن سوم و چهارم تنها با همکاری ایران و اعراب امکان پذیر است. اگر یک زمانی غرب سعودی را مسخره میکرد و جدی نمیگرفت و صرفا آن را صاحب دلارهای بادآورده نفتی میدانست که آرزوهای محال دارد اکنون میدانند بزرگترین خطر تمدنی غرب را تهدید میکند و قرن سوم و چهارم در پیش است!
《پروژه ۲۰۳۰ ماهها مشاوره داخلی و خارجی دریافت کردهبود تا تکمیل شود و اهدافی را مدنظر قرار دادهبود که امریکا و بانک جهانی سالها بود پیشنهاد میدادند. از نظر کارشناسان بیگانه اقتصادی دارای انگیزههای کافی برای کارآفرینی، نوآوری و آزادی برای زنان در جهت پیوستن به نیروی کار، قطعا به قدرت این کشور میافزود. نظر به اینکه عربستان سعودی تقریبا همان زیرساختهای اقتصاد نیمقرن پیش را داشت محمد در طرحش برنامه زمانی پلندپروازانه
برای تحقق اهدافش در نظر گرفتهبود. در بیانیه ۲۰۳۰ نوشتهبود: تمام موفقیتها با یک رویا آغاز میشوند و رویاهای موفق برپایههایی قدرتمند بنا میشوند. سه ستونی که قرار بود عربستان سعودی را به قلب دنیای اعراب و اسلام تبدیل کنند اینها بودند اول تبدیل شدن کشور به مرکز سرمایهگذاری جهانی دوم معبر جهانی که سه قاره را به هم وصل میکرد و سوم مرکز تجارت جهانی…یک فرد کارکشته در حوزه صندوقهای سرمایهگذاری در خاورمیانه که طی سالیان حسابی به این بازار بدبین شدهاست به خوبی شرح میدهد که این حوزه چطور برای سرمایهگذاران خلیج فارس نتیجه میدهد. به گفته این فرد تمام معاملات و فرصتهای سرمایهگذاری عالی رو سازمانهای امریکایی با کمک بانکهای نیویورک سیتی قبضه میکنن. معاملات درجه دو هم میرسه به اروپاییها. پسموندهها یا به قول بانکدارها پول ابلهها رو هم بزک میکنن و با بستهبندی شیک تحویل کشورهای خاورمیانه میدن. اونها هیچ اهمیتی به ما نمیدن، فقط پول ما رو میخوان》
(خون و نفت/بردلی هوپ/ص۱۳۵ تا ۱۳۷)
هرچند شاید برآورد عمومی این باشد که نقطه آغاز شروع دوباره این عصر تمدنی توافق ایران و سعودی و یا رهبری آن توسط چین است اما لازمه نقطه شروع این است که اعراب اعلام همراهی با تمدن ایرانی بکنند پس میتوان گفت نقطه آغاز پیام تبریک نوروز توسط شیخ محمد بن زاید بود و موارد قبل مقدمه آن بوده است. البته همه چیز آماده بود تا شاهزاده
محمد ولیعهد سعودی آغازگر این مسیر تمدنی باشد اما در نهایت شیخ محمد بن زاید این پیام را صادر کرد و خودش را نقطه آغاز این تغییر بزرگ قرار داد. البته ذکاوت شیخ محمد این بود که به ایرانیان صرفا تبریک نگفت بلکه به تمام مردمی که آن را جشن میگرفتند تبریک گفت و به نوعی تمدن فارسی را با عربی متحد کرد. اینکه ارزش پیام تبریک نوروز توسط شیخ محمد ابوظبی چه بوده و چقدر تاریخساز است را میتوان این گونه شرح داد.
《آیت الله خامنهای: سید علی خان به مرحله نوجوانی که میرسد، همراه با مادرش از مدینه عازم هند میشوند و با زحمت و مشقّت زیاد، به پدر خانواده میپیوندند. پدر، وقتی نوجوان خود را میبیند، او را برای فراگیری علوم متداوّل زمان، نزد اساتید مبرّز میفرستد و به تربیتش میکوشد. پدر، چندین سال است در هند زندگی میکند (درست توجّه کنید!) محیط، هند است و در هندِ آن زمان هم زبان فارسی، زبان رایج بوده است. دوره، دوره تیموریهاست و گاهِ اوجِ زبانِ فارسی در هند. اما اینها عربند، و به زبان عربی تکلّم میکنند. سید علی خان که شاعر است، قصاید غرّایی به زبان عربی میسراید. عید نوروز که از راه میرسد، سید علی خان برای تهنیت عید به پدرش، قصیدهای به زبان عربی میگوید و به او تقدیم میکند. عناصر قصّه را جمع کنید! شاعر، عرب. ممدوح، عرب. مکان، هندوستان. زبانِ رایج، فارسی. قصیده درباره عید نوروز، به عربی! آیا قصیده عربی سید علی خان مدنی در خصوص عید نوروز، مایه افتخار به یک سنّت تاریخی نیست؟》
(بیانات در دیدار مدیران و مسئولان مطبوعات کشور/۱۳ اردیبهشت ۱۳۷۵)
هرچند پتانسیل پادشاهی سعودی به مراتب برای ایجاد همراهی و حتی رهبری تمدنی جهان فارسی و عربی و کل غرب آسیای مسلمان بیشتر بود و شاهزاده محمد از حیث سن و اصلاحاتش بسیار بیشتر مورد توجه بود اما پیام را شیخ محمد بن زاید صادر کرد و به نوعی این آرزو که مجددا آثار فارسی و عربی محور جهان قرار گیرد و اعراب و ایرانیها مجددا یک تمدن بشوند را برآورده کرد.
《آیت الله خامنهای: شما هدف را این قرار بدهید که ملت و کشور شما در یک دورهای، بتواند مرجع علمی و فناوری در همهی دنیا باشد. یک وقتی من در جمع جوانهای نخبه گفتم: شما کاری کنید که در یک دورهای – حالا این دوره ممکن است پنجاهسال دیگر یا چهل سال دیگر باشد – هر دانشمندی اگر بخواهد به آخرین فراوردههای علمی دست پیدا کند، ناچار باشد زبان فارسی را که شما اثرتان را به زبان فارسی نوشتهاید، یاد بگیرد؛ همچنانیکه امروز شما برای دستیابی به فلان علم، مجبورید فلان زبان را یاد بگیرید تا بتوانید کتاب مرجع را پیدا کنید و بخوانید. شما کاری کنید که در آینده، کشور شما یک چنین وضعی پیدا کند؛ و میتوانید. یک روز اینجور بوده است؛ کتابهای دانشمندان ایرانی را به زبانهای خودشان ترجمه میکردند، یا آن زبان را فرا میگرفتند برای اینکه بتوانند بفهمند.》
(بیانات در دیدار نخبگان جوان/۱۳ شهریور ۱۳۸۶)
دو اقدام بعد از پیام تبریک نوروز میتواند قرن سوم و چهارم هجری را به سرعت محقق کند ابتدا ایجاد یک پل بین شمال و جنوب خلیج فارس است که قطر به دنبال آن است که منجر به اتصال این دو منطقه به هم میشود و نماد ایجاد یک تمدن واحد است و دوم همکاری دفاعی و فروش تسلیحات حتی در ابعاد محدود که البته هنوز شروع نشده است.
《بعید نیست که عربستان پس از این توافق، بخواهد در زمینه صنایع نظامی بویژه این که ایران در تولید موشکهای نقطهزن، فرا صوت، پهپاد و زیردریایی پیشرفته است، از توانمندی نظامی تهران بهره ببرد، چرا که ایران برخلاف پاکستان که تسلیم سلطه آمریکا، دیکتهها و محدودیتهای واشنگتن است، بصورت مستقل تصمیم گیری می کند.زمانی که رهبران عربستان با روسیه و چین تشکیل یک ائتلاف بدهند و ریاض به سازمان بریکس بپیوندد، دیگر چه نیازی به اسرائیل، آمریکا، گنبد دروغین آهنین یا موشکهای افتضاح پاتریوت خواهد داشت، چرا که جایگزین آن موجود است و میتواند از موشکهای اس ۵۰۰ و جنگندههای پیشرفته سوخو ۳۵ سوریه بهره ببرد.》
(عطوان: توافق ایران و عربستان پایانی برای سلطه آمریکا و انگلیس در خاورمیانه است/ایرنا/۲۱ اسفند ۱۴۰۱)
شکست توافقات قبلی میان ایرانیان و اعراب:
توافق ایران و سعودی مشابه پیمان الجزایر ایران و عراق است با این تفاوت که این بار برخلاف بار قبلی یک ابرقدرت جهانی این توافق را تضمین کرده است اما متاسفانه این توافق همانند پیمان الجزایر با یک عنوان مشخص در رسانهها مطرح نشده است. پیمان الجزایر در خلع سلاح ایران طی دوران انقلاب توسط دولت بختیار و بعد از آن وقوع انقلاب باعث از بین رفتنش شد و اکنون نیز تغییر حکومت در دو طرف چه با جنگ داخلی و یا یک انقلاب و بهار عربی دیگر میتواند شرایط را به همان روال بازگرداند. اما مهمترین مسئله این است که شرایط دو طرف همانند شرایطشان در دوران پیمان الجزایر است و باید دانست حفظ این توافق ارزشش را مشخص خواهد کرد و امریکا و صهیونیستها تمام تلاششان جهت از میان بردن آن است.
《امضای معاهده مرزی و حسن همجواری میان ایران و عراق درست در برههای از زمان صورت گرفت که هر دو طرف به دلایل زیاد، خواهان فیصله دادن به جو تنش در روابط خود با یکدیگر بودند. این گرایش از جانب عراق به این جهت بود که از جنگ چند ساله با کردها و به نتیجه نرسیدن آن، هم از نظر سیاسی اجتماعی و هم از نظر مالی به تنگ آمده و خواهان برقراری آرامش و امنیت در درون خود بود تا بتواند بهتر و بیشتر به اصلاحات اجتماعی واهداف حزبی خود که فراهم
ساختن وحدت اعراب و مقابله با اسرائیل باشد بپردازد. ادامه جنگ با کردها به طوری امور مختلف به خصوص وضع مالی کشور را به ضعف کشانیده و مختل کرده بود که صدام حسین پیش از امضای معاهده صریحا در مجمع ملی عراق اظهار داشت فقط سه بمب در اختیار نیروی هوایی قرار دارد. به این عوامل باید نارضایی مردم عراق و قوت گرفتن جبهه مخالف حزب بعث در داخل و خارج از کشور را نیز افزود به نحوی که دولت بعثی بر سر کار با تمام تسلط جابرانه خود بر مردم ادامه وضع به آن صورت را موجبی برای برافتادن خود به حساب میآورد و از آن بیمناک بود. گذشته از اینها پیش از امضای عهدنامه، ایران از لحاظ نظامی نیرومندترین کشور در منطقه به شمار میآمد و برتری نظامی خود را چندبار در مقابله با نیروهای عراقی در مرز دو کشور نشان داده بود؛ به این دلیل هم دولت عراق مایل نبود کار به مرحلهای برسد که با ایران درگیری نظامی پیدا کند. دولت ایران نیز به دلایل مختلف خواهان برقراری صلح و آرامش در منطقه بود تا در سایه آن بتواند اولا برنامههای بلندپروازانه شاه را برای رسیدن به دروازههای تمدن بزرگ اجرا سازد و در ثانی از جنگی که ممکن بود مخالفت کشورهای عرب را علیه او برانگیزاند احتراز کند و از همه مهمتر آنکه بهانه به دست دولت شوروی سابق ندهد تا به استناد همپیمان بودن با عراق خود را وارد کشمکشهای منطقه کند و از آن طریق احتمالا در خلیج فارس حضور به هم رساند》
(رهآورد روزگار/حسین شهیدزاده/ص۳۸۰و۳۸۱)
پیمان الجزایر ضربه بزرگی به اسرائیل بود و باعث شد تا دیگر هیچ بحرانی غیر از مسئله قدس باقی نماند و هیچ محوری علیه دشمنان اسرائیل وارد درگیری با اعراب نشود.
《از جمله اتهامها یکی این بود که دولت ایران به دستور دولت امریکا به منظور انصراف نیروهای عراقی از جبهه شرق اسرائیل آنها را به این سو کشانیده تا هم خطر را از اسرائیل دور کند و هم این نیروها در مقابله مستمر با کردها خسته و فرسوده شوند. این اتهام را در ابتدا حسنالبکر رئیس جمهور عراق عنوان کرد و بعد از او مخالفان و بدخواهان ایران شاخ و برگ به آن دادند و آن را نوعی تبانی ایران و اسرائیل علیه اعراب درگیر با اسرائیل قلمداد کردند》
(رهآورد روزگار/حسین شهیدزاده/ص۳۸۶)
یکی از دلایل شکست پیمان الجزایر و بحران و بیثباتی در منطقه غرب آسیا نبود باور به حسن نیت طرفین است و نوعی رقابت باخت باخت دائمی را میان آنها رقم زده که همواره دشمن را نه در فراسوی مرزها بلکه در مجاورت خود میپندارند و از قدرت همدیگر به شدت نگران هستند.
جالب است کماکان نیز تحلیلهایی مبنی بر اینکه پادشاهیهای عربی دشمن ایران به طور ذاتی هستند و نباید گمان کرد با یک توافق میتوان به آنها همچون دوست نگاه کرد وجود دارد! و همین میتواند این باور را ایجاد کند که سرنوشت پیمان الجزایر در انتظار توافق ایران و سعودی است اگر این توافق وارد مرحله تمدن سازی و توافق مردم دو سرزمین نشود!
《محمدصادق کوشکی: عربستان با حاکمیت آل سعود یک رقیب دائمی و سرسخت برای ج.ا.ا است و این رقابت زمانی کاهش می یابد که قدرت یکی از دو طرف افزایش پیدا کرده و بتواند طرف دیگر را ذیل اقتدار خود قرار دهد.
برقراری رابطه با ریاض نه به معنای کاهش نفرت و خصومت این رژیم با ج.ا.ا است ( همان گونه که روابط ما با انگلیس یا فرانسه مانع خصومت این دو رژیم خبیث علیه ما نشده) و نه به معنای کمرنگ شدن مواضع اصولی ما علیه آل سعود!
از فردای برقراری رابطه ، سعودیها مسیر خود برای تضعیف ما را ادامه خواهند داد. ( البته ممکن است در مقطعی، دست از خصومت علنی و زمخت علیه ما بردارند) ج.ا.ا هم برنامه های منطقه ای خود را تعطیل نخواهد کرد و اقدامات خود برای اخراج آمریکا از منطقه و فشار بر آل سعود را در قالبهای مختلف ادامه خواهد داد.》
(آینده روابط ما و آل سعود/مشرق/۲۰ اسفند ۱۴۰۱)
《هانیزاده بیان کرد: تجربه ثابت کرده است که عربستان سعودی در سیاست منطقهای و جهانی خود به صورت تاکتیکی اقدام میکند. ممکن است که روابط ریاض و تهران به یک نقطه پایدار برسد. اما تحلیل بدبینانه این است که پس از برقراری رابطه میان ریاض و تهران، با توجه به اینکه عربستان تحت فشار شدید از سوی آمریکا برای برقراری رابطه با اسرائیل قرار دارد ممکن است به سمت برقراری رابطه با این رژیم برود.
وی با بیان اینکه ممکن است توافق تهران و ریاض برای اینکه یک حاشیه امن و مشروعیت اسلامی و جهانی و منطقهای به رابطه رژیم صهیونیستی و عربستان بدهد، این کشور بخواهد از رابطه با ایران استفاده و به سمت رابطه آشکار با تلآویو حرکت کند، گفت: البته این یک گمانهزنی است و آینده باید ثابت کند که عربستان چگونه بعد از هفت سال اختلاف شدید با تهران حاضر شده که مناسبات خودش را از سر بگیرد به نظر میرسد که پشت پرده مسائلی است.
در پایان گفت: نباید فراموش کرد که نگاه دموکراتها نسبت به حاکمیت محمد بنسلمان نگاهی کاملاً بدبینانه و چالشی است. محمد بنسلمان باید در انتظار انتخابات ۲۰۲۴ ایالات متحده باشد. اگر دموکراتها به پیروزی رسیدند، عربستان روند همکاری خودش و مناسبات خودش را با ایران ادامه خواهد داد و به سمت چین و روسیه متمایل میشود. مثلث قدرتمند روسیه، چین، ایران تشکیل شده است. این مثلث یک چتر حمایتی بسیار بالایی برای عربستان تلقی میشود. اگر جمهوریخواهان به پیروزی برسند، حتماً عربستان فضای مانور بیشتری برای اعمال سیاستهای تخریبی خودش پیدا خواهد کرد. به دلیل اینکه جمهوریخواهان حامی محمد بنسلمان هستند》
(هانیزاده: مثلث قدرتمند روسیه، ایران و چین چتر حمایتی بالایی برای عربستان است/فارس/۲۱ اسفند ۱۴۰۱)
اینکه مدام قدرتهای منطقه بیش از آنکه از قدرتهای جهانی نگران باشند از قدرت همسایه خود نگران هستند باعث آن
شده تا منطقه نتواند به ثبات مورد نیاز جهت ایجاد تمدنی قدرتمند دست یابد.
《جرج پیرو میگوید: «بزرگترین دشمن صدام ایالات متحده یا اسرائیل نبود. بزرگترین دشمنش ایران بود و به من گفت که دائم سعی میکرد با ایران موازنه ایجاد کرده و یا با آن رقابت کند. بزرگترین هراس صدام این بود که اگر ایران میفهمید عراق تا چه اندازه ضعیف و آسیبپذیر شده بیتردید حمله کرده و جنوب عراق را تصرف میکنند. بنابراین، هدف او مهار ایران بود.»
صدام البته اعتراف کرد که قصد داشت در صورت رفع تحریمهای آمریکا برنامه سلاحهای کشتار جمعیاش را از سر بگیرد تا اینکه حوادث ۱۱ سپتامبر مسیر تاریخ را تغییر داد.》
(هراس دیکتاتور معدوم از ایران/فارس/۲۶ اسفند ۱۴۰۱)
انتقامجویی و نگرانی دائمی از صدور مدل حکمرانی یکدیگر هم چیزی است که بر این بیثباتی و وقوع جنگهای بیپایان افزوده است و امریکا با ایجاد انقلابهایی مانند بهار عربی و هر تغییر حکومت بقیه حکومتهای منطقه را دچار بحران و نگرانی شدید بکند.
《حمد بن جاسم در ادامه افزود: «کشورهای عضو شورای همکاری از جمله قطر و عربستان سعودی در جریان حمله نیروهای آمریکایی به عراق برای سرنگونی صدام حسین، حمایت از نیروهای آمریکایی را رد نکردند و
بیشتر موشکهای کروز و هواپیماهایی که عراق را هدف حمله و بمباران قرار میدادند از کشورهای حاشیه خلیج [فارس] شلیک میشدند».حتی او (صدام) از من سوال پرسید و گفت: من می فهمم که به کویت حمله کردم و می فهمم کویت می خواهد از ما انتقام بگیرد؛ اما شما و عربستان چرا؟ من گفتم که اول به شما گفتم که شما اگر این کار را علیه کویت انجام دهید، تنها روی کویت تاثیر نمیگذارد بلکه همه کشورهای شورای همکاری را تحت تاثیر قرار میدهد و شما این کار را کردی، بنابراین شما برای ما به عنوان کشورهای کوچک منطقه خطرناک شدید و به همین دلیل باید در روند حل این مشکل با کنارهگیری از صحنه سیاسی همکاری کنید تا عراق حفظ شود》
(جنجالآفرینی نخستوزیر پیشین قطردر بیستمین سالروز اشغال عراق/فارس/۵ فروردین ۱۴۰۲)
همین باعث شده تا این بحرانها تنها یک برنده در منطقه و فرامنطقه داشته باشد و آن اسرائیل و غرب است که این پروژه را با قدرت طی ۷۵ سال اخیر دنبال کرده و خواهند کرد و از زمان سقوط عثمانی تا کنون هیچ قدرتی در غرب آسیا در معادلات جهانی حضور پیدا نکرده است. اسرائیل برنده همیشگی این درگیریها بوده است و غرب توانسته به اهدافش برسد.
پیمان ابراهیم به دو دلیل تکامل خواهد یافت. دلیل اول تهدیدی است که ایران از طریق تلاش برای سلطه بر کل
منطقه، نابودی کشور اسرائیل و سرنگونی رهبران بسیاری از کشورهای عربی به همراه دارد.این کشورها میتوانند ببینند که ما منافع راهبردی مشترکی داریم».
نتانیاهو درباره دلیل دوم اینگونه ادامه داد: دلیل دوم این است که آنها فناوری و نوآوری ما را میبینند و فرصتی که چنین چیزی برای کل منطقه فراهم میآورد را درک خواهند کرد.》
(ادعای نتانیاهو: موشکهای ایران قادر به رسیدن به اروپا هستند/فارس/۱۸ اسفند ۱۴۰۱)
در جریان بهار عربی تصور عمومی این بود که یک فرصت برای ایران جهت صدور انقلاب محیا شده است و اخوانالمسلمین اهداف انقلاب ۵۷ از جمله با مقابله با غرب و صهیونیسم را دنبال میکند اما نتایج فاجعهباری را این برآورد رقم زد. هرچند مانع صدور ۸۸ به تونس و مصر نمیتوانستیم بشویم اما میتوانستیم قاطعانه از زینالعابدین بن علی و حسنی مبارک میبایست دفاع کنیم و در آن حالت شاید اصلا سوریه درگیر بحران و جنگ داخلی نمیشد زیرا شخص مبارک در صورت جنگ داخلی سوریه نیرو برای حفظ اسد میفرستاد چنانچه که ژنرال السیسی رویکردش به اسد همین بود.
《یک چنین کشوری[مصر]سی سال است افتاده است دست کسی[مبارک]که نه فقط آزادیخواه نیست، بلکه دشمن آزادیخواهی است؛ نه فقط ضد صهیونیسم نیست، بلکه همراه و همکار و امین و به یک معنا نوکر صهیونیستهاست. کشوری که یک روز پرچم مبارزات ضد صهیونیستی در این کشور برای همهی دنیای عرب الهامبخش بود، کارش به جائی رسید که اسرائیلیها و دشمنان صهیونیستی در همهی فعالیتهائی که علیه فلسطینیها خواستند بکنند، متکی شدند به کمک این نامبارک؛ کمکشان کرد. در قضیهی غزه اگر حسنی مبارک به اسرائیلیها کمک نمیکرد، نمیتوانستند غزه را محاصره کنند. فلسطینیها در غزه در محاصره بودند – الان چهار سال است در محاصرهاند – در جنگِ بیست و دو روزه، مرد و زن و کودک این مردم به وسیلهی آتش اسرائیلی سوختند، نابود شدند، خانههاشان تخریب شد؛ اما نگذاشتند کاروانهای کمک رسانی به این مردم کمک کنند. نه اینکه از خود مصر، حتّی دیگر کشورها هم میخواستند از مصر عبور کنند – از جمله مردم ما – میخواستند بروند به اینها کمک برسانند، اما حسنی مبارک نگذاشت. یک چنین وضعی در مصر حاکم بود. خب، این مردم را به ستوه آورد. مردم مصر به خاطر طرفداری رژیم کنونی مصر از اسرائیل، به خاطر دنبالهروی و اطاعت محضش از آمریکا، احساس ذلت میکنند》
(خطبههای نماز جمعه تهران/۱۵ بهمن ۱۳۸۹)
گاهی باید کاملا مراقب رقبا و حتی دشمنان رده پایین خود برای محافظت از متحدانمان باشیم و سختترین بخش دیپلماسی نیز همین است زیرا گهگاه اپوزسیون از خود حکومت بدتر و وابستهتر است زیرا هر که در ابتدا به قدرت برسد به دنبال تثبیت خود است و هر باجی به غرب میدهد!
محمد المرسی وقتی به قدرت رسید معلوم شد به مراتب وابستهتر از حسنی مبارک به غرب بود و حتی تمام تلاش خود
را کرد تا علیه ایران باشد و بیشترین ضربات را به غزه زد. مرسی برای اینکه دل واشنگتن را به دست آورد پای میز مذاکره با آمریکاییها برای فروش ۴۰ درصد صحرای سینا نشست و حتی حاضر شد نماینده ویژه برای شیمون پرز رئیسرژیم صهیونیستی بفرستد، کاری که هیچیک از سران سازشکار عرب تا آن زمان نکرده بودند. در همدستی با اسرائیل، گذرگاه رفح را چه در جریان جنگ غزه در آن سال و چه ماههای پس از آن بسته نگاه داشت تا حماس را از مقاومت بازداشته و برای مذاکره با رژیم صهیونیستی به زانو درآورد. نامه مرسی به رئیس جمهور وقت اسرائیل و خطاب کردن او به عنوان برادر بزرگوار و ادامه یافتن روابط اسرائیل و مصر تقریباً تمام باورهای جهان عرب و اسلام را در مورد اخوان و شخص مرسی به هم ریخت. کشتار شیعیان در قاهره، برگزاری کنفرانس یک گروه جدایی طلب عرب ایرانی در مصر و نیز سخنرانی معنادار مرسی در تهران که با ستایش از سه خلیفه اول مسلمین صورت گرفت همه این موارد اثبات کرد که بقا حسنی مبارک به نفع ایران بود و اگر ایران کنار مبارک بود و به او در شکست بهار عربی کمک میکرد فاجعه سوریه رقم نمیخورد!
《پایگاه خبری مکور راشون نوشت: از آغاز پدیده موسوم به بهار عربی و اواخر سال ۲۰۱۰ بود که سعودیها بیشتر و بیشتر فهمیدند که باید از آمریکا فاصله بگیرند و حتی خیانت واشنگتن را مشاهده کردند و در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما که وی تمام تلاش خود را برای نزدیکی دشمنان به کار
برد، ریاض شاهد همگرایی واشنگتن با ایران از یک سو و از سوی دیگر با اخوان المسلمین (در مصر) بود.پس از خلع مرسی، اوباما حمایت ایالات متحده از مصر را متوقف کرد، چرا که السیسی متحدان اخوانی واشنگتن را به زیر کشیده بود.》
(هراس رژیم صهیونیستی از احتمال عادی سازی روابط ایران و مصر/ایرنا/۲۷ اسفند ۱۴۰۱)
با هر موج صدور جنبش از ایران به منطقه هم پادشاهیهای عربی بیش از قبل به امریکا و حتی صهیونیستها نزدیک میشوند زیرا آنها وقتی درگیر بحران نباشند و ثباتشان تضمین شود از ما ضد غربیتر هستند اما با وقوع بحران برای حکومتشان مسیر وابستگی را دنبال میکنند.
《راشد الراشد: در سطح منطقه انقلاب بحرین این کشور را در زمان حاضر تبدیل به یک پایگاه نظامی بزرگ کرد و اکنون 5 پایگاه نظامی وجود دارد، این پایگاهها قبلاً محدود به پایگاه ناوگان آمریکایی ـ بحرینی بود اما امروز پایگاه نظامی انگلیس و پایگاه هوایی آمریکاییها نیز به آن اضافه شده است، همچنین در زمان حاضر بعد از عادیسازی روابط رژیم بحرین با رژیم صهیونیستی توافقنامهای امنیتی برای ایجاد پایگاه نظامی (رژیم اشغالگر) در آبهای خلیج فارس امضا شده است و مردم بحرین تاوان درگیری محورها را در این منطقه میپردازند.》
(۷ دستاورد بزرگ انقلاب بحرین/تسنیم/۱ اسفند ۱۴۰۱)
اما آن چیزی که مقامات ایران را درباره اخوان المسلمین مصر دچار خطای راهبردی کرد اظهارات مقامات تونسی بود که در جریان بهار عربی به قدرت رسیدند و باعث شد گمان کنیم انقلاب ۵۷ دیگری به وقوع پیوسته است.
《راشد الغنوشی رهبر جنبش اسلامگرای “النهضه” تونس با بیان اینکه تونس هرگز رژیم صهیونیستی را به رسمیت نخواهد شناخت، برقراری هرگونه رابطه یا عادیسازی روابط با این رژیم را غیرممکن خواند.
به گزارش فارس به نقل از پایگاه خبری المنار، “راشد الغنوشی” روز گذشته در سخنانی گفت که تونس هرگز رژیم صهیونیستی را به رسمیت نخواهد شناخت و عادی سازی روابط با این رژیم امری غیرممکن خواهد بود.
رهبر جنبش اسلامگرای النهضه که به مناسبت “روز زمین” در شهر “بجه” در شمال غربی تونس سخن میگفت، در ادامه افزود: مردم تونس با یهودیان مشکلی ندارند، بلکه مشکل آنها صهیونیسم است.
الغنوشی با بیان اینکه تنها راه آزادی سرزمینهای اشغالی فلسطین پیروزی نظامهای دموکراتیک در جهان عرب است، گفت: “زین العابدین بن علی” به قضیه فلسطین خیانت کرد، زیرا وی مزدور صهیونیستها بود.》
(راشد الغنوشی: هرگز اسرائیل را به رسمیت نمیشناسیم/دیپلماسی ایرانی/۱۴ فروردین ۱۳۹۱)
همین باعث شد تا بهار عربی را با ارزشهای دوگانه بررسی کنیم و تصور کنیم بهار عربی خوب یا بیداری اسلامی وجود دارد که مردم منطقه را بیشتر علیه غرب و صهیونیسم با ما همراه خواهد کرد و یک بهار عربی بد وجود دارد که کشورهای در حال نبرد با صهیونیسم را تضعیف میکند و در سوریه در جریان است.
《رهبر انقلاب اسلامی، شبیهسازی را یکی از طرحهای پیچیده امریکا خواندند و با اشاره به حوادث سوریه افزودند: امریکاییها با تلاش برای شبیهسازی حوادث مصر، تونس، یمن و لیبی، در سوریه، سعی می کنند این کشور را که در خط مقاومت قرار دارد دچار مشکل کنند اما ماهیت حوادث سوریه با ماهیت حوادث دیگر کشورهای منطقه متفاوت است.
ایشان افزودند: جوهره بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، حرکت ضد صهیونیستی و ضد امریکایی است اما در حوادث سوریه، دست امریکا و اسرائیل آشکار است و منطق و معیار ما ملت ایران این است که هرجا به نفع امریکا و صهیونیسم شعار داده شود حرکت، انحرافی است.》
(دیدار مسئولان نظام با رهبر انقلاب/۹ تیر ۱۳۹۰)
کمی پیش از بحران سوریه و حتی وقوع بهار عربی اسرائیل وضعیتی بحرانی داشت! شکست از حزب الله در جنگ ۳۳ روزه، شکست در از میان بردن مقاومت تهران، دمشق و بیروت و از همه مهمتر محاصره و انزوا در منطقه! آن هم با
دولتهایی که دیگر چندان رغبتی به همراهی با امریکا نداشتند اماناگهان با بهار عربی همه چیز تغییر کرد!
《صهیونیستها هم که منفوریتشان و شکستشان در جنگ ۳۳ روزه و در حملهی به غزه، برای همه روشن و آشکار است…در سیاستهای خاورمیانهای خودشان، چه در فلسطین، چه در سوریه، چه در لبنان، ناکام ماندهاند. اشتباهات فاحشی که کردند، دولتمردان آنها را از حالت تصمیمگیری عاجز کرده است؛ یک حالت حیرتی دارند》
(بیانات در دیدار کارگزاران نظام/۲۷ مرداد ۱۳۸۹)
《آمریکا یک نقشهای برای این منطقهی غرب آسیا که خودشان به آن میگویند خاورمیانه، داشتهاند از پانزده شانزده سال قبل -شاید هم قبل[تر]؛ ممکن است نقشه مال قبل بوده، بُروز و ظهورش از حدود پانزده شانزده سال قبل است- که بر اساس آن یک مدّتی اسم «خاورمیانهی جدید» را آوردند، یک مدّتی اسم «خاورمیانهی بزرگ» را آوردند؛ یک نقشهای برای اینجا داشتند. محور اصلی این نقشه و قلب این نقشه عبارت بود از سوریه، لبنان، عراق؛ این سه کشور، سه محور و سه مرکزی بودند که این نقشه باید عمدتاً آنجاها پیاده بشود؛ چهجوری پیاده بشود؟ دولتهایی در این سه کشور بر سر کار بیایند که تسلیم مطلق و نوکر آمریکا باشند، هرچه آمریکا میخواهد اطاعت کنند و برای او عمل بکنند. نتیجه چه خواهد شد؟ نتیجه این است که تمام این منطقه میشود پاانداز رژیم صهیونیستی و در این منطقه همان از نیل تا فراتی که آنها گفته بودند به یک شکلی تأمین خواهد شد، ولو نه به شکل سیاست ظاهری، به شکل سلطه و نفوذ و تسلّط معنوی و واقعی. این را میخواستند انجام بدهند. اینها میخواستند کاری بکنند که عراق، [این] کشور تاریخی باعظمت، با اینهمه افتخارات، تحت تسلّط صهیونیستها و آمریکاییها قرار بگیرد؛ سوریه مرکز به این مهمّی، کانون مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی، در واقع در اختیار رژیم صهیونیستی قراربگیرد؛ لبنان هم که تکلیفش معلوم است. اینها این را میخواستند و این کار را میخواستند انجام بدهند.》
(بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری/۳۰ شهریور ۱۳۹۶)
سوال اینجاست وقتی مقامات ما میدانستند طرح غرب برای منطقه چه هستند و چند ماه قبل از آغاز بهار عربی و بحران سوریه در دیدار با اسد به خوبی شرح دادند برنامه آنها چه هست برای چه رفتن مبارک را به نفع خود دانستیم؟ یعنی برآورد این نبود که این موج بهار عربی به سوریه خواهد رسید؟
《ایشان روابط سیاسی ایران و سوریه را عالی خواندند و با ابراز رضایت از ارتقای همکاریهای اقتصادی و فنی میان دو کشور افزودند: ظرفیت گسترش بیشتر این همکاریها همچنان وجود دارد.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: هیچ دو کشوری در منطقه وجود ندارند که دارای چنین روابط دو طرفه مستحکم و عالی سی ساله باشند، بنابراین باید از این تجربه نهایت استفاده را کرد.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین آمریکا را مخالف اصلی محور مقاومت در منطقه دانستند و با اشاره به تلاشهای مقامات آمریکایی برای از بین بردن این محور مقاومت تصریح کردند: این تلاشها، مانند گذشته به نتیجه ای نخواهد رسید.》
(دیدار رئیس جمهور سوریه با رهبر انقلاب اسلامی/۱۰ مهر ۱۳۸۹)
یک زمانی خلیج فارس و صادرات انرژی آن به مقصد غرب بود اما با خروج این منطقه از یکجانبهگرایی و نقش آن در تامین انرژی قدرتهای جدید شرقی امکان اینکه امریکا بخواهد یک بهار عربی دیگر با الگو قرار دادن اعتراضات ایران در شهریور ۱۴۰۱ در پادشاهیهای عربی به راه بیندازد بسیار زیاد است از طرفی ایجاد وحدت به صرف اسلام انقلابی به جهت پیوند آن با جمهوریت و توجه بیشتر به مردم تا حکومت هم مانع از اتحاد شمال و جنوب خلیج فارس شده است. بازنگری در مفهوم پادشاهی میتواند باعث از میان رفتن تضاد محتوایی ایران و پادشاهیهای عربی و افزایش دوری آنها از امریکا و اسرائیل شود از طرفی امکان حمایت و حتی ایجاد اپوزسیون پادشاهیخواه در اروپای غربی خواهدشد. امریکا که هیچ وجه مشابهی با پادشاهیهای عربی ندارد با ایجاد یک خطر به نام جمهوری انقلابی شیعه فارسی توانست خود را در خلیج فارس خصوصا بعد از انقلاب ۵۷ و بهار عربی حفظ کند.
《هیچگونه پیوند مستحکم و زیربنایی میان ارزشها و فرهنگ سیاسی و مذهبی امریکا و کشورهای عربی تابع آن
وجود ندارد. اما این نفوذ به دلیل عدم وجود پیوندهای بنیادی ارزشها و فرهنگ سیاسی یا مذهبی میان امریکا و متحدین عرب آن احتمالا کاملا سطحی و حتی بیدوام و شکننده است. قدرت امریکا در منطقه نیز عمدتا بر اتحاد دولتهای منطقه متکی است. دولتهای مزبور را در مواردی طبقهای فاسد و بسیار اشرافی تشکیل میدهد که به طور فزایندهای خطر جدایی آنها از مردم در حال تشدید است. ایران به طور بارزی مشتاق تسلط بر منطقه است و برای رفع سلطه امریکا از منطقه نیز مهیاست به طوری که ایران از سنت امپراتوری و از انگیزههای مذهبی و ناسیونالیستی خود در منازعه با حضور روسیه و امریکا در منطقه برخوردار است. در این هدف ایران اکنون میتواند بر همدلی مذهبی همسایگان خود حساب کند. از این رو در شرایطی که مذهب و ناسیونالیسم علیه وجود یک وحدت مسلط منطقهای به مخالفت برخاسته است، میتوان گفت که در واقع قدرت امریکا در خاورمیانه دقیقا بر شنزار بنا شده است》
(خارج از کنترل/زیبیگنیو برژینسکی/ص۱۷۹)
《امروز کشورهای پیشرفتهی دنیا، قدرتهای دنیا برای خودشان حق قائلند که در کشورهای اسلامی دخالت کنند؛ میآیند دخالت میکنند؛ آمریکا یک جور، فرانسه یک جور، آن یکی یک جور. در کشورهای اسلامی دخالت میکنند، برای خودشان [هم] برای این کار حق قائلند! در ادارهی کشورهای خودشان درماندهاند، مشکلات خودشان را در کشورهای خودشان نتوانستهاند حل کنند، میخواهند بیایند کشورهای
اسلامی را تصرّف کنند و به ادّعای خودشان مشکلات اینها را حل کنند! خب این به همان معنای ضعف دنیای اسلام و ضعف دولتهای اسلامی به خاطر قضیّهی فلسطین است.
اگر در قضیّهی فلسطین از روز اوّل، دولتهای اسلامی محکم میایستادند و مقاومت میکردند، قطعاً امروز وضعِ منطقهی غرب آسیا، منطقهی ما، وضع دیگری بود؛ امروز ما قدرتمندتر بودیم، متّحدتر بودیم و از جهات گوناگون، امروز وضعمان بهتر بود. همان وقت خیرخواهان میگفتند، از جمله علمای بزرگ نجف. علمای بزرگ نجف در این قضیّهی فلسطین و غصب فلسطین و مانند اینها نامهها نوشتند، اظهارات کردند، خطابهها خواندند》
(بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی/۲۹ بهمن ۱۴۰۱)
با این توضیحات میبایست در بسیاری از مفاهیم انقلابی بازنگری شود تا بتوانیم دوستان بیشتری در منطقه بدست آورده و امریکا را از آن دور کنیم.
《رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور شناسایی و تبیین راهبردهای دشمن و همچنین بیان دستاوردهای انقلاب اسلامی را از مؤلفههای جهاد تبیین برشمرد و افزود: باید اهداف و ارزشهای انقلاب اسلامی را بازتعریف و شناسایی کنیم.》
(جهاد تبیین راهبرد مقابله با جنگ شناختی دشمن است/خبرگزاری مهر/۲۴ دی ۱۴۰۱)
آغاز بحران در روابط ایران انقلابی و پادشاهیهای عربی:
آغاز بحران ایران و پادشاهیهای عربی از کجا آغاز شد؟ تصور عمومی این است که جنگ مذهبی باعث این بحران شده و ایران شیعی و سعودی وهابی ذاتا در تضاد هستند اما اگر این طور بود پیش از انقلاب هم باید درگیری سنگینی میان دو طرف در جریان بود. عرب بودن و ایرانی بودن هم چندان باعث درگیری دو طرف نبوده زیرا ایران با اعراب زیادی روابط بسیار خوبی داشت چه قبل چه بعد از انقلاب. تقابل ایران با امریکا هم دلیلی بر این درگیری نیست زیرا ایران مایل به شوروی و کمونیستی نبود و اگر هم بود حکومتهای عرب سوسیالیستی زیادی با پادشاهیها در ارتباط بودند. بحران از جایی آغاز شد که پادشاهیهای عربی تاج وتخت خود را در خطر دیدند حتی خطری بدتر از جمهوریهای سوسیالیستی زیرا این تفکرات توان به خطر انداختن جوامع محافظهکار آنها را نداشت اما این بار نوعی بیداری سیاسی در بین اقشار مذهبی و علمای آنها ایجاد گردید. اگر در گذشته صرفا دانشجویان و افسران عرب باعث بحران بودند اکنون مساجد و علما و پیروانشان اقشاری بودند که سلطنت را در جهان عرب تهدید میکردند.
《فارین پالیسی: عربستان سعودی و ایران از زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ که سلطنت ایران را سرنگون کرد، رقیب اصلی
یکدیگر بوده اند. در آن زمان، آیتالله روحالله خمینی خواستار صدور انقلاب شد و رعشه بر ستون فقرات خاندان سلطنتی سعودی انداخت. از آن زمان، مجموعهای از تقابلهای مستقیم و غیرمستقیم بین تهران و ریاض، چشمانداز ژئوپلیتیکی خاورمیانه و بهویژه خلیج فارس را شکل داده است. امروزه هر قدرتی دارای نیروهای نیابتی متعددی است که حوزههای نفوذ منطقهای را تشکیل میدهند. اکثر (و نه همه) گروههای وابسته به ایران شیعه هستند، در حالی که گروههای وابسته به عربستان سنی هستند》
(بن سلمان درمورد ایران چه در ذهن دارد؟/پایگاه خبری انتخاب/۱۲ بهمن ۱۴۰۱)
بعد از انقلاب اسلامی در ایران محتوای آن و پیام مقاماتش سران عرب منطقه خصوصا پادشاهیها را دچار وحشت بسیار بزرگی کرد و همین باعث شد در طی این ۴۴ سال آنها دائما تاج و تخت خود را در خطر ببینند.
《از اولی که دنیا سلطان به خودش دیده تا حالا، شما رجوع کنید به تاریخ از اولی که دنیا ۲۵۰۰ سال است که اینها میگویند، بگویید صدهزار سال از اولی که دنیا سلطان به خودش دیده تا حالا یک دسته دزدی بودند که میآمدند به زور یک مملکتی را میگرفتند و بعدش هم حکمفرمایی میکردند. مردم رای میدادند به اینها یا آنها کاری به مردم داشتند؟ قبل از مشروطه که این حرف و این قانون هم نبوده؛ هر که گرفت هر جا را گرفت! بسیار خوب هر دزدی اول دزد بود بعد که آمد
گرفت و مملکت را فتح کرد آن وقت شد اعلیحضرت》
(صحیفه امام/جلد پنجم/نظام سلطنتی رژیمی منسوخ و مطرود/ص۷)
داستان وقتی به اوج بحران نزدیک شد که دیگر قدس تنها مسئله جهان اسلام و اعراب باقی نماند و حکومتهای مسلمین هم به عنوان بحران و مسئله مطرح شدند!
《مشکل مسلمین فقط قدس نیست، این یکی از مشکلاتی است که مسلمین دارند. افغانستان مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ پاکستان مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ ترکیه مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ مصر مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ عراق مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ باید ما تحلیل کنیم که مشکل که در همه اقطار مسلمین هست از کجا پیدا شده است و راه حلش چیست. چرا مسلمین در همه جای دنیا تحت فشار حکومتها و ابرقدرتها هستند و راه حل این مسئله چیست تا اینکه هم رمز پیروزی بر همه مشکلات به دست بیاید و هم قدس و افغان و سایر بلاد مسلمین آزاد بشوند. مشکل مسلمین حکومتهای مسلمین است. این حکومتها هستند که مسلمین را به این روز رساندهاند. ملتها مشکل مسلمین نیستند مشکل دولتها هستند. شما سرتاسر ممالک اسلامی را وقتی که ملاحظه کنید کم جایی را میتوانید پیدا بکنید که مشکلاتشان به واسطه حکومتهایشان ایجاد نشده. این حکومتها هستند که به واسطه روابطشان با ابرقدرتها و سرسپردگیشان با
ابرقدرتهای چپ و راست مشکلات را برای ما و همه مسلمین ایجاد کردهاند.》
(صحیفه امام/جلد سیزدهم/۱۸ مرداد ۵۹/ص۸۳)
در ادبیات انقلاب اسلامی حکومتهای منطقه خصوصا پادشاهی با دو عنوان فرعون و طاغوت معرفی شدند که این یعنی عدم امکان هر نوع سازش و همراهی با آنها وجود ندارد و نابودی آنها خواست خدا است!
《نه [تنها] اسلام، هر نبیای در عالم که آمده برای این آمده است که انسانها را نجات بدهد از شرّ این طاغوتها. حضرت موسی یک نفر شبان بود و– عرض میکنم– از این طبقه مستضعفین بود از همین طبقه بود و قیام کرد و همین طبقه مستضعفین را شوراند بر فرعون و فرعون را از بین بردش. پیغمبر هم از همین مستضعفین، [از] اشخاصی بود که اینها را کوچک میشمردند. از همین جمعیت بود. ایشان هم قیام کرد و همین مستضعفین را، همین درجه سه به اصطلاح، اینها را که درجه اول هستند، اینها را دور خودش جمع کرد و به آنها تعلیم کرد و فهماند که قضیه چیست. همینها قیام کردند》
(صحیفه امام/جلد یازدهم/۱۶ آذر ۱۳۵۸/ص۱۸۵)
آیا به صرف مطالب بالا باید چنین تصور کرد که تا کنون روابط ایران و پادشاهیهای منطقه باید در بحران باشد؟ اما فرضا اگر رهبری اول ج.ا این حرفها و اقدامات را انجام داده است نباید گمان کرد بحران در زمان حال نیز به خاطر آن اقدامات
بوده است زیرا رهبری دوم کامل سیاستی متفاوت را دنبال میکرد و صرفا بر روی مسئله قدس و غرب متمرکز بود و هیچگاه دنبال سرنگونی دولتهای منطقه خصوصا از همان آغاز قدرتگیری نبود!
《آیتالله خامنهای: چنانچه کشورهای ذی نفوذ با یکدیگر تفاهم کنند و اهتمام جدی به خرج دهند، بسیاری از مشکلات امت اسلام قابل حل خواهد بود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند: به نظر ما اغلب مشکلات مطرح میان کشورهای اسلامی، مصنوعی و تلقین شده از سوی دشمنان است و جمهوری اسلامی ایران هیچ مشکل حقیقی و جدی با کشورهای اسلامی ندارد.
مقام معظم رهبری ظرفیت همکاری میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی را بسیار بیشتر از سطح کنونی دانستند و ضرورت اراده جدی دو طرف را برای توسعه همکاریهای فیمابین مورد تأکید قرار دادند.》
(دیدار ولیعهد عربستان و هیأت همراه با رهبر انقلاب/۱۸ آذر ۱۳۷۶)
《حضرت آیتالله خامنهای تقویت مناسبات میان ایران و عربستان را طی سالهای اخیر به نفع دو ملت ارزیابی کردند و مسائل خلیج فارس، اوضاع اسفبار کوزوو و فلسطین و حضور ناامنکننده بیگانگان در خلیج فارس را از جمله موضوعات مهم و ضروری برای تمرکز همکاریهای دوجانبه دانستند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنانشان توجه این مقام سعودی را به توطئههای تبلیغاتی دشمنان اسلام برای ممانعت از همکاری میان کشورهای اسلامی جلب کردند و اهمیت همکاری مستمر دو کشور را برای خارج کردن قیمت نفت از وضع غیرقابل قبول کنونی یادآور شدند.
مقام معظم رهبری با تأکید بر نقش جمهوری اسلامی ایران و عربستان در ایجاد دوستی و همدلی میان دولتهای مسلمان فرمودند: ایران اسلامی همواره خواستار اتحاد و همکاری با دولتهای مسلمان بوده است و اکنون کشورهای شاخصی مانند ایران و عربستان از طریق همکاری با یکدیگر میتوانند مسؤولیتهای بزرگ خود را در قبال ملتهای دو کشور و جهان اسلام، هر چه بهتر به انجام برسانند.》
(دیدار امیر سلطان بن عبدالعزیز معاون دوم شورای وزیران و وزیر دفاع عربستان با رهبر انقلاب/۱۴ اردیبهشت ۱۳۷۸)
فرماندهی کل قوا ایران به خوبی از طرح غرب برای غرب آسیا و شمال افریقا آگاه بود و میدانست وقتی اسرائیل به بن بست برسد جنگ، هرج و مرج و بیثباتی را صادر خواهد کرد و بارها هم این را گفتهبود و نگران وضعیت آنها بود و نمیتوان گفت حرفهای قبل ظاهرسازی و برای ابندای کسب قدرت بود.
《هدف امریکا در این منطقه این است که در این کشورها دولتهایی سر کار بیایند که کاملاً دستنشانده و مطیع امریکا باشند و دردسری برای امریکا نداشته باشند. دولتهای امروزِ
خاورمیانه اینطور نیستند. البته خیلی از آنها مطیع هستند، اما دردسر دارند. اگر طبق نسخهی امریکایی بخواهند دردسر نداشته باشند، راهش این است که یک ظاهر دمکراسی در آنجا وجود داشته باشد؛ تسلط امریکا باشد، حکومتهای بظاهر منتخب مردم هم سر کار باشند. حتّی حکومتهای سلطنتییی که امروز در خاورمیانه وجود دارد، امریکا اینها را دوست نمیدارد؛ چون میداند اینها برای او مایهی دردسر است. دولتهای اسلامی و عربی باید به این نکته توجه کنند. امریکا برای مصر هم برنامه دارد؛ برای سعودی هم برنامه دارد؛ برای اردن هم برنامه دارد؛ برای کشورهای خلیج فارس هم برنامه دارد. برنامهی او فقط برای لبنان و سوریه و عراق نیست که دیگر کشورهای عربی بنشینند تماشا کنند که امریکا به خیال خود حساب سوریه و لبنان را برسد؛ بعد نوبت آنهاست》
(بیانات در دیدار کارگزاران نظام/۸ آبان ۱۳۸۴)
در همان دهه شصت هم تحلیل مقامات نظامی انقلابی نیز همین بود که نباید با اعراب وارد تنش و درگیری شویم و نباید این را چنین تفسیر کرد که باوری عمومی بین فرماندهان برای سرنگونی دولتهای منطقه و صدور انقلاب وجود داشتهاست.
《روایت شهید باقری از تحلیل محسن رضایی: امریکا بعد از جنگ دو کار علیه ما انجام خواهند داد، اول اینکه ایران را محاصره اقتصادی میکنند و دوم اینکه اعراب را به جای اسرائیل روبهروی ما قرار خواهند داد. اسرائیل دشمن اعراب نیست بلکه ایران دشمن اعراب است و تعویض اسرائیل با
ایران. قدرتها و دولتها توان جمع کردن هر مقدار نیروی نظامی را ندارند. لازم است که تسلط حزبی و سیاسی روی نیرو داشته باشند》
(پیشبینی تاریخی محسن رضایی درباره روابط ایران با آمریکا و اعراب چه بود؟/ایرنا/۵ اسفند ۱۴۰۱)
در میان علما و مراجع هم داستان همین است و در همین زمان حال حاضر هم بودند مراجعی که با وجود کمی تعداد از توافق با سعودی حمایت کرده و از اتحاد مسلمین حرف زدند.
《آیتالله سبحانی: در ایام جوانی روزی مرحوم قمی (ره) به مدرسه ما آمدند و در موضوع وحدت امت اسلامی سخنرانی کردند. نکته مهمی که ایشان بیان کردند و باید به آن دقت شود و باید اساس تقریب باشد این بود که تقریب با تذویب متفاوت است و باید مراقب بود که در تقریب دچار تذویب نشویم.
این مرجع تقلید بیان داشتند: نباید به دنبال این باشیم که سنی را شیعه و شیعه را سنی کنیم. تقریب با حفظ تمام مذاهب است؛ لانّ ما یجمعنا اکثر مما یفرقنا. مشترکات را بیان کنید و مفترقات را در دانشگاهها و مراکز علمی بیان کنید و بحث کنید.نباید در میان عوام به بیان مختلفات بپردازید. بنابر این دقت کنید که در تقریب اصول مذهب حفظ شود. نه چیزی کم شود و نه چیزی اضافه گردد.
ایشان ادامه دادند: نکته دیگر اینکه خداوند متعال در قرآن میفرماید: ﴿واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا﴾ من گاهی فکر میکردم که چرا خداوند فرموده بحبل الله؟ و چرا نفرموده واعتصموا بالاسلام یا بالقرآن الکریم؟العلم عندالله؛
شاید مقصود قرآن این است که جمعیتی که متفرق است و اهواء گوناگون دارد مثال کسی است که در چاه افتاده باشد. کسی که در چاه افتاده باشد مرگش حتمی است مگر اینکه برایش ریسمان و طنابی بفرستند و او چنگ زند به آن و بیاید بالا. در واعتصموا بحبل الله ولاتفرقوا قطعا مراد، حبل تقریب و حبل وحدت و حبل مشترکات است؛ و الا اگر متحد نباشیم دشمنان اسلام ما را در چاه نابودی میافکنند. پس راه نجات، راه تقریب و وحدت است تا انشاءالله در کنار هم باشیم.》
(راه نجات، تقریب و وحدت است/خبرگزاری حوزه/۱ فروردین ۱۴۰۱)
برای فهم تاثیر این حرفها بر روی مقامات سعودی باید به این بپردازیم که در ابعاد جهانی نیز چنین رویکردی چه تاثیری بر سعودی دارد زیرا همه پادشاهیها را پیرو دائمی امریکا میدانند و سر همین میگفتند توافق ایران و سعودی غیرممکن است!
《نیوزویک: اکنون که سعودیها دیگر تهدید ایدئولوژی مارکسیسم را احساس نمیکنند، سرمایه داری دولتی ریاض و ساختار اقتدارگرایانه سیاست سعودی، به پکن نزدیکتر است تا به واشنگتن.》
(نیوزویک: نقش چین در توافق ایران و عربستان نشان میدهد که هژمونی آمریکا دیگر مطرح نیست/تسنیم/۲۴ اسفند ۱۴۰۱)
با این تفاسیر کشورهای منطقه باید بسیار از ایران حمایت
میکردند و انزوای اسرائیل و دوری از امریکا از مدتها قبل به وقوع میپیوست. پس چرا پادشاهیهای عربی در همین زمان هم به شدت از ایران میترسیدند و مدام آن را یک خطر بزرگ تصور میکردند؟! جهت فهم این مسئله به مطالب زیر توجه کنید.
《احیای شیعه با مرجعیت ایران یک قطبیت و یک قدرت به ایران در بعد سیاسی، امنیتی و اقتصادی میدهد، اینکه میگویند هلال شیعی، سیاسی نیست، هلال شیعی، هلال اقتصادی است و مهمترین مسئله اقتصادی جهان، نفت است.
سلیمانی ابراز داشت: ما میدانیم سه کشور در جهان ایران، عربستان و عراق بیشترین نفت جهان را دارند که عربستان نخست، ایران و عراق دوم و سوم هستند و تقریبا 70 درصد نفت جهان در این سه کشور واقع شده که همه این 70 درصد در منطقه شیعهنشین است.
وی عنوان کرد: نفت عراق در همین کُریدور بصره و بغداد، کوت و عربستان 80 درصد نفتش در منطقه شیعهنشین دمام، قطیف قرار دارد و ایران هم که مشخص است.
سلیمانی افزود: مرجعیت سیاسی شیعه به ایران یک قدرت مضاعف از قومیت بخشید، ضمن این که به شیعه برای بازیافت قومیت شیعی کمک کرد که این از اثرهای ماندگار است.
وی تصریح کرد: اگر ایران نبود، این اتفاقات هم نمیافتاد، یک وقت یکی از رهبران عراقی پیش من آمد و گفت با طارق هاشمی رفتیم پیش ملک عبدالله و او ناراحت بود و به طارق
هاشمی گفت من 2 میلیارد دلار به شما کمک کردم که شیعه بر عراق حکومت کند؟! طارق هاشمی متوجه شد که او نمیدانست، من شیعهام.》
(قاسم سلیمانی: هلال شیعی هلال اقتصادی است/ایرنا/۲۸ بهمن ۱۳۹۲)
《قاسم سلیمانی: پیروزیهای بزرگ امروز در عراق با تاثیر بیبدیل حشدالشعبی، ارتش و پلیس عراق بود. امروز ساختارهای حشدالشعبی قدرتمندتر از هر ساختار ارتشی در منطقه است، امروز دیگر آثار حزب بعث را در ارتش عراق نمیبینیم و این ارتش به سمت یک ارتش حزباللهی در حرکت است.》
(حزبالله تجربههایش را در اختیار «حشدالشعبی» قرار داد/تسنیم/۱۹ تیر ۱۳۹۶)
همین باورها و مطالب باعث وحشت مقامات منطقه و واکنش خصمانه آنها شد و مطالبی که فرماندهی کل قوا میگفت را باور نکرده و هرچه بیشتر مایل به امریکا و رژیم صهیونیستی میشدند و هر اقدامی علیه ایران انجام دادند.
《2 آذر 1393 در بحبوحه مذاکرات هستهای ایران در وین، «سعود الفیصل» وزیر وقت خارجه عربستان سعودی با پروازی اختصاصی به وین رفت و جلسهای محرمانه و مفصل با «جان کری» برگزار کرد تا او را از توافق با ایران منصرف کند. بعدها مشخص شد فیصل در آن جلسه که در فرودگاه
وین برگزار شد به وزیر وقت خارجه آمریکا هشدار داد در صورت توافق با ایران، عربستان سراغ برنامه هستهای خواهد رفت. بعدها جان کری گفت مقامات سعودی به وی پیشنهاد داده بودند به ایران حمله نظامی کند و سعودی هزینه مالی آن را تقبل خواهد کرد. اسناد ویکیلیکس هم نشان میدهد سعودیها قبل از ماجرای سفارتشان در تهران، بارها به آمریکا و اسرائیل پیشنهاد داده بودند به ایران حمله نظامی کنند. مواضع عربستان علیه مذاکرات هستهای به گونهای بوده است که به اعتقاد کارشناسان، مشی دولت روحانی در بیتوجهی به مناسبات با همسایگان، بیاعتنایی به هندسه سیاسی و امنیتی منطقه و توقف همه امور به ایجاد رابطه با آمریکا، منجر به نزدیکی برخی حکام عربی از جمله عربستان سعودی به اسرائیل شد تا ائتلافی علیه ایران در منطقه ایجاد کنند؛ موضعی که سعودیها در دوره ترامپ جدیتر مطرح و از آن استقبال کردند.》
(غروب غربگرایان/روزنامه وطن امروز/۲۱ اسفند ۱۴۰۱)
در مدیای فارسی مدام بدون توجه به آنکه علت اقدامات پادشاهیهای عربی علیه ایران چیست مدام صرفا آن اقدامات را مطرح کرده و دلیل را رقابت بر سر رهبری جهان اسلام معرفی میکردند آن هم در حالی که پادشاهیها بسیار محافظهکار و منزوی هستند و صرفا در قبال خطر از جانب بیرون دست به واکنش میزدند. به مطلب زیر توجه کنید!
《سیاست خارجی عربستان سعودی به عنوان بازیگر مهم
منطقهای، نشان میدهد که این کشور می کوشد با اتخاذ یک سیاست «محافظه کارانه تهاجمی» مانع از تسری موج انقلابهای منطقه به مرزهای داخلی خود شود. دلیل کاربست چنین واژهای آن است که در این نوع از سیاست خارجی، بازیگر می کوشد ضمن حفظ وضع موجود و خنثی سازی مؤلفههای تأثیرگذار برای تغییر در نظم حاکم، این نوع از ممانعت را از طریق دیپلماسی در عرصه سیاست خارجی، ارسال نیروی نظامی و سلاح و حتی اشغال نظامی عملیاتی کند.
بنابراین عربستان بخاطر نقض فاحش حقوق بشر، حقوق زنان، دموکراسی و آزادی بیان از یکسو سیاست خارجی محافظه کارانه ای دارد؛ چرا که متمایل به حفظ وضع موجود است، اما همزمان بُعد تهاجمی نیز دارد؛ زیرا در تلاش است تا با به کارگیری ابزارهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی فضای انقلابهای منطقهای را به نفع خود مدیریت کند.》
(واکاوی اهداف و پیامدهای جنگ یمن؛ رؤیای ۸ سالهای که تعبیر نشد/خبرگزاری مهر/۲۸ اسفند ۱۴۰۱)
اما برخلاف مطلب بالا همه تحلیلگران اقدامات عربستان علیه ایران را کنش در راستای جنگ قدرت معرفی کردند و نه واکنش دفاعی!
《سید هادی افقهی با بیان اینکه قبل از توافق اخیر تهران- ریاض، سعودیها خیلی دست به ماجراجویی میزنند، اظهار داشت: آنان بر اختلافات مذهبی و سوژههای قومی نژادی تکیه
میکردند. گروهها را مسلح میکردند. اکنون قرار شده دیگر این مسائل نباشد و این به معنای شکست عربستان است لذا مسائلی که مطرح شد مهم ترین نکات درباره توافق ایران و عربستان است و باید منتظر باشیم و ببینیم دو طرف چه کار خواهند کرد و بین دو رقیب چه مطالب مهمی رد و بدل خواهد شد.》
(افقهی: توافق تهران ریاض بستری برای حل مشکلات منطقه از طریق سیاسی است/تسنیم/۲۲ اسفند ۱۴۰۱)
《سعدالله زارعی: عربستان و ایران در طول دهها سال گذشته با هم نجنگیدهاند ولی در محیط منطقهای، بارها در دو وضعیت متفاوت و گاهی هم رودررو قرار گرفتهاند که دو وضعیت متفاوت ایران و عربستان در منطقه را میتوانیم در تحولات عراق، یمن، سوریه، لبنان، فلسطین و افغانستان نشان دهیم. این جنگها
علیه ایران نبودهاند بلکه علیه دولتها و یا جنبشهای انقلابی مورد حمایت ایران صورت گرفته و دلیل آنها عدم بردباری عربستان از پیدایی یک دولت مستقل یا یک جنبش انقلابی مردمی در این کشورها بوده است.
به گذشت زمان نیاز است تا معلوم شود عربستان سعودی واقعاً در پی فعالسازی رابطه با ایران و خروج از رویه امنیتی قبلی است. آنچه قیمت واقعی توافق پکن را معلوم خواهد کرد، التزام طرفین به بندهای آن است.》
(افق توافق ایران و عربستان در پکن/روزنامه کیهان/۲۲ اسفند ۱۴۰۱)
اوج این رویارویی در دوران پس از بهار عربی به وقوع پیوست که همزمان بود با قدرت گرفتن شاهزاده محمد که سعودی در محاصره اخوانالمسلمین و شبهه نظامیان شیعه در دور تا دور کشورش بود.
《مهمترین لفاظی بنسلمان علیه ایران به در مصاحبه با شبکه «السعودیه» در سال ۲۰۱۷ برگردد؛ جایی که به طور علنی تهدید کرد که جنگ را به داخل ایران میکشاند!
او در این گفتوگوی رسانهای با اشاره به اینکه هیچ نقطه مشترکی میان ایران و عربستان سعودی نیست، اذعان کرد: چگونه میتوان با آنان به تفاهم رسید؟ منطق ایران زمینهسازی برای ظهور مهدی است که آن هم از طریق سیطره بر جهان اسلام محقق میشود. هدف اصلی نظام ایران رسیدن به قبله مسلمانان است. ما منتظر نمیمانیم که عربستان میدان جنگ شود، بلکه تلاش میکنیم نبرد را به درون ایران بکشانیم… افراطگرایی ایران مانع گفتوگو میان ماست.》
(بنسلمان؛ از سودای کشاندن جنگ به داخل ایران تا ازسرگیری روابط دیپلماتیک/فارس/۲۱ اسفند ۱۴۰۱)
اعراب وقتی در موقعیت ضعف و خطر قرار میگرفتند و گمان میکردند تاج و تخت آنان در خطر است و نیروهای جمهوری شیعه فارسی زبان آنان را محاصره کردند به هر اقدامی برای نجات دست میزدند! حتی تسلیم در برابر صهیونیسم که دشمنی نژادی با آنها دارد.
《سید هادی سیدافقهی: رژیم آلخلیفه، بنیه اجتماعی و بنیه فرهنگی بحرین را دارد عوض میکند. رژیم بحرین برای کاهش اکثریت شیعه بحرین، دارد از کشورهای عربی و غیرعربی آدم میآورد و به آنها شهروندی میدهد که شیعه در اقلیت بیفتد. آلخلیفه در کتب درسی، محتواهایی بهنفع صهیونیستها وارد کرده است. معابد دینی، برای یهودیها، مسیحیها و حتی برای هندوها دارند میسازند که در این سفری که پاپ میخواهد بیاید، میخواهد کلیسای مسیحیان بحرین را افتتاح کند. اینها در راستای معاهده آبراهام است. حتی الآن دولت بحرین، برای یهودیها دارد تسهیلات ایجاد میکند که اینها زمین بخرند. الآن در محلات حساس یا قدیمی منامه دارند زمین میخرند، شرکت میزنند و معبد درست میکنند؛ یعنی میخواهند از سطح ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان، نسل تربیت کنند. این دیگر اسمش عادیسازی حکومتی نیست. این عادیسازی بنیادین و ریشهای است. الآن در بحرین اکثر مراکز امنیتی و حاکمیتی، دست اسرائیلیهاست.
در امارات هم دارند همین کار را میکنند؛ یک محله مسکونی برای یهودیها اختصاص دادهاند که معبد هم در آن درست شده. حتی دیوار ندبه هم برای آنها ایجاد کردند که بروند، آنجا عبادت کنند. تغییر بافت دینی و بافت فرهنگی و بافت اعتقادی در دستور کار است که میگویند ما اسرائیل را از خودمان بدانیم و اسرائیل در تار و پود اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و هنری رسانهای ما بیاید.
اینها دیگر یک عادیسازی حقیقی و نه صرفاً سیاسی و پذیرش ارزشها و معیارهای صهیونیستی در دل یک جامعه
اسلامی سنتی و اصیل است؛ در تمام برنامههایشان، چه در برنامههای کودکانشان، چه در کتب درسیشان، چه در دانشگاههایشان، چه در رادیو تلویزیونشان، با زبان هنر و طرق دیگر، همهجا دارند این فرهنگ صهیونیستی را جا میاندازند.》
(از کمپ دیوید تا معامله قرن؛ روایت شکست ایده سازش/KHAMENEI.IRسایت/۹بهمن ۱۴۰۱)
《شیخ عیسی قاسم با اشاره به روند عادی سازی رژیم بحرین با رژیم صهیونیستی ادامه داد: حاکمان بحرین به غلط تصور می کنند که اگر چهره های فعال و مردم این کشور را زندانی کنند، می توانند با افتادن به آغوش رژیم صهیونیستی و در پیش گرفتن مسیر عادی سازی، بقای خود در قدرت را تضمین کنند، به همین دلیل، مقاومت دربرابر این رویکرد ضروری و واجب است. از سوی دیگر، توان بالای مبارزان داخلی و فعالان بحرینی در خارج از کشور، سدی محکم و مانعی جدی در مقابل این رویکرد خیانت کارانه رژیم خواهد بود.》
(رهبر شیعیان بحرین: عادی سازی مغایر با آرمان فلسطین است/ایرنا/۱۳ بهمن ۱۴۰۱)
جالب است این ادبیات و این رویکرد کماکان نیز ادامه دارد و حین مذاکرات ایران و سعودی برای از سر گیری روابط هم مطرح گردیده و بیان شده است که باید پادشاهیها را حذف و تبدیل به جمهوری اسلامی کنیم.
《سردار نقدی با اشاره به اینکه با تمام محاسبات قدرت و نفوذ نظامی، سیاسی، اقتصادی، آمریکا در حال افول است، در خصوص اینکه چه کشورهایی در شرایط جدید به قدرت میرسند، یادآور شد: بستگی به رفتارها و تدبیری دارند که برای آینده جهان نشان دهند، اما ما آینده را در وصیتنامه امام(ره) میبینیم که میفرمایند پیش به سوی یک حکومت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل، این ترسیم آیندهپژوهی امام است و انشاءالله ما به این افق نزدیک میشویم》
(سردار نقدی: آمریکا و رژیم صهیونیستی به لحاظ نظامی همسایه ما هستند/فارس/۱۱ بهمن ۱۴۰۱)
البته این مقامات از خود چنین حرفهایی نمیزنند بلکه این سخنان دقیقا مطابق با متون اصلی انقلابی است!
《شکل حکومت ما جمهوری اسلامی است. جمهوری به معنای اینکه متکی بر رای اکثریت است و اسلامی برای اینکه متکی به قانون اسلام است و دیگر حکومتها اینطور نیستند که تکیه بر قانون اسلام داشتهباشند》
(صحیفه امام/جلد پنجم/کیفیت دولت اسلامی/ص۱۸۱)
《ما فرض میکنیم تمام ملت جمع شدهاند و یک کسی را برای خودشان مثلا سلطان قرار دادهاند. بسیار خب، اختیار دارند مردم یک کسی را انتخاب کنند، انتخاب کردند. خوب،این ملتی که حالا هستند حق دارند در حومه زندگی خودشان اختیار دارند که یک کسی را قرار بدهند. برای صد سال بعدی که این
آقایان هیچ نیستند چه حقی دارند؟ شما چه حقی دارید که برای اولادتان و اولاد اولادتان که الان نیستند سلطان انتخاب کنید؟ لهذا سلطنت از اول غلط بوده》
(صحیفه امام/جلد نهم/ص۱۲۰)
جالب است با وجود اینکه مقامات ایران بسیار در بعد مسائل اجتماعی و حرکت جامعه به سمت سکولار شدن مشکل دارند و مطالبه رفراندوم را نمیپذیرند اما کماکان باز هم تاکید بر روی جمهوریت و رای مردم در کشورهای دیگر دارند!
《رئیس مجلس شورای اسلامی تاکید کرد: انقلاب اسلامی بدون حضور مردم هیچ معنایی ندارد. انقلاب اسلامی بدون حضور مردم اسلامی نیست و مردم اساس این انقلاب هستند زیرا آنان هستند که در میدان حضور دارند و احکام دینی را پیاده سازی میکنند.
قالیباف اظهار داشت: یکی از شاخصهایی که امام برای انقلاب مطرح کردند، مردمی بودن آن است. در واقع قدرت اصلی امروز ما در برابر دشمنان مردم هستند نه ابزار نظامی و موشکهای قدرتمند. بدون شک موشکهای ما مایه قدرت و افتخار ماست اما قدرت اصلی بر مردم است.
وی افزود: بدون شک انقلاب ما در قلب یکایک مردم قرار دارد و ما باید این امر را در همه شئونات زندگی خصوصاً مسئولین مورد توجه قرار دهیم. در عین حال مردم از ما مطالبه دارند که همه اهداف انقلاب را متوازن پیش ببریم. یعنی به همان اندازه که ظلم ستیزی و استکبار ستیزی داریم که از
شاخصهای انقلاب اسلامی است و امام آن را تبیین فرمودند، به همان میزان باید به اقتصاد، فرهنگ و مسائل اجتماعی جامعه توجه و نگاه کنیم》
(دشمن دنبال دوقطبیسازی جامعه است/مشرق/۱۲ بهمن ۱۴۰۱)
《عمده این است که حکومتها نمیتوانند بفهمند تکالیف خودشان را راجعبه ملتها. حکومتها هرچه روی کار آمدند تقریبا آمدند برای سرکوبی ملتها. در صورتی که حکومت یک ملت خصوصا در آنجاهایی که دعوی دموکراسی و امثال ذلک میکنند برای خدمت مردم است نه برای سرکوبی مردم. لکن ما میبینیم حکومتها اینطور نیستند. این حکومتهایی که ما با ایشان مواجه بودیم و دیدیم که همه میدانید وضعشان چه بوده و این حکومتهای همجوار ما هم میدانید که همه اینطور هستند که یک دسته اقلیتی با قدرت و سرنیزه و پشتیبان داشتن از خارج میآیند و یک ملتی را سرکوب میکنند تا آن اندازهای که بتوانند؛ و ملتها بیدار شوند. از آن جمله مسئله ایران بود یک حکومتی که با سرنیزه انگلیسیها اول و با سرنیزه این قوای ثلاثه این متفقین و در ادامه با سرنیزه امریکا به این ملت مسلط شد و رساند کار را به آنجایی که همه دیدند》
(صحیفه امام/جلد دوازدهم/۱۴ دی ۱۳۵۸/ص۱۵)
برآورد سعودیها البته در ابتدای انقلاب این نبود که ایران انقلابی وارد این مسیر خواهد شد و باز هم نمیتوان گفت مقابله با انقلاب ابتدا از سمت آنها شروع شد و آنها تا مدتی
بعد از انقلاب هم گمان کردند به خاطر اسلامی شدن حکومت در ایران اتحادشان با کشور ما بیشتر خواهد شد!
《نایف ولیعهد دوم ملک سلمان گفت زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، ابتدا خوشحال شدیم، اما بعد از آن اتفاقاتی افتاد که به روابط خدشه وارد شد. بنابراین، در نگاه سعودیها انقلاب اسلامی ظرفیتی بود که ممکن است ادامه آن نابودی رژیمهای پادشاهی منطقه را در داشته باشد.در زمان پیروزی انقلاب هم گاهی این شعار داده میشد که بعد از شاه ایران نوبت فهد است》
(سفیر سابق ایران در ریاض: عربستان از روی کار آمدن حکومتهای شیعی منطقه نگران است/فارس/۴ بهمن ۱۴۰۱)
سعودی همواره به دنبال آرامش و ثبات حداکثری است و اگر هم همواره سمت امریکا بوده و یا طی ۴ دهه اخیر در مقابل ایران قرار گرفته جنبه دفاعی داشته است. مسیر جهان اکنون به سمتی است که ایران و سعودی در کنار چین هر سه یک چیز را برای غرب آسیا میخواهند و خواست این سه اکنون در مقابل اهداف امریکا قرار دارد.
《خاندان سلطنتی سعودی ثبات سیاسی را درون اراضی پادشاهی برقرار کرده و با به حداقل رساندن اختلافات داخلی از طریق تصمیمگیری جمعی و مشورتهای متعدد، اختصاص دقیق بخشی از درآمدهای نفتی و سرمایهگذاری بر وجه تمایز خود به عنوان نگاهبانان اماکن مقدس اسلام، نقش رهبری و
نفوذ خود را گسترش داده بودند. سعودیها اقتدارگرایی مطلق خود را با نزدیکی تاثیرگذار به رعایا تعدیل میکردند…یکی از خواستههای اصلی و همیشگی سعودیها ثبات در منطقه است. بدین ترتیب آنها یکی از اولویتهای اولیه خود را برقراری و ایجاد نوعی احساس برادری میان اعراب به ویژه فلسطینیان میدانند》
(فلسطین؛ صلح نه تبعیض/جیمی کارتر/ص۱۶۷)
ایران میبایست جهت ایجاد بلوک جدید قدرت با عنوان غرب آسیا بتواند امنیت کامل در دو سمت خلیج فارس ایجاد کند و حفظ ثبات حکومتهای آن شرط اصلی تحقق این آرزوی دویست ساله است!
《بسیاری از ما در درک این مسئله که احتیاط سعودیها در برخورد با مباحثی جنجالی و حساسیتبرانگیز علیرغم ثروت و جایگاه خاص این کشور کاملا منطقی و توجیهپذیر است، غافل هستیم. سعودیها دارای جمعیت بومی نسبتا محدودی بوده و نیروی نظامی آنها نیز محدود است. این کشور از سوی همسایگانی محاصره شده که به صورت بالقوه میتوانند خطرناک تلقی شوند. تداوم رهبری آنها به ادامه روند مصالحه و سازش و همزمان تلاش برای شکلدهی به اجماع میان رهبران مستقل و دمدمیمزاج در جهان چندپاره عرب، متکی است. در این میان باید اضافه کنم که سعودیها و بسیاری دیگر از اعراب در مورد میزان نفوذ ایالات متحده دچار اغراق شده و هرگز درک نمیکنند که چرا ما نمیتوانیم دوستان خود
را حتی در شرایطی که نفع ما هم در آن نهفته است از مهلکه نجات بدهیم》
(فلسطین؛ صلح نه تبعیض/جیمی کارتر/ص۱۶۸و۱۶۹)
همراهی با ایران در معادلات جهانی مزایایی دارد که همراهی با هیچ قدرت دیگری ندارد. ایران هیچگاه متحدان خود را رها یا وادار به انجام مطالباتش هم نکرده است.
《حسین غبریس مدیر اجرایی اتحادیه جهانی علمای مقاومت: من و بسیاری از افراد در لبنان، فلسطین و تمام کشورهای عربی و اسلامی از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی شاهد آن بودیم که مسئولان ایرانی به کشورهای مختلف سفر میکردند و در رفت و آمد بودند اما خدا را شاهد میگیرم که این کشور هیچ چیزی از دوستداران و پیروان خود طلب نکرده است و هیچ دستوری به آنها دیکته نکرده و امور ملتها را به دست خودشان سپرده است.
دوستداران و محبان و پیروان ایران اسلامی در کشورهای مختلف، خودشان منافعان و مصلحت کشورشان را در نظر میگیرند و خودشان تصمیم گیرنده هستند بنابراین ادعاهای مطرح شده در خصوص تلاش ایران برای سلطه بر کشورهای دیگر از طریق انقلاب اسلامی یا مذهب تشیع و تصمیم گیری برای آنها، دروغی بیش نیست.》
(اتحاد میان مسلمانان از مهمترین جلوه های انقلاب اسلامی ایران است/خبرگزاری مهر/۲۳ بهمن ۱۴۰۱)
بهار عربی دیگر با شعار زن زندگی آزادی:
امریکا اکنون سعی دارد تا بتواند یک بهار عربی دیگر این بار مدل زن زندگی آزادی در میان اقلیتهای قومی، مذهبی و زنان این کشورها ایجاد کند زیرا هم بحران اقتصادی و هم نسلی در این جوامع بسیار زیاد است.
《اکونومیست نوشت: استفاده از عبارات لاتین در ریاض نادر است، اما عبارت panem et circenses («نان و سرگرمی») بهترین عبارتی بود که یکی از نویسندگان سعودی برای تشریح سوءبرداشتها درباره وضعیت کشورش پیدا کرد. این نویسنده معتقد است محمد بن سلمان، نماد این اصطلاح باستانی است. ولیعهد با حذف انواع یارانههای دولتی نان مردم را از آنها گرفت، اما همزمان به جای ایجاد فضای مدنی همه را به “لذت بردن از شرایط برای رسیدن به عربستانی جدید” تشویق میکرد… ملی گرایی، حمایت از حاکمان را در زمان تغییرات سریع تقویت میکند. اما میتواند جنبه تاریکی نیز داشته باشد. شهروندان به دلیل نظرات انتقادی در رسانههای اجتماعی، یکدیگر را به پلیس معرفی میکنند. اتهامات خیانت رایج است. حتی مقامات دولتی هم عصبی هستند.
این نوع ملی گرایی بیش از حد، برای حکومت خوب نیست و به طور متناقضی، میتواند دولت را تضعیف کند: هر چه شهروندان بیشتر در مورد مسائل سیاسی صحبت کنند، ممکن
است بیشتر بخواهند در سیاست دخالت کنند.》
(«اصلاحات» بن سلمان و بن زائد چه تغییراتی در عربستان و امارات بوجود آورده؟ /پایگاه خبری انتخاب/۲۶ بهمن ۱۴۰۱)
به مطالب زیر توجه کنید. این اخبار و مطالب گویای وضعیت پادشاهیهای عربی، نیروهای مقاومت و اجتماع آنهاست. همه شیعیان منطقهآرزوی سرنگونی پادشاهیهای عربی را داشته و میخواهند قدرت را بدست بیاورند امریکا نیز همه باندهای حقوق بشری در کنترل خود را وارد کار کرده است.
《سلما الشهاب دانشجوی دوره دکتری، به ۳۴ سال زندان محکوم شد و یک ماه بعد، نوره بنت سعید القحطانی به ۴۵ سال زندان محکوم شد. هر دو زن به اتهام بازنشر گفتگوهای حقوق بشری محکوم شناخته شدند.
لینا هذلول گفت: «نتیجه این اقدامات ایجاد ترس است، زنان نمیدانند خط قرمزها کجاست. توسعه حقوق زنان در چهار سال گذشته به آن چه زنان سعودی واقعاً میخواهند، نزدیک هم نشده است. ما می خواهیم بدون ترس در عربستان زندگی و بتوانیم حقوق خود را مطالبه کنیم.
بر اساس شاخص زنان، صلح و امنیت (WPS) در سال ۲۰۱۹، عربستان سعودی در پایین ترین رتبه در جهان قرار دارد. بر اساس این شاخص، با وجود افزایش سریع نرخ تحصیل زنان و بهبود دسترسی به مراقبتهای بهداشتی، مشارکت زنان در بازار کار همچنان بسیار کم است.
زنان در خاورمیانه و شمال آفریقا تنها ۱۶ درصد از کرسی های
مجالس قانونگذاری را در اختیار دارند، در حالی که این رقم در سطح جهانی ۲۵ درصد است.
به گفته دویچه وله، برخی از کشورها به طور فعال حقوق زنان را با آزار و اذیت فعالان حقوق زنان سرکوب می کنند. این امر در هیچ کجای جهان به اندازه عربستان مشهود نیست، جایی که مقامات، فعالان حقوق زن را به شکل خودسرانه و بدون پاسخگویی، بازداشت می کنند.》
(نقض گسترده حقوق زنان در عربستان ادامه دارد/ایرنا/۱۱ دی ۱۴۰۱)
پادشاهیهای عربی دچار بحران حتی در روابط با یکدیگر هستند و این در کنار بحرانهای جهانی و بیثباتی آن میتواند منجر به فاجعه در منطقه شود.
《شیخ عبدالله الدقاق تاکید کرد: امروز روابط میان رژیم آل خلیفه و آل سعود قوی است اما مانند سالهای گذشته نیست و تغییراتی در آن ایجاد شده است. واقعیت این است که پیمان میان این دو رژیم در نهایت در اثر تشدید اختلافات آنها شکسته میشود.
وی افزود: برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از جمله قطر نیز از مخالف رویکردهای تند و افراطی سیاسی رژیم آل خلیفه هستند.
شیخ عبدالله صالح در ادامه تاکید کرد: مردم بحرین با سیاستهای رژیم آل خلیفه در زمینه عادی سازی روابط با اشغالگران صهیونیست و روابط نظامی با آمریکاییها مخالف
هستند…راشد الراشد: عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی نیز رخدادی بود که موجب اتحاد هر چه بیشتر مردم بحرین و حتی وحدت میان شیعیان و اهل سنت بحرین در رابطه با لزوم پایان رژیم آل خلیفه بود.》
(رژیم آل خلیفه در توقف انقلاب ۱۴ فوریه بحرین ناکام مانده است/خبرگزاری مهر/۲۵ بهمن ۱۴۰۱)
شیعیان انقلابی منطقه توقع دارند در کنار نابودی اسرائیل و شکست غرب ایران پادشاهیهای منطقه را نابود و جمهوریهای اسلامی تاسیس کند و آنها را به قدرت برساند. آنها همواره سعی دارند تا ایران از پادشاهیها دور شده و علیه آنها باشد.
《درباره روابط آل سعود و رژیم صهیونیستی گفت: نباید فراموش کنیم که این یک رابطه قدیمی است و از زمان تاسیس هر دو رژیم توسط انگلیسی ها آغاز شده است.
این معارض عربستانی یادآور شد: انگلیس بنیانگذار هر دو رژیم است و آن دو را با یک هدف و آن تجزیه و تفرقه جهان اسلام و عرب، تسلط بر منابع و امکانات منطقه، جلوگیری از پیشرفت ملت ها، جلوگیری از تعیین سرنوشت ملت های منطقه به دست خودشان ایجاد شدند.
الشاخوری بیان کرد: به همین خاطر ما معتقدیم که نابودی رژیم صهیونیستی به نابودی رژیم سعودی و نابودی رژیم آل سعود به نابودی رژیم صهیونیستی منجر می شود زیرا ارتباط آن ها چنان نزدیک و محکم است که می توان ان دو را دوقلو
نامید.》
(رژیم های آل سعود و اسرائیل دو روی یک سکه هستند/ایرنا/۲۰ دی ۱۴۰۱)
《مسئول امنیتی گردانهای حزب الله در ادامه پیام توئیتری خود افزود: حکومت کنونی رژیم آل سعود به ریاست «محمد بن سلمان» هیچ تفاوتی با حکومتهای سابق این رژیم فاسد از زمان شکل گیری در شبه جزیره عربستان ندارد. حکومتهای سابق با «آل شیخ» مفتی عربستان درباره تقسیم حکومت سیاسی و دینی توافق کرده بودند و تفاوت حکومت بن سلمان در این است که با رویکرد دین ستیزانه و سکولار، سیاست کشتار و تخریب را در پیش گرفته است که جرم آن کمتر از جرم تکفیریهایی نیست که به صورت موقت مهار شده بودند. پس نباید فریبش را خورد.
او ادامه داد: به برخی سیاستمداران شیعه توصیه میکنیم که دست از حمایت «پهلوان پنبه» (ولیعهد سعودی) بردارند و به کشورها و ملتهای خود احترام بگذارند. در غیر این صورت به ابزار دست این فاسد برای تخریب کشورها و ملتها تبدیل خواهند شد. ساقط شدن این پهلوان پنبه، قطعی و در این خصوص فقط مسئله زمان مطرح است. ما حمایت خود را از طبقه سیاسی و عشایری عراق برای مقابله با این پهلوان پنبه اعلام میکنیم.》
(سرنگونی «پهلوان پنبه» قطعی و مقابله با اشغالگری، وظیفه شرعی است/خبرگزاری مهر/۳۰ بهمن ۱۴۰۱)
《راشد الراشد: مردم بحرین تنها با یک نظام سیاسی که در انحصار آلخلیفه قرار دارد روبهرو نیستند؛ بلکه آنها در حقیقت مقابل یک ائتلاف منطقهای و بینالمللی قرار دارند که مانع از تحقق معادله تغییر سیاسی در بحرین و برپایی دموکراسی و ایجاد نظام سیاسی کثرتگرا که میتواند سطح مورد نیازی از عدالت اجتماعی را برقرار کند، میشود.
او ادامه داد: ما درمییابیم که اگر مردم بحرین در انقلاب خود تنها با یک نظام سیاسی (آلخلیفه) روبهرو بودند این انقلاب میتوانست نظام سیاسی مذکور را سرنگون کند و نظام سیاسی دیگری روی ویرانههای نظام قبلی مستقر سازد، اما در وهله نخست نیروهای موسوم به «سپر جزیره» بهرهبری ارتش عربستان که نماینده ارتش شش کشور حوزه خلیج فارس بود با چراغ سبز آمریکا برای سرکوب انقلاب مردم بحرین به تکاپو افتاده مانع از پیروزی آن شدند، بنابراین مردم بحرین که بهدنبال مطالبه حقوق سیاسی و آزادیهای خود بودند در برابر یک ائتلاف منطقهای قرار گرفتند؛ ائتلافی که هدف آن بقای رژیم آلخلیفه و محافظت از آن از خلال وحشیگری و سرکوب و با منطق زور و گلوله بود.》
(۷ دستاورد بزرگ انقلاب بحرین/تسنیم/۱ اسفند ۱۴۰۱)
سال فعلی بحرانهای بزرگ اقتصادی جهان را در بر خواهد گرفت و امکان وقوع بیثباتی بسیار راحت خواهد بود. وضعیت اقتصادی کشورهای منطقه نیز همانند قبل نیست.
《بر اساس اطلاعات رسمی، کسری تراز تجاری بحرین در
ژانویه 2023 نسبت به ماه مشابه سال قبل 570 درصد افزایش یافت.
اداره اطلاعات و دولت الکترونیک بحرین در بیانیهای اعلام کرد که کسری تراز تجاری این کشور (که نشان دهنده تفاوت بین صادرات و واردات است) در ماه گذشته به 51 میلیون دینار (136 میلیون دلار) رسیده است.
کسری تراز تجاری در ماه مشابه سال 2022 به 8 میلیون دینار (21.3 میلیون دلار) رسید.
ارزش صادرات بحرین در ژانویه با 8 درصد کاهش به 357 میلیون دینار (953 میلیون دلار) رسید.
اخیرا انجمنهای سیاسی بحرین اعلام کردند که فقر در این کشور در سایه فقدان عدالت اجتماعی، برنامه ریزی ضعیف اقتصادی، عدم حمایت از گروهها و اقشار ضعیف در حال افزایش است.》
(کسری تراز تجاری بحرین افزایش یافت/تسنیم/۸ اسفند ۱۴۰۱)
ساختار سیاسی سعودی را به هیچ وجه نباید یک حکومت فردی مطلق دانست زیرا در آن هیچ یکدستی وجود ندارد و به همین دلیل تا کنون غربیها سعی نداشتند با آن مقابله کنند. این ساختار در حال تغییر است و به همین دلیل میتوان متصور بود که امریکا و غرب قصد ضربه زدن به آن را خواهند داشت. ساختار فعلی عربستان در پادشاهی جدید تغییرات زیادی خواهد داشت.
《به تخت نشستن فیصل در نتیجه اجماع خاندان موجب
برقراری چیزی شد که جیمز اسمیت، سفیر سابق امریکا در عربستان سعودی از آن با این عنوان یاد میکرد: احتمالا تنها سیستم حکومت در تمام دنیا که توسط برادران ناتنی اداره میشود. حکومت عربستان سعودی کاملا یک دموکراسی خانوادگی بود، بدین معنا که قدرت بین دهها نفر و احزاب خاندان پخش میشد. این سیستم حکومتی بر اساس اجماع نظر کار میکرد و برای همه انگیزهای ایجاد میکرد که پهبهپای سیستم حرکت کنند. هر شاهزادهای که از لحاظ عملکردی از مسیر خاندان منحرف میشد، از صف سلطنت کنارش میگذاشتند. سیستم حکومتی حاصل از این روش به قول اسمیت در یکی از مکالمات شنودشدهاش مبتنی بر اجماع نظر و ذاتا محتاطانه، سنتی و انفعالی بود. این ساختار موجب ایجاد ثبات چشمگیر و در نهایت سکون محض میشد حتی با آنکه درآمد نفتی تحولات اقتصادی سریعی را در کشور رقم میزد. از آنجایی که ابن سعود طی مدت پنج دهه تعداد زیادی زن اختیار کرده و فرزندان زیادی آورده بود این سیستم حکومتی به مدت بیش از پنجاه سال بر قوت خود باقی ماند. طی آن نیم قرن، خاندان توانسته بود آرامش نسبی را در خود حفظ کند. بسیاری لز پسران ابن سعود مقامات حکومتی را در دست گرفتهبودند و از همان منصبها برای کسب قدرت و ثروت هنگفت از طریق شرکتهای خارجی مشتاق سرمایهگذاری در صنعت نفت عربستان سعودی استفاده میکردند. اما هیچ یک از پسرها آن قدر قدرت نداشت که بتواند کنترل کشور را به طور کامل در دست بگیرد به خصوص اینکه وزارت دفاع، گارد ملی و وزارت کشور سه نهاد
دارای قدرت نظامی هر یک توسط یکی از شاهزادهها اداره میشدند…هیچ یک از برادرها به اندازه کافی قدرت نظامی در اختیار نداشت که بتواند دست به کودتای خانوادگی بزند》
(خون و نفت/بردلی هوپ/ص۲۲۳و۲۲۴)
به همین دلیل مدیای غربی وارد مرحله تخریب و مقابله شده و بر روی حقوق بشر و مسائلی مانند آن متمرکز شده و مطالبی مانند زیر در مدیای غربی زیاد منتشر میشود.
《گاردین با اشاره به برنامه ادعایی اصلاحات محمد بنسلمان عنوان کرد که در سلطنت مطلقه عربستان فضای کمی برای مخالفتهای سیاسی وجود دارد. «ولیعهد سطح عدم تحمل عقاید مخالف را به مرحله جدیدی رسانده است، رقبای سیاسی و تجاری او در معرض بازداشتهای دسته جمعی قرار دارند و اعضای خانواده مقاماتی که از کشور فرار کردهاند به عنوان اهرم فشار برای بازگرداندن آنها به کشور بازداشت میشوند. این درحالیست که مجازات اعدام به عنوان یکی از ابزارهای اصلی رژیم جدید در نظر گرفته میشود.»
گاردین به نقل از یکی از اعضای سلطنت سعودی که در اروپا در تبعید بسر میبرد، نوشت: «این به معنای واقعی کلمه شمشیری است که بالای سر همه کسانی که از او سرپیچی کردهاند قرار دارد.» گاردین بن سلمان را مانند معمر قذافی و صدام حسین توصیف کرد.》
(گاردین: آمار اعدامها در دوران بنسلمان دو برابر شده است/ایرنا/۱۴ بهمن ۱۴۰۱)
غرب آسیا با ایران سکولار؛ بازگشت دوران پس از عثمانی
امریکا سعی دارد با کمک رسانهها و اپوزسیون در کنترلش یکی از وجوه قدرت ایران که حکومت دینی است را از میان بردارد و سعی دارد سکولار شدن حکومت در ایران را یک مطالبه ملی و سراسری جلوه دهد. اما باید پرسید تبعات کنار گذاشتن انقلاب و شریعت در امور خارجه و قوانین کشور آن هم در دوران جنگ ارزشها در جهان برای ایران و منطقه چه خواهد بود؟ هدف اصلی امریکا از سکولار کردن ایران ایجاد دوباره شرایط غرب آسیا پس از سقوط عثمانی است زمانی که جنگهای مذهبی به پایان رسید و نیم قرن جنگهای نژادی و قومی شروع شد.
《سعدالله زارعی: انگلیس و فرانسه در سال 1295 ش (1916م) با هدف تقسیم مناطق عربی امپراتوری عثمانی میان خود به تکهتکه کردن این مناطق روی آوردند ولی در نهایت با شکلگیری جنبشهای مردمی ناگزیر به واگذاری کشورهای تجزیه شده گردیدند. این تقسیمبندی یک درگیری
50 – 60 ساله و صدها هزار کشته را به مسلمانان بهخصوص عربها در شمال آفریقا و غرب آسیا تحمیل کرد.》
(ایران و آمریکا؛ درهای بسته یا باز/روزنامه کیهان/۳۰ بهمن ۱۴۰۱)
الان هم امریکا سعی دارد تا نیروهای نیابتی شیعه منطقه را از کنترل حوزه قم خارج و آنها را به نیروهای مستقل قومی و نژادی تبدیل کند. تا پیش از مقابله و شکست صهیونیسم و بازپسگیری قدس که به معنای پایان اسارت غرب آسیا از غرب است هر گونه اقدام در جهت کاهش محدودیتهای اسلامی و دوری از انقلابیگری در ایران تبعات مخربی برای ما و کشورهای دیگر در منطقه غرب آسیا به جا خواهد گذاشت. با توجه به ترور سردار سلیمانی در سال ۲۰۲۰ خروج امریکا از افغانستان در سال ۲۰۲۱ و جنگ اوکراین با روسیه در ۲۰۲۲ و از همه مهمتر آغاز بیثباتی اسرائیل در سال ۲۰۲۳ که بیانگر تغییرات وسیع در نظم جهانی آن هم در تمام مرزهای ایران است با هرگونه تغییر سیاسی در ایران آن هم در سال جدید میلادی معادله منطقه تغییرات اساسی خواهد داشت
《آیت الله خامنهای: آنچه دشمن دنبالش است و اسمش را دگرگونی میگذارد تغییر هویت جمهوری اسلامی است، هدف آنان حذف همه چیزهایی است که مردم را به یاد انقلاب و اسلام میاندازدهدف دشمن تبدیل مردم سالاری اسلامی به حکومت باب میل استکبار است. آنها در ایران به دنبال این هستند که حکومتی بیاید که باب میل استکبار باشد یا یک حکومت فردی بیاید یعنی فردی مطیع سرکار بیاید یا حکومت به ظاهر دموکراسی فریب و دروغ سرکار بیاید تا در مشت آنان باشد و بر طبق میل آنان حرکت کند.》
(رهبر انقلاب: منظور دشمن از دگرگونی تغییر هویت جمهوری
اسلامی است/ایرنا/۱ فروردین ۱۴۰۱)
《طائب در پاسخ به سوالی که اگر درصد زیادی از مردم حکومت دینی نخواهند، چکار میکنید؟ گفت: در کدام کشور دنیا چنین رفراندومی برگزار شده که ایران دومی آن باشد؟ زمانی که کشور به یکپارچگی رسیده و میخواهد کاستیها خود را جبرا نکند، در این شرایط رفراندوم انجام دهیم؟》
(طائب: اختلاس ۹۲ هزار میلیاردی فولاد مبارکه دروغ بزرگ سیاسی بود/خبرگزاری دانشجو/۱۶ آذر ۱۴۰۱)
باید همواره مدنظر داشتهباشیم که غرب آسیا با هر تغییر در ایران دچار ابربحران خواهدشد حتی در مسائل ساده اجتماعی! و این بحران در بیرون از مرزهای ایران به سمت کشور دوباره حرکت خواهد کرد مثال ساده و نزدیک آن وقایع سال ۸۸ هست که در نهایت با وجود آنکه به جایی نرسید اما منجر به فاجعه بهار عربی و سپس آغاز جنگهای ویرانگر منطقه در دهه گذشته شد. میتوان گفت در نیم قرن اخیر جنبش زن زندگی آزادی سومین جنبش بعد از انقلاب سال ۵۷ و ۸۸ است[قیام دی ۹۶ از حیث فرم، محتوا و شعار تعارضی با پادشاهیهای عربی و دولتهای مقتدر منطقه نداشت و شاید بتوان قدرت گرفتن نظامیها در سودان و تونس و افزایش میل اقتدارگرایی در میان معترضان عراقی و لبنانی را به آن تا حدودی ربط داد و مقامات پادشاهیهای عربی هم در ابتدا گمان کردند زن زندگی آزادی مشابه دی ۹۶ است و علیه نهادهای سیاسی نبوده و چون آنها اصلاحات زیادی در امور زنان انجام دادند خطری آنها را تهدید نمیکند اما وقتی
درگیری اپوزسیون چپ و تجزیه طلب با طیف پادشاهی را مشاهده کردند و محتوا ضد نهاد چه خانواده چه حکومتی آن را فهمیدند متوجه خطرات آن شدند!] که از ایران به کل منطقه امکان صدورش است.
《روز ۲۱ خرداد ۱۳۸۸ (۱۱ ژوئن ۲۰۰۹) یعنی دقیقاً روز قبل از انتخابات، جورج سوروس در مصاحبه با شبکه تلویزیونی سی.ان. ان (CNN) آمریکا میگوید: فردا در ایران یک انتخابات نیست! یک انقلاب رنگی است. شبیه آنچه در اوکراین و گرجستان انجام دادیم. فردا ایران و بعد، نوبت سوریه است!》
(آقای خاتمی! با کافران چه کارت گر بت نمیپرستی؟!/روزنامه کیهان/۱۹ بهمن ۱۴۰۱)
هدف ایران در ۴۴ سال اخیر لااقل این بوده تا رهبری جهان اسلام را بتواند در دست بگیرد تا مانع حذف کشورهای منطقه از معادلات جهانی شود اما هر بار امریکا با ایجاد بحران سیاسی، ساخت جنبشهای اعتراضی مختلف و صدور آن به کشورهای دیگر از ایران، لشکرکشی به منطقه و … مانع آن شد تا چنین آرمانی محقق شود. به دو متن زیر و زمان انتشار آن با دقت زیاد توجه کنید!
《آیت الله خامنهای: شما ملاحظه کنید، امروز دنیا دارد به سمت بلوکبندی میرود؛ یعنی هر چند کشور در یک گوشهای، به ادنیٰ(۴) مناسبتی با هم اتّحاد و اتّفاق پیدا میکنند؛ مثلاً
کشورهای شرق آسیا - کشورهای آسهآن(۵) - جامعهی مشترک اروپا، اتّحاد ورشو(۶) تا وقتیکه اروپای شرقی قبل از این حوادث اخیر(۷) یک هویّتی داشت، اتّحاد کشورهای حولوحوش خلیج مکزیک، گروه غیرمتعهّدها،(۸) سازمان ملل. همهی واحدهای پراکنده در همهی دنیا دارند تبدیل میشوند به واحدهای پیوسته. علّت هم این است که در این دنیا میفهمند که هر واحدی بهتنهایی قادر بر تأمین نیازهای خودش - از جمله نیاز دفاع از خودش - نیست و باید با هم دستبهیکی کنند.
در عین اینکه دولتها و قدرتها و ادارهکنندگان جهان برای مصالح دولتهایشان و مصالح سیاسیشان دارند به سمت وحدت پیش میروند، تمام تلاشهای استکبار در جهت تضعیف ملّتها و بخصوص ملّت اسلام و ایجاد اختلاف بین اینها دارد به کار میرود. 》
(بیانات در دیدار جمعى از علماى اهل سنّت/۵ دی ۱۳۶۸)
《آیتالله خامنهای: اینکه گفته بشود «جمهوری اسلامی ایران توسعهطلب است، میخواهد فلانجا را تصرّف کند»، اینها حرفهای مهمل و بیمعنا و خلاف واقع و دروغی است؛ نه، ما قصد توسعه و نگاه توسعهطلبی به هیچ نقطهای از دنیا نداریم؛ احتیاج هم نداریم، بحمدالله کشور بزرگ، آباد و پرظرفیّتی در اختیار ملّت ایران است. [این حضور] بهخاطر این است که در منطقهی سوریه، در غرب آسیا، مقاومت در مقابل ظلم وجود داشت و وجود دارد این دلیل ما آنجا حضور پیدا کردهایم.》
(بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی ۱۳۹۷/۰۱/۲۵)
تمام جریانهای سیاسی ایران چه منتقد اسلام چه هوادار آن طی دوران معاصر و خصوصا پس از جنگهای ایران و روس مهمترین نگرانی آنها جایگاه بینالمللی ایران و جهان اسلام بود. حتی کسانی که متهم به دین آوری و ضدیت با اسلام بودند هم تمام اقداماتشان در جهت رسیدن به این هدف بود و میتوان گفت همه گروهها یک هدف داشتند اما مسیرهای مختلفی را دنبال کردند یا به تعبیری دیگر سوال واحد بود پاسخها فرق داشت. اما به مرور امریکا سعی در تغییر این معادله داشت و به نحوی کار کرد که انگار هدف همه جریانها در ایران معاصر کاهش قدرت مرکزی حکومت و تمایل به سمت غرب و دنبالهروی از آن بوده است و این دو گزاره را ذیل دموکراسی خواهی و آرمان مشروطیت تعریف کرده است.
《احمد کسروی: آن اسلام مردم پراکنده و زبون عرب را یک توده گردانید و به همدستی یکدیگر به کار واداشت و به فرمانروایی جهان رسانید. این اسلام مردم یک توده را از هم پراکنده و به چند دسته گردانیده و زبون و خوار ساخته. امروز مسلمانان از خوارترین مردم جهانند و سراپا مایه سرافکندگی میباشند…آنان این معنی را که ما به دین میدهیم و آنرا راهی برای رستگاری و پیشرفت زندگانی اینجهانی میشناسیم نمیدانند و نتیجهای را که ما از دین میطلبیم نمیطلبند》
(پیمان/شماره نهم/سال ششم/ما چه میخواهیم)
میبایست به یک مسئله بسیار مهم دیگر هم پرداخت و آن محدودیتهای اسلامی و الگوگیری سبک زندگی بیگانگان در کنار معارف جدید غربی است. باید گفت همه جریانهای سیاسی تاریخ ایران در قرن نوزدهم میلادی همگی به دنبال این بودند بزرگی و اقتدار ایران را دوباره بازگردانند.
یکی از دلایل تقابل دائمی بخشی از روحانیت شیعه در تاریخ معاصر ایران با هر امر نویی خصوصا از نوع غربی آن وحشت آنها از نابودی نظم اجتماعی و سلطه بیگانه است. خیلی جالب است که در زمانی نزدیک به هم دو تجربه کاملا متضاد میان دربار ایران و روحانیت شیعه شکل گرفت. تحت استعمار قرار گرفتن هند توسط بریتانیا و از آن مهمتر از دست دادن قفقاز در دوره فتحعلی شاه قاجار و اشغال آن توسط روسیه. این دو واقعه به حدی مهم و اثرگذار بودند که تمام تاریخ اندیشه معاصر ایران را تحت تاثیر قرار دادند. تجربه اول باعث شد بخشی از روحانیت به این باور برسد هر تغییری در نظم اجتماعی که پشت سر آن غربیها و خصوصا انگلیسیها هستند منجر به نابودی و تسلط بیگانه میشود و محدودیتهای اسلامی را باید با قدرت حفظ کرد تا آنچه بر سر آندلس و هند آمد بر سر ایران نیاید و تجربه دوم باعث شد تا گروهی به این نتیجه برسند که همانند پتر کبیر باید غربیسازی و اصلاحات اساسی را آغاز کرد و الا مناطق بیشتری نسبت به قفقاز توسط روسیه و بوشهر توسط بریتانیا را ایرانیان از دست خواهند داد.
《احوال اهالی هندوستان و سلاطین آن به سبب معاشرت و مسامحه با جماعت نصاری رفته رفته از اوج رفعت به حضیض رسید. پس بر فدویان و جاننثاران پایه سریر سلطنت دارالسیف و الایمان ایران لازم و واجب است که از سو عاقبت و فساد مالدوستی و الفت و مصاحبت با این جماعت مکر طویت اندیشه نموده به نرم زبانی و سالوسی و تملق و چاپلوسی این فرقه ، فریفته و به وعدههای بیفروغ این طایفه سراپا حیله، شیفته و خرسند نشوند؛ چه سرمایه ایشاندر تسخیر ممالک و بلدان و تخریب خانه سلاطین و پادشاهان همین است و هر مملکتی را که اراده تسخیر آن داشتهاند اول به به اسم سفارت و تجارت در آن رخنه کرده، سرداران و ارکان دولت و روسا آن مملکت را به دادن درم و دینار و اقمشه نفیسه و تحایف لطیفه و نرم زبانی فریفته کرده، بعد از آن به سهولت تمام بر آن مسلط شدهاند. و تسلط ایشان در هر دیار نه بس موجب زوال سلطنت و ریاست و حصول بدنامی و ذلت است، بلکه معذلک باعث قطع سبیل امر به معروف و نهی و خرابی دین مبین و انهدام ارکان شریعت سیدالمرسلین است و سبب خسران دنیا و آخرت است》
(شرح رفتار سیاسی مکارانه انگلیسیها و هشدار به پادشاه و دولتمردان ایران/آقا احمد کرمانشاهی ۱۲۲۵ ق/مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه/جلد اول/ص۹۲)
برخورد اولیه ایرانیان و کلا جوامع غیر غربی با غرب جدید نبود محدودیتهای شدید اجتماعی در جوامع خودشان بود و این خصوصا در مسئله زنان خود را به نمایش میگذاشت. اما
چرا تا این حد روحانیون شیعه و حتی حاکمان ایران نگران بودند رفع محدودیتها کشور را نابود و زیردست بیگانگان کند؟ در هر جامعهای افراد خود را باید تا حدی برای جمع فدا کنند این جمع میتواند خانواده، محله، شهر و خصوصا مذهب و میهن باشد. لازمه آنکه افراد با هم سر منافع درگیر نشوند و حس یکی بودن پیدا کنند نیز همین است که کشتن و سرکوب امیال را فرد از سنین پایین بیاموزد و اینجاست که ارزشها و مسئولیت در قبال جمع و بزرگان موسس در گذشته و هویت جمعی ایجاد میشود و مقاومت و ایستادگی شکل میگیرد.
《در تمامی پیش تاریخ انسان چیزی ترسناکتر و هولانگیزتر از فن حافظهسازی او نبوده است. چیزی را میباید در حافظه داغ نهاد تا در آن بماند: و چیزی در خاطر میماند و بس که همواره دردآور بماند.. هولناکترین قربانگریها و گروگانگذاریها، سنگدلانهترین آیینگزاریهای همه فرقههای دینی ریشهی اینها همه در آن غریزهایست که پی برده بود همانا درد نیرومندترین دستیار حافظهسازیست. به یک معنای بیچون و چرا زهدپرستی یکسره از همین مقوله است یعنی یکی دو ایده را در ذهن نازدودنی و همیشه باش و فراموشنشدنی و ثابت ساختن…به یاری چنین تصویرها و پیشینههاست که آدمی پنج شش نمیخواهم را سرانجام در حافظه نگاه میدارد که در پرتو آنها پیمان بسته است که در خدمت جامعه زندگی کند》
(تبارشناسی اخلاق/فردریش نیچه/ص۷۴تا۷۶)
نباید گمان کرد که این صرفا بحران جوامع اسلامی و غیر غربی است بلکه در جوامع غربی نیز مدل جدید لیبرالیسم به بحرانی برای حاکمان سیاسی تبدیل گردیده است و از اواخر جنگ سرد به بحرانی بزرگ تبدیل گشتهاست.
《آزادی به مساله مدنیت و زندگی خوب به جوهر انسان بازمیگردد. در جامعهای که از نظر فرهنگی حداکثر کردن رضایت فردی و حداقل رساندن محدودیتهای اخلاقی مورد تاکید قرار میگیرد، آزادی مدنی به سمت خودمحوری مطلق گرایش مییابد. به بیان دیگر آزادی مدنی از مسئولیت مدنی جدا میشود…امروز تعریف آزادی به خطر افتاده است. آزادی به مفهوم حقوق و اختیارات فردی و مجوزی برای هر نوع اظهار وجود و بیبندوباری فردی مبدل شدهاست. موضوع تسلط بر نفس و تقید به خدمات اجتماعی اعتبار خود را از دست داده است. از این رو در عمل آزادی فردی در فقدان محدودیتهای اخلاقی تجلی مییابد و محدودیت هنگامی معنی پیدا میکند که قانون برای دفاع از منافع مادی افراد حکومت کند. چنین تعریفی از مفهوم آزادی، یعنی دور شدن از آزادی مبتنی بر مسئولیتپذیری و نزدیک شدن به آزادی فردی مبتنی بر وحشیگری به طور کلی چیزی است که پیوسته از طریق رسانههای جمعی امریکا القا میشود. ارزشهایی که پیوسته رسانههای جمعی تبلیغ میکنند تجلی کامل فساداخلاقی و انحطاط فرهنگی است. در این رابطه به ویژه تلویزیون یک مهاجم فرهنگی جدی است. برای بخش بزرگی از جهان امروز به ویژه برای جوانان تلویزیون مهمترین ابزار تربیتی و اجتماعی است. تلویزیون به سرعت جایگزین
مسئولیت سنتی خانواده، کلیسا و مدرسه میشود》
(خارج از کنترل/زیبیگنیو برژینسکی/ص۸۴و۸۵)
این مسئله در فقه و فلسفه ایرانی نیز موجود است و جزو اساس تربیتی و قانونگذاری و مملکتداری و حتی آثار سیاسی حاکمان ایران نیز بودهاست و نباید گمان کرد صرفا کشف مکاتب غربی آن هم در دوران معاصر بوده و این محدودیتها هم صرفا مختص جوامع ماست.
《مفهوم مدینه فاضله را مولف دیگر در مشکوت محمدیه پرورانده: خصلت بارز مدینه فاضله در عدالت است ورنه فاضله نخواهد بود…همچنانکه نوع جانوران را سالاری هست آدمیان را نیز جهت تحصیل مقتضیات و رفع موانع رئیسی میباید که تربیت مردم برآید. و تربیت همانا تادیب به تحمل شرایط سخت است از جمله در کم خوردن و کم خفتن و کشتن لذات نفسانی》
(افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشرنشده دوران قاجار/فریدون آدمیت/ص۱۵)
تجربه دوم یا همان اشغال قفقاز اما دقیقا عکس تجربه اول بود و این باور را شکل داد که عدم اخذ تمدن جدید منجر به ضعف و سقوط حتمی میشود و اگر ایرانیان همچون روسیه یک پتر نوگرا برای خود پیدا نکنند نابود خواهند شد. پتر کسی بود که با اصلاحات غربی خود روسیه را از یک ملت در حاشیه به یک قدرت بزرگ جهانی تبدیل کرد.
《حال از عقلا میپرسیم و انصاف را به داوری میطلبیم که دولت ایران و روس هر دو سلطنت استبدادی بود و حکومت افغان در عداد دول محسوب نمیشد؛ پس چه شد که در عرض هشتاد و چند سال دولت روس اینهمه پیش آمد و دولت ایران این همه عقب رفت و افغانستان ادعای استقلال نمود؟ آیا معاذالله اسلام مانع ترقی است چنانچه دشمنان ما میگویند. آیا رشادت ایرانی کمتر است؟》
(رسائل سیاسی/میرزا ثقهالاسلام تبریزی/ص۳۰)
روحانیون کل جهان اسلام خصوصا روحانیون شیعه پس از شکست از روسها و سپس جدایی هرات و اشغال کوتاه مدت بندر بوشهر توسط انگلیسیها دچار وحشت و ناامیدی شدیدی نسبت به آینده تشیع و اسلام شدند. آنها در کنار آنکه متوجه بودند ایرانیان از هر حیث از اروپا عقب هستند این را نیز فهمیدند که مسلمانان و خصوصا ایرانیان به شدت متفرق و بدون هیچ وحدتی به سر میبرند و اکثریت نیز از حیث سیاسی در خواب عمیقی به سر برده و تمایلی برای کسب سهم بیشتر ایران از قدرت جهانی و تعیین کنندگی در آن ندارند.
《اگر درست ملاحظه شود سلاطین مقتدر اسلام هم نمیتوانند از حکم پادشاهان نصارا سرپیچی کنند و اگر ملاحظه همین قرن اخیر را نماییم تنزل اسلام و ترقی نصارا به خوبی استنباط خواهد شد که زاید بر دو ثلث ملت اسلام تحت فرمان و رعیتی نصارا آمده…استیلای نصرانیت بر اسلام از
نفاقی که در خود آنها برخاست میباشد. غفلت این ملت بزرگ جز این یک امر نیست. از یک سال به این طرف باز مسلمانان به خیال اتفاق افتادهاند و اگر این ملت بزرگ اتفاق نمایند آب رفته خود را میتوانند در عرصه قلیل به جوی اندازند》
(اتحاد مسلمانان تنها راه پیشرفت آنها/سید حسن کاشانی/مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه/جلد دوم/ص۶۴و۶۵)
البته در این جریان هم اقتدارگرایانی حضور داشتند که خواهان اخذ بخشی از تمدن غربی بوده و برخی از مشروطهخواهان نیز خواهان تغییرات بنیادین جامعه بودند و گمان میکردند مسیر قدرت از اصلاحات سیاسی و حکومت قانون میگذرد
《کوشش ما باید در علومی باشد که زمانه اقتضای آن را دارد. تعلیم سایر علوم تباین و تباعدی با تعلیم علوم شرعیه ندارد چنانچه ملت نصارا با ید طولایشان در قاطبه علوم مسائل شرعیه خود را روز به روز قوت داده تا به درجهای که اول درجه مذهب شدند. لاریب قوت دین منوط به قوت متدینین است و امروزه تعلیم علوم مقتضیات زمان موجب سلطه و استیلای اهل آن مذهب و شوکت اهل مذهب مایه ترقی مذهب است》
(لزوم کسب دانشهای جدید توسط ایرانیان/سید جلالالدین کاشانی/مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه/جلد ۲/ص۵۰)
ایجاد وحدت در بین مسلمین و بیداری سیاسی آنها در کنار اخذ تمدن غربی و ابزارهای لازم جهت کسب قدرت بینالمللی باعث شد تا هر متفکری را وادار به اقدام بکند. ایران همواره کشور مهمی در منطقه بوده است و الگوی بسیاری از جنبشها و جریانهای سیاسی و اجتماعی بوده است.
بحران اصلی که بزرگتر از بحران لشکرکشی به منطقه و جنگ بین کشورها است صدور جنبشهای اعتراضی است.
ایران با حرکت به سمت سکولار شدن پیش از بازپسگیری قدس و حرکت به سمت آندلس باعث از میان رفتن اقتدار مرجعیت شیعه قم خواهد شد و این یعنی وقایع پس از سقوط عثمانی مجددا اتفاق خواهد افتاد و باید توجه داشت با وجود تبلیغات وسیع غرب مبنی بر تروریسم اسلامی در دوران موج سکولاریسم بعد از سقوط عثمانی هم منطقه درگیر جنگهای طولانی مدت قومی بود آن هم میان گروههای سکولار
《سردار قریشی: وضعیت امروز کشورهای اسلامی نتیجه خیانت غرب به این کشورهاست که بعد از جنگ جهانی اول، کشورهای اسلامی ها را تجزیه و بین خودشان تقسیم کردند و به گونه ای رفتار کردند که همیشه بین کشورهای اسلامی درگیری باشد》
(جانشین رییس سازمان بسیج: شعارهای فتنه اخیر ناشی از جنگ نرم دشمن است/ایرنا/۶ اسفند ۱۴۰۱)
این در ایران اگر اتفاق بیفتد باعث از کنترل خارج شدن
گروههای نیابتی انقلابی شیعه منطقه و دوری آنها از ایران و اتحاد به دور حوزه نجف و حرکتشان به سمت قومگرایی و تاسیس یک کشور جمهوری عرب شیعه[شیعه هویتی و نه مذهبی] البته نه اینکه این نیروها الان چنین هدفی دارند بلکه در شرایط پایان ایران انقلابی از سر ناچاری شاید مجبور به انتخاب آن مسیر شوند و این یعنی آغاز مجموعه جنگهای طولانی میان پادشاهیهای عربی سنی با جمهوریهای عربی شیعه شاید اینها به ظاهر دور از واقعیت به نظر برسند اما پیش از بهار عربی هم جنگ لیبی و سوریه و یمن را کسی تصوری از آن داشت؟ از طرفی تاکید چند روحانی شیعه عراقی بر نپذیرفتن نام خلیج فارس و همزمان درگیری چند عالم اهل سنت ایران با آنها بر سر این موضوع بازگو کننده آینده سکولار ایران برای منطقه خواهد بود!
امریکا یک معادله باخت باخت را در منطقه تعریف کرده است مبنی بر اینکه اگر ایران با اعراب توافق نکرد نیابتیها به جنگ با پادشاهیها با دستور ایران ادامه خواهند داد و اگر هم به سمت سکولاریسم حرکت کرد این باعث جدایی و خروج این نیروها از کنترل ایران خواهد شد.
《فارین پالیسی: فروپاشی جمهوری اسلامی ممکن است این گروههای مسلح وابسته را تضعیف کند، اما همچنین میتواند باعث تشدید تنش و خطر بیشتر برای ریاض و همسایگانش شود. بدون فرماندهی مرکزی، اعضای این گروهها میتوانند به گروه هایی تنهایی تبدیل شوند که میتواند منطقه را بیشتر بی ثبات کند. این نوع افزایش نوسانات میتواند جنبشهای تحت
رهبری شیعیان در سراسر منطقه، مانند جنوب عراق – در مرز با عربستان سعودی – و در میان حوثیها در یمن احیا کند…امروز، اعتراضات جاری ایران میتواند به طور مشابه زنان در سراسر عربستان سعودی و اقلیتهای شیعهنشین شرق را به اعتراض برانگیزد》
(بن سلمان درمورد ایران چه در ذهن دارد؟/پایگاه خبری انتخاب/۱۲ بهمن ۱۴۰۱)
پیش از ایران نیز پادشاهی سعودی دچار این بحران شد و کنترل خود بر نیروهای سلفی را از دست داد بدون آنکه دست به اصلاحات و کنار گذاشتن وهابیت بزند! وضعیتی که برای ایران حتی بدون سکولار شدن هم امکان دارد اتفاق بیفتد و پس از توافق با سعودی صداهای مخالفتی در بین نیروهای مقاومت در عراق نیز بگوش رسید.
《عربستان دیگر مثل گذشته برای تبلیغ در کشورهای خارجی سرمایهگذاری نمیکند و دیگر نقش مهمی در جهان اسلام ندارد. سلفیگری و محافظهکاری تندی که وهابیت ایجاد کرد امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی بدون نیاز به عربستان ریشه دوانده است. خشونتهای القاعده و داعش زمانی از وهابیت ریشه گرفتهبود، ولی واقعیتها نشان میدهد که آنها امروز میتوانند بدون نیاز به عربستان به راه خود ادامه بدهند. این موضوع من را به یاد یک روحانی جوان میانداخت که در جده در مهمانی شام با او دیدار کرده بودم. او کارمند سرویسهای امنیتی بود و شخصا از محافظهکاری نهادهای
مذهبی به شدت انتقاد میکرد و میگفت مانع پیشرفت کشور هستند. یکی از مشاغلش سخنرانی برای ماموران امنیتی درباره مسائل مذهبی بود و میگفت از او سوال میکنند که آیا پوشیدن لباس یک شکل مصداق تشبه به کفار است و بر اساس دین وهابی حرام است یا نه. این سوالها برایش ناراحتکننده بود. او گفت: پوشیدن لباس یک شکل ایرادی ندارد اما وقتی این دغدغه در میان مسئولان دفاع از کشور آنقدر فراگیر است نشان میدهد عربستان دیگر نمیتواند تاثیر آموزههای خود را مهار کند. او گفت مانند فیلمهای امریکایی که روباتی اختراع میکنند و بعد مهار آن را از دست میدهند و روبات به آنها حمله میکند و دستگاه کنترل از راه دورش نیز دیگر کار نمیکند. بن سلمان سعی میکرد کنترل از راه دور این روبات را به دست بگیرد اما این روبات دیگر سرخود شده بود》
(محمدبنسلمان/بن هوبارد/ص۲۷۰)
ایران باید بتواند سعودی را از انزوا دور کند و با طرحهای خود جهت ثبات اقتصادی و سیاسی در منطقه همراه کند. ایران بدون سعودی توان ورود به شمال افریقا و بازگرداندن ثبات به آن را ندارد. تا کنون البته ابوجبرئیل توانسته طرحهای غرب برای منطقه و ایجاد و ادامه اختلاف بین اعراب را از میان بردارد اما باید یک توافق بلندمدت میان یمن و عربستان برقرار شود که هم شاهزا ه محمد و هم ابوجبرئیل از پس آن برخواهند آمد.
《بر اساس گزارش اکونومیست، طی دهه گذشته، عربستان
سعودی دهها میلیارد دلار برای سرنگونی دو رژیم متخاصم خود هزینه کرده است: نظام بشار اسد و جنبش حوثیها که یک گروه شیعه هستند و کنترل بسیاری از یمن را در اختیار دارند. در ماههای آینده، احتمالاً ریاض اعتراف خواهد کرد که در هر دو تلاش شکست خورده است. این به آن دلیل نیست که سعودیها به مخالفان خود تمایل پیدا کردهاند؛ بلکه نشانه دیگری از این است که چگونه پادشاهی، مانند برخی دیگر از همسایگانش در خلیج فارس، غالباً بقیه جهان عرب را منبع مزاحمت و رنج میبیند طبق این گزارش، احیای روابط سعودیها با اسد به این معنا نیست که سعودیها برای بازسازی کشور ویرانشده وی پول میدهند. همچنین پایان دادن آنها به جنگ در یمن به این معنی نیست که ریاض برای تأمین بودجه تلاشهای بازسازی که بانک جهانی تخمین میزند چیزی در حدود ۲۵ میلیارد دلار خواهد بود، انجام دهند. به همان سبکی که «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور سابق آمریکا در پیش گرفته بود، بسیاری از سعودیها از جمله مقامات ریاض، این دوره را دوران «اول عربستان سعودی» میدانند؛ جایی که قرار است پولها در خانه خرج و درگیریهای خارجی نیز تمام شود، به ویژه در دورهای که عربستان متحمل راهبردهای شکست خورده است.》
(گزارش اکونومیست؛ عربستانِ شکستخورده دنبال مصالحه با سوریه و یمن است/فارس/۶ اسفند ۱۴۰۱)
بدترین حالت ممکن برای منطقه خروج سعودی به شکل بازنده از یمن است زیرا موقعیت شاهزاده محمد جهت کسب
پادشاهی را دچار بحران خواهد کرد. انصارالله باید کمی مطالبات خود را تعدیل کند و بیشتر بر روی این تمرکز کند که به عنوان یک دولت مورد پذیرش کشورهای منطقه قرار گیرد و بتواند از کانال سوئز عبور کند!
《محاصره بخش کلیدی جنگ علیه یمن و محروم کردن ملت ما از حق خود در بهره برداری از ثروتهای ملی است که بخشی از حمله ائتلاف است و این نیز قابل قبول نخواهد بود.
الحوثی ادامه داد : فتنه انگیزی در داخل یمن و خدشه دار کردن امنیت نیز بخش دیگری از این حملات است که اگر این مسأله نیز از گزینههای آنها [دشمنان] باشد، ما به عنوان یک حالت جنگی با آن برخورد خواهیم کرد.
رهبر انصارالله اظهار کرد: راه صلح تنها توقف حملات و لغو محاصره و پایان دادن به اشغالگری و آغاز بازسازی، غرامت ناشی از خسارتهای جنگ و تکمیل روند تبادل اسرا است.》
(الحوثی: عربستان و امارات به جای آمریکا، به فکر منافع ملت خود باشند/ایرنا/۵ فروردین ۱۴۰۲)
یک ایران جمهوری سکولار در برابر پادشاهیهای عربی با اصلاحات جدید هم مجددا معادله را به سمت موجی از جمهوریخواهی و مطالبه صندوق رای در منطقه حرکت خواهد داد آن هم با وجود جنبش ضد نهادی همچون زن زندگی آزادی که برخلاف بهار عربی این بار مقصدش نه جمهوریها بلکه پادشاهیها خواهدبود زیرا در ایران نیز این جنبش بیش از جنگ با اسلامگرایان با اپوزسیون پادشاهی و
نهادهای تاریخی و سیاسی درگیر شد و با ورود آن به بخش پادشاهی غرب آسیا امکان تحقق خاورمیانه بزرگ خواهد بود.
《سعدالله زارعی: از «ریچارد پرل» بهعنوان معمار تغییرات خاورمیانه و از «پل ولفوویتز» بهعنوان پدر واقعی جنگهای نهگانه این منطقه در حدفاصل 2001 تا 2014 یاد شده است، براساس طرح تجزیه دوباره منطقه که توسط این دو تنظیم و توسط نئوکانها در دولت بوش دنبال شد، عربستان سعودی باید به چند امیرنشین در شمال، غرب، شرق و مرکز تقسیم شود و مصر نیز به چهار دولت یکی در سینا،
یک کشور مسیحی در اسکندریه، یک کشور عربی با مرکزیت قاهره و یک کشور عربی دیگر در غرب مصر تبدیل گردد. در طرح «سینگر» شخصیت مؤثر در دولت اوباما و مؤسس مرکز هدسون که خطاب به وزارت دفاع آمریکا منتشر شد، با صراحت از ضرورت تجزیه عربستان سعودی سخن به میان آمد کما اینکه روزنامه انگلیسی گاردین در نیمه اول مرداد 1395 در گزارش خود بر ضرورت آن تأکید داشت. مجله آمریکایی «ونیتی فپر» در مردادماه همین سال گزارشی از نشست مشاوران مرکز واشنگتن شامل دنیس راس، دیوید فرومکین، کنث پولاک و دانیل بایمن
– که این مجله، آنان را «دوستان آلسعود» خوانده است – منتشر کرد که در آن از ضرورت تجزیه عربستان صحبت کرده بودند. همزمان با انتشار این مجله آمریکایی، روزنامه واشنگتنپست نیز در مقالهای، تنها راهحل بحرانهای خاورمیانه را تغییر مرزها و تشکیل دولتهای جدید براساس اقوام و مذاهب معرفی کرد.》
(ایران و آمریکا؛ درهای بسته یا باز/روزنامه کیهان/۳۰ بهمن ۱۴۰۱)
از طرفی اوج تنش ایران نه در غرب آسیا بلکه در قفقاز و مرکز آسیا یا همان آسیای میانه خواهد بود. جمهوریهای باقی مانده از شوروی در مجاورت امارت اسلامی طالبان که به عنوان یک انقلاب ضد استعماری اسلامی خود را برنده جنگ با اشغالگران امریکایی معرفی کرد! و اگر سکولاریسم از ایران به سمت اهل سنت فارسی زبان حرکت کند موجی از درگیری بین فارسیزبانان و ترکتباران آسیای میانه را شاهد خواهیم بود. محوری از ناتو و ترکیه برای رهبری ترکهای سنی آسیای میانه و خصوصا اویغورها و در مقابل محوری به رهبری چین و ایران با حمایت از فارسی زبانان سنی خصوصا تاجیکها شکل خواهد گرفت و شاید شیعیان هزاره قومیت را به جای مذهب در این معادله لحاظ کنند. از طرف دیگر کاهش قدرت مرکزی ایران باعث امکان افزایش حضور محور صهیونیستی در پشتونستان، بلوچستان پاکستان و کردستان ایران و خلیج فارس خواهدبود. در صورت افزایش بحران در ایران هم شاهد دوگانه پادشاهی جمهوری مشابه اسپانیا در دوران جنگ داخلی و یا جمهوریهای قومی و ایرانی مشابه روسیه پس از شوروی خواهیم بود. از طرف دیگر هم این جنبش میتواند از لبنان تا قفقاز را دچار بحران مسئله کردستان بکند و با صدور آن در ترکیه نیز دولت فعلی نتواند در انتخابات پیروز شود و با قدرت گیری سکولارها و ترکگراها مسیر به سمت آسیای میانه و اویغورها هدف ترکیه شود. به همین دلیل میبایست ایران تا انتخابات امریکا نگذارد جنبش زن زندگی آزادی وارد پادشاهیهای عربی، ترکیه و افغانستان شود و جالب است امریکا نیز نگران است یک زن رئیس جمهور آن کشور بشود و از الان در رسانهها و فیلمهای سینمایی در حال مقابله با آن هستند. پیمان ابراهیم برای پادشاهیهای عربی، ناتو برای ترکیه و جنگ نیابتی قدرتهای شرقی در افغانستان به یک میزان میتواند غرب آسیا را دچار بیثباتی و بحران بکند.
ایران میبایست اروپا را درگیر بحران محتوای کند اما نه فقط با شریعت و مهاجرها بلکه باید بتواند در کشورهای جمهوری متخاصم همانند فرانسه و آلمان، پادشاهیخواهی را تا جای ممکن تقویت و حتی مسلح کند و از مسلمانان بخواهد آنها را حمایت کنند و در پادشاهیهای متخاصم همانند بریتانیا باید جمهوری خواهی را تقویت و حمایت کند و کار را به جنگ قومی و تجزیه طلبی بکشاند. باید تا جای ممکن ترکیه را وادار و البته حمایت همهجانبه به ورود در بخش مسلمان اروپا کرد و این گونه شاید بتوان این گونه مانع دالان تورانی ناتو شد!
اروپا همواره از شمال افریقا ضربه خورده و امپراتوری روم نیز همواره از غرب دچار بحران شده است. باید شمال افریقا را وارد تنش با حتی یک نقطه از اروپا کرد اینگونه دیگر توان حمایت از اسرائیل و همراهی با امریکا در غرب آسیا و قفقاز را نخواهند داشت زیرا در این شرایط اروپا از سه جهت روسیه، ترکیه و شمال افریقا تحت فشار است و دیگر توان و تمایلی برای همراهی با امریکا جهت ورود به غرب آسیا و وارد کردن فشار به ایران جهت حفظ صهیونیسم نخواهند داشت و اگر روزی دغدغه آنها اسرائیل بود در آن شرایط باید نگران اوکراین، بالکان و اسپانیا باشند. متاسفانه غرب توانسته ایران را فریب دهد و بخشهایی از اروپا که آسیب پذیر از ایران است را دوست ایران معرفی کرده همچون اسپانیا و بخشهایی از شمال افریقا که میتوانیم با آن اروپا را تحت فشار قرار دهیم دشمن ما کرده است همچون مراکش. از جمله این مناطق برای فشار به اروپا بحران در جبل الطارق است. میبایست جداییطلبان، جمهوریخواهان و مسلمانان اسپانیا را متحد کرده و با کمک دولتهای شمال افریقا و امریکای لاتین مسیر دریانوردی و تنگههای راهبردی غرب اروپا را دچار بحران بکنیم بیش از هر زمانی ایران نیاز به یک سرهنگ قذافی در لیبی و مراکش دارد و اگر بهار عربی در کار نبود اکنون موشکهای ایران در لیبی پایتختهای اروپایی را هدف گرفتهبودند و در کنار این ایران کماکان نیاز به یک ژنرال محمد فرح عیدید در سومالی دارد تا بتوانیم معادلات دریایی و منافع غرب در آنجا را تحت فشار قرار دهیم و یک شکست بزرگ دیگر برای امریکا رقم بزنیم اما ایران شرایط انجام همه این اقدامات را به تنهایی ندارد و لازمه آن این است که حوثیها این مسئولیت را برعهده بگیرند هرچند بدون همراهی پادشاهیهای عربی با آنها امکان پذیر نخوههد بود. اما فعلا صرفا روابطمان با الجزایر در سطح خوبی قرار دارد. ایران بنا به دلایلی تا کنون وارد این مناطق نشده بود.
《[امریکاییها گفتند] لیبی در شمال آفریقا[هم باید ساقط شود]. برای اینکه [امریکاییها] میدانستند لیبی در یک مواردی
پشتیبانیهایی از ما کرده، پشتیبانیهای نظامی از ما کرده بود؛ در زبان هم از طرف ما حمایت میکرد. پنجم، سودان. سودان هم دلایل خاصّی داشت. سرانش با ما رفت و آمد داشتند؛ میآمدند، میرفتند، در دورههای مختلف بعد از اینکه آنجا انقلاب شده بود و پیروزی به دست آورده بودند، با ما ارتباط داشتند. بعد هم سومالی، آن هم به یک دلیل دیگری…جمهوری اسلامی در شمال آفریقا مطلقاً ورود پیدا نکرد؛ نه در لیبی، نه در سودان، نه در سومالی، به دلایلی که حالا اینجا جای گفتنش نیست. دلایلی وجود داشت؛ نخواستیم وارد بشویم و وارد نشدیم》
(بیانات در دیدار بسیجیان/۵ آذر ۱۴۰۱)
سومالی اهمیت زیادی برای امریکا همواره داشته و مهمترین مسئله این است که امریکا تجربه شکست در سومالی را دارد. امریکا منافع زیادی در این منطقه داشته که با آن توانسته خطوط دریایی خود را کنترل و از آن محافظت کند.
《شما ببینید امروز در سومالی با مردم چه میکنند! حرفشان هم این است – امریکاییها را عرض میکنم – که میگویند: «آنجا منافع ما ایجاب میکند که وارد شویم!» یک نفر نیست به اینها بگوید: «شما آیا آن قدر انصاف و مروّت دارید که اعتراف کنید منافع ملتها هم برای خودشان محترم است، یا نه؟» شما میگویید: «منافع ما ایجاب میکند که ما آنجا حضور نظامی پیدا کنیم.» پس منافع ملت سومالی چه ایجاب میکند؟ منافع آن ملتی که شما با انواع وسایل سرکوبش میکنید، چه ایجاب میکند؟ منافع شما منافع است، محترم است، معتبر است؛ اما منافع ملتهای دیگر، محترم و معتبر نیست؟
شما در خلیج فارس چه میکنید؟ میگویند: «ما در اینجا منافع داریم.» اگر منافع شما با منافع ملتهای خلیجفارس اصطکاک پیداکند، به چه دلیل منافع شما مقدّم بر منافع ملتهای منطقه خلیج فارس است؟ چرا میگویید منافع شما مطلقاً باید مورد اعتنا قرار گیرد و منافع ملتهای دیگر، اگر پایمال و ضایع شد، شد!؟ چرا!؟》
(بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم/۲۳ تیر ۱۳۷۲)
امریکا سعی دارد مجددا در سومالی اقداماتی در جهت حفظ منافعش انجام دهد و اخباری که از آنجا میآید گویای همین است. محور سومالی، لیبی و مراکش مهمترین مسئله برای ایران خواهد بود.
《دولت فدرال سومالی و آمریکا توافقنامهای در زمینه آموزش نیروهای ویژه ارتش سومالی امضا کردند.
بر اساس این گزارش، این توافقنامه بین «عبدالقادر محمد نور» وزیر دفاع سومالی و «لری اندره» سفیر آمریکا در سومالی امضا شد.
این گزارش میافزاید، هدف مشترک دو طرف آموزش و تجهیز نیروهای ویژه ارتش سومالی موسوم به «دنب» برای واکنش به تهدیدات فوری و توانمندسازی نیروهای امنیتی سومالی برای به عهده گرفتن مسئولیت بیشتر است.
وزیر دفاع سومالی گفت که این آموزش بخشی از طرحی است که هدف آن دستیابی به خودکفایی نیروهای مسلح
سومالی است تا آنها بتوانند وظایف امنیتی هیات انتقالی اتحادیه آفریقا در سومالی را برعهده بگیرند.》
(سومالی و آمریکا توافق همکاری نظامی امضا کردند/ایرنا/۲۸ اسفند ۱۴۰۱)
ایران اکنون نیاز دارد تا شبهه نظامیان دریایی ایجاد کند زیرا تا الان نیابتیهای ایران در خشکی حضور داشتند و شبهه نظامی دریایی چندان مورد توجه نبوده است جهت این کار لازم است تا از پتانسیل یمن و انصارالله بهره برداری شود اما پیش از آن لازم است که دولت یمن توسط قدرتهای شرقی به رسمیت کامل شناخته شوند و سفارت انصارالله در کشورهای منطقه باز شود و لازمه این ایجاد توافق و همراهی پادشاهیهای عربی است. از طرف دیگر انصارالله نباید بگذارد پادشاهیهای عربی بازنده از یمن آن هم به طور کامل خارج شوند و نیاز به توافقی برد برد میانشان است زیرا موقعیت ولیعهدهای این محورها دچار بحران خواهد شد و تبعات آن مجددا بیثباتی و روی کار آمدن دولتهای جدید امریکایی خواهد بود.
《اگر ریاض قصد عادیسازی روابط با صنعا را دارد، همانطور که روابط خود را با قطر و ترکیه و ایران احیا کرده است، باید از یمن عذرخواهی کند، محاصره را بردارد و به همه کسانی که از جنگ آسیب دیدهاند غرامت بپردازد. همچنین این کشور باید بدون قید و شرط از یمن عقب نشینی کند و تمامی نهادها و شبه نظامیانی را که در این کشور مستقر کرده است،
برچیند و در امور داخلی یمن مداخله نکند.》
(یمنیها احیای روابط ایران و عربستان را چگونه میبینند؟/فارس/۲۳ اسفند ۱۴۰۱)
ایران در دهه فعلی جهت حفظ منافع خود میبایست بتواند هم در سومالی و هم در لیبی دولت سازی کند و هم در مراکش دولتش را با خود همراه کند و الا توان آنکه بتواند اروپا را تحت فشار قرار دهد و از امریکا دور نگه دارد و یا در شمال افریقا امکان گفتن حرفی را داشتهباشد نخواهد داشت. اما باید گفت وزیر خارجه فعلی متخصص این امر است و آغاز رابطه با مراکش چندان برایش دشوار نخواهد بود.
با توجه به رشد جمعیت مسلمان اروپا و جهان دموکراسی و سکولاریسم در اروپا با خطرات جدی مواجه شده که این بهترین فرصت برای ایران جهت رهبری اپوزسیون پادشاهیخواه در آلمان و فرانسه است. در انتخابات امریکا نیز بیش از آنکه باید بپرسیم برنده جمهوری خواه است یا دموکرات باید بپرسیم رئیس جمهور بعدی زن است یا مرد! و از همه مهمتر اینکه آیا هواداران دو حزب برتری حزب دیگر را خواهندپذیرفت؟ زیرا جنگ داخلی یک فرصت برای نجات از سلطهجویی امریکا در غرب آسیاست و در تاریخ این کشور تنها مسیری بوده که ضربه خورده همان طور که اروپا همواره از شمال افریقا آسیبپذیر است. پس باید برای انتخابات ۲۰۲۴ دو هدف را لحاظ کرد اول آنکه هیچ طرف نتیجه انتخابات را نپذیرند دوم آنکه زنان نماینده نهایی هر دو حزب باشند.
ایران میبایست بتواند رهبری سرمایه در منطقه را در دست
بگیرد تا ثبات در منطقه حفظ شود. میبایست پادشاهیهای عربی فعلا از طرحهای بزرگ خود کمی فاصله بگیرند و در بخش تولید غذا، دارو و انرژی سرمایهگذاری کنند زیرا فعلا در منطقه کشورها اصلا نباید صرفا متمرکز بر کشور خود و آینده مردمشان باشند و امنیت غذایی جمعی و حفظ ثبات قیمتهای اقلام ضروری اولویت باشد.
در آخر برای جمع بندی باید گفت فرایند سکولار کردن ایران مهمترین پروژه غرب در جریان جنگ ترکیبی بوده است که فعلا راه به جایی نبرده است.
《حسین طائب: فرایند نرم چیست؟ می گویند جابجایی عشق و نفرت نسبت به ارزشهای خودی و بیگانه. می گوید آنگروهی که می خواهد تهاجم کند باید بیاید این گروه مهاجم می آید ارزشهای طرف مقابل را می بیند. ارزش کشور ما چیست؟ مهمترین ارزش ما حب الله است، اینکه مردم خدا را دوست دارند. مردم به خدا عشق می ورزند. به ائمه ی معصومین عشق می ورزند. به عزاداری برای امام حسین عشق می ورزند که بیاید عزاداری کند و نفرت خودش را از یزید و یزیدیان روز اعلام کند. پس مردم ما عشق به ارزشهایشان دارند، نفرت نسبت به ارزشهای گروه مهاجم دارند. می گوید ما باید این عشق به ارزشها را تبدیل به نفرت کنیم، و نفرت نسبت به ارزشهای آمریکایی را تبدیل به عشق کنیم. می گوید هر گروهی در جنگ توانست این جابجایی را بیشتر انجام دهد او برنده است. هویت سوزی این است که گام اول شبهه افکنی کنیم. ببینید می گوید بیا سؤال مطرح کن، تکثر سؤال بده،
مدام این سؤآلها را تکرار کن، جواب دروغ بده، جواب ناقص بده، فرصت نده طرف مقابل جواب بدهد، یا اگر هم جواب داد جوابش برود در معاق.》
(زمینهها، ویژگیها و اهداف اغتشاش ۱۴۰۱ و تفاوت آن با آشوبها و فتنههای گذشته/مشرق/۲۸ آذر ۱۴۰۱)