رسانه تخصصی روابط بین الملل

ایران فراتر از غرب آسیا

Diplomacyplus.ir/?p=6180
جهان اکنون در مهم‌ترین برهه تاریخی خود به سر می‌برد. دهه ۲۰ قرن حاضر مشابه دهه ۸۰ و ۴۰ قرن گذشته است. اما می‌توان گفت از آن هم مهمتر است زیرا در آستانه یک دوره گذار جهانی و انتقال قدرت از غرب و شرق بعد از گذشت پنج سده خواهیم بود و مانند گذشته قدرت صرفا در درون غرب جابه‌جا نخواهدشد. ایران در یکی از مهم‌ترین نقاط عالم به سر می‌برد و طبق معمول جایگاه تعیین‌کننده‌ای در این انتقال قدرت دارد. اما دیگر در معادلات جهانی نقشی حاشیه‌ای و دنباله‌رو ندارد اما هنوز قدرتش فراتر از منطقه غرب آسیا نرفته و موانعی جدی سر راهش برای این گذار وجود دارد و همین باعث شده تا بسیاری گمان کنند ایران توان کسب نقش تعیین‌کننده در معادلات جهانی را ندارد اما تحلیلگرانی هم باور دارند چنین چیزی ممکن است و ایران می‌تواند نقشی موثر در این گذار کسب کند و به قدرتی جهانی تبدیل شود.

نویسنده: شایان اویسی

جهان اکنون در مهم‌ترین برهه تاریخی خود به سر می‌برد. دهه ۲۰ قرن حاضر مشابه دهه ۸۰ و ۴۰ قرن گذشته است. اما می‌توان گفت از آن هم مهمتر است زیرا در آستانه یک دوره گذار جهانی و انتقال قدرت از غرب و شرق بعد از گذشت پنج سده خواهیم بود و مانند گذشته قدرت صرفا در درون غرب جابه‌جا نخواهدشد. ایران در یکی از مهم‌ترین نقاط عالم به سر می‌برد و طبق معمول جایگاه تعیین‌کننده‌ای در این انتقال قدرت دارد. اما دیگر در معادلات جهانی نقشی حاشیه‌ای و دنباله‌رو ندارد اما هنوز قدرتش فراتر از منطقه غرب آسیا نرفته و موانعی جدی سر راهش برای این گذار وجود دارد و همین باعث شده تا بسیاری گمان کنند ایران توان کسب نقش تعیین‌کننده در معادلات جهانی را ندارد اما تحلیلگرانی هم باور دارند چنین چیزی ممکن است و ایران می‌تواند نقشی موثر در این گذار کسب کند و به قدرتی جهانی تبدیل شود.

《اسدالله زارعی: بزرگ‌‌ترین پروژه انقلاب اسلامی ایران، احیای قدرت ایران بوده است. ایران شناسنامه تاریخی مشخصی دارد؛ کشور ما در برهههای مختلف تاریخی، «قدرتمندترین» یا یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان بوده است…واقعاً احیای قدرت ایران و تبدیل ایران به یکی از قطب‌های قدرت جهان و رسیدن به «ایران قوی» کاملاً ممکن است و می‌توان علی‌رغم دشمنی‌های غرب و عوامل آن به آن دست یافت…ایران ضمن آنکه در محیط خارجی از کشوری تابع خارج شده، در محیط داخلی و عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، تکنولوژیک، نظامی، امنیتی و اجتماعی هم به کشوری قدرتمندتر تبدیل گردیده و صدالبته هزینه‌هایی را هم برای مقابله با توطئه‌ها پرداخت کرده است》

(رسیدن به مرز قدرت جهان افسانه نیست/روزنامه کیهان/۲۸ آبان ۱۴۰۱)

مقامات نظامی ایران هم چنین برآوردی داشته و در مصاحبه‌های متعدد اخیرا به آن پرداخته‌ و آن را قابل اجرا می‌دانند و این به یک هدف مهم برای آینده جایگاه بین‌المللی ایران تبدیل شده‌است.

《سرلشکر باقری: امروز قدرتهای جهانی با رصد ظرفیتها، پیشرفتها و قابلیتهای ژئوپلیتیکی و راهبردی جمهوری اسلامی ایران سخت دچار هراس و وحشت شدهاند و چارهای جز پذیرش نقش تماشاگر در صحنه قدرت بلامنازع بین المللی کشورمان را نداشته و چه بخواهند و چه نخواهند بایستی خود را مهیای پذیرش نظم و هندسه قدرت جدید در حال تکوین منطقه‌ای کنند که ایران و ایرانی قطب اصلی آن هستند.》

(پیشرفت‌های امروز ایران باعث وحشت قدرت‌های دنیا شده است/خبرگزاری مهر/۲۱ مهر ۱۳۹۹)

《سردار ابوالفضل شکارچی سخنگوی ارشد نیروهای مسلح ادامه داد: در نظم نوین جهانی، انقلاب اسلامی جایگاه ویژهای خواهد داشت و در پیمودن این مسیر بامعرفت، یاری خدا را هم خواهیم داشت و خوفی از دشمن نداریم》

(آمریکا‌ ‌در تمام فتنه‌ها‌ علیه ایران حضور دارد/تسنیم/۵ آذر ۱۴۰۱)

اما همه تحلیلگران و مقامات نظامی ایران که باور به این دارند که ایران توان تبدیل به قدرتی جهانی دارد این را پذیرفته‌اند که موانعی بر سر این راه وجود دارد و شاید بتوان گفت مهم‌ترین موضوع قابل بررسی فهم این موانع است.

یکی از مهم‌ترین موانع جهت کسب نقش موثر ایران در معادلات جهانی آن هم فراتر از غرب آسیا [بنا به نظر نویسنده این مطلب] بحران نظم و امنیت خلیج فارس پس از خروج امریکاست و مهم‌ترین مسئله پس از آن نوع روابط ایران با پادشاهی‌های عربی حاشیه خلیج فارس خصوصا عربستان است.

در دورانی که امریکا در حال کاهش حضور خود در این منطقه است و به دنبال آن است که نقش خود را به اسرائیل تحویل دهد و میان اعراب خلیج فارس و اسرائیل با ابزار وحشت از ایران انقلابی صلح و همکاری برقرار کند. از طرف دیگر با افزایش همکاری عربستان با قدرت‌های شرقی رقیب امریکا نیز اختلافات و بحران روابط میان ایران با عربستان مانع افزایش همکاری عربستان با این کشورها شده به همین جهت روابط ایران با پادشاهی سعودی از اهمیت بسیاری در تعیین جایگاه بین‌المللی‌مان در آینده برخوردار گردیده‌است اما با وجود منافع بسیار جهت افزایش روابط و همکاری امنیتی و نظامی میان ایران و پادشاهی سعودی و عدم وجود تضاد منافع استراتژیک جدی میانشان برخی برآوردها، باورها و مسائل تاریخی میان هر دو کشور مانع آن همکاری مدنظر شده‌است و متاسفانه به نوعی دشمنی تمدنی و رقابت باخت باخت هم منتهی گشته‌است. هدف این مطلب بررسی سیر قدرت ایران و موانع همکاری این دو کشور است.

اقدامات ایران در دوران جنگ سرد برای کسب ابرقدرتی در غرب آسیا:

برای بررسی روابط ایران با کشورهای همسایه خصوصا در غرب آسیا و خلیج فارس می‌بایست پیش از بررسی وقایع حال حاضر یک سیر تاریخی از تفکر ایرانیان نسبت به جایگاه شایسته ایران در جهان را بررسی کرد چرا که در غیر آن فهم بسیاری از تلاش‌ها و اقدامات نظامی و بحران‌های دیپلماتیک در روابط ایران با کل کشورهای غرب آسیا و قدرت‌های جهانی ناممکن خواهد بود.

از زمان پایان جنگ‌های ایران و روس در اوایل قاجار تا زمان خروج متفقین از ایران در پایان جنگ جهانی دوم در زمان اوایل پهلوی دوم می‌توان گفت حافظه تاریخی ایرانیان پر از شکست از بیگانگان خصوصا قدرت‌های غربی و نادیده گرفته‌شدن در معادلات جهانی و از دست دادن اراضی وسیع کشور به جهت نبود قدرت نظامی برتر و عدم خودکفایی در تولید و تامین امنیت بود. آثار مورخان و اندیشمندان ایرانی با هر گرایش و باوری پر این تفکرات است.

《می‌دانیم که چون نادرشاه کشته‌گردید آن بزرگی که با کوشش‌های خود برای ایران پدید آورده‌بود از میان رفت. ولی ایران باز یکی از کشورهای بنام آسیا شمرده می‌شد. کریمخان و جانشینان او، اگر چیزی به کشور نیفزودند چیزی هم از آن نکاستند. لیکن در زمان قاجاریان ایران بسیار ناتوان گردید و از بزرگی و جایگاه و آوازه آن بسیار کاست》

(تاریخ مشروطه ایران/جلد اول/گفتار اول/احمد کسروی)

بارها ایرانیان طی این مدت در آرزوی تحقق کسب اعتبار از دست رفته‌بودند تا هم احترام گذشته ایران را بازآفرینند و هم قربانی معادلات جهانی نشوند اما هیچ دستاوردی نداشتند و ضمن از دست دادن اراضی وسیع از خاکشان دو بار هم طی دو جنگ جهانی بدترین تجربیات را از شکست و اشغال کشور به دست بیگانه بدون آنکه وارد درگیری بشوند و یا از طرفی جانبداری کنند؛ داشتند. این میراثی بود که مقامات نظامی حال حاضر ایران به خوبی از آن آگاه هستند.

《سرلشکر باقری: در طول دو قرن اخیر از تاریخ کشور همواره در جنگ‌ها با شکست و دادن سرزمین و عقبنشینی مواجه بودیم.》

(امنیت ملی ایران دچار خدشه شود تحمل نمی‌کنیم/تسنیم/۲۶ مرداد ۱۳۹۹)

این چیزی است که غرب به خوبی از آن آگاه است و حتی در آثار خود بارها درباره آن صحبت کرده‌اند و یک دلیل اصلی بسیاری از تلاش‌ها و هدف‌گذاری‌های نظامی ایران همین بوده است.

《حافظه ملی بریتانیایی‌ها آکنده است از پیروزی و افتخار. اگر هم شکستی بوده یا آن‌را از صفحه خاطرات ملت پاک کرده‌ایم یا آن را به یک حماسه و نمودگاری از اراده ملی گردانده‌ایم. اما در مورد ملت ایران این مسئله متفاوت است. ذهن این مردم انباشته از خاطرات تلخ مقابل خارجیها است و البته همین حس یکی از عناصر بنیادین تفکر شیعه نیز به شمار میآید

(کار کار انگلیسی‌هاست/جک استراو/ص۵۵)

همچنین مقامات نظامی ایران تاکید دارند که دشمنی دشمنان با ایران محدود به تاریخ معاصر و حکومت فعلی نبوده است و آنچه به ما رسیده تمام ایران نیست و علت همه این‌ها جایگاه مهم جغرافیای ایران در تعیین معادلات قدرت جهانی است.

دشمنی دشمن محدود به دوران انقلاب نبوده و ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی که دارد همیشه مورد طمع دیگران بوده است؛ به‌طوری که در دوران قبل از انقلاب حدود ۶۰ درصد از وسعت کشور تجزیه شده و بعد از انقلاب دشمنی‌ها تشدید شده》

(سردار سرتیپ حاجی‌زاده: درگیر “جنگ ترکیبی” در حوزه اقتصادی، نظامی و امنیتی هستیم/تسنیم/۲۱ مهر ۱۴۰۱)

همه مقامات نظامی نیز به یک چیز باور دارند و آن اینکه کشور ایران یک کشور معمولی و ساده نیست بلکه جایگاهی منحصربه‌فرد با تاریخ و تمدنی بزرگ دارد و نباید در حاشیه معادلات و تصمیم‌گیری‌های جهان قرار گیرد و نقشی موثر نداشته‌باشد.

《یدالله جوانی: انقلاب اسلامی در سرزمینی به پیروزی رسید که در جهان جایگاه ویژه دارد و به نوعی در  منطقه غرب آسیا نیز موقعیت راهبردی منحصر به فردی دارد.

(تحلیل معاون سیاسی سپاه از اغتشاشات اخیر/ پیاده‌سازی جنگ ترکیبی با تمرکز بر روایت‌سازی نادرست/تسنیم/۲۰ آبان ۱۴۰۱)

خلاصه مطلب آنکه ایران در مرزهای فعلی‌اش نمی‌گنجد و نباید نقشی حاشیه‌ای در معادلات جهانی داشته‌باشد و برای خود یک هدف‌گذاری تمدنی لحاظ کرده است. اما این گفته‌ها منحصر به زمان ما نمی‌شود و شاید بتوان نقطه آغازی برای آن پیدا کرد.

گام اول:

گام‌های اول برای ورود به معادلات جهانی و یافتن جایگاه اصلی ایران بعد از پایان جنگ جهانی دوم بود البته نه آنکه پیش از آن تلاشی برایش انجام نشد بلکه تلاش‌ها همگی یا شکست خورد یا پیروزی‌های بدست آمده بسیار محدود و موقتی بود و نمی‌توان آن‌ها را به زمان الان ربط داد. جنگ سرد در نیمه دوم قرن بیست فرصتی را ایجاد کرد تا ایرانیان بتوانند در مسیر خروج از چرخه فقر اقتصادی، شکست نظامی و زیردستی در معادلات قدرت پس از دو جنگ ویرانگر جهانی خارج شوند و در کل با وجود وابستگی به ابرقدرت‌ها وارد مسیر قدرت اول منطقه‌ای شدن گام بردارد.

《رویکردی که ترومن در سال ۱۹۵۰ در قبال ایران بنا نهاد این بود که تنها به یک دلیل به این کشور کمک نظامی می‌شود: ارتش ایران تا آن‌جا تقویت گردد که بتواند در حفظ امنیت داخلی و بقای ایران و رژیم امریکامآب شاه موثر باشد…واشنگتن انتظار نداشت ایران به دلیل وضعیت داخلی ناپایداری که شاه با آن مواجه بود بتواند حتی نقشی کوچک در امنیت منطقه ایفا کند…با این حال شاه همواره برداشت دیگری از جایگاه خود داشت. او سودای ارتشی را در سر میپروراند که بتواند از او دفاع کند وجهه بینالمللی ایران را بهبود بخشد. و به تدریج به جایگاهی برتر در منطقه دست یابد. خواست نهایی شاه این بود که ایران را به عنوان وارث امپراتوری پارس به جایگاه به حق تاریخی برساند نه اینکه در جنگ سرد نوپدید کشوری دنبالهرو باشد.

(امریکا و شاه؛ سی سال رابطه تسلیحاتی/استفن مک گلینچی/ص۲۵)

این‌ها بلندپروازی‌های شخصی شاه نبود بلکه ریشه در عواطف جمعی و خلقیات ایرانی داشت! چرا که کسب احترام بین‌المللی چیزی نبود که شخص اول ایران در هر زمانی بتواند آن را کنار بگذارد و دنبال نکند.

《ایران کشوری پرغرور است با حس ملی‌گرایی قدرتمندی در دل همه مردم آن و همیشه، همه نمایندگان آن در عرصه جهانی پیش از همه چیز عزت و احترام را برای ایران خواستهاند. با همه عرفی‌گری و سکولاریته‌ای که می‌توان در این جامعه سراغ گرفت ملت ایران تا اعماق استخوان خودش شیعه است و ریشه این را به موازات احساسات ملی آن می‌شود در همه مردم آن دید》

(کار کار انگلیسی‌هاست/جک استراو/ص۳۸۰)

در دوران پهلوی دوم ایرانیان توانستند با کمک غرب و استفاده از رقابت‌های دو بلوک قدرت در میانه جنگ سرد نقشی در معادلات منطقه اما به صورت متحد آن‌ها بدست بیاورند و سهمی در معادلات قدرت منطقه‌ای داشته‌باشند[اینکه شاه به چه طریق توانست طی این دوران برنامه نظامی خود را جلو ببرد تا بتواند از مرزهای ایران فراتر برود بیرون از موضوع این مقاله است]. اصلی‌ترین گام شاه برای این کار کنترل و حفظ نظم خلیج فارس پس از خروج بریتانیا از آن بود که با دکترین نیکسون توانست به آن دست یابد. جنگ ویتنام و بحران‌های اروپای غربی و خصوصا عقب‌نشینی‌های بریتانیا از غرب آسیا باعث شد تا فرصتی بزرگ برای ایران بدست بیاید.

《از سال ۱۹۵۳ تا سال ۱۹۷۹ ایران تحت رژیم شاه به عنوان ستون اصلی امنیت غرب در منطقه خدمت می‌کرد. در سال‌های دهه ۱۹۶۰ که انگلیس از شرق سوئز خارج شد ایالات متحده با بیش از پانصد هزار نیرو در ویتنام نمیتوانست شکاف به وجود آمده را از میان بردارد. این شاه بود که خلا قدرت را پر کرد. او برنامه گستردهای را برای نوسازی نیروهای مسلح خود تقبل کرد. نیروی دریایی او به گشت در خلیج فارس پرداخت و ارتشش مانعی قدرتمند در برابر هرگونه پیشروی شوروی به وجود آورد. او از عربستان سعودی و دیگر شیخ‌نشین‌های آسیب‌پذیر منطقه حفاظت کرد. او با دیگر کشورهای خلیج فارس برلی ایجاد ترتیبات امنیت منطقه‌ای همکاری کرد》

(پیروزی بدون جنگ/ریچارد نیکسون/ص۱۳۴و۱۳۵)

البته شاه برای رسیدن به این موقعیت هرچند به شکل متحد و حافظ منافع غرب به شدت تلاش کرد و حتی موانع جدی را بر سر راه خود کنار زد.

جشنهای ۲۵۰۰ ساله در واقع درست در زمانی صورت میپذیرفت که شاه به تحقق آرزوی دیرینه خود برای تبدیل ایران به نیروی حاکم بر خلیج فارس نزدیک میشد. از سال ۱۹۶۵ یعنی درست در زمانی که معلوم شد انگلستان ظرف چند سال پایگاه‌های خود را از خلیج فارس برخواهدچید، شاه بر آن شد که ایران را به جای انگلستان به نیروی فائق خلیج فارس بدل کند. انگلستان از همان آغاز سخت مخالف طرح شاه بود.

باید هر طور شده شاه را از این فکر منصرف کرد…بارها مقامات انگلیسی تصریح کردند که علت اصلی مخالفت‌شان با طرح شاه نزدیکی آن‌ها با شیخ‌نشین‌های حاشیه خلیج فارس بود…در نظر شاه یکی از موانعی که در راه برتری ایران بر خلیج فارس وجود داشت ادعای حاکمیت ایران بر بحرین بود. به گمانش ایران هرگز در عمل نمی‌توانست حاکمیت خود را بر این جزیره اعمال کند》

(نگاهی به شاه/عباس میلانی/ص۴۰۸و۴۰۹)

بحران مدیریت قدرت توسط امریکا در غرب آسیا:

اما این قدرت با واسطه دوامی نداشت. ایران از حیث تولید سلاح، تعلیمات نظامی و تکنولوژی کاملا در کنترل امریکا بود و به همین دلیل حدود قدرت و نفوذ ایران را امریکا تعیین می‌کرد و کافی بود امریکا طرحی برای کاهش یا توقف ایران داشت در آن صورت ایران کاری از پیش نمی‌توانست ببرد و در آن دوران گام‌های اولیه را در ایجاد یک ارتش قدرتمند برمی‌داشت [انتظار آنکه ایران در زمان شاه قدرتی مستقل شود بدور از انصاف و واقعیات بود آن هم در مقطعی چون جنگ سرد که با میزان قدرتی که ایران داشت عدم همراهی با هر بلوک به منزله تغییر سریع رژیم و تسلیم و فتح شدن توسط بلوک دیگر بود! تنها نقدی که می‌توان به شاه داشت این بود که دشمن اصلی ایران را صرفا و منحصرا شوروی و متحدانش می‌دانست و هیچگاه به حسن نیت امریکا تردید نداشت!]. امریکا البته در غرب آسیا و هر جای دیگر در قلمرو تحت کنترلش تعیین می‌کرد هر کشوری چه میزان قدرت و قلمرو در اختیار داشته‌باشد. اما بحران برای شاه از چه زمانی آغاز شد؟ اسرائیل در سال ۱۹۷۳ و در جریان جنگ یوم کیپور در آستانه سقوط قرار داشت و به همین جهت قصد داشت تا از قدرت هسته‌ای خود استفاده کند که سریعا امریکا مانع آن شد.

《اسرائیلی‌ها در عمق صحرای نقب نیروی هسته‌ای خود را که بر موشک جریکو[اریحا] یعنی همان موشکی که با همکاری فرانسویان ساخته و آزمایش کرده‌بودند، سوار بود در دسترس داشتند. در شب هفتم اکتبر ۱۹۷۳ گروه برگزیده‌ای از مقامات امنیت ملی ایالات متحده مطلع شدند موشک‌های جریکو مسلح شده و آماده پرتاب هستند. باید به خاطر آورد که در گذشته برای اسرائیلیها سلاحهای سنتی ارسال میشد بیشتر به این خاطر که آنها را از رفتن به سراغ سلاح هستهای بازدارد

(ارتباط خطرناک/اندرو ولسلی کاکبورن/ص۲۷۳)

امریکا توانست با ایجاد یک وعده تاریخی امنیت اسرائیل را در غرب آسیا تضمین کند. از آن زمان یعنی جنگ یوم کیپور تا کنون سیاست اصلی امریکا در غرب آسیا این بود که اسرائیل می‌بایست قدرت اول و مسلط باشد و هیچ کشوری توان نظامی غیراتمی حتی برابر با آن را نباید داشته‌باشد.

حفظ برتری نظامی اسرائیل قانونی در آمریکا است که ایالات متحده را ملزم میکند از طرق مختلف از جمله ایجاد محدودیت برای فروش تسلیحات به سایر کشورهای منطقه غرب آسیا از حفظ برتری نظامی رژیم صهیونیستی در این منطقه اطمینان حاصل کند.

تقریباً از سال ۱۹۷۳ میلادی تاکنون یعنی زمانی که آمریکا با تهدید تل‌آویو در خصوص حمله مستقیم اتمی به قاهره مجبور به ایجاد یک خط تدارک هوایی به سمت خاک فلسطین اشغالی و ارسال حجم عظیمی از کمک‌های نظامی برای جلوگیری از سقوط رژیم صهیونیستی شد، اصل برتری کیفی نظامی رژیم صهیونیستی تبدیل به یک راهبرد غیرقابل خدشه در تمام دولت‌های آمریکا شده است.

بر این اساس تحویل هر نوع سلاح به هر کدام از کشورهای خاورمیانه که امکان تسلط هوایی، دریایی و زمینی رژیم صهیونیستی را به خطر اندازد، ممنوع شد

(رایزنی هیأت‌های صهیونیستی و آمریکایی درباره ایران/فارس/۲۷ آبان ۱۴۰۱)

آنچه در بالا گفته‌شد از اهمیت زیادی برخوردار است و در ادامه مطلب هم باز باید به آن ارجاع داده خواهد شد و سیاست‌گذاری امریکا در غرب آسیا را تعیین خواهد کرد. زیرا روابط حال حاضر غرب با تمام کشورهای غرب آسیا را همین قرارداد تعیین کرده‌است. این اصلا چیزی نبود که شاه بخواهد یا بتواند بپذیرد. از زمان اتمی شدن اسرائیل در کنار موارد قبل ایران نیز برنامه اتمی خود را دنبال کرد اما جالب اینجا بود که این نیز همانند موارد قبل یعنی تسلیحات، تکنولوژی و آموزش به شدت نیازمند کمک و همراهی غرب بود.

《اکبر اعتماد تصریح کرد که شاه برنامههایی برای ساخت تسلیحات هستهای داشت. علت این امر فشارهای منطقهای بود که به دلیل تلاشهای همسایگان ایران در دستیابی به سلاح هستهای پدید آمد: هند، اسرائیل و پاکستان

(امریکا و شاه: سی سال رابطه تسلیحاتی/استفن مک گلینچی/ص۱۸۳)

پیش از اتمی شدن اسرائیل و شروع برنامه اتمی کشورهای شرق ایران شاه چنین هدفی نداشت که به سمت برنامه اتمی برود اما یک برنامه اصل اساسی بود و آن حفظ برتری نظامی در منطقه خصوصا غرب آسیا

《محمد رضا شاه: در این سیستم من جایی برای اتم نمی‌بینم برای اینکه اگر تمام کشورهایی که در منطقه ما را محاصره کردهاند بگیریم افغانستان، پاکستان، شیخنشینهای جنوب،عربستان، عراق، ترکیه اینها هیچ کدام قدرت نظامیشان به اندازه قدرت نظامی که ایران درست کرده و مرتبا آن را تقویت میکند نمیشود. بنابراین قدرت نظامی برتر منطقه در دست ایران است و ما برای این کشورها نیازی به سلاح اتمی نداریم. و بعد فرمودند در مقابل شوروی اگر یک یا دو یا ده بمب اتمی بسازیم در هر صورت بی‌فایده است…این وضعی است که امروز وجود دارد. در منطقه اگر ده سال، پانزده سال، بیست سال دیگر این تعادل فعلی به هم بخورد یعنی ایران احساس کند که برتری نظامی‌اش را دارد از دست می‌دهد مسئله اصلا یک جور دیگر مطرح می‌شود》

(خاطرات اکبر اعتماد/ص۹۶و۹۷)

در این شرایط شاه با یک بحران و تضاد مواجه شد. از یک سو امریکا اولویتش این بود که اسرائیل قدرت اول باشد و از طرفی ایران با وجود آنکه تمام و کمال نیروی نظامی وابسته به غرب داشت هدفش تبدیل به قدرت اول غرب آسیا بود و اینکه گمان می‌کرد اولویت امریکا در جهان مقابله با شوروی و متحدانش در منطقه خصوصا غرب آسیا است و تجهیز ایران هم برای امریکا به همین دلیل اهمیت بسیاری دارد و امریکا با برنامه و اداف نظامی شاه همراه است. دولت کارتر با اولین برخورد با زیاده‌خواهی نظامی شاه که در تضاد با اولویت اسرائیل به عنوان قدرت اول غرب آسیا بود اقدام به عدم همراهی با برنامه‌های نظامی شاه کرد! استراتژی امریکا البته به نوعی با ترفند و استراتژی عدم همراهی تسلیحاتی با هر دو قدرت غرب آسیا بود.

《سناتور فرانک چرچ ضمن اشاره‌ای آشکار به ایران گوشزد کرد که فروش تسلیحات به کشورهای خاورمیانه با نیازهای داخلی آن‌ها تناسب نداشته‌است. لی همیلتون عضو مجلس نمایندگان با صراحت بیشتری از نیت خود برای بررسی امتناع و تعویق فروش تسلیحات به اسرائیل و ایران سخن گفت. در پاسخ به این دو سایروس ونس خاطرنشان ساخت که اگر همچنان به آن‌ها سلاح بفروشیم منطقه را غرق خواهیم کرد》

(سی سال رابطه تسلیحاتی شاه و امریکا/استفن مک گلینچی/ ص۲۲۹)

شاه گمان کرد دشمن اصلی منافع ایران شوروی و اولویت اصلی امریکا مقابله با کمونیسم بود. و همین مسائل یعنی مقابله با شوروی و نقش ایران در جنگ سرد غرب را وادار به پذیرش مطالبات نظامی مدنظرش می‌کرد اما در آن دوران امریکا چنین برآوردی اصلا نداشت.

کارتر سعی داشت به وعدههای خود در مورد به تعویق انداختن صدور اسلحه به ایران به خوبی وفادار باشد. به گفته سایروس ونس هدف آنها خودداری از فروش اسلحه امریکایی در منطقه تا زمانی بود که وضعیت حقوق بشر بهبود یابد. در حالی که خرید تسلیحات توسط ایران در دوران نیکسون و فورد به سرعت انجام می‌شد، فرایند تصویب و تحویل آن در دوران کارتر به درازا کشیده شد》

(دولت کارتر و فروپاشی دودمان پهلوی/خاویر گرو/ص۹۸)

شاه در شرایطی که امریکا با آن همراهی نمی‌کرد معمولا برای فشار به غرب رو به شوروی می‌آورد اما ساختار و اساس نظامی ایران بر مبنای سلاح و آموزش غربی بود و این اقدام نمی‌توانست به سرعت پیش برود و یک تهدید جدی و اهرم فشار علیه امریکا بشود.

《شاه با توجه به این بلاتکلیفی‌ها در دوران انتقال دولت، تصمیم گرفت به همان استراتژی قدیمی بازگردد که در اواسط دهه ۱۹۶۰ به کار گرفته‌بود. شاه برای آن‌که هشداری به دولت کارتر و کنگره بدهد در اواخر نوامبر ۱۹۷۶ قرارداد خرید ۵۰۰ نفربر زرهی، ۵۰۰ دستگاه تانک‌بر و مجموعه‌ای از موشک‌ها و جنگ‌افزارهای ضدهوایی را با شوروی امضا کرد. او خبر این توافق را صرفا دو روز پس از امضای قرارداد به واشنگتن داد》

(سی سال رابطه تسلیحاتی شاه و امریکا/استفن مک گلینچی/ص۲۲۷و۲۲۸)

با وقوع انقلاب نیز شاه همواره تاکید داشت از معادلات غرب آسیا به راحتی حذف شده است. زیرا امریکا دیگر نیازی به ایران برای امنیت خلیج فارس نداشت. تجربه‌ای دردناک از قدرت باواسطه بودن و نیاز داشتن به حمایت، آموزش و تسلیحات از کشوری دیگر در معادلات جهانی که به تجربیات دردناک قبلی ایرانیان افزود.

《شاه شخص پرزیدنت کارتر را مسئول سقوط کشورش می‌داند… شاه گفته‌ بود: پرزیدنت کارتر در مراسم سال نو در سال ۱۹۷۷ گیلاس مشروبش را به سلامتی و دوستی، برادری و پایداری ما سر کشیده‌ بود، در حالی که از همان زمان به بعد واشنگتن بنای ناسازگاری را با ما گذاشته‌بود… شاه افزود که از روش کلی پرزیدنت کارتر در قبال خلیج فارس یکه خورده است و از دکترین او تعجب کردهاست که گفتهآمریکا دیگر در منطقه ژاندارم احتیاج ندارد. شاه ظاهراً از پرزیدنت کارتر و آمریکاییان گله کرده‌ بود که ابعاد جاه‌طلبی‌های روس‌ها را درک نکرده‌اند.》

(ماموریت در تهران/رابرت هایزر/ ص۲۴۱و۲۴۲)

در همین جا بود که هم مقامات دولت شاهنشاهی ایران و هم انقلابی‌ها اهدافی را برای خود و آینده ایران مدنظر قرار دادند که آن خودکفایی در تولید سلاح و تکنولوژی آن و تبدیل ایران به قدرت مستقل در منطقه غرب آسیا و خصوصا خلیج فارس و دوری حداکثری در امور نظامی از غرب بود. یعنی ایران نه سلاح وارد کند و نه در امتداد یک ابرقدرت، امنیت خود را قرار دهد.

غرب آسیا بعد از انقلاب اسلامی:

انقلاب سال ۵۷ تغییرات زیادی را در غرب آسیا به وجود آورد و هرچند در ابتدا ایران را دچار بحران‌های بسیاری کرد اما یک اهرم قدرت نرم را در اختیارش قرار داد.

داشتن یک ایدئولوژی توان این را به هر ملتی می‌دهد تا بتوانند نظم جهانی را تغییر دهند و برنامه‌های خود را نیز در کشور به راحتی جلو ببرند.

《اگر بتوانی یک ایدئولوژی ملی و مردمی برای خودت درست کنی، بخت این را خواهی یافت که هم مدعی نظم جهانی تازهای شوی هم در داخل کشور برنامههایت را راحت پیش ببری

(خودآموز دیکتاتورها/رندال وود، کارمینه دولوکا/ص۴۶)

بعد از انقلاب سال ۵۷ ایران به سلاح ایدئولوژی نیز مسلح شد و توانست نظم جهانی و خصوصا غرب آسیا را دچار بحران کند و به نوعی تبدیل به قدرت نرم ایران شد و همین باعث شد تا کلیدواژه بی‌ثباتی جزو اتهامات همیشگی قدرت‌های غربی علیه حکومت ایران شود.

《رهبر انقلاب اسلامی در سخنان خود به تحلیل چالش اصلی دنیای استکبار با ایران اسلامی پرداختند و گفتند: مشکل اصلی استکبار با جمهوری اسلامی این است که اگر این نظام پیشرفت و در دنیا جلوه کند، منطق لیبرال دموکراسی دنیای غرب باطل خواهد شد.

(رهبر انقلاب: بساط شرارت جمع خواهد شد/ایرنا/۲۸ آبان ۱۴۰۱)

با این تفاسیر ایران با ایدئولوژی اسلامی تبدیل به یک بحران برای امنیت جهانی و ثبات بین‌المللی در منطقه غرب آسیا و خصوصا خلیج فارس شده‌است و در دهه پر از بحران حال حاضر هم به یک مسئله جدی برای قدرت‌های غربی تبدیل گشته‌است.

《آمریکایی ها در راهبرد خود مشخصا از مقابله با چالش چین و روسیه نام می برند ولی مشخصا نامی از ایران نمی برند بلکه معتقدند قدرت هایی که تضعیف دموکراسی امریکایی انجام می دهند و مدل جدید حکمرانی را به جهان صادر می کنند را باید محدود کنند و از ایران به عنوان مهمترین کشور در این حوزه نام می برند.

(طائب: آمریکا و اسرائیل مرگ و حیات خود را در سرانجام این ناآرامی‌ها می‌بینند/تسنیم/۲۷ آبان ۱۴۰۱)

《حجت الاسلام طائب مشاور عالی فرمانده کل سپاه پاسداران یادآور شد: امروز یکی از چالشهای پیش روی آمریکاییها، ایران است که یک مدل حکمرانی جدید بر مبنای اسلام سیاسی راه انداخته است و با آمریکا در تعارض است بر همین اساس، مهار قدرت انقلاب اسلامی از اهداف آمریکاییها است. ما در نگاه گفتمانی خودمان متوجه فشار و گرانی می‌شویم امّا دشمنان به خوبی می‌بینند که انقلاب اسلامی در دهه پنجم در حال پیشرفت است به همین جهت است که آمریکا، ایران را به عنوان محور تضعیف کننده دموکراسی غرب و معرفی کننده یک مدل جدید حکومتی حساب میکند.》

(اقدامات تأثیرگذار برای تبیین دستاوردهای انقلاب انجام شود/خبرگزاری مهر/۱ آذر ۱۴۰۱)

از طرف دیگر چون لیبرال دموکراسی جاذبه خود را از دست داده و غرب دیگر نتوانسته برای خصوصا خاورمیانه همچون گذشته جاذبه داشته‌باشد مدل ایران و انقلابش به یک تهدید بزرگ بین‌المللی هم تبدیل گشته‌است.

《سلیمانی تصریح کرد: امروز نظام سلطه و در راس آن امریکا با داشتن قدرت نظامی بالا فاقد توانایی اعمال قدرت در منطقه خارج از آمریکا هستند و به همین دلیل آمریکا در مسیر فروپاشی قرار گرفته است و علت آن هم این است که تمدن غرب فاقد گفتمان جذاب و مورد استقبال ملتهای دنیاست. آخرین گفتمان غرب گفتمان لیبرال دموکراسی بود و این گفتمان فاقد جذابیت برای دنیا شده است. با پیروزی انقلاب یک گفتمان با پرچمداری انقلاب در دنیا انتشار یافت و آن گفتمان انقلاب اسلامی بودگفتمانی که مورد استقبال ملت های مسلمان قرار گرفت…قدرت علمی،اقتصادی، فرهنگی، نظامی و قدرت امنیتی از غرب عالم به شرق عالم در حال انتقال است؛ ایران عزیز در قلب آسیا با یک گفتمان تمدنی و جذاب پرچمدار تولید تمدن نوین اسلامی و عبور از مرحله دولت‌سازی و جامعه پردازی و نیل به مرحله تمدن سازی قرار دارد.

رئیس سازمان بسیج مستضعفین گفت: بعد از رنسانس شاهد خلق مکاتب کاذب غربی بوده‌ایم که جذابیت‌های کاذبی را برای ملت‌های جهان ایجاد کرد》

(سردار سلیمانی: آمریکا در مسیر فروپاشی و اضمحلال قرار گرفته است/فارس/۴ آذر ۱۴۰۱)

از آن زمان تا کنون نیز قدرت‌های جهانی سعی دارند که ایرانیان از حالت یک آرمان به یک ملت تقلیل پیدا کنند تا این اهرم قدرت از ایران گرفته‌شود. جریان‌های به اصطلاح ملی تحت کنترل امریکا با عناوین ملی و ایرانشهری هم که مدام تاکید دارند ایرانیان ملت هستند و نه امت در همین راستا حرکت می‌کنند.

《هنری کسینجر که سال‌ها وزیر خارجه امریکا بود و شهرتی هم در این عرصه دارد، همیشه از این گله داشت که ایران باید معلوم کند که یک ملت است یا یک آرمان. از سیاستمداران با سابقه و کهنه‌کاری مثل کیسینجر بعید بود که چنین دریافتی از ایران داشته‌باشد چون خود آمریکاییها هم هیچگاه نمیتوانند ملتشان را از آرمانهای بنیادین نیاکانی که این کشور را تاسیس کردهاند جدا سازند. همان آرمان‌ها اکنون این کشور را به یک ابرقدرت بدل کرده و حرف به حرفش در آن حس خودباوری عمیق و پررنگ آمریکایی‌ها ریشه دارد. در مورد ایران هم بیهوده است اگر کسی بخواهد روح ملی این کشور را از آرمان‌های آن جدا کند》

(کار کار انگلیسی‌هاست/جک استراو/ص۳۲)

درگیری ایران با اسرائیل فارغ از مسائل ژئوپلتیکی و قدرت نظامی و حمایت بین‌المللی از اسرائیل یک بعد دیگرش از این زمان به بعد مسئله آزادسازی قدس است که توانسته قدرت و نفوذ زیادی را برای ایران ایجاد کند.

ایران به اسم اسلام همچنان به دنبال توسعهطلبی در جهان عرب است. آنها فکر میکنند اگر زمانه اجازه میداد، رهبری آزادسازی قدس را به عهده میگرفتند. فکر می‌کنند وقتی آن را به تصرف خود درآورند می‌توانند امپراتوری اسلامی را تاسیس

کنند. (در کتاب اصلی، سازمان سیا ادامه این جمله را حذف کرده) بنابراین، هر کسی این سلاح‌ها(ادامه این جمله را نیز سیا حذف کرده و گویا سلاح اتمی مدنظر صدام است) را در اختیار داشته‌باشد می‌تواند بگوید که قادر است اورشلیم را آزاد کند. آن‌ها فکر می‌کنند که می‌توانند ملت عرب را رهبری کنند》

(بازجویی از صدام/جان نیکسون/ ص ۱۰۹)

ایدئولوژی ایران انقلابی یک راه مهم دیگر برای ضربه زدن به صهیونیسم به حساب می‌آید چون آرمان بازپس‌گیری قبله اول مسلمین به نوعی خلع سلاح ایدئولوژیک اسرائیل و اصل اساسی صهیونیسم است.

اسرائیل بیتالمقدس را پایتخت ابدی و غیر قابل تقسیم خود میداند. دین یهود می‌گوید سنگی که ابراهیم بر بالای آن اسحاق را برای قربانی شدن آماده کرد، آنجا و مستقیما در بالای قدس‌الاقدس معبد حضرت سلیمان قرار دارد. برای فلسطینیها بیتالمقدس طنینی مذهبی است که در درون جهان اسلام میپیچد: این شهر سومین مکان مقدس در اسلام محسوب می‌شود زیرا اعتقاد بر این است که محمد پیامبر از همان سنگی که در مسجدالاقصی واقع شده به آسمان عروج کرده‌است. به لحاظ نظامی این شهر اهمیت استراتژیکی متوسطی دارد اما به لحاظ فرهنگی و مذهبی اهمیت بالایی دارد》

(زندانیان جغرافیا/تیم مارشال/ص۱۸۸)

بعد از انقلاب سال ۵۷ با وقوع جنگ قدرت در اول انقلاب و سپس جنگ با عراق ایران به مدت ده سال از برنامه‌های خود دور ماند و آسیب‌های بسیاری را تجربه کرد.

《اگر اول انقلاب جنگ بر ما تحمیل نمی‌شد و زیرساختهای کشور مورد هدف قرار نمی‌دادند و درآمدهای کشور صرف توسعه کشور می‌شد امروز شرایط دیگری داشتیم.》

(طائب: آمریکا و اسرائیل مرگ و حیات خود را در سرانجام این ناآرامی‌ها می‌بینند/تسنیم/۲۷ آبان ۱۴۰۱)

ایران و خلیج فارس بعد از انقلاب ۵۷:

در دوران پس از انقلاب سال ۵۷ و پایان ژاندارمی شاه در خلیج فارس و پس از شروع جنگ ایران و عراق، از سال ۶۰ تا سال ۶۶ خلا قدرت و هرج و مرج بر خلیج فارس حاکم شد

《وقتی حکومت شاه در سال ۱۹۷۹ سقوط کرد یک خلا قدرت تازه به وجود آورد آن هم درست در زمانی که مسکو داشت به توانایی پر کردن آن دست می‌یافت…امروز(۱۹۸۹)ایالات متحده تنها کشوری است که می‌تواند از منافع غرب در خلیج فارس حراست کند. هیچ یک از کشورهای هوادار غرب در خلیج فارس قدرت کافی برای انجام این کار را ندارند. هیچ یک از متحدان ما در اروپای غربی نیرو یا تمایل به انجام چنین کاری را دارا نیستند. بنابراین ما برای این مسئله بسیار مهم حیاتی باید اقدامی انجام دهیم》

(پیروزی بدون جنگ/ریچارد نیکسون/ص۱۳۵)

جنگ نفت‌کش‌ها اوج آن هرج و مرج و خلا قدرت بود و پس از آن با درخواست کویت از امریکا دولت ریگان مستقیما وارد آنجا شد و حفظ ثبات و امنیت آن را برعهده گرفت.

《با طولانی شدن جنگ ایران و عراق، نبرد در جبهه دریا تشدید شد؛ به طوری که تعداد حملات دریایی از 5 و 22 مورد در سال‌های اول و دوم جنگ، به 111 و 179 مورد در سال‌های ششم و هفتم جنگ رسید و تعداد زیادی از کشتی‌هایی که در این بین آسیب دیدند به کشورهایی به جز ایران و عراق تعلق داشتند. در 27 اردیبهشت 1366 عراق یک ناوچه آمریکایی را (احتمالا به اشتباه) هدف قرار داد و 37 نفر از خدمه کشتی در این حمله کشته شدند.

متعاقب آن رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا، امنیت در خلیج فارس را به عنوان یکی از اولویت‌های خود اعلام کرد و به این ترتیب در حدود یک سال پایانی جنگ، نیروی دریایی آمریکا، با هدف اعلام شده محافظت از نفتکش‌ های کویتی درگیر شد و عملا جنگی اعلام‌نشده را علیه نیروهای ایرانی آغاز کرد. جنگی که برخی آن را بزرگترین درگیری دریایی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم می‌دانند.》

(تاریخچه ای از تقابل ناوهای ایرانی و آمریکایی در خلیج‌فارس/تسنیم/۲۳ دی ۱۳۹۴)

اما بعد از پایان جنگ هدف اصلی نیروهای مسلح ایران در گام اول خودکفایی و عدم وابستگی در تولید سلاح و در گام بعد مستقل بودن در حفظ و تامین امنیت منطقه و خصوصا خلیج فارس بود در این حالت ایران ژاندارم غیر وابسته می‌شد و قدرتی به شکل متحد قدرتی دیگر نبود. در اواخر دهه شصت و بعد از پایان جنگ این هدف‌گذاری ترسیم شد. در آن دوران مقامات به خوبی از ضعف در قدرت نظامی آگاه و به دنبال ایجاد قدرتی نظامی آن هم بدون واسطه بودند.

《اگر به اوضاع نظامی و به جغرافیای منطقه نگاهی بیندازیم، خیلی زود میتوانیم تشخیص بدهیم که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی باید توانایی دریایی خود را ارتقا و افزایش بدهند. کسی نگوید که ابزارهای دشمنان و تهدیدکنندگان، از ما پیشرفته‌تر است؛ زیرا پاسخ این سخن آن است که ما در مقابل، ایمان و عزم و ایستادگیمان، از همه‌ی کسانی که با ما روبه‌رو هستند، بیشتر است…البته توانایی را هم تا آنجا که در قدرت و توان ماست، پُرحجم و پُرکیفیت میکنیم. این، تکلیف ماست.》

(سخنرانی آیت الله خامنه‌ای در میدان صبحگاه ناوگان منطقه‌ی یکم نیروی دریایی ارتش ۱۳۶۹/۰۹/۲۴)

دقیقا در همان دوران نیز سعی بر این بود تا ایران یک بازیگر مستقل و یک قدرت خودکفا در معادلات جهانی باشد و تجربیات تاریخی خصوصا معاصر را به خوبی آموخته‌بودند و بی‌اعتمادی زیادی به طرف غربی داشتند. هدفگذاری که موانع زیادی در برابرش بود.

این منطقه مانند بعضی از مناطق دیگر خلیجفارس، روزگاری محل قدرتنمایی اشغالگران و قدرتطلبانی بود که حیثیت و استقلال و ارزش ملتها برای آنها هیچ اهمیتی نداشت. تاریخ شاهد بوده است که در همین بوشهر، قوای انگلیسی برای فشار بر دولت وقتِ آن روز ایران پیاده شدند و این ساحل پُربرکت و حساس از لحاظ سوق‌الجیشی را در اختیار گرفتند. این روال متأسفانه با شکلهای گوناگون و اگرچه نه به صورت مستقیم در همه‌ی احوال در طول سالیان دراز در این مناطق جریان داشته است.

امروز شما آن نیروهای ساحلنشین و حافظ امنیت این سواحل هستید که مستقل و به اتکای نیروهای زمینی خود، و به اتکای پشتیبانی ملت خود، و نه به اتکای هیچ قدرت دیگر، در این منطقه مشغول خدمتگزاری هستید. در گذشته‌های نزدیک، یعنی پیش از پیروزی انقلاب هم حتّی به این شکل سابقه نداشته است. این استقلال را، این به خود نگریستن یک انسان سرافراز را که به برکت انقلاب اسلامی و عزت اسلامی در تک‌تک شما احساس میشود، قدر بدانید.》

(بیانات در مراسم صبحگاه نظامی پایگاه نیروی دریایی ارتش ۱۳۷۰/۱۰/۱۲)

آغاز قرن جدید خورشیدی و رسیدن به خودکفایی نظامی:

این هدف‌گذاری نهایتا به نتیجه رسید و سرانجام نیروهای مسلح ایران توانستند تا بعد از دو سده به قدرتی خودکفا در امر تکنولوژی و تولید تسلیحات نظامی تبدیل شوند و تولید سلاح و نظم و ثبات منطقه‌ای را به تنهایی بتوانند نگهدارند. اینکه طی این ۴ دهه چطور مقامات ایران توانستتد به این هدف خود دست یابند و اینکه روند کار به چه صورت بوده خارج از بحث این مقاله است اما سقوط شوروی یک فرصت بزرگ برای ایران جهت رسیدن سریع به این هدف ایجاد کرد.

مقدار بسیار قابل توجهی از مواد خام با نرخهای کمتر از بازار و نیز انواع تسلیحات از اتحاد شوروی سابق خارج میشد و همزمان اتومبیل‌های لوکس خارجی و سایر کالاهای لوکس توسط مافیای غیرروسی به کشور وارد می‌شد که بیانگر عدم توازن در اقتصاد کشور بود. در مقابل این جریان حضور آزاد متخصصین کا.گ.ب یک بازار استثنایی را به وجود آورده بود. پیتر اسکاس رئیس شرکت جهانی مبادلات اطلاعات تجاری کامپیوتری در مقاله‌ای تحت عنوان جاسوسی و خرابکاری در جهان کامپیوتر در نشریه ژورنال بین‌المللی جاسوسی و ضدجاسوسی در تابستان ۱۹۹۱ نوشت که متخصصین کامپیوتر کا.گ.ب سابق و آلمان شرقی در استخدام هر شرکت و فردی از پادشاهان خاورمیانه تا کارتل‌های مواد مخدر می‌باشند…جاسوسی کامپیوتری، نظامی صنعتی یا سیاسی معمولا با سرقت اطلاعات یا داده‌های محرمانه همراه است که سرقت اطلاعات جغرافیایی از شرکت‌های نفتی یا معدنی، طراحی مشخصات یک محصول جدید، سخت‌افزار کامپیوترهای خصوصی مربوط به برنامه رقابت شرکت‌های تجاری، اطلاعات مربوط به معاملات پولی و مالی…هستند》

(کا.گ.ب مرگ و حیات دوباره/مارتین ابن/ص۱۵۵)

پیش از سقوط شوروی هم کشورهایی بودند که حاضر به ارائه نه فقط سلاح بلکه تکنولوژی ساخت آن را در اختیار ایران انقلابی قرار دهند.

《محسن رضایی: به ذهن‌مان رسید برویم دنبال اینکه موشک بسازیم… ذهن‌مان رفت به سمت کره شمالی؛ چون فهمیدیم که کره شمالی خودش موشک می‌سازد. درست است که از ساخته‌های شوروی و چین استفاده می‌کنند، ولی خودشان هم موشک درست می‌کنند. به همین دلیل به کره شمالی نزدیک شدیم. فلسفه اینکه ما به کره شمالی نزدیک شدیم ابتدا به خاطر موشک نبود، بلکه برای در اختیار گرفتن دانش و امکانات ساخت موشک بود، چون فکر نمی‌کردیم قذافی که تعداد 30 فروند موشک را به ما داده بود، دیگر ندهد؛ اتفاقا فکر می‌کردیم این رابطه ادامه دارد. لذا اولین بحث‌ها را با کره‌ای‌ها شروع کردیم که بیایند کمک ما کنند در ساختن موشک. آنها هم مشکلات اقتصادی فراوانی داشتند. مثلا اینکه از ما نفت میخواستند. کم‌کم بحث نفت در مقابل موشک به بحثی تبدیل شد میان ما و کره شمالی تا مثلا به آنها نفت بدهیم و آنها هم بیایند به ما تکنولوژی ساخت موشک را یاد بدهند.»》

(برنامه موشکی ایران از کجا و توسط چه کسانی پایه گذاری شد؟/تابناک/۳ مهر ۱۴۰۰)

البته نباید گمان کرد در سیر رسیدن به خودکفایی در تکنولوژی و تولید سلاح صرفا و منحصرا از بلوک شرق ایران بهره برده‌است.

《محمود عباس زاده نماینده مجلس و عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس با تاکید بر اینکه پهپادهای ایرانی ساخت داخل هستند افزود: صفر تا صد صنعت نظامی و دفاعی که باعث افتخار و عزت ماست و به اقتدار ایران کمک می‌کند بومی است. نکته‌ای که درباره تولید مطرح می‌شود این است به عنوان مثال کارخانه بنز که خودروی بنز میسازد به این ترتیب نیست که همه قطعات مورد نیاز را خودش بسازد بلکه سفارش میدهد جاهای دیگر میسازند. ممکن است ما هم وسیلهای را بسازیم اما ساخت قطعات آن را به بخش خصوصی داخلی یا خارجی سفارش بدهیم…این عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس با اشاره به چرایی سفارش ساخت برخی قطعات صنایع دفاعی به شرکت‌های خارج از کشور خاطرنشان کرد: لذا با در نظر گرفتن هزینه تولید و به صرفه بودن آن حتی این احتمال وجود دارد که ساخت قطعات را به شرکتی در کانادا سفارش بدهیم چون ساخت قطعه مورد نظر در آن کشور ارزانتر است اما این نکته مهم است که ما هر وقت بخواهیم با هر کیفیتی میتوانیم خودمان بسازیم.

(نماینده مجلس: پهپادهای ایرانی ساخت داخل هستند/

خبرآنلاین/۲ آذر ۱۴۰۲)

البته سقوط شوروی و استفاده از فرصت‌های بین‌المللی تنها دلیل رسیدن به تکنولوژی بومی تولید سلاح نبود و تغییر ژئوپلتیک جهان پس از آن هم باعث شد تا فرصتی دیگر برای ایران جهت بهره‌برداری از فرصت‌های بین‌المللی جهت تجهیز و خودکفایی به وجود بیاید.

《در ارزیابی سیاست‌های آینده چین، باید احتمال داد که این کشور با توجه به موقعیت‌های اقتصادی و ثبات سیاسی خود[البته کشوری که خود را جدای از نظام جهانی می‌بیند و در عین حال می‌خواهد هم حامی و هم رهبر کشورهای محروم جهان باشد] ممکن است تصمیم بگیرد نه تنها از طریق اعتقادی بلکه از طریق چالش ژئوپولتیکی، جهان تحت سلطه ائتلاف سه‌گانه قدرت(آمریکا، ژاپن و اروپا) را تهدید کند…استراتژیستهای چینی برای یک برخورد موثر ژئوپلتیکی احتمالا تلاش خواهند کرد تا ائتلاف سهگانهای را برای چین تدبیر کنند و بدین وسیله چین را با ایران در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه و با روسیه در منطقه اتحاد سابق شوروی متحد سازند تا از این راه دیگر کشورهای ناراضی منطقه نیز از چنین ائتلافی بهرهمند شوند. چنین ائتلافی بیتردید میتواند مرکز ثقل جذب دیگر کشورهای ناراضی منطقه باشد. در شرایطی خاص، ممکن است هم ایران و هم روسیه به ائتلاف سه‌گانه فوق بپیوندند. ایران ممکن است برای تامین امیال امپراتوری کهن خود در منطقه خلیج فارسی و در بخش‌هایی از آسیای مرکزی و شوروی سابق به پیوند سه‌گانه ملحق شود و در عین حال تلاش نماید تا ملغمه‌ای از مذهب و سیاست ویژه خود را در سراسر جهان اسلام ارائه دهد. روسیه ضعیف و عاجز نیز چنانچه تلاش‌هایش برای ایجاد یک نظام دموکراتیک اروپا محور به نتیجه‌ای نرسد ممکن است پیوستن به ائتلاف سه‌گانه ایران و چین را برای تلاش‌های خود در بازسازی حداقل بخشی از امپراتوری گذشته مفید یابد.》

(خارج از کنترل/زی‌بیگنیو برژینسکی/ص۲۱۳)

آغاز عصر خودکفایی نظامی و امنیتی:

این مسیر ایران انقلابی یک تهدید بزرگ برای موجودیت اسرائیل و نقش آن در منطقه نیز بود. طی این دوران ایران توانست به خودکفایی در تکنولوژی، تولید و حتی صادرات سلاح دست یابد و در غرب آسیا رقیبی برای اسرائیل وجود داشت که قابل کنترل توسط سایر قدرت‌ها با ابزار تحریم تسلیحاتی نبود. در جای جای سخنرانی مقامات نظامی ایران افتخار به این دستاوردها موجود است و به همین دلیل سعی دارند این را دلیلی بر برتری خود نسبت به نظام پادشاهی پهلوی بدانند.

《طی ۴۳ سال گذشته صنعت دفاعی کاملاً وابسته کشور که تحت راهبردها و سیاستهای شوم رژیم منحوس پهلوی و سلطه و مدیریت شیطانی هزاران مستشار آمریکایی، برای نیروهای مسلح و دلسوزان واقعی کشور مایه خفت بود…امروز در ترازی از پیشرفت، توسعه و اقتدار قرار دارد که جهانیان را متعجب و حیرت‌زده، تماشاگر عظمت و درخشش خود ساخته است.》

(روند خودکفایی همه‌جانبه و توسعه قدرت نظامی پیگیری شود/ پیام سرلشکر باقری به وزیر دفاع/تسنیم/۳۰ مرداد ۱۴۰۱)

《سردار تنگسیری: کشوری که یک روز (قبل از انقلاب اسلامی)، سازمان نیروهای مسلح آن توسط مستشاران مزدور آمریکایی و خارجی اداره میشد و همیشه برای تأمین تجهیزات خود محتاج آمریکا و غربیها بود و ذلیلانه شاه مملکت در مقابل آنها خم و راست میشد و بعضاً شاه مملکت را حساب هم نمی‌کردند و حتی بدون اجازه او می‌آمدند و تصمیم می‌گرفتند و او را به جلساتشان هم راه نمی‌دادند و می‌رفتند‌، امروز اقتداری مثال‌زدنی دارد.》

(گسترش عمق عملیاتی نیروی دریایی سپاه در آب‌های دوردست/تسنیم/۴ اردیبهشت ۱۴۰۱)

《سردار نقدی معاون هماهنگ‌کننده سپاه پاسداران ادامه داد: در قدرت نظامی هم هیچ جایگاهی نداشتیم، چون در حالی مستشاران آمریکایی ۱۷ میلیارد تومان حقوق می‌گرفتند، کل حقوق پرداختی به ارتش ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ۱۴ میلیارد تومان بود. آن زمان ۱۲ فروند بوئینگ ۷۴۷ در ایران وجود داشت که این هواپیماها نه برای پروازهای داخلی کشورمان بلکه برای ارسال قطعات تجهیزات نظامی کشورمان به آمریکا جهت تعمیر این قطعات بود، یعنی حتی تعمیر را هم در کشورمان انجام نمیدادند.

(دهه هشتادی‌ها مأموریت ناتمام شهید سلیمانی را به اتمام می‌رسانند/خبرگزاری مهر/۵ آذر ۱۴۰۱)

البته اینکه ابعاد این خودکفایی در تولید و تکنولوژی سلاح در ایران چه میزان است را می‌توان از درگیری‌های منطقه‌ای و تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی هم متوجه شد. خصوصا بعد از جنگ نفت‌کش‌ها در خلیج فارس و خصوصا حضور ایران در جنگ اوکراین و فروش سلاح به یک ابرقدرتی مانند روسیه سندی بر این ادعاست.

امروز ما متخصص و تکنولوژی به سایر کشورها صادر می کنیم در حالی که قبل انقلاب تکنولوژی وارد می کردیم. رهبر انقلاب هشدار دادند که عده ای به دنبال این هستند که کشور را به حالت ارتجاع قبل از انقلاب بازگردانند. ارتجاع یعنی اینکه مجددا مستشاران خارجی را بر این کشور مسلط کنند. آمریکایی ها امروز پول نفت عراق را بر می دارند…رئیس سابق سازمان اطلاعات سپاه گفت: این تولید بازدارندگی اتفاق افتاده و دشمن می بیند اگر کسی سر راه کشتی نفتی ما را بگیرد در مقابل می فهمد که کشتی او توقیف خواهد شد. اگر جمهوری اسلامی خواست نفتش را صادر کند و بگویند که نفتکش تو هدف قرار می گیرد او نیز می فهمد که نفتکش او نیز هدف تیر غیب قرار می گیرد. اگر دشمن بخواهد زیر ساخت نفت و گاز را بزند می فهمد که عناصری از درون خودشان منافع آنها را به نفع انقلاب اسلامی خواهند زد.》

(طائب: آمریکا و اسرائیل مرگ و حیات خود را در سرانجام این ناآرامی‌ها می‌بینند/تسنیم/۲۷ آبان ۱۴۰۱)

و چنانچه گفته شد این قدرت صرفا در زمین و هوا محدود نبوده و شامل حال نیروی دریایی و امنیت خلیج فارس هم می‌شود که معادلات قدرت در منطقه را هم تغییر داده است و به همین دلیل مقامات نظامی ایران در نیروی دریایی هم دستاوردهای این قدرت مستقل و خودکفا را محدود به روی کاغذ ندانسته و در بعد اجرایی و حتی درگیری هم موفق عنوان کرده‌اند.

《فرمانده نیروی دریایی سپاه سردار علیرضا تنگسیری با اشاره به کمک خداوند در عملیات 17 ربیع که در سال گذشته اتفاق افتاد تصریح کرد: همگان شاهد بودند در عملیات 17 ربیع که با رشادت و ایثار پاسداران دریادل نیروی دریایی سپاه در توقیف نفتکشی که میخواست نفت ما را ببرد آمریکاییها که برای حمایت و پشتیبانی از آن دزدی نفتی آمده بودند مقابل اقتدار «دلاوران ازجانگذشته جمهوری اسلامی» تسلیم شدند و سرافکنده برگشتند و صحنه میدان را ترک کردند.》

(دریادار تنگسیری: امنیت “خلیج فارس و دریای عمان” را تأمین کرده‌ایم/ در برابر دشمنان با‌صلابت اقدام می‌کنیم/تسنیم/۱۷ شهریور ۱۴۰۱)

حفظ نظم جهانی و خصوصا خاورمیانه در کنترل امریکا بوده و اینکه اکنون امریکا نظمش توسط ایران تهدید می‌شود را مقامات نظامی ایران موفقیت و رسیدن به هدف گذاری ایرانیان طی دو سده اخیر می‌دانند. خصوصا غرب آسیا که امریکا حضور نظامی مستقیم و جدی دارد.

《سردار نقدی ابراز داشت: دشمن می‌خواهد واقعیت اقتدار و سربلندی ما را به چالش بکشد. کشوری که ۱۲ سال سختترین تحریمها را علیه آن اعمال کردند امروز آن را متهم میکنند که به روسیه که خود  قدرتمندترین سازنده سلاح دنیاست، تسلیحات میفروشد.

ایشان  با اشاره به اینکه در قدرت سیاسی اراده سیاسی ما غالب است، بیان داشت:  تمام آنچه که آمریکا در منطقه تصمیم میگیرد شکست میخورد و تمام آنچه که ایران تصمیم میگیرد به پیروزی میرسد وما در مولفه قدرت با وجود همه تحریمها و فشارها بالا میرویم و این موضوع آنها را وادار به عکس‌العمل می‌کند.》

(سردار نقدی: قدرت سیاسی ایران غالب است/فارس/۱۱ آبان ۱۴۰۱)

تاکید مقامات جهان بر روی ایران به عنوان یک قدرت کنترل نشدنی و خودکفا در تولید و تامین سلاح‌هایش نیز سندی است بر اینکه ایرانیان نهایتا توانستند پس از دو سده به اهداف خود دست‌یابند《سردار قریشی جانشین سازمان بسیج مستضعفین گفت: از رژیم صهیونیستی حمایت کردند تا ژاندارم منطقه باشد، اما با همه این تهدیدها کشور ایران پیشرفت کرد.

قریشی افزود: سخنان رؤسای جمهور آمریکا پیش از بوش را مورد بررسی قرار دهید، می‌گفتند: منافع ما در منطقه، منافع ما در خلیج فارس، و یا منافع ما در ایران، اما بعد از بوش، ادبیات آنها تغییر کرد و میگویند منافع ایران در منطقه، منافع ایران در خاورمیانه و یا منافع ایران در مدیترانه که نشان میدهد کشور ما قوی شده است. تا دیروز ما تحریم بودیم تا سلاح به ما نفروشند، البته هنوز هم هستیم، اما امروز تحریم میشویم که مبادا سلاح بفروشیم.

(سردار قریشی: جمهوری اسلامی با تکیه بر بسیجیان از گردنه‌ها عبور می‌کند/فارس/۲۸ آبان ۱۴۰۱)

خودکفایی در تولید سلاح بازدارنده یعنی خودکفایی در حفظ امنیت:

البته خودکفایی در سلاح را نباید فقط سلاح جنگی تصور کرد؛ جهان در قرن حاضر با بحران بزرگ آب، غذا، دارو و سوخت مواجه است! به همین هر کدام از این امور تبدیل به مولفه قدرت شده‌اند.

《حجت‌الاسلام طائب سیاست جمهوری اسلامی ایران: چالش‌های جهان امروز را چالش مشترک آب، غذا، تروریسم، بیماری‌های واگیردار، کمبود انرژی و تورم اعلام کرد و ادامه داد: آمریکا با استراتژی جنگ پیش رو که جنگ آب و غذاست، سعی در تضعیف حاکمیت‌ها دارد و در قبال ایران نیز استراتژی قدرت را در پیش گرفته است.》

(جنگ ترکیبی دشمن در حال فروریزی است/خبرگزاری مهر/۲ آذر ۱۴۰۱)

خودکفایی ایران وارد مسیر سلاح‌های غیر نظامی هم شده و در خاورمیانه که تمام این بحران‌ها را شاهد خواهد بود اهمیت زیادی این امر پیدا کرده‌است. خصوصا امنیت غذایی که جزو اصول اصلی اقتصاد مقاومتی بود.

《آن روز بیشتر محصولات غذایی را از بیرون وارد می‌کردیم اما امروز ۹۰ درصد محصولات غذایی را خودمان تولید می‌کنیم و تبدیل به صادرکننده شده‌ایم.》

(سردار نقدی:اقدامات اخیر انتقام از نقش دانشگاه در مولفه‌های قدرت بود/تسنیم/۲ آذر ۱۴۰۱)

با خروج تدریجی امریکا از خلیج فارس و آغاز پیمان ابراهیم با تمام تبعاتی که برای منطقه دارد نیز نقش ایران در معادلات جهانی را بیشتر کرد و ایران دیگر ژاندارم باواسطه نبود بلکه قدرتی مستقل و تعیین‌کننده محسوب می‌شود و در تامین امنیت خود به خودکفایی رسیده‌است.

《امیر حاتمی با بیان اینکه به برکت انقلاب اسلامی و خون پاک شهدا، ایران اسلامی دارای یک امنیت ملی پایدار، مردم پایه، درون زا، غیر عاریتی است، اظهار کرد: انقلاب اسلامی مفتخر است که امنیت خود را همچون برخی کشورهای منطقه غرب آسیا وامدار نظامهای سلطه و استکبار نیست و با باجدهی همچون گاو شیرده به دست نیاورده و تنها کشوری است که امنیت ملی خود را اجاره نکرده و صرفاً با اتکا به قدرت خود امنیت پایدار و مستحکم را فراهم کرده است.

(امیر حاتمی: ایران تنها کشوری است که امنیت خود را اجاره نکرده است/تسنیم/۱۲ آبان ۱۴۰۱)

مقام‌های امنیتی ایران نیز همانند مقامات نظامی دائما به این موضوع یعنی خودکفایی در تامین امنیت افتخار کرده و دستاورد انقلاب خود می‌دانند و ایران را در بالاترین مرحله از قدرت ایران طی دو سده اخیر و در مقایسه با همه کشورهای منطقه می‌دانند.

《امنیت، پایه و مبنای پیشرفت­های اقتصادی، توسعه سیاسی، گسترش فرهنگ و قدرت سیاست خارجی است. تمامی پیشرفت­‌های جمهوری اسلامی ایران در حوزه اقتصادی، زیرساختی، فناوری، نظامی و نفوذ منطقه‌­ای وام گرفته از امنیت درونزا و مردم­‌پایه است. لذا این نعمت بایستی پاس داشته شود و الحمدلله جمهوری اسلامی ایران طی سال­های گذشته با هر بحران و مشکلی روبرو شده است، خود مردم اولین مدافع امنیت بوده‌‌اند و نگذاشتند وطن مورد طمع بیگانگان و دشمنان قرار گیرد.》

(تحلیل تفصیلی وزیر اطلاعات حجت الاسلام سید اسماعیل خطیب از آغاز جنگ ترکیبی علیه ملت ایران در حوادث اخیر/  KHAMENEI‌‌.‌‌IR وبسایت/۱۸ آبان ۱۴۰۱)

مقامات ارشد نظامی ایران هم همواره تاکید دارند که قدرت‌های جهانی حاضر به پذیرش این میزان از قدرت برای ایران نبوده و سعی در کاهش و نهایتا متوقف کردن آن را داشته و هدف‌گذاری آن‌ها افزایش وابستگی و کنترل این قدرت است.

《سردار سلامی: می خواهند مانند گذشته یکی از ستون های دوگانه سیاست های نیکوسن در منطقه خلیج فارس و ژاندارم حافظ منافع شان باشیم.

(سردار سلامی: رویای شیطانی دشمن برای تجزیه ایران تعبیر نخواهد شد/ایرنا/۲۶ آبان ۱۴۰۱)

منظور از ستون‌های دوگانه نیکسون که بسیار به آن توسط مقامات امنیتی اشاره می‌شود استفاده امریکا از ایران و عربستان به عنوان دو ستون تامین ثبات و امنیت خلیج فارس است.

《انقراض حکومت قاجار به‌­واسطه ناکارآمدی در تأمین امنیت بود، رضاخان با طراحی انگلیسی­‌ها و با شعار بازگشت امنیت روی کار آمد و پس از اشغال ایران در جنگ جهانی که منجر به فروپاشی نظام امنیتی ادعایی پهلوی­‌ها شد کنار رفت و پس از آن با استراتژی دو ستونی نیکسون در خلیج فارس، فرزند او مهره امنیت­‌ساز آمریکایی­‌ها شد. جمهوری اسلامی ایران از جمله نیز با ایده امنیت درون‌زا و استقلال و عدم وابستگی به قدرت‌های شرق و غرب ظهور کرد.》

(تحلیل تفصیلی وزیر اطلاعات حجت الاسلام سید اسماعیل خطیب از آغاز جنگ ترکیبی علیه ملت ایران در حوادث اخیر/  KHAMENEI‌‌.‌‌IR وبسایت/۱۸ آبان ۱۴۰۱)

هرچند مقامات نظامی ایران به خوبی آگاه هستند که این موفقیت‌ها به هیچ عنوان نتوانستند تغییری در وضعیت زندگی مردم ایجاد کنند و یک بحران نیز همین است و به دنبال راهکاری برای آن نیز هستند.

《سردار سیاری جانشین سازمان اطلاعات سپاه بیان کرد: دولت ما همچنان موفق نشده است که نتیجه و خروجی موفقیتهایی را که در سطح کلان و راهبردی داشته را به سفره مردم برساند، به همین دلیل در جامعه مردم هیچ حسی از این موفقیتها ندارند به خاطر اینکه موفقیتها همچنان در سطح کلان و راهبردی است.

سردار سیاری ادامه داد: هنگامی که دشمن متوجه شد به زودی این موفقیت‌ها سر سفره مردم می‌نشیند، به این پی برد که دیگر کاری از او ساخته نیست. خشمگین شد و به دنبال شروع برنامه‌ای برای بی ثباتی برآمد که زودتر هدف خود برسد.》

(جانشین سازمان اطلاعات سپاه: مسلح کردن اغتشاشگران یکی از راهبردهای دشمن است/تسنیم/۳ آذر ۱۴۰۱)

خروج امریکا از خلیج فارس: تهدید یا فرصت؟

با افزایش قدرت نظامی ایران و خودکفایی در تولید سلاح و بومی شدن تکنولوژی مقامات نظامی و خروج امریکا از آن همواره سعی داشتند تا برای اولین بار بعد از مرگ نادرشاه بتوانند امنیت و حفظ نظم خلیج فارس را در اختیار داشته‌باشند.

مقامات و فرماندهان نیروی دریایی ایران به خوبی از تاریخ خلیج فارس و اهمیت آن باخبر بوده و هستند و یکی از هدف‌گذاری‌های اصلی آن‌ها بازگشت کنترل آن از بیگانگان به کشورهای این منطقه و خصوصا ایران است.

《سردار تنگسیری: در سال ۱۵۰۸ میلادی که پرتغالی‌ها به خلیج‌فارس آمدند…انگلیسی ها از قرن ۱۶ تا ۱۹ میلادی در این منطقه می مانند و بعد از آنها امریکایی ها برای چپاول نفت این منطقه به این‌ جا آمدند…امروز خلیج فارس یک منطقه بسیار حساس و دارای انرژی بسیار بالا گاز، نفت و صنعت ماهی گیری است.》

(متوسل شدن به صهیونیست‌ها پیام خوبی را منتقل نمی‌کند/فارس/۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱)

مقامات کشورهای عرب خلیج فارس را سران ایران پس از خروج تدریجی امریکا از غرب آسیا متقاعد به حفظ بومی امنیت خلیج فارس کنند هرچند این خواسته بنا به نگرانی طرفین از حسن نیت هم هیچگاه برآورده نشد.

《راجع به منطقه‌ی خلیج‌ فارس حرف میزنند. امنیّت منطقه‌ی خلیج‌ فارس منفعت مشترک کشورهای خلیج‌ فارس است؛ ما کشورهای حول‌وحوش خلیج‌ فارس منفعت مشترکی داریم، ما همسایه‌ایم، امنیّت اینجا به نفع همه‌ی ما است؛ اگر خلیج فارس امن باشد، همه‌ی ما از این امنیّت استفاده میکنیم و اگر ناامن باشد، برای همه ناامن است؛ خلیج فارسِ ناامن، برای همه ناامن خواهد بود؛ [امّا] آن کسانی که باید این امنیّت را حفظ کنند، کسانی هستند که خلیج فارس مال آنها است، متعلّق به آنها است، خانهی آنها است؛ آمریکا چهکاره است که بیاید اینجا دربارهی مسائل خلیجفارس اظهار نظر بکند، یارگیری بکند. آنها دنبال امنیّت نیستند، دنبال منافع خودشان هستند و [اگر] لازم بدانند یک نقطه را ناامن کنند میکنند و از ناامنکننده حمایت میکنند.

(۱۳۹۴/۰۲/۲۶بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفراى کشورهاى اسلامى)

در دهه ۹۰ خورشیدی با خروج آهسته امریکا از غرب آسیا بحران بزرگ برای ایران اتحاد کشورهای پادشاهی عربی منطقه با اسرائیل و ورود آن به خلیج فارس بود. و این دقیقا همان چیزی است که باید به دقت بررسی شود زیرا آینده موقعیت ایران در جهان وابسته به همین است.

《علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان روز دوشنبه اعلام کرد ایران ضامن حفظ امنیت در خلیج فارس و تنگه هرمز است و همواره تأکید دارد که آمریکا بهعنوان عامل بحران و ناامنی در خلیج فارس باید منطقه را ترک کند.

دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان خاطرنشان ساخت: «بارها تأکید کرده‌ایم که ضامن حفظ امنیت در خلیج فارس و تنگه هرمز هستیم، همواره بر موضع اصولی خود درخصوص ضرورت پایان دادن به حضور نظامیان آمریکایی در مناطق مختلف، که عامل بحران و ناامنی است، تأکید کرده‌ایم».

وی افزود: «آمریکا به‌عنوان عامل اصلی ناامنی حق ندارد درمورد امنیت مردم و کشورهای منطقه اظهار نظر کند. آمریکایی‌ها هرگز به‌دنبال ایجاد امنیت و ثبات در منطقه نبوده‌اند».》

(شمخانی: ضامن امنیت خلیج‌ فارس هستیم/تسنیم/۲۷ خرداد ۹۸)

ایران اما همواره سعی داشت به پادشاهی‌های عربی حسن نیت خود را ثابت کند و از آن‌ها بخواهد که اسرائیل را وارد خلیج فارس نکنند و امنیت آنجا به صورت بومی اداره شود نه با دخالت طرف بیگانه.

《دریادار تنگسیری گفت: ما معتقدیم که کشورهای منطقه میتوانند امنیت این منطقه حساس را برقرار کنند و اصلاً نیازی به حضور کشورهای بیگانه نیست و بارها پیام صلح و دوستی را به همسایگان جنوبی اعلام نمودیم که قادر هستیم

امنیت این منطقه را برقرار بکنیم و حضور بیگانگان در این منطقه اصلاً توجیهی ندارد و قطعاً حضور آنان موجب ناامنی است پس متوسل شدن به دشمنان اسلام و ملتها در این منطقه مثل رژیم صهیونیستی کودککش و آوردن اینها به این منطقه، پیام خوبی را منتقل نمیکند بنابراین درست نیست همسایه‌هایی که دارند در این منطقه زندگی می‌کنند دشمنی، فتنه‌انگیزی و نفاق را در این منطقه بگمارند و مستقر نمایند لذا ما اعلام کردیم که کشورهای این منطقه قادر هستند امنیت آن را برقرار کنند.

فرمانده نیروی دریایی سپاه گفت: آمریکاییها و کشورهای فرامنطقهای در این منطقه جایگاهی ندارند رژیم اشغالگران قدس قطعاً در این منطقه جایگاهی نخواهد داشت و ما تا یک حدی می‌توانیم تحمل کنیم و اگر صبر ما تمام شود قطعاً آن موقع ما هشدار جدی می‌دهیم به هر کس و هر کشوری که تلاش کند برای منافع ما در خلیج فارس مشکلی ایجاد بکند پاسخ ما قاطع و پشیمان‌کننده خواهد بود.》

(دریادار تنگسیری: حضور بیگانگان در خلیج فارس هیچ توجیهی ندارد/ کوچک‌ترین مشکل برای منافع ایران را پاسخ پشیمان‌کننده می‌دهیم/تسنیم/۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱)

سردار تنگسیری به عنوان مهم‌ترین فرد در این رابطه به هر نحوی تلاش داشت با کمک از مضامین دینی و تاریخی اعراب را متقاعد به همکاری و عدم اتحاد با بیگانگان خصوصا اسرائیل کند.

《دریادار تنگسیری: مسئول برقراری امنیت در خلیج فارس کشور ایران و کشورهای مسلمان منطقه هستند و کشورهای فرامنطقه‌ای هیچ مسئولیتی در این منطقه ندارند》

(دریادار تنگسیری: امنیت “خلیج فارس و دریای عمان” را تأمین کرده‌ایم/ در برابر دشمنان با‌صلابت اقدام می‌کنیم/تسنیم/۱۷ شهریور ۱۴۰۱)

《سردار تنگسیری در گفتگو با شبکه خبری العالم با بیان اینکه خلیج‌فارس متعلق به تمام کشورهای این منطقه است، ادامه داد: طولانی‌ترین مرزها در سواحل خلیج‌ فارس متعلق به ماست. به کشورهای منطقه نیز پیشنهاد دادیم تا به جای نیروهای بیگانه امنیت منطقه را ما فراهم کنیم.

و با تأکید بر اینکه دشمنی با جمهوری اسلامی ایران از دومین روز پیروزی آن آغاز شد، خاطر نشان کرد: دست دوستی و برادری به سمت کشورهای منطقه دراز میکنیم

تنگسیری با بیان اینکه اگر بیگانگان به امنیت منطقه اهمیت میدادند زیردریایی های هستهای وارد منطقه نمیکردند، عنوان کرد: ترامپ گفت که عربستان گاو شیرده است و هر وقت شیرش تمام شود آن را سر می بریم؛ حال آنکه ما عربستان را کشوری مسلمان می دانیم…برخی از مسلمانان به بیگانگان تکیه می‌کنند، در حالی که قرآن کریم به ما اجازه نمی ‌هد به یهود و نصاری تکیه کنیم》

(سردار تنگسیری: می‌توانیم به جای بیگانگان، امنیت منطقه را تأمین کنیم/فارس/۱ آبان ۱۴۰۱)

سایر مقامات نظامی عالی رتبه ایران نیز همین راه را دنبال کرده‌ بودند تا شاید بتوانند با بیان اهداف کلی صهیونیست‌ها مانع همکاری آن‌ها با اعراب و ورودشان به خلیج فارس شوند.

《سرلشکر سلامی خاطرنشان کرد: از همه می‌خواهیم مشکلات را از راه گفت‌وگو حل کنند. رژیم صهیونیستی هرجا حضور پیدا کند منشا ناامنی است. در بعضی از کشورهای جنوبی و در غرب و شمال کشور ما اسرائیل نفوذ کرده است ممکن است بگویند حضور آن‌ها برای امنیت ملی ما مخاطره‌آمیز نیست اما سرشت اسرائیل ایجاد ناامنی است. به کشورهای همسایه توصیه می کنیم اسرائیل را به سرزمین‌های اسلامی راه ندهند زیرا میخواهند درگیریهای خود در فلسطین را حل کنند و به دنبال توسعه ناامنی هستند.

(هشدار سرلشکر سلامی به عربستان: رسانه‌هایتان را کنترل کنید وگرنه دود آن به چشم‌تان خواهد رفت/تسنیم/۲۵ مهر ۱۴۰۱)

مقامات نظامی ایران به این مسئله نیز فارغ از بحران‌هایی که صهیونیست‌ها با خود به خلیج فارس خواهند آورد پرداخته‌اند که اسرائیل خود در بحران به سر می‌برد و ثباتش اصلا وضعیت خوبی ندارد و چطور بقیه می‌خواهند با توصیه امریکا برای حفظ امنیت خود از آن کمک بگیرند؟

《سؤال مهمی است که رژیم صهیونیستی که قادر به دفاع از خود هم نیست و کاملاً یک رژیمی بدون سیاست است، چگونه برخی کشورهای اسلامی بر آن تکیه میکنند که دارای امنیت یا

اقتصاد باشند این مسئله هیچ منطقی ندارد.》

(سردار سلامی: رژیم صهیونیستی قادر به دفاع از خود نیست/تسنیم/۷ تیر ۱۴۰۱)

پایان عصر بازدارندگی نظامی اسرائیل در غرب آسیا:

حرف‌های سردار سلامی البته به این دلیل است که اسرائیل دیگر بازدارندگی در برابر ایران ندارد و موازنه قدرت به نفع ایران تغییر کرده‌است و می‌توان گفت نهایتا دست بالا را در غرب آسیا پیدا کرده‌است.

《ایران همچنان مصمم است تا گزینه‌های نظامی برای تهدید علیه اسرائیل را در مناطق مختلف و در طول مرزها فعال کند و گروه‌های وابسته به ائتلاف ایران در منطقه، اسرائیل را در محاصره موشک‌ها و پهپادها و موشک‌های دقیق قرار داده‌اند.

در بحبوحه مذاکرات مربوط به احیای توافق هسته‌ای ایران، رژیم موقت صهیونیستی در حالت از نگرانی به سر می‌برد. مرکز مطالعاتی «آنفه» رژیم صهیونیستی در گزارشی به این منظور اشاره می‌کند که در پرونده هسته‌ای ایران، چه یک توافق جزئی اتفاق بیفتد چه یک توافق طولانی و چه حتی مذاکرات از هم بپاشد همه اینها برای اسرائیل تاثیر مخرب خواهد داشت.

بر اساس این پژوهش‌؛ در این شرایط اسرائیل باید به گفتگوی تضمینی با دولت آمریکا جهت اتخاذ یک استراژی جامع شامل ایجاد تهدید نظامی و افزایش فشارها در ابعاد مختلف علیه ایران ادامه دهد. همچنین در صورت لزوم باید استراتژی جنگ بین جنگ‌ها که اسرائیل در سوریه شکل داده بود برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه نیز به کار رود و در اینجا ما نیاز به تشکیل ائتلاف‌های منطقه‌ای ضمن توافق‌های عادی‌سازی با کشورهای عربی برای محدود کردن گام‌های ایران داریم.》

(رژیم موقت|۱۳ شکاف‌های ساختاری اسرائیل و هراس صهیونیست‌ها از انزوای جهانی/تسنیم/۸ آبان ۱۴۰۱)

این جایگاه ایران هم یعنی از میان رفتن قدرت بازدارندگی اسرائیل در منطقه و عدم تحقق امنیت آن زیرا دیگر امریکا نمی‌تواند ابرقدرتی این کشور در غرب آسیا را تضمین کند و رقبای آن که در راس آن‌ها ایران است تمام بازدارندگی اسرائیل را از میان برده اند و به جهت خودکفایی در تکنولوژی و تولید سلاح و حفظ امنیت خود قابل کنترل نیستند.

《مرکز مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی در یکی از پژوهش‌های خود اشاره کرده که اسرائیل در شرایطی قرار دارد که میداند دیگر نمیتواند سلاح هستهای را در منطقه در انحصار خود داشته باشد و طرفهای دیگری وجود دارند که در آستانه دستیابی به این «سلاح» قرار دارند؛ به ویژه دشمنان اسرائیل…طبق گزارش شورای امنیت داخلی رژیم صهیونیستی، اوضاع ملتهب فلسطین و پروژه هسته‌ای ایران دو خطر بزرگ برای موجودیت اسرائیل هستند…تل‌آویو در عین حال در برابر برنامه هسته‌ای ایران دچار وضعیت هیستریک شده و می‌داند که در صورت گسترش پروژه

هسته‌ای ایران، عملا برتری نظامی اسرائیل در منطقه از بین خواهد رفت.》

(رژیم موقت | ۱۵ بزرگترین تهدیدات موجودیتی رژیم اسرائیل/تسنیم/۱۱ آبان ۱۴۰۱)

چرا ایران تا کنون نتوانسته با اعراب خلیج فارس متحد شود؟

۱)نگرانی اعراب از ایران و صدور انقلاب:

حال باید از نگاه اعراب قضیه را بررسی کنیم تا پی ببریم چرا آن‌ها مدام ایران انقلابی را یک تهدید بزرگ می‌پندارند و خصوصا بعد از انقلاب به هر قدرتی برای اتحاد جهت مقابله با ایران روی آورده‌اند و اخیرا نیز حتی در اقدامی باورناپذیر از صهیونیسم کمک خواسته‌اند؟

موقعیت جغرافیایی ایران، جمعیت و ایدئولوژی انقلابی آن باعث شد تا ایران با توجه به گذشته تاریخی‌اش در مرزهای حال حاضرش نگنجد و فراتر برود و نقش بیشتری برای کنترل و حفظ امنیت و نظم غرب آسیا برعهده بگیرد و همین طور ایدئولوژی‌اش باعث شد ایران به یک تهدید نه فقط برای اسرائیل بلکه برای کشورهای همسایه خصوصا پادشاهی‌های خلیج فارس تبدیل شود. هرچند مقصد اصلی تعریف شده

توسط سران ج.ا قدس و مقابله با صهیونیسم بوده و هست اما بدون هیچ تردیدی بقیه کشورها هم مقصد صدور انقلاب و قدرت نرم نرم ج.ا بوده‌اند.

《از قرن ششم تا چهارم پیش از میلاد، امپراتوری ایران از مصر تا هندوستان امتداد داشت. ایران امروزه چنین طرح‌های امپریالیستی در سر ندارد اما آشکارا به دنبال گسترش نفوذ خود به سمت غرب یعنی به سمت جهان عرب و اقلیتهای شیعه آن است. حمله ایالات متحده به عراق زمینه را در این کشور برای ایجاد یک حکومت شیعی فراهم کرد. این امر زنگ خطر را برای عربستان که دارای اکثریت سنی است به صدا درآورده و به ایجاد نسخه خاورمیانهای جنگ سرد با محوریت عربستان و ایران دامن زده استهر دو طرف آرزوی سلطه بر منطقه را در سر می‌پروراندند و هر کدام خود را قهرمان روایت خود از اسلام می‌دانند.》

(زندانیان جغرافیا/تیم مارشال/ص۱۹۶)

یکی از کشورهایی که شیعیان زیاد و مسلمانان معترض در خود داشت عربستان بود. این کشور البته به غیر از منابع انرژی و سواحلش از اهمیت و قدرت معنوی زیادی نیز به جهت حضور اماکن مقدس مسلمانان برخوردار است. به همین دلیل یکی از مقاصد صدور انقلاب سال ۵۷ بوده و کماکان نیز هست.

《پادشاهی عربستان از زمان پیروزی انقلاب ایران در سال 1979 به طور فزاینده‌ای نگران نفوذ تشیع در جهان و همچنین کشورهایی همانند مصر بوده است که از انقلاب‌های بهار عربی متاثر شده‌اند. مسئولان روزنامه نیویورک‌تایمز پس از بررسی هزاران سند سیاسی مربوط به عربستان که توسط وبسایت ویکی‌لیکس منتشر شده، می‌گویند سعودیها نگراناند که لغو تحریمهای بینالمللی علیه ایران پس از توافق هستهای برجام به تهران فرصت بدهد که از گروههای شیعه و طرفدار این کشور به راحتی حمایت کند.

(تروریسم سعودی/پیر کونسا/ص۶۰)

از ابتدای انقلاب نیز همین مسائل باعث بحران در روابط بین ایران و پادشاهی سعودی بوده است. خصوصا بابت اینکه انقلاب اسلامی ایران منجر به نابودی یک نظام پادشاهی شده بود و همین آن‌را به یک تهدید جدی برای عربستان تبدیل کرد.

《صباح زنگنه سفیر اسبق ایران در پادشاهی سعودی: با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، این کشور از هیمنه و سلطه امریکا خارج شد اما عربستان همچنان در هیمنه امریکا باقی ماند. حکام سعودی گمان می کردند با خروج ایران از هیمنه امریکا، ایران ضعیف خواهد شد. نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که هم ایران پادشاهی بود و هم عربستان و با سقوط پادشاهی در ایران حکام عرب احساس خطر کردند.

حکومت ایران، جمهوری شد و صندق و های رای حاکمیت و سرنوشت را جامعه ایران را مشخص می کند و این موضوع موجب نگرانی شدید حکام عرب شد زیرا مردم در قدرت مشارکت داشتند و حامیت را معین می کردند و این یک خطر جدی برای آنها محسوب می شد.》

(ترس تاریخی سعودی از ایران و عراق/خبرگزاری قدس/۳۰ آبان ۱۴۰۱)

این گفته‌ها صرفا تحلیل و ادعای چند کارشناس نیست بلکه مکالمات محرمانه مقامات پادشاهی سعودی و امریکا نیز دربردارنده همین حرف‌ها است.

《کیسی به فهد یادآوری کرد که رئیس جمهور ریگان هرگز اجازه نمی‌دهد خانواده سلطنتی سقوط کند. ریگان در سال ۱۹۸۱ به طور علنی گفتهبود که دیگر اشتباه ایران در عربستان سعودی تکرار نخواهد شد که فهد نقش شاه ایران را بازی کند. کیسی به فهد یادآوری کرد که توسعه US سنتکام بخشی از این تعهد است. حمایت از تمامیت ارضی سعودی بدنه اصلی آن بود》

(پیروزی/پیتر شوایتزر/ص۲۶۳)

در آغاز انقلاب نیز شیعیان عربستان اقدام به اعتراضاتی با الگوگیری از انقلاب ایران کردند و همین در همان ابتدای انقلاب روابط دو کشور را دچار بحران کرد.

شیعیان عربستان در سال ۱۹۷۹ با الهام گرفتن از انقلاب اسلامی ایران، حرکتهایی شکل دادند. رهبر معنوی آنها، یعنی حسن صفار و چند نفر دیگر در آن سال، سازمان انقلاب اسلامی در شبه جزیره عربستان را تاسیس کردند. ده‌ها هزار تن از مردم در اواخر سال ۱۹۷۹ و اوایل ۱۹۸۰ در تظاهرات منظمی در خیابان‌های قطیف شرکت کردند. اعتراضات آن‌ها معمولا با درگیری با گارد ملی به پایان می‌رسید و منجر به مرگ ده‌ها تن می‌شد.》

(عربستان سعودی یک پادشاهی در معرض خطر/پل آرتز و کارولین رولانتز/ص۱۵۱)

پادشاهی سعودی فارغ از شیعیان خودش نگران وضعیت شیعیان عراق هم بود و همواره این نگرانی وجود داشت که تمام شیعیان عرب منطقه بخواهند گرد یک محور متحد بشوند و این اصلا برای آن‌ها از حیث امنیتی و موجودیت سیاسی پذیرفتنی نبود.

سعودیها نیز همواره از گردهم آوردن تمام عربهای شیعه منطقه زیر یک چتر و حتی طرح ریزی برای کنترل شهرهای مقدس مکه و مدینه واهمه دارند. یک ایران مسلح هسته‌ای تبدیل به ابرقدرت منطقه خواهدشد و برای مقابله با این خطر سعودی‌ها احتمالا سعی می‌کنند از پاکستان سلاح هسته‌ای خریداری کنند》

(زندانیان جغرافیا/تیم مارشال/ص۱۹۴و۱۹۵)

در دوران اوایل انقلاب و خصوصا طی دوران جنگ تحمیلی ایران بارها سعی در صدور انقلاب به پادشاهی‌های عربی در خلیج فارس را داشت.

《فهد صدام را دیواری در مقابل نفوذ ایت الله خمینی یعنی اساسی‌ترین تهدید پادشاهی خود به شمار می‌آورد…تنها دو ماه قبل، مقامات امنیتی سعودی و بحرین شصتوپنج نفر را در طرح توافق برای از بین بردن دولتهای محافظهکار غنی از نفت دستگیر کردند. این مردان در خارج مرزها آموزش دیدهبودند و مقدار زیادی سلاح در اختیار داشتند. این گروه الدعوه نام داشتند. سازمانی شیعی و زیرزمینی که برای استخدام شیعیان مسلمان در سراسر جهان عرب برای اهداف انقلابی در خلیج فارس ایجاد شده‌بود》

(پیروزی/پیتر شوایتزر/ص۱۵۱)

البته همین نگرانی از ایران انقلابی فرصتی بود تا امریکا بتواند بعد از پایان ژاندارمی شاه در خلیج فارس خودش مستقیم وارد خلیج فارس شود. زیرا این انقلاب بیشتر از کمونیسم کشورهای منطقه را نگران کرده بود. حتی ایران انقلابی از شوروی هم برای پادشاهی‌های عربی خلیج فارس تهدید جدی‌تری بود.

《بدون دسترسی به پایگاه‌های هوایی در عربستان سعودی یا دیگر کشورهای کوچک خلیج فارس برای ایالات متحده مداخله در این منطقه غیرممکن خواهدبود…تهدید ایران انقلابی برای دوستان ما در منطقه به مراتب از تهدید اتحاد شوروی بزرگتر است. ما باید به آن‌ها اطمینان دهیم که شکست مفتضحانه ما در ایران اشتباهی بود که هرگز دوباره انجام نخواهد شد》

(پیروزی بدون جنگ/ریچارد نیکسون/ص۱۳۶)

عربستان از حیث موارد متعدد دست پایین را در رقابت با ایران دارد و همین به بحران‌های قبلی افزوده بود و باعث نگرانی دائمی آن‌ها از ایران و وابستگی شدید به حمایت و همراهی قدرت‌های خصوصا غربی شده‌بود.

《عربستان سعودی و ثروت نفتی آن برای غرب اهمیتی اساسی داشتند. اما این کشور بسیار آسیب‌پذیر بود. این کشور که به سختی ۹ میلیون نفر را در خود جای داده‌بود، با ارتش‌های بزرگ و مجهز دشمنان خود محاصره شده‌بود. خانواده سلطنتی از بقیه جامعه سعودی جدا بود. در شمال جنگ خونینی بین ایران و عراق در جریان بود.》

(پیروزی/پیتر شوایتزر/ص۶۱و۶۲)

《شاید عربستان سعودی پهناورتر از ایران و به دلیل وجود صنایع توسعه‌یافته نفت و گاز چندین‌بار غنی‌تر از ایران باشد، اما جمعیت آن بسیار کمتر است و به لحاظ نظامی توانایی آن را ندارد که از پس همسایه خود برآید و اگر این جنگ سرد تبدیل به جنگ گرم شود، نیروهای آن‌ها به طور مستقیم با یکدیگر وارد رویارویی خواهندشد.》

(زندانیان جغرافیا/تیم مارشال/ص۱۹۶)

به همین دلیل از همان ابتدای انقلاب نگرانی صدور انقلاب به غرب آسیا در میان مقامات امریکا نیز وجود داشت و سعی در مقابله با این تهدیدات داشتند.

《از نظر رئیس پنتاگون، عراق همپیمان سری آمریکا در مبارزه علیه رژیم امام خمینی (ره) در ایران و خطرات ناشی از گسترش احتمالی بنیادگرایی اسلامی در سراسر منطقه خلیج فارس بود. واینبرگر، بوش و بیکر این تهدید را از نظر امنیت ملی بیان می‌کردند، اما منظور واقعی آن‌ها این بود که از عراق حمایت کنند تا از اقدام احتمالی ایران به تهدید امنیت کشتیرانی در مورد نفتکش‌ها و بنابراین به خطر افتادن دسترسی آمریکا به نفت خاورمیانه جلوگیری شود.》

(خانه عنکبوت/آلن فریدمن/ص۲۲)

هرچند قدس و اسرائیل جزو آرمان‌ها و اهداف اصلی انقلاب سال ۵۷ بودند اما صدور مدل حکومت انقلابی ایران خصوصا به کشورهای پادشاهی عربی خلیج فارس هم به جهت کنترل آن‌ها بر مقدس‌ترین اماکن مذهبی جهان اسلام از اهداف انقلاب بود.

آیتالله خمینی پیش از آن اظهارات افشاگرانهای را برای پیروان خود درباره ماهیت فاسد آلسعود بیان کردهبود. اگر ایرانیها خطوط عراقی را پشت سر میگذاشتند، ریاض میترسید که هدف بعدی عربستان سعودی باشد. ایدئولوژی اسلامی آیتالله خمینی، برای بسیاری از افراد جامعه سعودی یعنی کسانی که از نظم سیاسی و اقتصادی این کشور ناراضی بودند نیز جذاب بود. امور امنیتی پس از خادثه خونین مکه در 1979 افزایش یافته‌بود، اما انتظار می‌رفت مشکلات بیشتری وجود داشته‌باشند. به تعبیری کاملا واقعی، بزرگ‌ترین نگرانی امنیتی سعودی‌ها رژیم اسرائیل نبود، بلکه برادران مسلمان‌شان در خلیج فارس بودند》

(پیروزی/پیتر شوایتزر/ص۶۱و۶۲)

اما اوج‌گیری این بحران پس از حمله امریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق و سقوط صدام بود که باعث شد تا شیعیان پس از چندین قرن بتوانند در عراق مجددا قدرت بگیرند و حاکم اماکن مقدس شیعه حاضر در آنجا شوند و به شمال عربستان برسند تا پادشاهی سعودی بیش از هر زمانی دچار نگرانی شود. نگرانی که بعد از بهار عربی به شدت افزایش یافت.

《الحریری در ارتباط با نقش عربستان در تحولات عراق پس از سال 2003 نیز گفت: پس از سقوط صدام ما شاهد یک نوع حکومت با مشارکت مردم هستیم. موضوعی که در ایران نیز پس از انقلاب اسلامی رخ داده است. در عراق مردم،خصوصا شیعیان مشارکت در تعیین سرنوشت عراق دارند. تفسیر عربستان از تحولات عراق این بود که این امر می تواند در جامعه شیعه شرق عربستان تاثیر گذارد، لذا با دقت همه تحولات عراق خصوصا شیعیان عراق را دنبال کرده و سعی دارد تا بر ظرفیت و نقش آفرینی شیعیان در ساختار عراق تاثیر کاهنده داشته باشد.》

(عربستان موجد داعش و یک تهدید برای عراق است/روابط عربستان و اسرائیل از مدت ها قبل وجود داشته است

خبرگزاری قدس/۳۰ آبان ۱۴۰۱)

عربستان همواره نگران بوده که جدای از قدرت نظامی ایران با افزایش قدرت اقتصادی خود بتواند ایران را قدرت توقف‌ناپذیر غرب آسیا بگرداند و نابودی پادشاهی‌های عربی در اولویت آن حتی با عدم خواست ایران و الگوگیری مردم ناراضی این مناطق قرار بگیرد.

《واقعیت این است که در این میان بیش از آنکه ایران هستهای برای آنان مطرح باشد، رفع تحریمها مطرح است. از نظر آنان با توجه به ظرفیتهای فراوان این کشور و خصوصا ظرفیت انسانی آن، رفع تحریم موجب جهشی بزرگ در زمینههای اقتصادی و صنعتی خواهدشد و او را به قدرت بلامنازع منطقه تبدیل خواهدکرد. مسئله هسته‌ای بهانه است. مشکل اصلی از نظر آنان رفع تحریم و فعال شدن رابطه ایران با غرب و تقلیل اهمیت آنان به عنوان متحدان آن‌هاست》

(ایران و جهان عرب/محمد مسجدجامعی/ص۱۳۲و۱۳۳)

اوج بحران از جایی شروع می‌شود که دیپلماسی ایران همواره این بوده است که می‌بایست به عمق استراتژیک در دسترس‌تر و راحت‌تر حرکت کرد و همین باعث شده تا پادشاهی سعودی خود را هدف اصلی انقلاب ایران بداند و گمان کند نه غرب و اسرائیل بلکه پادشاهی‌های عربی هدف اصلی این انقلاب بوده و هستند.

《ایرانی‌ها رجزخوانی‌های خصمانه خود را تقریبا به طور کامل روی اسرائیل و شیطان بزرگ یعنی امریکا متمرکز کرده‌اند اما حقیقت این است که دلایل این دو کشور برای ترس از ایران به اندازه دلایل عربستان سعودی نیست. بسیار بعید است که ایالات متحده به عنوان بزرگترین قدرت نظامی جهان هدف حمله نظامی ایران قرار بگیرد. اسرائیل به عنوان یک قدرت هستهای، که چندان بر دیگران پوشیده نیست حتما با تمام توان به حمله احتمالی ایران واکنش نشان خواهدداد. اما عربستان سعودی هدف بسیار نرمتر و ضعیفتر و وسوسهانگیزتری است. میادین نفتی عربستان سعودی فاصله کمی با ایران در آن طرف خلیج فارس دارند و رابرت بائر مامور سابق سازمان سیا تخمین می‌زند که ایران ظرف کمتر از ۴۸ ساعت می‌تواند این میادین عربستان را تسخیر کند》

(هزارتوی سعودی/کارن الیوت هاوس/ص۳۵۷)

به مرور این نگرانی باعث شد تا سعودی‌ها اسرائیل و اخوان‌المسلمین را خطری جدی ندانسته و مدام تاکید بر روی ایران داشته‌باشند و این مسیر به اینجا رسید که حتی شاهان عرب منطقه جهت حفظ خود در صورت خروج امریکا از منطقه به سمت اتحاد و دوستی با اسرائیل حرکت کنند.

اساسیترین دغدغه این نسل و اکثریت عظیمی از اعرابی که هماندیشه آنانند، ایران است و آنچه توسعهطلبی ایران و تشیعش مینامند. آنان هیچ نوع ایدئولوژی را برنمیتابند، حتی اگر ایدئولوژی اخوان باشد. به رغم آنکه تفکرات و سیاست اخوان در قبال مهم‌ترین دغدغه آن‌ها یعنی ایران، همسوی با آنان است. متاسفانه به دلیل تبلیغات وسیع رسانه‌های دینی و غیردینی آنان و شرایط شکننده سیاسی و اجتماعی کنونی و عوامل پیچیده دیگری که بهتر است از ذکرشان درگذریم، اجماعی عمومی در مورد خطر ایران به وجود آمده است و بدون شک خلا نسبتا مطلق توضیحات ایران نیز در این میان سهم بزرگی دارد…آن‌ها همسایگان دائمی ما هستند و در حال حاضر افکار واحساسات اکثریت عظیمی را نسبت به ما شکل می‌دهند؛ اکثریتی که بیش از آنکه به غرب و استعمارگریاش و اسرائیل و اشغالگریاش فکر کنند به ما میاندیشند و اینکه در امور داخلی اعراب دخالت میکنیم و اهدافی توسعهطلبانه داریم و برای انتقام تاریخی از آنان دست در دست غرب و اسرائیل گذاشتهایم

(ایران و جهان عرب/محمد مسجدجامعی/ص۲۰۷و۲۰۸)

در اینجا بود که خاورمیانه با دو بحران جدید مواجه شد ظهور نسل جدیدی از حاکمان عرب که جوان بودند و ذهنیت حاکمان قبل را نداشتند و دوم بهار عربی. بهار عربی را شاید بتوان بهار اخوان‌المسلمین نام برد اما منجر به هر چه وسعت گرفتن پدیده شبه نظامیان شیعه و آغاز موج جدیدی از اعتراضات سیاسی شیعیان در خلیج فارس گردید. سعودی همانند سال ۱۹۷۹ و ۲۰۰۳ اینبار هم خود را در برابر یک قیام انقلابی جدید دید که بخشی از آن مورد حمایت ایران و عناصر وابسته به آن بود. این بحران البته به جهت نزدیکی به زمان نگارش این مطلب از اهمیت زیادی برخوردار است و می‌بایست مهم‌ترین بخش این دوران که تا کنون تعیین‌کننده بوده را کامل ذکر کرد.

از نظر دولت عربستان سعودی، تمام شیعهها طرفدار دشمن دیرینه عربستان سعودی یعنی ایراناند. شیعه‌های سعودی در تمام طول تاریخ، برای یافتن شغل آبرومند و دسترسی به خدمات دولتی در مضیقه بودند. به مدت چندین دهه، العوامیه و شهرهای نزدیکش صحنه اعتراضات مردمی و سرکوب‌های وحشیانه بوده‌اند. ساکنین این نواحی به رهبری روحانی شیعه‌ای به نام نمر النمر به خاطر مسائل بین‌المللی و داخلی زیادی به خیابان‌ها ریختند و از قوانین عربستان سعودی درباره ممنوعیت تظاهرات تخطی کردند. بدتر از تظاهرات، پیام‌های شخص نمر بود. او در خطبه‌ای که در یوتیوب منتشر شد و ۱/۶ میلیون بار بازدید داشت، اعلام کرد حاکم ظالم در هر کجا که باشد، بحرین، اینجا، یمن، مصر یا هر کجای دیگر منفور است. هر کس از ظالم دفاع کند در ظلم شریک جرم است و هر کس طرف مظلوم باشد، در اجر الهی شریک است. او در خطبهای دیگر پادشاه و خاندانش را طاغوت نامید و گفت ما آل سعود را به عنوان حاکم قبول نداریم. ما آنها را قبول نداریم و خواهان برکناریشان هستیم. محمد شیعه‌ها را حتی از حکام قبلی کمتر تاب می‌آورد. و خصوص، حساسیت زیادی درباره کسانی داشت که مشروعیت حکومت آل سعود را زیر سوال می‌بردند. به همین دلیل در صبح یکی از روزهای ماه ژانویه ۲۰۱۶ نمر و چهل و هفت تن دیگر را به یکی از میدان‌های ریاض بردند و اعدام کردند، برخی را با قطع سر و برخی را با جوخه آتش. این اعدام‌ها خشم مردم را به جوش آورد. دولت ادعا کرد که نمر به خاطر نافرمانی از حکومت سعودی

جمعآوری سلاح و تلاش برای دخالت دادن قدرتهای بیگانه در امور داخلی عربستان سعودی اعدام شده است. یکی از مقامات سعودی اعلام کرد که نمر مسئول سوء قصد به جان ولیعهد محمد بن نایف بوده است. اما سازمان عفو بین‌الملل و سایر نهادهای حمایت از حقوق بشر گفتند جرم واقعی نمر انتقاد از خاندان سلطنتی بوده است. برادر نمر هم به خاطر توئیت کردن خبر اعدام، بازداشت شد. این قضایا منتهی به بروز اعتراضات در ایران و صدور بیانیه‌های تند از مقامات آن کشور شد. عربستان سعودی هم این بیانیه‌ها را خصمانه خواند، دیپلمات‌های ایران را دیپورت کرد و ایران هم دست به مقابله به مثل زد. محمد با این اعدام‌ها و جنگ‌ با یمن، خودش را با ایران درگیر کرد.》

(خون و نفت/بردلی هوپ و جاستین شک/ص۱۲۷و۱۲۸)

این نسل جدید حاکمان عرب به شدت بعد از این وقایع و شکل گیری محور مقاومت بالای سر خود از ایران نگران بودند و حتی بیش از اسرائیل با ایران دچار تنش و درگیری شدند و امریکا نیز این را به خوبی می‌دانست.

بیشتر کشورهای عربی توجهشان را به تهدید واقعی که ایران بود و نه اسرائیل معطوف کرده بودند

(اتاق اتفاق/جان بولتون/ص۴۸)

از این زمان به بعد اولویت اول نسل جدید حاکمان پادشاهی‌های عربی ایران بود و دیگر همانند نسل‌های قبل ذهنیتی خصمانه به اسرائیل نداشتند و راه برای پیمان ابراهیم از همین جا هموار گشت.

《علی‌رغم نقش آفرینی طولانی مدت ملک سلمان در پیشبرد آرمان فلسطین، گذر زمان نشان داد دیدگاه بن سلمان در مورد رژیم اشغالگر قدس و درگیری آن با فلسطینی‌ها نسبت به نسل قبل متفاوت است. او جوان‌تر بود، چشم‌انداز سیاسی او بیشتر تحت تاثیر بهار عربی بود تا سرکوب انتفاضه فلسطین به دست رژیم اشغالگر قدس. او هنگامی که به قدرت رسید در منطقه سه تهدید فراروی خود میدید که اسرائیل جزو آنها نبود. نخست تروریستهای القاعده و داعش بودند. دوم گروه اخوانالمسلمین، جنبش اسلامی فراملی که اعضای آن در بهار عربی به دنبال دستیابی به قدرت بودند. سوم ایران بود که بن سلمان مرتبا درباره آن صحبت میکرد. او معتقد بود ایران با استفاده از هرج و مرج بهار عربی سعی می‌کند با کمک شبه نظامیانش نفوذ خود را در یمن، سوریه، عراق و لبنان افزایش دهد》

(محمدبن‌سلمان/ بن هوبارد/ص۲۸۰)

مقامات اسرائیل نیز علنا به این مسائل پرداخته و آن را بارها گفته‌اند زیرا یکی از اولویت‌های امنیتی اسرائیل جهت نجات از حصار شبهه نظامیان ج.ا در دور تا دور خودش ورود به دور تا دور ایران است و خلیج فارس یکی از مهم‌ترین این مقصدهاست.

《رهبر حزب لیکود بنیامین نتانیاهو مدعی شد: «به نظر من باید این موضوع را دور بزنیم(منتظر صلح فلسطینیان با اسرائیل بودن به عنوان پیش شرط صلح سعودی با اسرائیل و ورود به پیمان ابراهیم) و ما می‌توانستیم این کار را بکنیم به دو دلیل اساسی: اول، ظهور ایران و تهدیداتی که این موضوع نه تنها برای کشورهای عربی (حاشیه جنوبی) خلیج (فارس) بلکه کل کشورهای عربی خاورمیانه ایجاد میکند و دلیل دوم، ظهور اسرائیل است. ماموریت من به عنوان نخستوزیر اسرائیل این بوده است که اسرائیل را بسیار قوی کنم تا این ایده که امکان حذف اسرائیل وجود دارد، از بین برودتوانمندی بالا تنها به ارتش قوی نیاز ندارد بلکه به اقتصاد قوی هم نیازمند است چرا که شما نمی‌توانید یک ارتش قوی را حفظ کنید شامل پهپادها، اف 35، توانمندی‌های اطلاعاتی، سایبری، زیردریای، تانک و دیگر موارد، همه اینها به پول نیاز دارند》

(نتانیاهو ضمن حمایت از اغتشاشات: دنبال توافق با یک کشور خاص عربی هستم/فارس/۲۹ آبان ۱۴۰۱)

اسرائیل سعی دارد خود را یک ابرقدرت در غرب آسیا و یک متحد اصلی غرب جلوه دهد که می‌تواند ثبات بقیه کشورها را نیز تضمین و حفظ کند و این نقش پس از بهار عربی به شدت قدرت گرفت.

《دیوید میدان از فرماندهان سابق یگان تیفل در موساد در این مستند ادعا می‌کند: «کشورها خلیج [فارس] از دو تهدید راهبردی هراس داشتند. نخست؛ ایران که کشوری [اسلامی و شیعی] بود و دشمن اصلی و تاریخی آنها محسوب میشود و دوم، اسلام افراطی و رادیکالی. هر دوی این تهدید‌ها از مهمترین دشمنان اسرائیل هستند، بنابراین ما همگرایی منافع داشتیم، اما به دلیل مسئله فلسطین در تحکیم روابط با کشورهای خلیج فارس پیشرفت نکردیم… تومر گفت:با آغاز “بهار عربی”،  سران خلیج [فارس] فهمیدند که قدرت اسلام رادیکال در حال افزایش است. و این امر احساسات بدی را در بین آنها برانگیخت و این آخرین چیزی بود که می‌خواستند به آنها برسد. همچنین واکنش آمریکا به این سران ضرورت جستجوی متحدان جدید را روشن ساخت. از اینجا راه برای ازسرگیری روابط باز شد و ما اطلاعات محرمانهای را در اختیار آنها قرار دادیم، زیرا اسرائیل در دوره (بهار عربی) صخره ثبات در منطقه بود

(جدیدترین افشاگری موساد درباره نحوه عادی‌سازی روابط با کشورهای عربی/فارس/۲۶ آبان ۱۴۰۱)

البته این اتحاد و عادی سازی روابط اصلا کار ساده‌ای برای مقامات پادشاهی سعودی نیست و آن‌ها همواره درصدد آن هستند که بین کمک گرفتن در امور امنیتی و حفظ ظاهر عدم پذیرش همکاری عادی با صهیونیسم موازنه‌ای ایجاد کنند. زیرا جامعه عربستان اصلا پذیرای چنین چیزی نبوده و با وجود تحولات فعلی کماکان هم نخواهد بود.

《سعودی همواره نگران آن هستند که عادی سازی علنی روابط با رژیم صهیونیستی باعث خدشه دار شدن چهره آنان شود ؛ زیرا ملت عربستان همچون سایر ملل عرب داشتن تعامل با صهیونیستها را رد میکنند، چه رسد به آنکه بخواهد موجودیت رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت بشناسند و بر همین اساس، سران سعودی همانند سایر حکام عرب ترجیح داده‌اند تا با صهیونیست‌ها به طور غیرعلنی و غیررسمی ارتباط داشته باشند.

بسیاری از مسئولان رژیم اسرائیل طی دهه گذشته برای انجام هماهنگی‌های امنیتی به طور محرمانه از عربستان دیدار کرده‌اند.« بنیامین نتانیاهو » نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی در نوامبر 2020 میلادی با محمد بن سلمان دیدار کرد؛ هر چند وزیر خارجه سعودی برگزاری چنین نشستی را تکذیب کرد . فروش برنامه جاسوسی «پگاسوس» از سوی شرکت فناوری صهیونیستی « ان اس او» به عربستان، زمینه همکاریهای در زمینه جاسوسی میان دو طرف را فراهم آورد.

(تلاش صهیونیست‌ها برای جلب نظر مردم عربستان و ترویج عادی‌سازی روابط/تسنیم/۱ آبان ۱۴۰۱)

۲)ذهنیت و ادبیات مقامات ج.ا درباره اعراب خلیج فارس

همواره در کل طول تاریخ بشر، انتخاب دشمن به مراتب راحت‌تر از انتخاب دوست بوده زیرا جواب دشمنی تضمین شده است اما جواب دوستی نه! به همین دلیل بیش از آنکه به دنبال دوست باشیم باید به دنبال مدیریت و انتخاب دشمنان برویم.

اما مقامات ایران در انتخاب دشمن اصلا محدودیتی برای خود قائل نیستند و به راحتی ادبیات خصمانه را علیه همه و در هر زمانی به کار می‌برند. هرچند مقامات ج.ا خصوصا سران نیروی دریایی در حال حاضر بارها دست دوستی به سمت پادشاهی‌های عرب خلیج فارس دراز کرده و تقاضای همکاری جهت تامین امنیت خلیج فارس داشته‌اند و مدام از آن‌ها می‌خواهند که صهیونیست‌ها را وارد خلیج فارس نکنند اما هر بار با بدترین و زننده‌ترین ادبیات کشورهایی که هنوز وارد پیمان ابراهیم نشده‌اند را مقامات ایران و حتی همان سران نظامی نیروی دریایی که خواهان همکاری با این کشورها هستند را مورد خطاب قرار می‌دهند و به جای صهیونیسم و اسرائیل پادشاهی‌های عربی را دشمنان قسم خورده ایران و خطری مهم برای معادلات منطقه‌ای و مزدور غرب می‌دانند!

《سردار تنگسیری: آمریکا برای چه در افغانستان حضور یافت؟ برای چه در عراق حضور دارد؟ برای چه رژیم سعودی را کمک میکند تا مردم و دولت مظلوم یمن را بمباران کند؟ چرا از رژیم سفاک، ظالم، کودک‌کش و خون‌آشام صهیونیستی حمایت می‌کند؟ امروز هر فتنه و جنگی در دنیا وجود دارد یک طرف آن آمریکاست. امروز ملتها بیدار شدهاند و شما دیگر نمیتوانید با هماهنگی سردمداران ظالم موافق خودتان به ملتها ظلم کنید.

(گسترش عمق عملیاتی نیروی دریایی سپاه در آب‌های دوردست/تسنیم/۴ اردیبهشت ۱۴۰۱)

همین وضع در موضع‌گیری دوگانه نظامیان ایران در ساختار سیاسی و رسانه‌های ایران هم موجود است و یک بحران سیاسی ایران و دیپلماسی‌اش همین تضادها و تنوع عقاید با تبعات وسیع بوده و هست. این وضعیت برخورد با کشورهای عربی فارغ از توطئه‌های صهیونیسم و غرب، هرج و مرج در ظاهر ثبات است که در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و خصوصا دیپلماتیک ایران وجود دارد و همواره روابط ایران را با کشورهای عرب منطقه و قدرت‌های شرقی رقیب غرب دچار بحران کرده‌است.

《شیوه زمامداری در این کشور[ایران]هم کاملا ویژه است و چنان متکثر که انگار همه احزاب سیاسی را یک‌جا توی کاخ سفید بگذاری و از آن‌ها بخواهی امریکا را بگردانند》

(کار کار انگلیسی‌هاست/جک استراو/ص۱۰)

این وضعیت خصوصا در رسانه‌ها که به سمت یک اجماع نیز در حال حرکت است از پیش پادشاهی سعودی را به عنوان دشمن آن هم نه دشمن سیاسی بلکه دشمن ملی و تمدنی خود برگزیده‌ایم و اکنون درصدد دوستی همزمان با آن‌ها هستیم.

متاسفانه مقامات ما چه پیش از انقلاب چه اکنون و چه پیش از کسب قدرت چه پس از آن در همه رده‌ها با بدترین ادبیات مقامات عرب حاشیه خلیج فارس را خطاب قرار داده‌اند.

تمسخر ظاهر، فرهنگ و گذشته آن‌ها با کلماتی چون بیابانگرد، شترچران، گاو شیرده، پا برهنه، بی‌فرهنگ، جاهلی، دزد و راهزن خواندنشان در کنار تعریف حکومتشان با کلماتی چون قبیله‌ای، بدوی، پوسیده، ارتجاعی و امارت‌های ذره‌ای بخش کوچکی از ادبیات مقامات ایران در قبال آن‌ها بوده و کماکان نیز هست. پشت سر این ادبیات نوعی اعتراض و خورده حساب‌های مذهبی و تاریخی نهفته است زیرا مقامات ایران همواره پادشاهی سعودی را یک فرقه ضد شیعی و یک متحد همیشگی برای قدرت‌های جهانی که با آن‌ها درگیر بوده می‌دانستند.

《یا گفته ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و یک مشت سیاه نجدی عاری از هر دانش و معرفت و علم و تقوی را که مشتی بی‌خرد مقاله‌نگار از آن‌ها تقلید کرده قبول نکنیم و آن‌ها را بر خطا دانیم》

(کشف‌الاسرار/ روح‌الله خمینی/ص۲۷)

《…لشکرکشی بیمنطق قلدرمآبانه به خلیج فارس و در خطر قرار دادن جدی امنیت و آرامش منطقه. این‌ها بخشی از ادعانامه‌ی ملت ما علیه رژیم ایالت متحده‌ی امریکاست… آخرین نمونه از خصومت‌های امریکا با ملتمان فاجعه‌ی خونینی است که نسبت به حجاج بی‌دفاع و مظلوم در سرزمین مقدس مکه و در حرم امن الهی آفریده شد…بنا به قرائنی دست امریکا در این فاجعه‌ی بی‌نظیر تاریخی مؤثر بوده است. آیا رژیم امریکا و دستنشاندگان سعودیاش برای کشتار این تعداد زن و مرد مظلوم و بی‌گناه پاسخ قانع کننده‌ای می‌توانند ارائه دهند؟…حادثه‌ی مکه از این جهت که هماهنگی سیاست امریکا با ارتجاع عرب را نشان می‌دهد، و پرده از پنهان‌کاریهای این دو در منطقه‌ی خلیج‌فارس بر می‌دارد، دارای ابعادی جهانی است؛ و درخور آن‌که در مجامع بین‌المللی به دقت در آن نگریخته شود.》

(۱۳۶۶/۰۶/۳۱ بیانات رهبری در مجمع عمومی سازمان ملل)

《متأسفانه برخی حکام کشورهای مرتجع منطقه به جای مردم و ظرفیت‌­های جهان اسلام از کانون ایجاد ناامنی در منطقه، طلب امنیت می­کنند و با عادی­‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی تصور می­کنند می­توانند بقای امنیت خود را تضمین کنند.》

(تحلیل تفصیلی وزیر اطلاعات حجت الاسلام سید اسماعیل خطیب از آغاز جنگ ترکیبی علیه ملت ایران در حوادث اخیر/  KHAMENEI‌‌.‌‌IR وبسایت/۱۸ آبان ۱۴۰۱)

《به «ابو ارّه» درسی بدهیم که پشت اجداد راهزنش در بیابانهای نجد هم به لرزه بیفتد؟! آل‌سعود نقاط آسیب‌پذیر فراوانی دارد که حیات ننگینش به آن وابسته است. ابو ‌ارّه باید بداند که درون کاخ شیشه‌ای نشسته است و شکستن شیشه‌های آن کاخ که امروزه به آغل گاوهای شیرده آمریکا تبدیل شده است، به آسانی امکان‌پذیر است…》

(آقای «ابو ارّه» آن روز دور نیست!/حسین شریعتمداری/کیهان/۱۶ مهر ۱۴۰۱)

《آنچه در آینده شاهد آن خواهیم بود از آنچه تا کنون گذشته است متفاوت خواهد بود و البته نظام سلطه با همراهی آمریکا و صهیونیست ها و برخی قبایل صحرا نشین جنوب خلیج فارس از فرهنگ و تمدن ما بی خبر هستند…برخی کشورهای بدبخت حاشیه جنوبی خلیج فارس که حاضر نیستم نام آنها را ببرم بدانند باید بین رسانه‌هایشان و امنیتشان یکی را انتخاب کنند و بدانند اگر در ایران دخالت کنند تاوان آن را می پردازند.》

(هشدار سرلشکر صفوی به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس/ بین امنیت و رسانه‌هایتان یکی را انتخاب کنید/تسنیم/۱۹ آبان ۱۴۰۱)

 

《 رژیم در خصوص رویدادی عمدی، قطعی، دردناک، آشکار و ضدحقوق­‌بشری همچون قتل فجیع و مُثله­‌کردن وحشتناک جمال خاشقچی که به اذعان خودشان اقدامی تعمدی از سوی رژیم بَدَوی آل سعود بود و به وحشیانه­‌ترین شکل ممکن روی داد، بسیار آسان و سریع از کنار آن گذر کرد…[و از حمایت] سرویس اطلاعات خارجی اَشرافیت بَدَوی آل سعود و چند کشور دیگر برخوردار بود》

(بیانیه مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه درباره اغتشاشات اخیر منتشر شد/تسنیم/۶ آبان ۱۴۰۱)

 

《کل حمایت مالی این پروژه در حوزه‌ی تبلیغات، فضاسازی، پوشش صوتی و تصویری و اجاره‌ی تجهیزات پیشرفته برای تصویربرداری هوایی از تجمع و ارائه تسهیلات برای حضور پرتعداد و منسجم خبرنگاران و غذاهای توزیع شده و… جملگی با هزینه‌ی رژیم بَدَوی سعودی صورت گرفت. ما برای این داعیه سند داریم.》

(تحلیل تفصیلی وزیر اطلاعات حجت الاسلام سید اسماعیل خطیب از آغاز جنگ ترکیبی علیه ملت ایران در حوادث اخیر/  KHAMENEI.‌‌IR وبسایت/۱۸ آبان ۱۴۰۱)

 

《به آمریکا، انگلیس و رژیم پوسیده سعودی هشدار می‌دهم با همین جوانان به‌سمت شما خواهیم آمد و شما را رها نخواهیم کرد》

(هشدار شدیداللحن سرلشکر سلامی به آمریکا و عربستان/تسنیم/۷ آبان ۱۴۰۱)

《صباح زنگنه سفیر اسبق ایران در پادشاهی سعودی: از قبل در حواشی شبه جزیره دولت ها و یا بهتر بگوئیم امارت های ذره ای وجود داشتند اما در مرکز شبه جزیره دولتی مستقر نبود بلکه قبایل متعددی در آن با خوی و ساختار جاهلیت زندگی می کردند. صفت اول و غالب این قبایل که هنوز خوی جاهلیت در آنها وجود داشت، صفت اشغالگر بود. صفتی که تاهنوز هم در آنها ادامه دارد.》

(ترس تاریخی سعودی از ایران و عراق/خبرگزاری قدس/۳۰ آبان ۱۴۰۱)

کار در بعضی مواقع به ترویج جنگ مردم با مردم ایران و عربستان هم می‌رسد آن هم توسط رسانه‌هایی که سیاست‌گذاری‌های کلان ایران را در اختیار دارند!

《 در خیابان نزدیک به ورزشگاه خلیفه وقتی وارد مترو می‌شدم و پیراهن تیم ملی فوتبال ایران تنم بود. یک طرفدار جوان عربستانی از کنارم رد شد و سریع گفت: «ایرانی گو تو هوم» با سرعت گذشت و نگذاشت جوابش را بدهم. اما میدانم روزی نوبت جواب دادن ایران به عربستان هم میرسد.

(جوان عربستانی گفت: «ایرانی گو تو هوم»!/نور نیوز/۲ آذر ۱۴۰۱)

 

از طرفی دیگر در کنار فضای شدید خودبرترپنداری فرهنگی و تمدنی نوعی بی‌اعتمادی شدید نسبت به آن‌ها نیز وجود دارد و گمان عمومی آن است که آن‌ها دشمنان تمدنی ایران در حال طراحی یک ضربه جدی جهت تجزیه، جنگ داخلی و رشد سلفی‌گری در ایران هستند و قصد انجام قادسیه‌ای دیگر و یا قیامی مشابه قیام محمدبن‌عبدالوهاب با حمله به کربلا و نجف را دارند.

《اینان با کمی تقریب عملا پس از جنگ دوم و عمدتا پس از کشف نفت به دوران جدید شلیک شده‌اند. این تجربه در پرتو ثروت و رفاه و مواهب زندگی مدرن غربی و فارغ از هر نوع ایدئولوژیی شکل گرفته و به کلی متفاوت است با آن نوع افکار و ایده‌آل‌هایی که در دهه‌های پس از جنگ دوم در منطقه خاورمیانه عربی وجود داشت. هدف نهایی آن‌ها این بود که زندگی کنند و خوش بگذرانند. این سخن تا چندی پیش صحیح بود؛ اما با مرگ نسلی که در دهههای گذشته رشد یافته بود و قدرت را در دست داشت و یا برکنار شدنش از قدرتش، نسل جدیدی بر سر کار آمده و خواهد آمد که افکار و حتی ماجراجوییهای خاص خود را دارد. به‌عکس نسل قبل که از کنار حوادث می‌گذشت حتی قبل از مداخله در یمن به امریکایی‌ها پیام دادند که به تنهایی و بدون کمک آنان، قادر به مدیریت بحران هستند، اینان در پی هماوردی می‌باشند. 》

(ایران و جهان عرب/محمد مسجدجامعی/ص۲۰۶و۲۰۷)

جالب است بدانیم این نوع برخورد با اعراب خلیج فارس در دوران پیش از انقلاب نیز وجود داشته و روحانیون عالی رتبه ج.ا هم در همان دوران چنین نگاهی به این کشورها و سرانشان داشتند.

《واقعیت این است که قدرت و نفوذ دولت ایران چه وقتی که پایتخت در اصفهان یا شیراز بود و چه اکنون که در تهران است بر شهرها و روستاهای سواحل خلیج فارس ناچیز و ضعیف بوده است و از وقتی که ساکنینش اصول عقاید وهابی را پذیرفتند پادشاه ایران[فتحعلی شاه قاجار] با همان چشمی که دولت بریتانیا آنها را میبیند نگاهشان میکند یعنی مثل اعراب فناتیک دشمن نه همچون اتباع ایران به همین دلیل بود که وقتی من موفقیت عملیات جنگی برضد آن‌ها را برای اعلیحضرت پادشاه ایران شرح دادم خوشحال شد و گفت بارک الله》

(وهابی و وهابیت/سرهارفورد جونز/ص۴۷و۴۸)

رفتار شاه با کشورهای عربی نیز شبیه کشورهای سیاهپوستنشین، آنچنان تکبرآمیز بود که همه را از او میرنجاند و من که تمام سال‌های نوجوانی خود را در کشورهای عربی گذراندم، هرگز نتوانستم موضع‌گیری‌های شاه علیه اعراب را درک کنم. چون در کنار اینکه هیچگاه تفاوتی بین خود و عرب‌ها ندیده‌بودم، همواره احساس می‌کردم که با آنان دارای علائق مشترک و پیوندهای بسیار عمیق فرهنگی هم هستم》

(سقوط شاه/فریدون هویدا/ص۱۱۳)

ایرانیان همواره نگران اتحاد عرب‌ها علیه خود بوده و هستند و یک دلیل اصلی نگرانی آن‌ها بازگشت هرج و مرج به خلیج فارس و تهدید مرزهای جنوب غربی خودشان است. چیزی که دیپلمات‌های ایرانی پیش از انقلاب بارها درباره آن گفته و نوشته‌اند.

موضوع متحد شدن عربها با یکدیگر در برابر ایران، هر چند میان خودشان اختلافها و دشمنیها موجود باشد، موضوع تازهای نبوده و نیست؛ پیش از این در طول تاریخ بارها به این واقعیت برخوردهایم و پس از این هم برخواهیم خورد. اما تاسف در این است که ما هیچ‌وقت نخواسته‌ایم این واقعیت را پذیرا شویم و علت واقعی و شاید ناخودآگاه آن این است که مردم ایران، عرب را نمادی از کیش مقدس اسلام

و این دو را از یکدیگر جداناشدنی می‌انگارند و به همین دلیل بنای کار خود را با اعراب روی پایه صلح و صفا و حسن نیت قرار می‌دهند》

(ره‌آورد روزگار/حسین شهیدزاده/ص۳۱۶)

《سعدالله زارعی رئیس موسسه مطالعات راهبردی اندیشه‌سازان نور: رژیم سعودی دشمنان فراوانی در منطقه دارد و بجز بحرین، همه کشورها مثل مصر، عراق، قطر، عمان و حتی امارات با آنها مخالفند و مشکل دارند. حتی در کویت که می‌گفتند سیاست‌گذاری آن در ریاض انجام می‌شود، فردی رئیس مجلس شد که مخالف سرسخت عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی است.》

(اگر ایران‌اینترنشنال به شما ربط ندارد، اتفاقات ممکن هم به ما ربط ندارد!/تسنیم/۱۴ آبان ۱۴۰۱)

در دوران بعد از انقلاب و خصوصا بعد از روی کار آمدن ترامپ در امریکا تا زمان حال نیز باعث نوعی خصم دائمی و قرار دادن کشوری چون عربستان در کنار ابرقدرت‌های غربی و صهیونیست‌ها شد! و انگار عربستان یک ابرقدرت با هدف ضربه زدن دائمی به ایران است.

《احمد وحیدی وزیر کشور خاطرنشان کرد: ایران اینترنشنال با پول عربستان سعودی و شبکه بی بی سی با حمایت و بودجه دولت انگلیس اداره می‌شود و بر همگان کینه سعودیها و انگلیسیها نسبت به ایران عزیز مشخص است. برای همین روایت این رسانه‌ها همواره از سر دشمنی و تلاش برای تضعیف ایران بوده است.》

(وحیدی: کینه سعودی و انگلیسی‌ از ایران/ایرنا/۳۰ آبان ۱۴۰۱)

《سردار سلامی: امروز سعودی ها در برابر انصارالله برای آتش بس التماس می‌کنند… رژیم سعودی دست پروده و رشد یافته مکتب غرب است.

(سرلشکر سلامی: بسیج سپر بلای ملت ایران است/تسنیم/۳ آذر ۱۴۰۱)

در جریان اعتراضات شهریور ۱۴۰۱ بیشترین اتهام و تخریب رسانه‌ای علیه پادشاهی از سمت رسانه‌های دولتی ایران انجام شد. در حالی که مقامات سعودی نیز به شدت حتی بیشتر از بهار عربی از ماهیت این اعتراضات در ایران نگران بودند که بخواهد وارد سرزمین‌شان بشود و از سوی دیگر با وجود عدم همراهی و جانبداری آن‌ها با غرب بارها نیز گفتند ارتباطی با رسانه‌های لندنی فارسی‌زبان ندارند و مقامات و تحلیلگران ایران نیز به این آگاه بودند.

《سعدالله زارعی رئیس موسسه مطالعات راهبردی اندیشه‌سازان نور ادامه داد: تاکنون هیچ موضع رسمی ضدایرانی از سوی مقامات سعودی اعم از پادشاه، ولیعهد، وزیر خارجه و یا دیگر مقامات این کشور درباره اغتشاشات اخیر اعلام نشده اما واضح است که سعودی‌ها در یک جنگ نیابتی به نمایندگی و مأموریت مستقیم از سازمان سیا، علیه ایران وارد شده اند…سعودیها در پاسخ به ما گفتهاند که

ارتباطی با ایراناینترنشنال ندارند و از این رسانه تروریستی اعلام برائت کردهاند اما ما نسبت به ارتباط سعودی‌ها با ایران‌اینترنشنال اشراف داریم و می‌دانیم که عربستان سعودی مادرخرج اقدامات ضدایرانی است… البته درست میگویند که در حوزه تولید محتوا و عملیات روانی، سعودیها کارهای نیستند چون توانایی ندارند و مسئول تولید محتوا و عملیات روانی به عهده سازمان سیا است و یک افسر این سازمان در مرکز ایراناینترنشنال مستقر است و امورات را با هزینهسعودیفرماندهی میکند.

(اگر ایران‌اینترنشنال به شما ربط ندارد، اتفاقات ممکن هم به ما ربط ندارد!/تسنیم/۱۴ آبان ۱۴۰۱)

البته وزارت امور خارجه فعلی با دقت و راهبردی مناسب همواره با پادشاهی‌های عربی و خصوصا آل سعود برخورد داشته و توانسته مسیر مناسبی را در میان این هرج و مرج ویرانگر و نبود یک اصول رسانه‌ای در برخورد با این کشورها را دنبال کند.

《امیرعبداللهیان: خوشبختانه در همکاری‌های تهران با کشورهای حوزه خلیج‌فارس شاهد پیشرفت در عرصه مناسبات دیپلماتیک هستیم و مقامات سیاسی کشورهای منطقه متفاوت از آمریکا و صهیونیستها و سه کشور اروپایی در مسائل اخیر ایران هیچگونه موضع سیاسی غیرسازندهای را اتخاذ نکردهاند.

(تبادل پیام با آمریکا برای رفع تحریم‌ها ادامه دارد/ایرنا/۲ آذر 1401 )

پادشاهی سعودی در میان قدرتهای شرقی و ناتو: فرصتی برای دوستی و همکاری ایران و عربستان

برخلاف امارات و بحرین و دقیقا عکس تصور عمومی ترویج شده در رسانه‌های فارسی‌زبان پادشاهی سعودی مسیر متفاوتی را برای حفظ امنیتش پیش برد و همین می‌تواند امیدی باشد به روابط ایران با عربستان. شاهان سعودی سعی دارند تا در صورت خروج امریکا از منطقه برای مسائل دفاعی خود از چین و روسیه کمک بگیرند! و از اواسط دهه اول قرن جدید مقدمات کار را چیده بودند.

هرچند نگرانی اصلی مقامات فعلی پادشاهی سعودی شاید در ظاهر ایران باشد اما برخلاف تصور عمومی اصلا و ابدا کماکان دنباله‌رو امریکا همانند قبل نبوده و اعتمادی تمام و کمال به صهیونیست‌ها ندارند و تا جایی که برایشان ممکن بوده سعی در یاری گرفتن از محور شرق جهت تامین امنیت و ثبات خود را دارند.

《عربستان سعودی از ایران و همچنین از روابطش با ایالات متحده که روزبه‌روز تیره‌تر می‌شود دچار ترس و واهمه است. بنابراین در سال‌های اخیر سخت مشغول توسعه شبکه روابط دیپلماتیک خود بوده است. پس از تاجگذاری ملک عبدالله در سال ۲۰۰۵ نخستین سفر خارجی او به کشور چین انجام شد؛ کشوری که در حال تبدیل شدن به غول اقتصادی جهان است و سخت تشنه نفت عربستان سعودی است. طی یک دهه گذشته چین، ژاپن، کره جنوبی و هند تبدیل به خریداران اصلی نفت عربستان شدند؛ طوری که نزدیک به شصت درصد صادرات نفت عربستان سعودی به مقصد کشورهای آسیایی صادر می‌شود. از آن زمان تاکنون روابط عربستان با چین رو به عمیق‌تر شدن است. در این راستا می‌توان به امضای توافق‌نامه همکاری در سال ۲۰۱۲ برلی استفاده از انرژی هسته‌ای به منظور اهداف صلح‌آمیز اشاره کرد. عبدالله همچنین به سوی روسیه نیز دست دراز کرد و ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه را به ریاض دعوت کرد و بالاترین درجه افتخار یعنی مدال افتخار ملک عبدالعزیز را به او داد. از این مهمتر عربستان سعودی و روسیه قرارداد یک سرمایهگذاری مشترک بین آرامکو و لوک اویل را برای توسعه میادین گازی جدید عربستان نهایی کردند. پوتین در سفر سال ۲۰۰۷ خود به عربستان سعودی گفت در جهانی که تقاضا برای انرژی روزبه‌روز افزایش می‌یابد عربستان و روسیه نه دو رقیب بلکه دو شریک هستند. واضح است که در ساحت سیاست خارجی عربستان سعودی از وابستگی انحصاری به ایالات متحده به سمت سیاست خارجی چندقطبی تغییر جهتداده است.》

(هزارتوی سعودی/کارن الیوت هاوس/ص۳۵۴و۳۵۵)

سیاست‌گذاری ملک عبدالله در زمان ملک سلمان نیز دنبال شد

و اکنون در امور نظامی و خصوصا اقتصادی مانند صادرات نفت روابط چین و عربستان بسیار وسیع شده اما بنا به دلایلی که یکی از آن‌ها روابط ما با پادشاهی سعودی است امکان افزایش روابط نظامی عربستان با چین ممکن نیست.

《«عبدالعزیز بن سلمان» وزیر انرژی عربستان سعودی اخیرا اعلام کرد که چین به مقصد شماره یک صادرات نفت عربستان تبدیل شده است و ریاض شریک قابل اعتمادی برای پکن باقی خواهد ماند. چین و عربستان در زمینه نظامی نیز همکاری دارند که این موضوع منجر به هراس واشنگتن شده است.

شبکه آمریکایی CNN اواخر سال گذشته گزارش داد که ریاض در حال تلاش برای توسعه موشکهای بالستیک خود با کمک چین است. همچنین در جریان سفر جریان سفر «ملک سلمان بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان به پکن در سال 2017 قراردادهایی به ارزش 65 میلیار دلار با این کشور امضا شد که یکی از آنها راه اندازی کارخانه ساخت و تولید هواپیماهای تهاجمی بدون سرنشین (پهپاد) بود…چین به دلایل متعددی جایگزین ایالات متحده آمریکا نخواهد شد، از جمله مهمترین آنها این است که چین حفاظت و امنیت عربستان سعودی را به قیمت سایر کشورهای منطقه تامین نخواهد کرد. این کشور با همه کشورهای منطقه روابط خوبی دارد که اغلب با آنها یک توافق راهبردی جامع برای مدت 25 سال امضا کرده است.

پکن همواره خواستار حل و فصل اختلافات بین کشورهای منطقه از طریق گفتگو بوده و چندین بار برای نزدیک‌تر کردن دیدگاه‌های طرف‌های درگیر تلاش کرده و آمادگی خود را برای ایفای نقش میانجی بین تهران و ریاض برای حل مناقشه اعلام کرده است. بنابراین از هیچ کشوری به هزینه کشور دیگر حمایت نخواهد کرد》

(آیا عربستان چین را جایگزین آمریکا می‌کند؟/تسنیم/۹ آبان ۱۴۰۱)

چین تنها اولویت تامین امنیت پادشاهی سعودی نبوده و روسیه هم یک متحد استراتژیک برای عربستان بوده و هست و البته خواهد بود. این یعنی دیگر نمی‌توان پادشاهی سعودی را در بلوک غرب همچون دوران جنگ سرد منحصر دانست.

روسیه پیوندهای خود با دولتهای عربی حوزه خلیج فارس را عمیقتر کرده است. در حقیقت مسکو به صورت هوشمندانه‌ای تلاش می‌کند تا از القای این تصور بپرهیزد که به جهان تشیع و درگیری در جنگی فرقه‌ای در منطقه تمایل دارد و به صورت فعال خود را به عنوان شریک امنیتی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس معرفی می‌کند.》

(بازگشت روسیه به خاورمیانه/نیکو پوپسکو و استانیسلاو سکریرو/ص۱۱۱)

اما بعد از جنگ اوکراین و فروش سلاح از ایران به روسیه و در کنارش همراهی عربستان با روسیه در میزان فروش نفت و حفظ قیمت آن و همین طور فروش نفت به چین و تامین نیازهایش روابط عربستان با امریکا را وارد بحران‌های عجیب و تازه‌ای کرد!

《کالین کال، معاون سیاسی وزیر دفاع آمریکا روز شنبه در سخنانی در بحرین  ادعا کرد: به دلیل تعمیق روابط نظامی مسکو با ایران،  کشورهای حوزه خلیج فارس باید روابط خود را با روسیه قطع کنند.

این مقام پنتاگون خطاب به کشورهای منطقه گفت: تصمیم روسیه برای خرید پهپادهای نظامی از ایران جهت استفاده در جنگ اوکراین، به منطقه ضربه خواهد زد.

این مقام آمریکایی افزود: این مساله  نگرانی‌های امنیتی مشترک عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اسرائیل و دیگران است.》

(هراس آمریکا از روابط ایران و روسیه و تلاش برای قطع رابطه دولتهای منطقه با مسکو/ایرنا/۲۸ آبان ۱۴۰۱)

محور سه‌گانه شرق بر پایه چین، روسیه و ایران چیز تازه‌ای نبوده و نیست و بسیاری از تحلیلگران در دوران کمی پس از پایان جنگ سرد به آن پرداخته‌اند. اما آنچه اهمیت دارد این است که عربستان میان غرب/اسرائیل و شرق/ایران وارد روابط غیرانحصاری شده‌است به نحوی که تا کنون به طور مطلق به سمت هیچ محوری حرکت نکرده‌است. کمی پس از سقوط شوروی چنانچه در ابتدای مطلب آورده شد تحلیلگران غربی خبر از تشکیل بلوکی متشکل از چین، روسیه و ایران داده بودند که به دنبال جذب کشورهای ناراضی از نظم بین‌الملل امریکا هستند. اما آنچه جالب است ایجاد همکاری با هر دو بلوک و ائتلاف توسط عربستان است و شاید مسیر به اینجا منتهی شود که عربستان مجبور به انتخاب یک ائتلاف جهت تامین امنیتش بشود.

رشد قدرت تسلیحاتی ایران و نوع روابطش با پادشاهی سعودی باعث شده تا این کشور نیاز به پیشرفته‌ترین سلاح‌های غربی پیدا کند اما در اختیار قرار دادن این سلاح‌ها بازدارندگی و اصل برتری نظامی اسرائیل که پس از جنگ یوم‌کیپور تصویب شد را از میان می‌برد و به همین دلیل کار به آنجا کشید که امریکا وادار شد تا پیمان ابراهیم را به میان آورد و این راهی برای نجات از این بحران هم باشد.

《قراردادهای بزرگ تسلیحاتی آمریکا با کشورهای عربی سبب شده تا به ناچار برخی از مهم‌ترین سلاح‌های پدافندی به کشورهای عربی تحویل داده شود. به عنوان مثال تمام کشورهای عربی چندین آتش‌بار پاتریوت در اختیار دارند. عربستان سعودی نیز به زودی پدافند برد بلند «تاد» را تحویل خواهد گرفت که این مسئله توانمندی نظامی رژیم صهیونیستی را در یک نبرد احتمالی با اعراب دچار مشکل خواهد کرد. هرگونه ناآرامی احتمالی در کشورهای عربی احتمال این که کنترل سلاحها از دستان نیروهای دولتی کشورهای عربی خارج شود را نیز به وجود آورده است. به همین دلیل آمریکاییها تلاش میکنند تا تحویل سلاحهای پیشرفتهتر را منوط به مشارکت راهبردی با رژیم صهیونیستی کنند.

(رایزنی هیأت‌های صهیونیستی و آمریکایی درباره ایران/فارس/۲۷ آبان ۱۴۰۱)

جالب است که امریکا تنها به پادشاهی سعودی جهت کاهش روابط با قدرت‌های شرقی فشار نمی‌آورد و اسرائیل هم چنین وضعیتی دارد.

《مقامات وزارت خارجه دولت اسرائیل به کابینه امنیتی اسرائیل اطلاع دادند که دولت بایدن در حال تشدید فشار بر اسرائیل و دیگر کشورها برای انتخاب طرف بین آمریکا و چین است. اکنون کارشناسان می گویند که دولت اسرائیل بین حفظ یک اقدام موازنه به منظور حفظ روابط تجاری با چین و جانبداری فعال تر از ایالات متحده، نزدیک ترین متحد ژئوپلیتیکی آن، دچار دوگانگی شده است.

رژیم صهیونیستی که همچنان تحت حمایت های مالی و نظامی آمریکا و کشورهای اروپایی است، طی این سال ها سعی کرده است که خود را به چین و روسیه نزدیک کند؛ موضوعی که از نظر ناظران منطقه، حکایت از نگرانی سران صهیونیستی است که احساس می کنند شاید اولویت منطقه ای خود را برای حامیان و پدرخوانده های غربی خود از دست داده اند.》

(نگرانی آمریکا از سرمایه گذاری چین در اسرائیل/ایرنا/۱۶ دی ۱۴۰۰)

عربستان بدون پادشاهی آل سعود: بحرانی برای غرب آسیا و امنیت خلیج فارس

یک دلیل دیگر هم که این سلاح‌ها از سمت غرب به پادشاهی‌های عربی داده نمی‌شود؛ نگرانی طرف غربی از ثبات آن‌هاست و اینکه هر آن ممکن است بنیادگرایی دینی و یا هرج و مرج و تبهکاری به نحوی در آن قدرت بگیرد و یا افرادی در پادشاهی سعودی سر کار بیایند که بخواهند مسیری مشابه بنیادگراها را دنبال کنند. مقامات ایران هم این نگرانی‌ها را داشته و دارند زیرا بدبینی شدیدی به جامعه و فرهنگ عربستان دارند که البته همین نگاه می‌تواند مقامات ایران را وادار کند تا در مسیر حفظ پادشاهی‌ها و عدم تمایل به ایجاد انقلاب و تاسیس جمهوری در آن‌ها حرکت کنند.

《علی‌رغم تمامی آنچه گفته‌شد، واقعیت این است که در وضعیت کنونی، حضور رژیمهای حاکم عملا بیشتر به نفع ما و متحدان ماست. جانشینان احتمالی اینان در نهایت در تعاض بیشتری با ما قرار خواهندگرفت. بدان دلیل که عملا کسانی جز سلفیان افراطی، بختی برای قبضه قدرت ندارد. در کشوری چون سوریه که به لحاظ فرهنگی و تاریخی به مراتب توسعهیافتهتر از شیخنشینهاست با تمامی کمکهایی که به معارضان به اصطلاح معتدل میشود، عملا این سلفیان هستند که قدرت را در دست دارند. طبیعتا در چنین کشورهایی که فرهنگ نجدی فرهنگ غالب است و در بسیاری از موارد قدرت اقتصادی و تجاری و حتی اجتماعی و سیاسی در دست سلفیان است، امکان ندارد کسانی جز آنان بر سر کار آیند و با پوزش از برادران بحرینی، این سخن در مورد آنان هم صحیح است》

(ایران و جهان عرب/محمد مسجدجامعی/ص۱۳۳)

پادشاهی‌های عربی و در راس آن‌ها آل سعود بهترین حالت حاکم بر این مناطق هم برای ایران و هم برای نظم خلیج فارس هستند و هیچ بدیلی ندارند جز قدرت گرفتن گروه‌های افراطی اسلامگرا و یا هرج و مرج و تبهکاری منطقه‌ای که آن نیز منجر به صدورش در کل منطقه و خصوصا خلیج فارس می‌شود!

نباید گمان کرد عربستان کشوری واحد و یکپارچه است بلکه از حیث قومی و مذهبی بسیار متنوع و مستعد بحران و آشوب در هنگام خلا قدرت مرکزی است.

چنددستگی از ویژگیهای اصلی زندگی در عربستان است. درحالی که مردم حجاز که دارای فرهنگها و نژادهای جورواجور هستند از مردم نجد به خاطر اختیارات و انحصارطلبی‌شان دل پری دارند، نجدی‌ها هم حجازی‌ها را آدم‌های چندزبانه‌ای می‌دانند که تبار و ریشه اصیلی ندارند. اهالی شمال عربستان نیز که قبایلی هستند که از زمانهای گذشته همخطه با سوریه و عراق محسوب میشدند، کمارزشتر تلقی میشوند. این کمارزش تلقی کردن در مورد قبایل جنوب عربستان هم که روابط تاریخی با قبایل یمن دارند صادق است. مردم این چهار ناحیه تا امروز از یکدیگر جدا و منفک باقی مانده‌اند》

(هزارتوی سعودی/کارن الویت هاوس/ص۱۰۸)

این تنوع فقط شامل قومیت و تبار نمی‌شود و از حیث مذهبی هم عربستان تنوع زیادی دارد و جمعیت این اقلیت‌ها قابل توجه است.

برخلاف آنچه که خیلیها تصور میکنند، عربستان سعودی به هیچوجه یک ملت یکپارچه نیست. در عربستان حداقل 6 مذهب دارای جمعیت قابلتوجه هستند، از جمله حنبلیها، شافعیها، حنفیها، مالکیها، اسماعیلیها و زیدیها که هر کدام دارای جمعیت میلیونی در عربستان هستند.

زارعی افزود: از جمعیت کمتر از ۲۱ میلیونی این کشور، زیدی‌های با ملیت عربستانی حدود ۲ میلیون نفر هستند که این تعداد فارغ از ۲۰۰ هزار نفر زیدیه‌ای است که به‌عنوان کارگر در این کشور زندگی می‌کنند. همچنین اسماعیلی‌ها حدود یک میلیون نفر از جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند. علاوه بر این، ۴ میلیون نفر از جمعیت عربستان، شیعیان جعفری یعنی اثنی عشری هستند.》

(اگر ایران‌اینترنشنال به شما ربط ندارد، اتفاقات ممکن هم به ما ربط ندارد!/تسنیم/۱۴ آبان ۱۴۰۱)

به همین دلیل مردم عربستان نیز با آگاهی از این موارد اصلا به دنبال کسب قدرت، دموکراسی و یا چیزی مانند این نبوده و به شدت نیز محافظه‌کار هستند.

《می‌ترسند که بدون حاکمیت آل‌سعود، کشور یا با دعواهای قبیله‌ای، محلی و طبقاتی مواجه شود یا با تسلط تندروهای مذهبی. با وجود هفتاد هزار مسجدی که در سرتاسر پادشاهی عربستان پراکنده هستند، تنها نیروی سازمانیافته مذهبیها هستند و میانهروها میترسند که قدرت به ناچار دست تندروترین بیفتد.

(هزارتوی سعودی/کارن الویت هاوس/ص۲۷)

با ظهور شاهزاده محمد بن سلمان و کاهش شدید قدرت نرم وهابیت فرصت بزرگی برای همکاری میان ایران و اعراب خلیج فارس ایجاد گشته‌است. اما انتقال قدرت از ملک سلمان به شاهزاده محمد بن سلمان کاری راحت نیست زیرا بعد از مرگ ملک عبدالعزیز و وصیتش مبنی بر رسیدن قدرت از پسرانش به هم و نه از پدر به پسر این دومین انتقال قدرت از پدر به پسر است که می‌تواند بحران‌های بزرگی ایجاد کند.

《سعودی‌ها می‌دانند که بنا بر تاریخ دومین حکومت سعودی به علت جنگ میان شاهزادگان از بین رفت. سعودیهای مسنتر خوب یادشان هست که بعد از مرگ بنیانگذار حکومت در سال ۱۹۵۳ چگونه حکومت فعلی که سومین حکومت سعودی است به خاطر دعوایی طولانی بر سر قدرت میان دو پسر بزرگتر بنیانگذار تضعیف شدهبود

(هزارتوی سعودی/کارن الویت هاوس/ص۲۵)

با همه توضیحاتی که در بالا داده شد باید گفت که تاریخ خلیج فارس را می‌توان در سه حالت مطرح کرد. حفظ نظم آن با ورود یک ابرقدرت خارجی خصوصا غربی، کنترل آن توسط ایرانی مقتدر یا هرج و مرج و دزدی دریایی! حالت اول را نسل ما و نسل‌های قبل طی دو سده اخیر به خوبی درک کرده و نیاز به بررسی ندارد.

و حالت دوم نیز هنوز رقم نخورده ولی در دوران پادشاهی‌های پیش از اسلام و خصوصا نادرشاه افشار تجربه آن را داشتیم و برای خلق دوباره آن نیاز به ثبات در آن سوی خلیج فارس و همراهی و همکاری حاکمانشان داریم اما حالت سوم که بدترین حالت متصور است از زمان مرگ نادر شاه تا زمان ورود بریتانیا حاکم بوده‌است که بدترین دوران ممکن حتی بدتر از دوران ورود قدرت‌های بیگانه می‌باشد که لازم به توضیح است. دورانی که هرج و مرج، دزدی دریایی و افراط‌گرایی وهابی بر خلیج فارس حاکم بود.

《ربع آخر سده هجدهم دوره دردسرها و ناآرامی‌های ایران بود. در همین زمان، خلیج فارس نیز دوره پر افت و خیز و آشفته‌ای را سپری می‌کرد. در نبود برتری قدرتمندانهای که ایران داشت، خلیج فارس در کشاکش رقابتها و ستیزهها میان چندین عنصر نوظهور به باد یغما رفت؛ قواسم یا دزدان دریایی، اعراب مسقط و عرب‌های نورسیده: وهابی‌ها و عتوبی‌ها》

(جزایر بحرین/فریدون آدمیت/ص۴۶)

و همین هرج و مرج، افراط‌گرایی و دزدی و ناامنی دریایی ضرباتی ویرانگر به اقتصاد این مناطق زد و اسباب ورود قدرت خارجی به این منطقه گردید.

تسخیر بعضی مناطق از جانب سعود و پذیرش سلطه و تسلیم شدن به وهابیون از طرف ساکنان بعضی مناطق دیگر در نواحی غرب خلیج فارس و شمال دریای سرخ باعث ناامنی دریا و ظهور دزدان دریایی بسیار بیرحم و خشنی در آبهای آن منطقه شد که هر کشتی تجارتی را که میتوانستند بر آن غلبه کنند تاراج میکردند و همه کارکنان آن را به قتل میرساندند. جسارت و گستاخی آن‌ها به جایی رسید که کشتی‌های تجارتی بریتانیا هم هدف حمله آن‌ها قرار گرفت…این دزدان دریایی هرگاه بر کشتی دست می‌یافتند، به کارکنان آن رحم نمی‌کردند و برایشان هم مسلمان با مسیحی فرقی نداشت و فقط کسی از کارکنان کشتی غارت شده می‌توانست زنده بماند که پیرو آیین وهابی باشد》

(وهابی و وهابیت/سرهارفورد جونز/ص۴۳و۴۴)

و دقیقا در همین زمان و همین شرایط بود که ایران کنترل خود بر بسیاری از سواحلش را از دست داد و جمعیت و مذهب این مناطق نیز تغییر کرد!

《در بالای خلیج فارس طایفه عتوب شاخه‌ای از قبیله عنیزه از صحرا خارج شده و در گرین کنار ساحل که کویت نامیده شد، سکنی گزید. این اعراب همان اجداد خانواده‌های حاکم بر بحرین و کویت می‌باشند. در سال ۱۷۸۳ شاخه خلیفه از طایفه عتوب که خود را به پایین کناره یعنی زباره در ساحل قطر رساندند بر بحرین هجوم برده، ایرانیها را اخراج و از آن پس خلیفهها همواره بر جزایر بحرین حکومت کردهاند. در خلیج فارس دزدی دریایی امری عادی و متدوال شده، شیوخ و مردم در ساحل دزدان بعد از اولین مقاومت وهابیت را با عشق و علاقهای تعصبآمیز پذیرفتند و کیش وهابی راه را برای هرگونه اجحافات بعدی هموار ساخت.》

(کرانه دزدان/سر چارلز بل‌گریو/ص۵۵)

بزرگ‌ترین مانع برای اتحاد و همکاری حکومت‌ها و مردم ایران و پادشاهی‌های عربی خلیج فارس و در راس آن‌ها سعودی، گذشته پر از تنش و درگیری و اختلافات متعدد مذهبی و اعتقادی بوده‌است. نگرانی دائمی آل سعود از صدور انقلاب و نابودی پادشاهی و ایجاد یک محور شیعی عربی از یک سمت و باور عمومی حاکمان ایران به همدستی آل سعود با دشمنان منطقه‌ای و جهانی ایران و حمایت از اقوام و اقلیت‌های مذهبی و ترویج و حمایت از افراط‌گرایی مذهبی هم این دور شدن را افزایش داده است. اما آینده ایران در رقابت‌های قدرت‌های جهانی را روابطش با پادشاهی عربی تعیین خواهد کرد و شاید بعد از شکست اتحاد و همکاری از طریق دین اسلام و یا جریان‌های فکری غربی تنها راه ممکن برای اتحاد و همکاری و رهبری خلیج فارس توسط ایران، نه سلطه بر آن بلکه ایجاد امکان تفاهم و ارتباط میان مدل حکومت ایران با مدل حکومت این کشورها باشد. مهم‌ترین هدف ایران باید این باشد تا بتواند باور عمومی کشورهای غرب آسیا خصوصا خلیج فارس را نسبت به خود از یک تهدید به یک فرصت تغییر دهد.

《حجت‌الاسلام طائب سیاست جمهوری اسلامی ایران را سیاست نه غربی و نه شرقی توصیف کرد و گفت: ما نه سلطهگر هستیم و نه سلطهپذیر و اجازه نمیدهیم تا امنیت و آرامش ملت ایران و ملتهای مسلمان به مخاطره بیافتد…مشاور عالی فرمانده سپاه پاسداران گفت: آمریکا در این قدرت‌نمایی خود تا ۲۰۲۵ خاورمیانه را قلب جهان اعلام کرده و قرار است بر پایه برنامه‌ریزی انجام شده تمام دولتهای منطقه همگرا با آمریکا و واگرا با ایران وارد میدان شوند.

(جنگ ترکیبی دشمن در حال فروریزی است/خبرگزاری مهر/۲ آذر ۱۴۰۱)

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط