نویسنده: شایان اویسی
سال ۲۰۲۴ میلادی سالی بسیار سرنوشتساز برای غرب آسیا و حتی کل قاره آسیا خواهد بود زیرا سه هدف اصلی ایران در منطقه یعنی خروج نظامی امریکا از غرب آسیا، نابودی صهیونیسم و رهبری غرب آسیا در دوران تغییر نظم جهانی با دیپلماسی در حال تحقق است اما کماکان به سرانجام نرسیده است و سال پیش رو همانند همه دورانهای مهم تاریخ سال سختی بوده و ایران نقش مهم و تعیین کننده در آن خواهد داشت و کماکان هم خدا وقتی برای آسودگی ایرانیان لحاظ نخواهد کرد!
《خشایار شاه گفت: ای پارسیان من در اینجا نمیخواهم راه و رسم تازهای را باب کنم بلکه جز پیروی از سنت کاری ندارم؛ زیرا از سالخوردگان و ریش سپیدانمان شنیدهام که ما از روزی که شاهنشاهی را از مادها گرفتیم و کوروش آستیاگ را از تخت به زیر کشید تا امروز دمی نیاسودهایم. آسمان چنین میخواهد و ما همین که از فرمانهای آن پیروی کنیم باید صدبار به خود تبریک بگوییم》
(تاریخ هرودوت/جلد دوم/ص۷۵۶)
این شرایط برای امریکا بسیار سختتر از ایران خواهد بود زیرا دیگر همه مقاماتش پذیرفتند که مهار چین، روسیه و ایران شکست خورده است و رویارویی مستقیم هم در توان غرب نیست به همین دلیل جهان وارد دوران مبهم ژئوپلتیکی شده است
《فرمانده نیروی هوافضای سپاه در پاسخ به سوالی در خصوص واکنش ایران نسبت به گسترش جنگ به لبنان و حزبالله، خاطرنشان کرد: امروز جنگ گسترش پیدا کرده است و امروز لبنان درگیر است. احتمال دارد حد درگیریها از این هم بیشتر شود، آینده خیلی مبهم است ولی ایران آماده همه شرایط است.》
《سردار نقدی با بیان اینکه حماسه طوفانالاقصی نقطه عطفی در حرکت به سمت نظم نوین جهانی است، گفت: اگر نیروهای کرانه باختری و مجاهدان حزبالله میخواهند عملیات مکمل را انجام دهند، باید توجه خود را به این نکته معطوف کنند که باید عملیاتها تا آخر انجام شود؛ زیرا صهیونیستها نشان دادند که هیچ حد و مرزی برای جنایتهای خود قائل نیستند.》
امریکا به شدت سعی داشته و دارد جهان را از دوران پس از خود بترساند اما نه صرفا ترس از نبود امنیت نظامی بلکه ترس از سقوط تمدن و نبود یک الگو جذاب و پر از خلاقیت! یعنی فارغ از ترس از جنگهای آخرالزمانی در دنیا اکنون ترس از افول بشر و تمدنش هم در میان است که امریکا سعی دارد بگوید رهبر تمدن بشر است و هیچ جایگزینی ندارد
《منطقی است نتیجه بگیریم که در آینده نه بروکسل و نه توکیو هیچکدام قادر نخواهند بود با نیویورک یا لسآنجلس یعنی مراکز اصلی و الگوساز روند جدید سیاست جهانی به مقابله برخیزند. در این باره قدرت همه جانبه جهانی آمریکا رقبای واقعی نخواهد داشت. اما صرفا اینکه ژاپن و اروپا هیچکدام توان رهبری جهانی را ندارند بدین معنی نخواهد بود که تداوم رهبری جهان به دست ایالات متحده امریکا به خودی خود تضمین شده است بلکه بدین معناست که تنها جایگزین رهبری امریکا هرج و مرج جهانی است》
(خارج از کنترل/زیبیگنیو برژینسکی/ص۱۶۳)
باید بسیار دقت داشتهباشیم تمدن غرب همواره به هنر رزم خود بیش از هر هنر دیگری افتخار کرده است و اصلا نباید تصور کرد که آنها صرفا با جاذبه تمدنی و دیپلماسی جهان را کنترل میکنند و یا اینکه مفهوم افتخار در تاریخ برای آنها چیزی غیر از جنگاوری و تسلیحات است.
《آتنیان مدعی ابداع زراعت و قانونگذاری بودهاند؛ و همواره از این حیث که سود بسیاری از رهگذر آنان به بشریت رسیده است بسیار به خود میبالیدهاند. آنان همچنین به حق به سازمان جنگی خود به ویژه در رویارویی با ناوگانها و ارتشهای بیشمار ایرانیان که یونان را در عهد سلطنت داریوش و خشایارشاه به تاخ و تاز کشیدند مباهیاند. اما اگرچه از منظر فایده افتخارات جنگی و افتخارات صلحآمیز آنان قابل قیاس نیست با وجود این میبینیم که سخنورانی که چنان مدایح پرمایهای نثار این شهر شهیر کردهاند بیشتر به توصیف فعالیتهای ستیزهجویانه آتنیها توفیق یافتند. لیسیاس، توسیدید، افلاطون و ایسکراتس همگی تبعیض
مشابهی از خود نشان دادند؛ چیزی که گرچه تامل و عقل در حالت متانت آن را محکوم میکند باری چنین طبیعتی به ذهن انسان نمودار میشود》
(کاوش در مبانی اخلاق/دیوید هیوم/ص۱۴۵)
حال سوال اصلی این است که ایران باید اولویتهای دیپلماتیکش چه اموری باشد تا بتواند در سال پیش رو به موفقیت برسد؟ جزو اولویتهای ایران میبایست بازنگری در روابط با اهل سنت عراق، سوریه و لبنان قرار بگیرد و لازمه آن بازنگری در رویکرد ایران به تاریخ خود خصوصا صفویه و تاریخ معاصر منطقه خصوصا دهه ۷۰م است. تنها در این حالت میتوان غرب آسیای متحد را رهبری کرد
《توان بالفعل فرهنگی، اجتماعی، علمی و فکری ایران و توان بالقوه نظامی و اقتصادی او در شاقولهای ارزیابی، قابل مقایسه با هیچ کشور منطقهای دیگری نیست. از طرف دیگر ایران با توانمندیهای بالقوهای که میتواند پیدا کند میخواهد راه رشد را تنها طی کند و در پی شریک نیست. از طرف سوم، نه ایران به لحاظ اقتصادی به همسایگان خودش قفل است و نه آنها را قبول دارد》
(در مغز مخالفین ایران چه میگذرد/محمود سریع القلم)
البته در عصر حاضر جنگهای مذهبی در منطقه به انتها رسیده اما جنگهای نژادی بر محوریت اتحاد همه اعراب یا ترکها و یا فارسی زبانان همانند پس از عثمانی هم مدنظر نیست و الان
غرب بسیار سعی در قرون وسطی سازی غرب آسیا دارد و میخواهد تا جای ممکن قلمروهای کوچک در تقابل با هم بر مبنای هویت نژادی همراه با مذهب بسازد تا این منطقه از معادلات جهانی حذف شود و هیچ قدرتی در جهان نداشته باشد.
اسرائیل هم در شرایطی هست که میتواند در ازای امنیت برای ایران اقدامات زیادی علیه غرب و خصوصا امریکا انجام دهد و این یعنی دیگر اصلا ایران نیازی به هیچ مذاکره و یا توافقی با امریکا ندارد! از طرف دیگر شورشهای منطقه همواره راهی بوده تا غرب بتواند ایران و امپراتوریهای مستقر در آن را از خود دور و به نحوی نجات دهد اما در نهایت بعد از هر بحران در غرب آسیا زمان رویارویی با غرب فرا خواهد رسید. به همین جهت روابط با اهل سنت ناراضی عراق و سوریه اهمیت زیادی در شکست غرب در منطقه دارد. از دوران باستان داستان همین بوده است.
《داریوش با وجود شکست ماراتون همچنان مصمم بود که آتن را به دلیل دخالت در امور ایران گوشمالی دهد. او عزم آن داشت یورشی تازه بر آتن آورد اما اینبار با پیاده نظام و ناوگان دریایی بسیار بزرگتر. از بد حادثه شورشی در مصر درگرفت و توجه داریوش به آن معطوف گردید لذا برنانههایش به تعویق افتاد. اما داریوش در زمستان ۴۸۶ درگذشت و کار سرکوب شورش مصر به عهده خشایارشاه پسر و وارث تاج و تخت شاهی او افتاد. ولی شاه پیش از آنکه به آتن بپردازد با شورشی در بابل روبهرو گشت》
(ایرانیان باستان/ماریا بروسیوس/ص۴۵)
ایران از زمان هخامنشی نیاز شدید به اعراب جنوب خلیج فارس و خصوصا عربستان جهت مقابله با یونان و بعدا روم داشته و عربستان دروازه ایران به شمال افریقا و مدیترانه بوده و هست و اعراب نیز بدون اتحاد و همراهی با ایران درگیر خطرات موجودیتی و حذف از کریدورهای جهانی بوده و درگیر جنگهای داخلی بی پایان خواهند شد. به همین جهت این نیاز دو طرفه بوده است
《کمبوجیه سفیرانی نزد سلطان عربستان فرستاد و درخواست عبور بی مزاحمت کرد که این درخواست با قید سوگند متقابل پذیرفته شد…امیر عرب پس از قول دادن به فرستادگان کمبوجیه دستور داد مشکهای پوست شتر را از آب پر کرده و بر همه شترانی که در اختیار داشت بار بزنند آنگاه این کاروان شتران حامل آب را به بیابان فرستاد تا در آنجا به انتظار سپاهیان کمبوجیه بمانند》
(تاریخ هرودوت/جلد اول/ص۳۵۲و۳۵۳)
در کنار اعراب ترکهای آسیای میانه همواره برای ایران از اهمیت بالایی برخوردار بودند چه پیش چه پس از اسلام و چه در زمان ایرانی شدنشان با پذیرش دین اسلام و زبان فارسی. غرب همواره درصدد این است بتواند راهی به آسیای میانه برای دور زدن ایران به دست بیاورد. اکنون نیز غرب به شدت تلاش دارد تا خط ارتباطی چین به مدیترانه از ایران
نگذرد و هر طور شده میان ایران با پشتونها و ترکهای آسیای میانه درگیری ایجاد کند تا شاید بتواند مانع از بازگشت شرایط کریدوری به دوران قبل از قرن ۱۹م شود اقدامی که از باستان در پی آن بود
《خسرو تا پایان دوره پادشاهی خود از اتحاد بالقوه ترکان و روم شرقی و تهدیدهای احتمالی آنها در امان نبود. اتحاد نظامی آنها به طور جدی سپاه ساسانی را تهدید میکرد و از نظر سیاسی و اقتصادی نیز پیامدهایی را در بر داشت. مثلا در سال ۵۶۸ فرستاده ترکان نزد یوستین دوم رفت تا عهدنامهای بازرگانی امضا نماید. به موجب این عهدنامه ترکان پیشنهاد کردند تجارت ابریشم را در دست بگیرند این واقعه نوعی دور زدن قلمرو ساسانی به شمار میآمد و بر تجارت ساسانیان زیان بسیار وارد میکرد. ولی اتحاد بیزانس ترکان برقرار نشد》
(ایرانیان باستان/ماریا بروسیوس/ص۲۰۴)
فرماندهی کل قوا همواره به روابط با اهل سنت عراق توجه بسیار داشت و کمی پس از اشغال عراق به اهل سنتش گفته بود اما در ایران و منطقه مورد توجه قرار نگرفت و سه سال بعد فجایع بهار عربی و جنگهای منطقه هم آغاز شد که منجر به ورود نظامی امریکا به شرق سوریه و اشغال آنجا شد
《در زمان جنگ جهانی اول به رغم رفتار سختگیرانه حکومت سنی عثمانی با علمای نجف، این علما زمانی که
انگلیسیها میخواستند عراق را از دست عثمانی خارج کنند در مقابل انگلیس ایستادند و جنگیدند. حتی مرحوم آیت الله کاشانی و پدر ایشان نیز با حضور در نجف به نبرد با انگلیسیها پرداختند زیرا فهمیدند که استعمار چیست و کیست.
رهبر معظم انقلاب در ادامه تصریح کردند: ای کاش علمای اهل سنت امروز در عراق نیز همین ادراک و هوشمندی را که قریب به 100 سال پیش علمای شیعه به کار گرفتند به کار بگیرند زیرا امروز آمریکا همانند انگلیس در آن دوران، معارض دولت شیعه عراق است و علمای اهل سنت و شیعه چه عراقی و چه غیر عراقی باید بایستند و از این دولت حمایت کنند.》
(بیانات دیدار علماء، فضلا و روحانیون کشور با رهبر انقلاب در مشهد مقدس/۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۶)
نوع روابط ایران با همسایگانی که مذهبی متفاوت دارند مهمترین بحث در دیپلماسی ایران است و ایران همواره در طول تاریخ خود یک سوال بزرگ به جا گذاشته که چه موقع رو به سیاست تقابل در امر مذهب میآورد؟ ایرانیان هیچگاه با ادیان و مذاهب مغایر با دین و مذهب خود تقابل نداشتند بلکه با مقاومت و تقابل در برابر رهبری خود در منطقه جهت ویارویی با غرب سیاست تقابل مذهبی را دنبال میکردند.
《خشایارشا میخواسته بر قانون بزرگی تاکید کند که صلح را در سراسر شاهنشاهی برقرار میدارد یعنی وفاداری به شاه. عدم وفاداری منجر به شورش میشود و به معنای ناآرامی در شاهنشاهی است و به سختی مجازات میشود رواداری
مذهبی که تا زمانی که صلح برقرار است مسلم است ملغی میشود و پرستشگاههای آنانی که شورش کردهاند تخریب میشود. پیام شفاف است وفاداری نسبت به شاه موجب رواداری آیینهای محلی و مراسم دینی است عدم وفاداری به معنی سلب این آزادیهاست》
(شاهنشاهی هخامنشی/ماریا بروسیوس/ص۲۲۴)
این باور که پادشاهان ایران همگی خصوصا از صفوی متعصبان مذهبی بودند هم از اساس دروغ است و پادشاهانی داشتیم که در پی احیای میراث امیر تیمور گورکانی بودند تا تمام مسلمانان آسیا را متحد کنند. مهمترین آنها شاه اسماعیل دوم و نادر شاه افشار بودند
《شاه اسماعیل دوم: قتل عالمیان ممکن نیست و مذهب امری است قلبی. میشاید که پادشاه دیندار مذهب حق ائمه اطهار در دل نهان داشته به اعلان شعار مذهب اهل سنت و جماعت امر نماید و بعد از حصول که اقتدار و استظهار سلطنت متضاعف گشته به نوعی که وقت اقتضا کند باز در ترویج دین مبین کوشیده رایت ولای ائمه اطهار به ذروه فلک دوار رساند چه هرگاه خبر تغییر مذهب در ممالک انتشار یابد قلوب اهل جهان مایل به محبت و داد خسرو با عدل و داد گشته در مخالفت ستیز نخواهند ورزید و اگر شرذمه قلیلی بنابر حفظ فرماندهی و خواهش ملک ذاتیبه مخالفت برخیزند دفع ایشان به اسهل وجهی تیسیر میپذیرد و مطلب پادشاه جهانگیر به اسهل وجوه تیسیرپذیر خواهد بود》
(روضه الصفویه/میرزا بیگ جنابدی/ص۵۸۲)
در این متن یکی از اهداف اصلی بررسی دلایل فجایع به وجود آمده در عراق و سوریه است و اینکه چطور امریکا توانست ایران را درگیر جنگهای بی پایان با اهل سنت این دو منطقه بکند. بقایای حزب بعث و اهل سنت عراق کماکان تصور میکنند شکست عراق در جنگ با امریکا تقصیر شیعیان تحت کنترل ایران بوده است
《یکی از افسران گارد ریاست جمهوری دوران صدام و یکی از رهبران معارض فلوجه به یکی از فعالان حقوق عرب گفته بود: امریکا به عراق وارد شد چون شیعیان با او نجنگیدند. ما در پوشش القاعده با شیعیان خواهیم جنگید چون حکومت را به دست گرفتهاند و ما نمیپذیریم که به سلطه خود ادامه دهند》
(پشت پرده و اسرار داعش/نضالحماده/نسخه الکترونیکی طاقچه)
البته این باور چندان از واقعیت دور نیست و دولت وقت چه در جریان جنگ اول خلیج فارس چه جنگ دوم متاسفانه ایران را وادار به همراهی با امریکا کرد.
《کالین پاول و بسیاری از آدمهای دستگاه سیاسی امریکا بر این گمان بودند که برای هرگونه درگیری با طالبان و القاعده میباید همکاری ایران را هم جلب کنند. ایرانیها این کشور را
به خوبی میشناختند و دستگاه اطلاعاتی آنها هم نفوذ فراوانی در افغانستان داشت. حتی زبان مردم ایران و افغانستان به هم نزدیک بود. وقتی خاتمی با حمایت و تایید رهبر ایران بیانیه رسمی دولت را در محکوم کردن حوادث یازدهم سپتامبر صادر کرد قصدش فقط ابراز همدردی نبود و نمیخواست تنها مثل هر آدم شریف دیگر مرهمی بر دردهای مردم آمریکا بگذارد این بیانیه در حقیقت پیام روشنی به دولت امریکا بود که بدانند ایران آماده همکاری است》
(کار کار انگلیسیهاست/جک استراو/ص۲۶۷)
《صدام که در بند هیچ اصولی نبود و به هر دستاویزی چنگ میانداخت حتی به ایران هم رو زد و خواست تا از این کشور دشمن سابقش که هنوز زخمهای عمیقی از او بر خاکش داشت متحدی تازه بسازد. در این راه بر این منطق پوسیده استوار بود که دشمن دشمناش ناگزیر دوست اوست. ولی هاشمی کسی نبود که از این منطق پیروی کند و زمانی که عراق شماری از هواپیماهای جنگی خود را برای دور ماندن از تیررس نیروهای ائتلاف در خاک ایران نشاند این کشور به سادگی همه را مصادره کرد و به عنوان بخشی از غرامتی که عراق به ایران بدهکار بود نگهداشت…در این میان شاید ایران میتوانست از برادران شیعی خود حمایت کند اما آیت الله رفسنجانی در آن بازه زمانی این کار را به صلاح ندید…سیاست بیطرفی که هاشمی در این زمان پیشه کرد بهترین یاری به نیروهای ائتلاف بود و خودش هم میدانست آنها چنین انتظاری را دارند. هرچند آنقدر که گمانش را میکرد بعدها ایران از این اتفاق
متنفع نشد و حتی برعکس》
(کار کار انگلیسیهاست/جک استراو/ص۲۵۵)
تمام جریانهای جهاد و مقاومت اهل سنت عربی یکسان نیستند و یکی از دلایل قدرتگیری داعش حذف اسامه بن لادن و تسلط بقایای حزب بعث بر القاعده بود. میتوان بنا به گذشته این گروهها مجددا یک جبهه واحد علیه امریکا ایجاد کرد.
《بن لادن سخنی از تکفیر شیعه و کشتار آنان نمیگفت و بیشتر اوقات مراعات ایران را میکرد که امریکا دشمن مشترک آنها در جهان اسلام بود. همچنانکه او علیه شیعه در عراق اعلام جنگ نکرد. او حتی اتهام اینکه سازمان او در قتل رئیس مجلس اسلامی اعلای عراق سید محمد باقر حکیم شرکت داشته باشند را رد کرد.》
(پشت پرده اسرار داعش/نضال حماده)
هدف اصلی ایران در منطقه حفاظت از آن در دوران تغییر نظم جهانی است و لازمه آن شکست صهیونیسم و خروج امریکا از منطقه است که برای هر دو لازم است تا اهل سنت عراق و سوریه مجددا به معادله بازگردند و دست از انتقام جویی بردارند و شیعیان نیز با آنها توافق کنند. در این راه باید برخی باورها درباره گذشته عراق و حزب بعث را کنار گذاشت و طرف مقابل هم همین اقدام را انجام دهد تا همگی یک هدف را بتوانیم دنبال کنیم
《فرمانده کل سپاه بیان کرد: بلاد اسلامی سرزمین حضور و حاکمیت بیگانگان بیرون از این منطقه نیست. ملتها و دولتهای مسلمانان این منطقه خود قادر هستند در ترتیباتی برادرانه و مسلمانانه امنیت همه مناطق را برقرار کنند و نیازی به حضور هیچ بیگانهای نیست. این پیام همیشگی ماست و این پیام بزرگ انقلاب باشکوه ملت عزیز ایران و انقلاب جهان اسلام است که هیچ بیگانهای اذن حضور و حاکمیت بر سرنوشت مسلمانان را نخواهد داشت. چرا که مسلمانان صاحب یک هویت عظیم و یک قرآن حکیم هستند و به ارزشهای مشترک دینشان وفادار، آنها یکدیگر را دوست میدارند و برادریها عمیق است.
وی ادامه داد: هرچند دشمنان تمایل دارند تفرقهها، نبردهای داخلی و جنگهای خونین را در جهان اسلام بین مسلمانان به پا کنند. اما، مشی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با تدابیر حکیمانه رهبر عزیز و بزرگش همواره بر ایجاد ثبات، امنیت و آرامش در همه جهان اسلام است.》
(سرلشکر سلامی: هیچ بیگانهای اذن حضور و حاکمیت بر سرنوشت مسلمانان را ندارد)
خروج امریکا از منطقه صرفا مطالبه شیعی و ایرانی نیست و اهل سنت و جهادگرایان نسل اول به شدت حامی این سیاست بودند و کماکان نیز هستند و میتوان در تبلیغات ازین محتوا بهره برد
《اسامه بن لادن از طریق رسانههای عرب فهمید طرفی که میخواست از عربستان دفاع کند ائتلافی بزرگ از قوای نظامی به رهبری ایالات متحده خواهد بود. پدرم اعتقاد داشت که نیروی رزمی او میتوانست صدام را شکست جانانه دهد. میشنیدم که با خشم فراوان میپرسید یعنی لشکریان صدام نیرومندتر از روسهای قدرقدرتند؟ نه! زیر لبی غرولند میکرد ما نیازی به امریکاییها نداریم…سوای غرور مسئله مهم دیگری مطرح نبود. در فکر و ذهن پدرم کل عربستان ارض مقدس اسلامی بود و نبایست با حضور سربازان مسیحی یا یهودی در سال ۱۹۴۸ مسلمانان معدودی امریکا را به چشم دوست اعراب میدیدند. حالا سوای پدرم خیلیها متقاعد شدند که دولت امریکا از بحران به عنوان پایگاهی برای اشباع کردن منطقه از دیدگاههای ناخوشایند سکولارش استفاده کند.》
(بنلادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۳۴و۱۳۵)
امریکا هیچگاه خود را ملزم به حفظ هیچ حکومتی در غرب آسیا نمیکند خصوصا حکومتهای عرب منطقه و تصور همراهی با امریکا در ازای امنیت یک توهم بیش نبوده که شاه ایران هم چنین تصوری داشت. امریکا صرفا به شکل تاکتیکی و برای منافع خود جهت مقابله با شرق حضور دارد و به محض پایان بحران همه را رها خواهد کرد.
《مک الروی وزیر دفاع امریکا در ۱۹۵۸ مذاکرات با تهران را جهت امضای موافقتنامه جدید نظامی دوجانبه ایران و امریکا ادامه داد. مذاکرات به تعویق افتاد زیرا دولت ایران میکوشید
در صورت بروز هر گونه خطر برای کشور از امریکا کمک بگیرد. امریکاییها دوراندیشتر بودند و میکوشیدند از به عهده گرفتن وظیفه حفظ رژیم شاه طفره روند. هدف آنها دور نگاه داشتن ایران از خطر شوروی و کمونیسم بود نه تحکیم موقعیت شاه با خاندانش》
(روابط ایران و امریکا/گوهر اسکندریان/ص۲۱۷)
《فرمانده نیروی دریایی سپاه با اشاره به اینکه کشورهای فرامنطقه ای نباید ثبات امنیت این منطقه حساس را با القاء توهمات تفرقه افکنانه دچار خدشه کنند، تصریح کرد: کشورهای منطقه باید بسیار مواظب باشند و مدبرانه خود را از شر توطئه ها و نقشه های شوم تفرقه افکنانه کشورهای فرامنطقهای باز بدارند، چرا که آنها به هیچ وجه خیرخواه ملت و دولتی نبوده و نخواهند بود و این موضوع تأسف آور در طول تاریخ جهان متأسفانه به کثرت تکرار و تجربه شده است.》
(سردار تنگسیری: نسبت به حراست از تمامیت سرزمینی ایران ذرهای کوتاهی نمیکنیم)
امریکا الان هم همانند جنگ سرد توقع دارد که جنوب خلیج فارس نفت را ارزان کند تا به روسیه در جنگ اوکراین و ایران در مقابل اسرائیل فشار وارد کند اما با این تفاوت که حاضر نیست هیچ اقدامی برای عربستان انجام دهد و صرفا سعی دارد با اهرم ارعاب این هدف را جلو ببرد. عربستان بسیار در جریان پایان جنگ سرد و در ادامه بهار عربی دچار بحران شد و خطاهای بزرگ راهبردی انجام داد که مجددا در دوران فعلی
انجام نداد!
《معاون وقت وزارت خارجه امریکا که در سال ۱۳۶۵ معاون بوده میگوید که ما تصمیم گرفتیم قیمت جهانی نفت را در یک دوره پایین بیاوریم برای تحقق چند هدف اول ایران را وادار به پایان دادن جنگ کنیم دوم فرایند فروپاشی اتحاد شوروی را تسهیل کنیم سوم درآمد لیبی را کم کنیم که نتواند حمایت از تروریسم کند و بعد میگوید این سه تا هدف را از طریق سیاست سهم بازار عربستان انجام دادیم.》
(انقلاب و نفت/مهدی احمدی/نسخه الکترونیکی طاقچه)
هدف دیگر این مطلب بررسی راههای ضربه به صهیونیسم در دوران پس از طوفان الاقصی هست. بزرگترین اشتباه در رویارویی با غرب و صهیونیسم این است که توقع داشته باشیم کشورها مستقیم به آن ضربه بزنند ما نیاز به سازوکارهایی جهت تقویت کشورهای مجاور اسرائیل داریم. ترکیه نیازی نیست اسرائیل را تحریم کند اما میتواند از استانهای شمالی سوریه خارج شود! و قطر هم روابطش با اسد را از سر بگیرد و باید اهل سنت سوریه در نظر بگیرند اگر همان سال اول بهار عربی اسد همانند قذافی سقوط میکرد امریکا میان اپوزسیونها جنگ را تا خلع سلاح و نابودی قدرت سوریه جهت امنیت اسرائیل ادامه میداد! نیازی نیست جنوب خلیج فارس با غرب مستقیم درگیر شود اما میتواند توان اقتصادی سوریه، مصر و اردن را افزایش دهد. مراکش اگر نمیخواهد با اسرائیل روابطش را قطع کند میتواند که با
ایران روابطش را از سر بگیرد.اما همگی نگران هستند با این اقدامات همسایه دیگرشان سود ببرد و بازی به نفع آنها نباشد!
بحران اصلی در منطقه ما رقابتهای بیجهت و ترسها و حسادتهای ملتهای آن نسبت به یکدیگر است که هر پیروزی غرب را تقدیر میکنند اما موفقیت همسایگان را باعث تضعیف خود پیش ملتشان و یک تهدید امنیتی میدانند. این در ذات انسان است که همسایگان و هم سطحش حسادتش را برمیانگیزد.
《ارزش توجه به حسدی که از وجود برتری در دیگران ناشی میشوددر آن است که نشان میدهد بیتناسبی فاحش میان آدمی و دیگران موجد حسد نیست، بلکه برعکس قرابت جایگاه ما با یکدیگر موجد حسد است. یک سرباز آن اندازه که به سرجوخه یا گروهبان خود حسد میبرد به سردار خویش حسد نمیبرد. همچنین نویسندهای برجسته آنقدر که به نویسندگانی که از از حیث قدرت نویسندگی در حال نزدیک شدن به او هستند رشک میبرد به یک روزنامهچی مزدبگیر رشک نمیبرد. در واقع میتوان چنین اندیشید که هرچقدر میزان عدم تناسب افزایش مییابد ناخرسندی حاصل از مقایسه نیز فزونی مییابد. اما از سوی دیگر باید به این امر نیز توجه کنیم که عدم تناسب زیاد نسبت را قطع میکند بدین صورت که یا آدمی را از مقایسه خویش با آنچه دور از ماست بازمیدارد یا آثار و نتایج مقایسه را از بین میبرد. شباهت و قرابت همواره باعث ایجاد نسبت میان تصورات میشوند》
(رسالهای درباره طبیعت آدمی/دیوید هیوم/جلد دوم/ص۱۴۰)
میبایست کشورهای منطقه در مفهوم افتخار و موفقیت بازنگری جدی داشته باشند. تسلط بر خاک و منابع کشور همسایه و یا نادیده گرفتن وضعیت یکدیگر منجر به فجایع منطقه خواهد شد و پیروزی بر یکدیگر صرفا جنگ داخلی در منطقه محسوب میشود و جایی در تاریخ ندارد
《توسیدید و گوئیچاردینی وقتی یکی درگیریهای بیمایه و بیمعنای شهرهای کوچک یونان را نقل میکند و دیگری جنگهای بدون خسارت پیزا را به دشواری توجه ما را جلب میکنند زیرا وقتی ماجرایی به تعداد کمی و منافع اندکی مربوط شود به قدر کافی ذهن ما را اشغال و عواطف ما را تسخیر نمیکند》
(کاوش در مبانی اخلاق/دیوید هیوم/ص۹۲)
در سال ۲۰۲۴ بزرگترین اقدامات لازم که ایران باید در غرب آسیا انجام دهد توافق و از میان بردن تنش با اهل سنت عراق و سوریه و مقابله با بیثباتی در جنوب خلیج فارس است. خروج امریکا از امارات میتواند منجر به قطع ارتباط زمین به دریا در پایگاههای امریکا در منطقه شود و اثر دومینویی دارد از طرف دیگر امریکا که نتوانست امارات را درگیر جنگ با ایران بکند امکان این است که وارد مسیر تجزیه آن به چند شیخ نشین شود تا بتواند چند شیخ نشین را به اشغال شبهه قاره دربیاورد به همین دلیل بهتر است امارات متحده عربی وارد مسیر پادشاهی عربی نهیانی شود. ملک محمد بهتر از
شیخ محمد است!
《هنوز برای کشورهای خاورمیانه موضوع نفوذ و حضور در سطح منطقه اولویت دارد و بازی سیاسی در منطقه، بازی با حاصلجمع صفر است. واژگانی مانند ائتلاف، همکاری، هماهنگی، نزدیک شدن اهداف به همدیگر در این منطقه بسیار غریب هستند و به همین دلیل حتی اگر به صورت صوری سازمانها و اتحادیهها یا روابط عادی دیپلماتیک وجود دارد اما تقریباً میشود گفت که کشورهای مهم منطقه به دنبال دستور کار مستقل خودشان هستند که در بسیاری موارد با همدیگر تضاد و درگیری پیدا میکند. کشورهای منطقه به دنبال ایجاد حریم هستند تا نفوذ خودشان را تثبیت کنند و انواع جریانها به وجود میآید تا این شأن و جایگاه کشورها در منطقه حفظ شود.
کشورهایی در منطقه هستند که از نظر تجارت و رشد و توسعه در جایگاه خوبی قرار دارند مانند امارات و کویت ولی به دلیل کوچک بودن و عدم شکلگیری حکومتهای ملی در آنها نمیتوانند نقش تعیینکنندهای داشته باشند و مجبورند خودشان را به یکی از قدرتهای منطقه یا جهان متصل کنند تا حکومتشان تثبیت شود》
(آینده جهان از دید داوس/محمود سریع القلم)
منطقه ما نیاز به یک انقلاب بزرگ تمدنی دارد تا بتواند قرن ۲۱م را ادامه دهد. بسیاری از کشورهای غرب آسیا و آسیای میانه و جنوبی خطشان با رسمالخط عربستان و ایران تطابق
ندارد و همین باعث بحران و عدم یکدستی تمدنی شده است. فرقی ندارد زبانتان فارسی است یا ترکی و عربی مهم این است همگی به رسمالخط واحد برگردند دقیقا همانند دوران پیش از قرن ۱۹م و فرقی ندارد روابطتان با غرب چگونه است فقط نباید جزو ناتو باشید یا در کشورتان ناتو پایگاه بسازد. ایران میبایست بتواند زبان و فرهنگ ترکی آسیای میانه، پشتون و اردو را رهبری کند اما متاسفانه اقدام جدی در این باره انجام نشده است و بازنگری در تاریخ و نوع نگاه به امیر تیمور گورکانی، شاه محمود هوتکی و احمد شاه دورانی در دیپلماسی ایران اهمیت زیادی خواهد داشت. امریکا و غرب دیگر توان و قدرت قبل را در هویت بخشی به کشورهای منطقه را ندارند و به زودی اکثر کشورهای منطقه دچار فقدان هویت میشوند و ایران و عربستان مسئولیت رهبری آنها را بر عهده خواهند داشت! روسیه هم باید یک تصمیم بزرگ تاریخی بگیرد که آیا میخواهد رهبر آسیا باشد یا جزو غیر رسمی غرب؟ اگر ملت روسیه میخواهد رهبر آسیا باشد میبایست وارد نهادهای آسیایی از جمله در ورزش و هنر شوند!
چرا غرب خود را فدای صهیونیسم میکند؟
پیش از آنکه به بررسی غرب آسیا و راههای شکست امریکا در آن بپردازیم سوال اصلی این است که دلیل ترس غرب از نابودی صهیونیسم چیست؟ و بقا آن برایشان چقدر سود دارد؟ حد قدرت یهود در غرب مگر چه میزان است؟
تنفر عمومی از غرب به جهت اقدامات اسرائیل در غزه بسیار
زیاد شده به حدی که تبلیغات وسیع آنها در قبال ارزشهای بشری به طور کامل زیر سوال رفته است و جالب است بدانیم پدران صهیونیسم همواره این شرایط را گفتهبودند.
《اگر ما مانند سایر رعایای شاه در قلب او جای داشته باشیم آنان باز هم نمیتوانند از ما حمایت کنند. آنها با حمایت خیلی زیاد از ما با نفرت عمومی مواجه خواهند شد》
(دولت یهود/تئودور هرتسل/ص۷۹)
شاید بسیاری علت وحشت غربیها از ضعف و یا حتی سقوط صهیونیسم را ندانند و یا دلایل مطرح شده را تئوریهای توطئه بدانند اما اسناد امنیتی اروپا به خوبی علت را بازگو میکند که چه میزان سازمانهای یهودی و شبکه صهیونیسم جهانی قدرت دارد و چه در دورانی که بریتانیا از فلسطین بیرون نمیرفت چه زمانی که غرب از آنها حمایت نمیکرد تا چه میزان غرب را دچار بحران میکردند.
《اسناد MI5 دستگاه امنیت داخلی بریتانیا نشان میدهد که تروریسم صهیونیستی در آن زمان به عنوان خطرناکترین تهدید برای امنیت ملی بریتانیا شناخته میشد حتی جدیتر از خطر شوروی. طبق یکی از یادداشتهای MI5 هستههای ایرگون در بریتانیا تاسیس شده بودند تا سگ را در لانه خودش کتک بزنند. منابع اطلاعاتی بریتانیا درباره موجی از حملات به شخصیتهای درجه یک انتخاب شده هشدار میداد از جمله وزیر امور خارجه ارنست بوین و یا حتی خود نخست وزیر
کلمنت اتلی. در انتهای سال ۱۹۴۷ در گزارشی خطاب به نمایندگی عالی بریتانیا در فلسطین درباره تلفات عملیات های صهیونیستها طی دو سال گذشته آمده بود که ۱۷۶ نفر از پرسنل قیمومیت بریتانیا و افراد غیر نظامی کشته شدهاند》
(تو زودتر بکش/رونین برگمن/جلد اول/ص۷۷)
این فقط شامل حال غرب نمیشود و شوروی هم حتی با وجود تصفیههای بزرگ استالین باز هم با بحران شبکه یهودیها مواجه بود و الان هم یک تئوری این است که هدف نهایی جنگ اوکراین بازپسگیری کریمه جهت ایجاد یک کشور یهودی در آن است که به منزله مهار دائمی روسیه خواهد بود
《در دیگ درهم تبعیضهای غیرمنطقی استالین غرایز سیاسی تند و تیز او احساسات روسی پرخاشگرانهاش رویای میخوئلس برای تاسیس جمهوری یهودی کریمه مبدل به یک اسب تروای صهیونیستی امریکایی یا یک طرح مارشال عبری شد. صهیونیسم، یهودیت و امریکا در ذهن استالین کلماتهممعنا به شمارمیرفتند. اندیشههای یهودستیزانه استالین آشکارا از جانب مقامات ارشد رژیم خودش حمایت میشد: خروشچف گفته بود ما همگی یهودیان را میشناسیم همه آنها تماسهایی با جهان سرمایهداری دارند زیرا اقوامشان در خارج زندگی میکنند… جنگ سرد آغاز شده بود امپریالیستها مشغول توطئه چینی برای حمله به شوروی بودند در آن زمان یهودیان میخواستند در کریمه سکنی گزینند》
(استالین؛ دربار تزار سرخ/مانتیفوری/ص۱۲۹۵و ۱۲۹۶)
تمام جنگهای غرب آسیا و بیثباتیهای آن هم زیر سر رژیم صهیونیستی است و غرب گراهای ایرانی نیز بارها این را به مقامات ایران گفته اند و ملتهای عرب منطقه هم در حال متوجه شدن این هستند که بهار عربی چگونه به عمر اسرائیل افزود.
《اگر از این منظر جغرافیایی به امنیت ملی اسرائیل توجه کنیم، وجود قدرتهای منطقهای بهضرر اسرائیل هستند، بهویژه آنکه قدرت نظامی قابلتوجهی نیز داشته باشند. اینکه عراق دوره صدام بهعنوان یک قدرت نظامی از میان رفت و سپس در چارچوب حضور و همکاری با آمریکا قرار گرفت، در راستای امنیت ملی اسرائیل بود؛ اینکه مصر روزبهروز فقیرتر میشود و بهسبب جمعیت فراوان و منابع محدود مالی و نابسامانی اقتصادی نمیتواند به قدرت نظامی خود، توان ببخشد، در چارچوب امنیت ملی اسرائیل است؛ اینکه سوریه بهعنوان یک کشور نسبتاً قدرتمند نظامی عربی در بیثباتی، آشوب، و ازهمگسیختگی با میلیونها آواره بهسر میبرد، سبب شده است که یک خطر بزرگ امنیت ملی در همسایگی اسرائیل بهشدت تضعیف شود. ائتلاف ناگفته، ولی واقعی اسرائیل با کشورهای مهم عربی حوزه خلیج فارس نیز در امتداد تحقق اهداف امنیت ملی است. از منظر ژئوپلیتیکی، بالکانیزه کردن خاورمیانه و جلوگیری از تمرکز قدرت و یا ائتلافهای بزرگ در مسیر امنیت ملی اسرائیل است.》
(نظام بینالملل و ژئوپلتیک جدید خاورمیانه/محمود
سریعالقلم)
پس از سقوط شوروی به همین دلیل امنیت ملی و سرنوشت مردم روسیه و ایران به هم گره خورد زیرا هر دو قدرت با بحرانی مواجه شدند به نام صهیونیسم کریمه و قدس. غرب به نوعی از قوم یهود برای مهار ایران و روسیه بهره برده اما ایران و روسیه هم از زمان سقوط شوروی با هم به اتحاد و روابط راهبردی رسیدند
《یک دیپلمات اروپایی مامور به خدمت در ایران یک دانشمند علوم موشکی شوروی سابق را در حال قدم زدن در خیابانهای تهران دید. او این دانشمند موشکی را از قدیم و زمان کارش در مسکو میشناخت و با تحقیق بیشتر متوجه شد که او در تهران تنها هم نیست. پس از بلوای فروپاشی شوروی بسیاری از این کارشناسان و دانشمندان ایران را کشور امنی یافته و به آنجا آمده و برای دولت ایران کار میکردند》
(کار کار انگلیسیهاست/ص۲۸۳و۲۸۴)
یهودیهای نسل جدید به شدت سکولار هستند و این بحران باعث شده تا در طرح جدید غرب برای غرب آسیا هدف اصلی بازگشت به دوران پس از عثمانی باشد تا جنگها به سمت مسائل نژادی و قومی برود و اسرائیل بتواند مجددا بقا خود را احیا کند. در جنگ یهودیت و اسلام صهیونیسم دیگر بازنده حتمی است
《نقطه اشتراک اصلی این طیف راستگرای افراطی با
مذهبیهای ارتدوکس در تلاش برای مذهبیتر کردن زندگی عمومی است، این امر فینفسه باعث میشود سکولارها اقشار سکولار و ملی ـ مذهبی را در مقابل خود ببینند. صهیونیستهای سکولار اما از نفوذ فزاینده دین در دولت میترسند و در هشت ماه گذشته تظاهرات گستردهای را برای جلوگیری از تصویب اصلاحات قضایی، سازماندهی کردهاند.
عامیت معتقد است که پس از اعتراضات اخیر، شرایط بهنحوی پیش رفته است که حرکت خودخواسته بهسوی تجزیه اسرائیل به دو دولت جدید تحت عنوان «اسرائیل جدید» و «پادشاهی یهودا» را میتوان بهعنوان یک گزینه جدی برای برونرفت از وضعیت وخیم سیاسی حاضر مورد بررسی قرار داد، در غیر این صورت ممکن است در آیندهای نزدیک شاهد یک جنگ داخلی میان صهیونیستها با یکدیگر باشیم.
عامیت پیشنهاد میکند رژیم صهیونیستی، با توجه به وضعیت پراکندگیهای جمعیتی صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی، به دو دولت تقسیم شود؛ یکی با ساختاری دموکراتیک و سکولار در شمال و دیگری با ماهیت محافظهکارانه مذهبی که توسط قوانین یهودی در جنوب اداره میشود.》
(انشقاق در اسرائیل وارد مرحلهای تازه شد)
احیای باورهای قرن ۱۹م در منطقه و تاکید بر ملت بودن ایران و نه رهبر اتحاد غرب آسیا هم که توسط امریکا تبلیغ میشود به جهت ایجاد امنیت برای اسرائیل است
《بازگشت به صهیون در آینده همچنان به عنوان نگرشی موعودباورانه باقی ماند تا آنکه ایدئولوژی قرن نوزدهم اروپا آن را به برنامه سیاسی معاصر تبدیل کرد. عقیده مشخص در آن دوره که به وسیله نیروهای انقلاب فرانسه در همه جا ریشه دوانده و شکوفا شد این بود که هر ملتی باید کشور مستقلی برای خودش داشته باشد جوزپه ماتزینی انقلابی ایتالیایی هوادار برجسته این دکترین بود که به موجب آن هر ملتی باید آزاد باشد تا نبوغ خاص خود را تحقق بخشد و ماموریت خاص خود را در خدمت به بشریت انجام دهد. از این رو ملیگرایی هر ملت نه تنها در خدمت منافع آن ملت بلکه در جهت خدمت به منافع همسایگان خود قرار داشت》
(صلح کردند که جنگ بماند/دیوید فرامکین/ص۴۱۲)
در ادبیات اسلامی هم یهودیت صرفا نژاد نیست و منابع اسلامی و فارسی به پدیده قوم خزر اشاره داشته و گفتهاند یهودیان صرفا دین یا نژاد نیستند و یهودیان اروپا ربطی به یهودیان غرب آسیا ندارند.
《جهود گفت هر چه صفت موسی که پیغمبر من بود ببایست گفتن ایشان هر دو بگفتند و با من در نبوت موسی موافق آمد. من عیسی و محمد را منکرم. ملک خزر گفت: در نبوت موسی هیچ خلاف و شبهه نماند که هر سه گروه اتفاق کردند در نبوت او و در دین دیگران خلاف است فیالحال دین جهودی پذیرفت و اهل خزر بدین جهت جهود شدند》
(بیانالادیان/فقیه بلخی/ص۱۲۵)
صهیونیسم توان رهبری و حتی جذب ملتهای منطقه را ندارد و صرفا توانسته فرقههای منزوی و مطرود را به سمت خود بکشاند یعنی گروههای تنفر که جز انتقام جویی درصدد چیز دیگری نباشند. پس از بهار عربی اهل سنت عراق و سوریه به چنین گروهی تبدیل شدند.
《کشور اسرائیل نشانگر چیزی بیشتر از خانهای همیشگی برای یهودیان نیست و صهیونیسم یک فلسفه و ایدئولوژی جهانی همانند کمونیسم به شمار نمیرود. از این رو دولت اسرائیل نمیتواند مانند اتحاد شوروی برای استخدام عوامل خود به ایدهآلهای سیاسی تکیه کند. برخلاف ایالات متحده که میتواند در اجیر کردن افراد برای امور جاسوسی به آنها قول آزادی برای مردم سرکوب شدهشان را بدهد اسرائیل نمیتواتد به اعراب چنین ایدهآلهایی پیشنهاد کند. تنها انگیزه غیرمادی که اسرائیل میتوانست در یک شهروند عرب برای جاسوسی به نفع اسرائیل جستوجو کند نیاز به آزادی مذهبی یا ملی بود.》
(جاسوسان خط آتش/ساموئل کاتز/ص۱۳۷)
بازنگری در نگاه به دوران صفویه:
غرب و خصوصا بریتانیا به شدت تلاش دارند تا ناسیونالیسمی در ایران تعریف کنند که بشود آن را مایل به غرب، ضد
همسایگان و علیه اهل سنت تعریف کرد اما تاریخ ایران چنین امکانی را به آنها نمیدهد و به جهت همکاری تاکتیکی چند شاه صفوی با غرب تصور میکنند این دوره توان چنین چیزی را دارد
《در زمانه حکومت شاه عباس کبیر که اواخر قرن ۱۶م بود به گفته عباس امانت هویت ژئوپلتیک ایران به شکل عجیبی با اروپا پیوند خورد. در نامههایی که شاهان صفوی به دربارهای اروپای آن دوره نوشتهاند با لحنی ناصحانه سقارش شده که نفاق دینی هیچ سودی ندارد و این بلایی که به سر کشورهای اروپای مسیحی آمده تنها دو دستگی را بین ملل آن برانگیخته است.》
(کار کار انگلیسیهاست/جک استراو/ص۵۰)
از طرف دیگر این تبلیغ صفویه باعث وحشت مقامات منطقه شده تا تصور کنند پذیرش رهبری ایران در منطقه به منزله نابودی حکومت، مذهب و زبانشان خواهد بود
《ایرانیها و اعراب از گذشته با هم اختلاف داشتند تا جایی که محمد بن زاید و بنن میدانستند ایران اگر میخواست حکومتی در حد صفویه را که سه قرن قبل بر تمام منطقه حاکمیت داشت از نو بازسازی کند تهدیدی برای امارات، عربستان و متحدانشان در غرب محسوب میشد》
(خون و نفت/بردلی هوپ/ص۱۷۰)
مبنای این نگرانی پادشاهیهای عربی هم تقدیر و بزرگداشت چه پادشاهان و البته چه علمای عصر صفویه هست! و همین باعث یک تنش دیپلماتیک از سال ۵۷ تاکنون شده است.
《من در دیدار با مردم اردبیل چند سال پیش از این، آنجا خطاب به برادران و خواهران عرض کردم که اردبیلیها دو کار بزرگ برای ایران کردهاند؛ یکی یک کار ملّی است، یکی یک کار مذهبی است.
کار ملّی عبارت بود از وحدت کشور؛ یعنی این یکپارچگی و وحدتی که شما امروز در ایران میبینید، کار صفویّه است؛ این از اردبیل شروع شد، از زمان شاه اسماعیل این شروع شد. قبل از روی کار آمدن صفویّه در کشور، کشور ایران ملوکالطّوایفی بود، هر گوشهای از آن دست یک کسی بود. این مجموعهای که به نام ایران شناخته میشود، که البتّه آن وقت وسعت و گسترش بیشتری از امروز داشت، به این صورتِ متّحد و یکپارچه وجود نداشت. صفویّه از اردبیل برخاستند و این کشور را یکپارچه کردند که تا امروز هم باقی است. بنابراین، ما امروز یکپارچگی کشورمان را [به سبب] این کار ملّی و تاریخیای که انجام گرفت، مدیون اردبیلیم.
کار مذهبی هم اشاعهی مذهب اهلبیت بود. البتّه ایرانیها از قدیم به اهلبیت (علیهم السّلام) ارادت داشتند، علاقه داشتند، لکن مذهب اهلبیت رایج نبود، در غربت بود. در بعضی از نقاط کشور وجود داشت، در بسیاری از نقاط کشور نبود. خدمت بزرگی که صفویّه به کشور کردند، این بود که مذهب اهلبیت را در سرتاسر کشور ایران منتشر کردند. این محبّتی
که امروز شما به اهلبیت دارید، این ارادتی که دارید، این درسی که ما از مکتب اهلبیت در همهی زمینههای سیاسی و اجتماعی و مذهبی و غیره میگیریم، به برکت آنها است》
(بیانات ۲۲ مرداد ۱۴۰۲)
هرچند باور مقامات منطقه به خاطر تبلیغات و تقدیرهای متنوع از صفویها چه علما و چه شاهان این است که ایران در پی حذف آنها از قدرت و تغییر هویتشان است اما مقامات نظامی ایران تاکید دارند که هدفشان کلا چیز دیگری است
《فرمانده کل سپاه پاسداران با تاکید بر اینکه ما اصلاً برای مقابله با کشورهای معمولی نیستیم، تصریح کرد: ما دشمن آنان نیستیم و آنان هم دشمن ما نیستند. ما هرگز در مقابل همسایگانمان حتی در دنیای ذهن هم بازی جنگ نمیکنیم اما برای قدرتهای فرامنطقهای که راهبرد آنان را میشناسیم و قدرت آنان را میدانیم چون طبیعت تحولات باعث شده این دشمنان بزرگ از پناهگاههای راهبردی خارج شوند به سطح عملیات منتقل شوند تا گسترش واقعی پیدا کنند که باعث شناسایی حجم، دامنه و کرانه قدرتهای آنان میشود قادریم برای از کار انداختن چنان قدرتی برنامهریزی کنیم.》
تقابل ترکان شیعه و سنی ایران پیش از صفوی و سپس ترکان صفوی و عثمانی باعث شده تصور کنند با تیلیغ آن میتوانند مانع اتحاد غرب آسیا شوند. ترکهای آق قویونلو کاملا ضد صفویها بودند. به متن زیر توجه کنید.
《آنکه تعصب مذهبی فاسده و ترویج نحلهای از نحل کاسده در میان ایشان متوارث نبوده باشد همچو زندیق در اکثر بنی مروان و اعتزال در بعض خلفای عباسی و تشیع در آل بویه و الحاد در بنی صفار چه توارث این خصلت موجب آن میگردد که بالطبع به مذهب ردی مایل باشد و در اقامت شعار اهل سنت و جماعت بالذات متکاسل و معلوم است که هرگز هیچ یک از ملوک بایندر علم بدعتی نیفراخته و مذهب ردی را نحله متوارثه نساختهاند آنکه منشا اجداد نه مدن خبیثه باشد و نه بلاد فاسده تا بواسطه تعیش در میان مردم ناجنس و مشاهده اوضاع قبیحه که در مدن مجتمعه میباشد. خصایل در ایشان متمکن باشد و به اخلاق ملومه مذمومه از باب مدر برآیند و لوم طبع در ایشان متمکن باشد و به اخلاق ملومه مذمومه از باب مدر برآیند و لوم طبع در ایشان تمکن پذیرد چنانچه در بسی از ملوک که در مداین خراسان و فارس و کرمان انتشار یافت این حالت مشاهده و ملحوظ گشت و مخفی نیست که ملوک بایندر اکثر در صحاری و ییلاقات و قشلاقات نشو و نما یافته در مدائن کمتر توطن نموده اند》
(تاریخ عالم آرای امینی/فضل الله روزبهان/ص۲۶)
صفویه را اصلا نمیتوان یک سلسله حتی فارسی مآب دانست و از مغولهای فارسی مآب کمتر به زبان فارسی خدمت کردند و صفویه سلسلهای بود که شاهان و درباریانش نه به فارسی مسلط بودند و نه تعصبی به روی آن داشتند
《مترجم گفتههای مرا به فارسی برای صدراعظم و او نیز به زبان ترکی برای سلطان ترجمه میکرد و شاه به نوبه خود به زبان ترکی پاسخ میگفت زیرا زبان فارسی بین درباریان به ندرت استعمال میشود و آنها زبان ترکی را که به نظرشان غنیتر و قشنگتر از زبان فارسی است ترجیح میدهند》
(گزارش سفیر کشور پرتغال در دربار شاه سلطان حسین صفوی/ص۵۵)
جالب است با وجود چنین شرایطی امیر تیمور گورکانی، شاه محمود هوتکی و احمد شاه دورانی را بیشتر از صفویها میتوان ایرانی و فارسی مآب دانست. شاه محمود هوتکی پیش از دیوانه شدن با روسها و عثمانی هم درگیر شد و توانست پیروزیهایی هم به دست بیاورد. شاهان دیگر صفویه را هم نمیتوان فارسی مآب دانست
《در ایران به طور عادی و جاری زبان ترکی را بیش از فارسی صحبت میکنند و در حقیقت ترکی زبان درباریان و رجال ایران است…تکلم ترکی دلیل این نیست که ایرانیان برای آن ارزشی بیش از فارسی قائلاند بلکه بیشتر از این جهت است که قشون مرکب از قزلباشها وغلامان شاه است که دسته اول اصلا ترکاند و دسته دوم که از اقوام و ملل مختلفی هستند در میان خود به زبانهایی که ریشه ترکی دارد تکلم میکنند و از فارسی چیزی نمیدانند و در نتیجه نه تنها فرماندهان آنان برای تفهیم مطالب خود باید ترکی دستور بدهند》
(سفرنامه دلاواله/ص۷۲)
دلیل اصلی که کشورها و ملتهای مجاور ایران با نام صفوی دچار وحشت میشوند روایات تاریخی هست که از آن دوران آمده و باید مقامات در نظر بگیرند که تقدیر از صفوی تبعات بسیار بدی بر روی دیپلماسی ایران دارد. سه متن زیر از آثار تاریخی عصر صفوی آورده شده ومیتوان فهمید دلیل اینکه صفویها اصلا منبع خوبی برای الگوگیری نیستند و باعث وحشت و عدم پیروی ملتهای همسایه میشود چه هست؟
《فرمان واجب الاذعان به صدور پیوست که من بعد هر کس خلاف مذهب امامیه نماز گزارد تیغ بندان عتبه علیه سرش را از تن جدا سازد و جاهلان و متعصبان که قبل از اعلا لوای ولای شاه ولایت در شهر و ولایت محبان و شیعیان را تعذیب نمودهاند در آتش انتقام بگذارند. لاجرم در آن اوقات و اوان عرصه مملکت آذربایجان به آب تیغ بیدریغ غازیان از لوث وجود بسیاری از جهال و اهل ضلال پاک گردید و دین حق رواج تمام پیدا کرده خروج فرقه ناجیه و طایفه به گوش مستحبان ملا اعلی رسید》
(ایران در روزگار شاه اسماعیل و شاه طهماسب/امیر محمود بن خواند میر هروی/ص۱۰۴)
《هرکس به شعار اهل سنت اقدام کند تیغبندان عتبه علیه سرش از تن جدا نموده خونش بازخواست نداشته باشد. متعصبان و جاهلانی که قبل از اعلای لوای ولای شاه ولایت شیعیان محبانعلی را به تعذیب و اهانت معاقب میداشتهاند در آتش انتقام چون خس و خاشاک سوخته، مانند یهود و
مجوس از درجه اعتبار ساقط گردانید و دعای دولت پادشاه کشورگشا بر رئوس منابر اعتلا یافته ناظمان مناظم مذهب حیدری در افعال لوای ملت جعفری به اعلان کلمه تبرا زبان لعن و طعن بر مخالفان دین و معاندان ائمه گشودند و سنیان متعصب و خارجیان متعند که اعتقاد محبت بنی امیه لعین و بنیعباس خارجی شعار ایشان بود لز بیم حسام خون آشامغازیان شدیدالانتقام قزلباش خاسر و خایب و ترسان و هارب به اطراف پراکنده شدند》
(روضهالصفویه/میرزا بیگ حسن/ص۱۵۵)
روایتهایی از نحوه رفتار قزلباشها در تاریخ ثبت شده که منجر به وحشت همگان گردید و این اقدامات یک دلیل شیعه ستیزی از این دوران گردید.
《بعد از فتح فیروزکوه بر سر قلعه آستارا رفته یکماه قلعه را محاصره کرده و قزلباش آب را بر اهل قلعه بستند. از تشنگی حسن بیگ و مراد از قلعه بیرون آمده تبعه مراد بیگ را سوزانده گوشت ایشان را خوردند و باز اهل قلعه اطاعت نکردند. سپاه قزلباش از محاصره عاجز شده یورش به قلعه آورده قلعه آورده قلعه را گرفتند و قریب به سی هزار کس در آن یورش کشته شدند…چون عازم عراق شده یار بیگ برناک که والی بغداد بود سلطان مراد را برداشته با تبعه خود به سمت شام گریخته بغداد و سایر بلاد عرب بدون جنگ و جدال به تصرف قزلباش درآمده از مخالفین آن ولایت آنقدر کشته شده که به جای آب خون در دجله جاری گردیده》
(زبده التواریخ/محمد حسن مستوفی/ص۵۰و۵۱)
جالب است با وجود چنین اقداماتی در تاریخ ایران کماکان امیر تیمور گورکانی شاه محمود هوتکی را جانی و متوحش میدانند و کسی کینه از کشتار صفویه ندارد و همین باعث بسیاری از بحرانها در دیپلماسی ایران با آسیای میانه و جنوب آسیا شده است
《آنگاه رایت اقبال آیت به رفاقت جاه و جلال به صوب دارالشمس حله برافراشت از آن مرحله عنان عزیمت به گوشمال اعراب غزنه که همواره اضرار ایشان به متوطنان آن دیار و مترددین میرسید معطوف گردانیده بسیاری از آن بخت برگشتگان را عرضه تیغ و سنان سیاست گردانید.》
(روضهالصفویه/ص۲۱۲)
شاهان مخالف میراث شاه اسماعیل:
در ایران بعد از شاه اسماعیل شاهانی بودند که سعی داشتند مجددا کل غرب آسیا را رهبری کنند و مذهب محوری را کنار بگذارند و الگوی همگی امیر تیمور گورکانی بود. معروفترین آنها شاه اسماعیل دوم صفوی و نادرشاه افشار بودند که هر دو شکست خوردند.
《شاه اسماعیل دوم حکم کرد که رسم تبرا در کوچهها و
محلات مسلوب بوده من بعد تبرائیان ترک آن امر نمایند و میگفت مرا به طبقه تبرایی که لعن را سرمایه معاش ساختهاند صفایی نیست و از علما جمعی که تهمت زده تسنن بودند مورد تربیت و نوازش گشتند…روزی در مجلس او مذکور میشد که شعر خواندن و نوشتن در مساجد حزام است در و دیوار مسجد قزوین مملو از شعر عاشقانه است که مردم نوشتهاند اسمعیل میرزا فرمود که به مساجد رفته شعر را از سقف دیوار مساجد محو نماید او به مسجد رفته به جهت خوشآمد اسمعیل میرزا اسم اسامی امیرالمومنین و مدح و مناقب حضرات ائمه را نیز تمام حک کرد》
(تاریخ عالم آرای عباسی/اسکندر بیگ ترکمان/ص۲۶۷و۲۶۸)
اسماعیل دوم راه به جایی نبود و توسط باندهای قدرت و قزلباشهاحذف شد. در ادامه نادرشاه افشار هم در این مسیر گام برداشت که او هم سرانجام خوشی نداشت و بعد از مدت کوتاهی شکست خورد
《از زمانی که پیامبر بزرگ اسلام درگذشت چهار تن پس از یکدیگر به جایش نشستند اکنون نیز گروه بزرگ مسلمانان چهار تن جانشینان پیامبر را میشناسند در ایران نیز مسلمانان همین مذهب داشتند تا خاقان گیتی ستان شاه اسماعیل صفوی در آغاز کار برای پیشرفت خود و چیره شدن بر دشمنانش آن مذهب را برانداخته مذهب شیعی را جایگزین کرد؛ گذشته از آن زشت گفتن و دشنامدادن را روان گردانید که این کاری بس بیهوده بود این سخنان که به زبان مردم هرزه
درای افتاد مایه کینه و دشمنی میان مسلمانان گردید و خاک کشور را به خون بیگناهان آمیخت تا این کار زشت روان باشد دشمنی و کینه میان مسلمانان خواهد ماند هرگاه مردم ایران پادشاهی مرا خواهان و آرامش خود و کشور را دوستدارند از این کار زشت که وارونه روش نیاکان گرامی ماست باید زبان بازدارند و یک باره از گفتار زشت باز ایستند ولی چون امام جعفر صادق فرزند امام باقر است در فروع دین راه او را سپارند》
(تاریخ جهانگشای نادری/میرزا مهدی خان استرآبادی/بازنویسی شده/ص۱۸۰)
بعد از دوره نادر شاه هم منطقه شاهد قیام وهابیها بود که آن هم باعث افزایش تنش بین مردم منطقه شدند هرچند آل سعود همواره سعی داشت وهابیت را کنترل کند تا صرفا باعث افزایش قدرت و تسلط در کشورش و مقابله با عثمانی شود و نه یک بحران در روابط با ایران و شیعیان
《پس از عبدالعزیز بن سعود، سعود بن عبدالعزیز حاکم دولت سعودی شد. او در رسالهای به فتحعلی شاه قاجار دلیل و کیفیت حمله به کربلا را شرح داده و مبانی دعوت وهابی را کاملا تبیین کرده است و از شاه ایران به دلیل روی دادن چنین حادثهای عذرخواهی کرد》
(وهابیت/محمدحسین رفیعی)
تنها پیروزی بر غرب افتخارآمیز است!
طی ۴ دهه اخیر ذهنیت مقامات ما این بود که جمهوری بر پادشاهی، اسلام بر سکولاریسم و شیعه بر سنی پیروز و مسلط خواهد شد و از طرفی گروهها و مردم هوادار حکومت اسلامی به اهرمهای ایران در منطقه تبدیل شده و این میتواند به قدرت ایران بیفزاید اما به مرور همه معادلات از بهار عربی تغییر کرد و این ذهنیت باعث انزوای منطقهای ایران، افزایش متحدان اسرائیل و کینه زیاد اهل سنت عراق و سوریه و نگرانی اعراب جنوب خلیج فارس از ایران شد.
《انقلاب ایران الهامبخش بسیاری از جنبشهای اسلامی دیگری بود که قصد الگوبرداری از آن را داشتند. دعوت آیتالله خمینی به سرنگونسازی پادشاهیهای عرب سنی، ایران و آل سعود را به دشمنان سرسختی تبدیل کرد و در سراسر خاورمیانه باعث کشمکشهایی قومی شد》
(سرزمین موعود/باراک اوباما/ص۶۵۲)
انقلاب اسلامی باعث موج در منطقه خصوصا در مناطق شیعه نشین شد و همین باعث یک موج فارسی مآبی هم در کنار جمهوری خواهی شد که شدیدا باعث وحشت مقامات منطقه و همراهی آنان با غرب علیه ایران شد.
《بعد از انقلاب، تا حدودی تکان خورد. امروز در مناطق جزیرهالعرب اینها که عرض میکنم، اطّلاع است، حدس و
تخیّل نیست؛ خبر دارم عربی که مثلاً اهل منطقهی احسا و قطیف است، که هیچ وقت ممکن نبود یک کلمهی فارسی هم یاد بگیرد، با نشستن پای رادیو و تلویزیون فارسی ایران که تلویزیون را با بشقاب میگیرد زبان فارسی میآموزد؛ یعنی میتواند فارسی حرف بزند. آنقدر پای رادیو و تلویزیون فارسی مینشینند، تا بتوانند بتدریج فارسی یاد بگیرند! یعنی انقلاب، زبان را منتشر کرد.
امروز به برکت انقلاب در نقاطی از دنیا، زبان فارسی به عنوان زبان دوم دانشگاهی یا به عنوان زبان رشتهی اختصاصی، باز مورد توجّه قرار گرفته است. انقلاب پیام و سخنی دارد؛ کسی که مسلمان است، پیام اسلام را از انقلاب میگیرد، کسی هم که مسلمان نیست و بالاخره پیام نو را از انقلاب میگیرد، دلش میخواهد مثلاً بداند که امام و پدر این انقلاب، وقتی حرف میزد، چه میگفت که در ترجمه نمیشود فهمید؛ لذا زبان فارسی یاد میگیرند. امروز اینطور است. بههرحال، امیدواریم زبان فارسی گسترش پیدا کند. زبان فارسی زبانی است با ظرفیت و با کشش. یکی از مراکزی که باید در آن، روی زبان و ادبیّات بخصوص با شیوههای هنری تلاش شود مرکز شماست؛ چون شما با نسلی کار میکنید که آن نسل هرچه را که از شما فرا گرفت، برایش ماندگار خواهد بود.》
(بیانات در دیدار مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
بعد از حمله امریکا به عراق وحشت اعراب بیشتر هم شد زیرا شیعیان توانستند قدرت را به دست بگیرند و اهل سنت را از
قدرت حذف کنند.
《ملک عبدالله شکایت کرد که نفوذ ایرانیها در عراق آن قدر فراگیر است که عراقیها در وزارت دفاع به زبان فارسی صحبت میکنند》
(فرستاده/ص۳۹۸)
در ادامه نیز اهل سنت عراق و سوریه و لبنان به شدت احساس وحشت کرد. در عراق شیعیان قدرت را در اختیار داشتند در سوریه هم اسد را یک شیعه میدانستند و در لبنان حزب الله بدون دولت بر کشور تسلط داشت! با بهارعربی هم شیعیان عربستان، بحرین و یمن علیه حکومتهای خود قیام کردند و در یمن موفق شده و در بحرین و عربستان هم توانستند اپوزسیون قوی بسازند و اهل سنت در جریان جنگ داخلی عراق و سوریه هم شکست خورد. این شرایط باعث شد تا اهل سنت خود را نابود شده و حذف شده تصور کند آن هم نه از امریکا که سعی داشت با ایجاد جنگ و انقلاب اسرائیل را حفظ کند بلکه ایران و توسعه طلبی شیعیان! در این بین صرفا پایگاههای نظامی امریکا در منطقه بیشتر شد و اسرائیل در اطراف خود دولت قدرتمندی ندارد! و همه دولتها با هم در رقابت و ملتها در تنفر نسبت به هم به سر میبرند
همین شرایط باعث شده تا برای قرن ۲۱م از ملتها و دولتهای غرب آسیا خواست تا در باورهای خود نسبت به پیروزی و شکست بازنگری کنند؟
آیا ملتهای منطقه تصوری از پیروزی و تاریخسازی دارند؟
تاریخ آیا اشغال خرمشهر و موصل توسط بعث و داعش عراق را به یاد خواهد آورد؟ بعید است اما با دقت زیاد ۱۱ سپتامبر و جنگ فلوجه و رمادی و طوفان الاقصی را به یاد میآورد. در منطقه ما باید توجه داشته باشیم مهم رهبری کردن کشورها علیه غرب است و الا هر میزان تلاش برای شیعه یا سنی سازی منطقه و یا وسعت دادن به زبان فارسی و عربی بازنده خواهد بود و برنده ندارد.
غرب در جریان این ۴ دهه سعی داشت از امیال ملتها و خصوصا تضادمنافع و زیاده خواهیهای آنها به نفع خود بهره ببرد تا هر میزان درگیری بین آنها که به نفع خودش بود را پیروزی آنها تعریف کند.
ایران سقوط صدام را یک موفقیت و دستاورد تلقی کرد در حالی که پیش از اشغال عراق این کشور آیا پایگاه نظامی امریکا بود؟ آیا شکست داعش دستاوردی داشت وقتی که ناتو به بهانه آن توانست در سوریه پایگاه نظامی بسازد؟ غرب سعی داشت موفقیت خود در منطقه را فرصت برای توسعه طلبی برای ایران ترسیم کند تا همراهی ایران را داشته باشد و به جای بیرون راندن ناتو از منطقه و نابودی صهیونیسم تقابل با همسایگان را موفقیت بدانیم
《حافظه ملی بریتانیاییها آکنده است از پیروزی و افتخار. اگر هم شکستی بوده یا آنرا از صفحه خاطرات ملت پاک کردهایم یا آن را به یک حماسه و نمودگاری از اراده ملی گرداندهایم. اما در مورد ملت ایران این مسئله متفاوت است. ذهن این مردم انباشته از خاطرات تلخ مقابل خارجیها است
و البته همین حس یکی از عناصر بنیادین تفکر شیعه نیز به شمار میآید》
(کار کار انگلیسیهاست/جک استراو/ص۵۵)
بریتانیاییها در ذهن ایرانیها توانستند این باور را ایجاد کنند که اهل سنت عراق و سوریه یک تهدید موجودیتی علیه ایران هستند و همین باعث شد الان این دو کشور به بزرگترین پایگاه نظامی امریکا تبدیل شود و در ذهن اعراب هم ایران یک اشغالگر زورگو با هدف نابودی پادشاهیها، اهل سنت و زبان عربی معرفی شود
《انگلیسی به سراغ دالانهای هزارتوی (Labyrinth) ذهن سوژه میرود تا با جامعه شناسی و روانشناسی، نظام «کنش–واکنش» او را واکاوی و استخراج کند. او به دنبال خوب و بد، غلط و درست، عاقل و نادان، موفق و غیر موفق و امثالهم نیست. شناخت دقیق یعنی: مخاطب به چه میاندیشد؟ چه امری برای او مهم است؟ محرکهی عصبانیت او چیست؟ عامل خوشحالی او چه میتواند باشد؟ اولویتبندی ذهن او چگونه است؟ منابع رضایت و عدم رضایت او کدامند؟ و شاید از همه مهمتر، تعریف سوژه از زندگی چیست؟》
(کدام کشور دقیقترین شناخت از ایران را دارد/محمود سریعالقلم)
در دوران پیش از انقلاب هم شاه تصورش از پیروزی موفقیت در شکست همسایگان بود و همین ذهنیت مخرب باعث توهم
امکان همراهی با غرب گردید. دشمنی که از زمان باستان با غرب آسیا در جنگ بود.
《ایران به رهبری شاه با عضویت در سازمانهای امریکایی امیدوار بود که با کمک مستقیم ابرقدرتها کشور را از خطر کمونیسم دور نگه دارد و از مرزهای خود دفاع کند. شاه انتظار داشت قلمروی از دست رفته گذشته مانند جزایر بحرین و قسمتی از بلوچستان واقع در پاکستان را بازگرداند مسئله آب رود هیرمند را که چندین سال مطرح بود به سود ایران حل کند و کشور را با دریافت کمکهای نظامی، اقتصادی و فنی بلاعوض امریکا قدرتمند سازد. ایران با همپیمانی با ایالات متحده امیدوار بود که در همه عرصههای سیاست خارجی از کمک و حمایت ایالات متحده بهرهمند شود》
(روابط ایران و امریکا/گوهر اسکندریان/ص۲۱۵)
در دوران پس از جنگ جهانی دوم نیز در میان اعراب وحشت از ایدئولوژی شوروی و تضاد کامل آن با نظامهای پادشاهی و تقابلهای ایران و شوروی طی دوران جنگ دوم جهانی در کنار دولت سازی عربهای بعثی با تنفر از غیر عربهای منطقه همگی منجر به یک دوره پر تنش گردید تا همسایگان در تقابل به سر ببرند و همگی از ابرقدرتها و غرب جهت تقابل با هم کمک بگیرند.
《شاه با رادیکالیسم عربی هم مخالف بود. خواه تندروی بعثی عراقی باشد و یا افراطگرایی قومی عربی و یا رادیکالیسم ناصری و یا قذافی. شیخنشینها هم از این تندروی متنفر
بودند. چنانکه خواهیم گفت آنان از قومیت عربی در آنجا که ابعاد تاریخی و یا فرهنگی مییافت استقبال میکردند اما آنجا که ناسیونالیسم عربی شکل انقلابی و سوسیالیستی مییافت مورد هراس و نفرت بود. ازین چشمانداز شاه برایشان قدرت مطلوبی بود که به او نیاز داشتند. مضافا که او عرب نبود و لذا نمیتوانست برایشان خطرناک باشد. آنها دیده بودند که عربیت در موارد فراوانی بهانهای برای توسعهطلبی اعراب قدرتمندتر قرار میگیرد. آنان خواهان آن عربیتی بودند که از آنان در برابر خطرهای احتمالی حمایت کند و نه آنکه خود تهدیدی علیهشان باشد》
(ژئوپلتیک خلیج فارس/محمد مسجد جامعی/ص۱۴۳و۱۴۴)
اسرائیل به شدت سعی دارد حکومتهای منطقه به خاطر ایدئولوژی با هم درگیر شوند و به این بهانه قدرت و اتحاد آنها را از میان ببرد. کودتاگران بعثی و جنگ آنها با پادشاهیها پیش از جنگ اخوانیها با بعثیها ضربه بزرگی به منطقه و فلسطین زد.
《دار اهداف شبکه خود را این طور تشریح میکرد: مشکل مرکزی که مصر رو در چنین وضعیت ستیزهجویانه و آنتاگونیستیکی قرار داده بود روش حکومتی ملک فاروق بود. اگر میتونستیم از شر این مانع خلاص بشیم بسیاری از مشکلات حل میشد…به زودی مشخص شد خلاص شدن از شر فاروق ضرورتی ندارد و مدت کوتاهی بعد با یک کودتا سرنگون شد.》
(تو زودتر بکش/رونین برگمن/ص۱۱۷و۱۱۸)
ایران و اهل سنت عراق و سوریه:
صدام را ما به عنوان دشمن قسم خورده ایرانیان معرفی میکنیم اما غرب از آن یک اسطوره در بین اهل سنت عراق و سوریه و لبنان ساخته تا بگوید که در برابر ایران از اعراب حفاظت میکرد. با افزایش تبلیغات ما علیه صدام علاقه مردم عرب منطقه به آن افزایش مییابد. در حالی که میتوان با بقایای حزب بعث جهت تساهل و همراهی با شیعیان راهی به دست آورد تا بتوان امریکا را از منطقه بیرون راند و صهیونیسم را نابود کرد.
سیاستهای شیعیان عراق بسیار فاجعه بار بوده و همراهی با امریکا در نابودی ارتش عراق و سپس حذف اهل سنت از قدرت و تسلط قوانین شیعی باعث ایجاد جنگ داخلی بی پایان و در ادامه تاسیس داعش شد.
《عربهای شیعه علیرغم اینکه اکثریت جمعیت را تشکیل میدادند هرگز به عراق حکومت نکرده بودند. وقتی مداخله ائتلاف، احزاب اسلامگرای شیعه را به قدرت رساند آنها به سختی میتوانستند این خوش اقبالی را باور کنند. رهبران عرب شیعه به شدت بیم داشتند که همه آنچه به دست آورده بودند ناگهان از کفشان برود. آنها مصمم شدند که این فرصت بیسابقه را از دست ندهند. ترس بزرگتر این بود که بعثیها یا به طور کلیتر، جامعه عرب سنی کودتایی را
طرحریزی کنند و عربهای شیعه را دوباره به سلطه بکشند. این، ذهنیتی را پرورش داد که برنده صاحب همه چیز است. عربهای شیعه به دنبال کنترل سخت و انحصاری بیشترین تعداد ممکن نهادها از جمله نهادهای امنیتی بودند تا مانع این شوند که آنها پایگاهی برای دسیسههای پنهانی دشمنانشان واقعی یا تخیلی شوند》
(فرستاده/زلمی خلیلزاد/ص۳۳۶و۳۳۷)
نابودی ارتش بعث هم باعث این باور شد که شیعیان قدرت را دیگر از دست نخواهند داد و هم دولت در عراق وابستگی به امریکا نخواهد داشت. اما با بهار عربی و در ادامه ظهور داعش با کمک بقایای ارتش بعث معادله تغییر کرد
《هدف امریکائیها این بود که یک دولت دستنشانده به وجود بیاورند. دولتی که مردم عراق روی کار آوردهاند، دولتی است که با هدفهای امریکائی خیلی فاصله دارد؛ در مقابل امریکائیها میایستد؛ دستنشاندهی آنها و تسلیم آنها نیست. امریکائیها خیلی به این در و آن در زدند، بلکه بتوانند دولت مردمی را ساقط کنند و دولت خودشان را سر کار بیاورند، اما نتوانستند؛ تا امروز هم نتوانستهاند. اگر ملت عراق انشاءالله هوشیاریشان را حفظ کنند، بعد از این هم نخواهند توانست.》
(بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران/۲۳ شهریور ۱۳۸۶)
صدام را به هیچ عنوان نمیتوان یک ضد شیعه دانست او فقط دچار توهم قدرت و رهبری بود و فکر میکرد میتواند
امپراتوری عربی بسازد و پیروزی خود را در شکست کشورهای همسایه تصور میکرد. برایش پذیرش قدرت و رهبری ایران غیر ممکن بود و به همین دلیل که تصور میکرد ایران قصد گرفتن عراق و بازگرداندن شرایط به دوران صفویه را دارد شیعیان را یک خطر برای خودش میدانست. صدام اهل سنتی که سلفی بودند و موجودیتش را تهدید میکردند هم به شدت سرکوب کرد
《صلاح عمر العلی: تهمت طایفهای زدن به صدام به نفع اوست. در حالی که چنین اتهامی صحیح نیست. صدام به این شیوه فکر نمیکرد. او روابطش با دیگران را در سایه نزدیک شدن آنها به او یا دور شدنشان از او و تنها بر اساس تواناییشان در ایجاد مانع در طرحش تعریف میکرد. هر کسی که جلوی کارش را میگرفت به او رحم نمیکرد چه سنی باشد چه شیعه. این حرف را منی میزنم که از اهالی تکریت هستم. به اعتقاد من هر کس صدام را به طایفهگرایی متهم کند اشتباه کرده و به صدام خدمت کرده یا از او دفاع کرده است. چنین چیزی شیوه فکری اونبود. در عین حال وابستگی مذهبی همیشه عامل سلبی نبوده است. ارزیابی شخص از مذهبش ضرورتا به معنای برخورداری از موضع بد نیست. در سازمان امنیتی هم شیعه وجود داشت هم سنی. شاید بعضی تصمیمها در منطقهای خاص به دلیل وابستگی به مضمون یا شناختی ویژه به چیز خاصی متمرکز باشد، اما اینکه گفنه شود آن سازمان فعال شامل شیعیان نمیشد یا نسبت حضور آنها در آن بسیار کم بود صحیح نیست. اگر به صدام تمایل داشتی
فارغ از مذهبت قبولت میکرد اگر تمایل نداشتی قبولت نمیکرد حتی اگر از خانوادهاش بودی. صدام از تکریت بیشتر از شهرهای شیعه کشت. من تهمت تعصب داشتن او به اهل تسنن را خدمتی به او قلمداد میکنم》
(خانه دیکتاتور؛ کاخ یا گور/غسان شربل/ص۱۲۶و۱۲۷)
پس از جنگ ایران و عراق هم صدام مجددا بعد از سرکوب و کشتار شیعیان به سمت دلجویی و پذیرش آنها در قدرت حرکت کرد.
《صدام در اقدامی برای جلب رضایت شیعیان منصب نخست وزیری را که تا این زمان در اختیار خودش بود رها کرد و آن را به سعدون حمادی شیعه داد. این امتیازی مهم از جانب صدام به شیعیان بود. حمادی گرچه از دستیاران قدیمی صدام بود اما عموما او را شخصی ضعیف به شمار میآوردند. البته حمادی نزد شیعیان هیچ اعتبار و احترامی نداشت》
(صدام از ظهور تا سقوطش/کان کاگلین/ص۴۳۶)
بعد از حمله امریکا غیر از نابودی ارتش بعث از ترس کودتا دومین و مرگبارترین اقدام شیعیان این بود که به سمت تسلط مذهبی حرکت کردند. این اقدام رسما حذف اهل سنت بود. کسانی که به طور سنتی قشر اصلی گرداننده حکومت عراق بودند
《هنگامی که شیعیان به نحو فزایندهای از لحاظ سیاسی با
مذهب از خود دفاع کردند عربهای سنی را مستثنی کردند. با تسلط روحانیون شیعه بر رادیو و تلویزیون دولتی و پیروی از تشریفات مذهبی خود در نماز که اندکی از سنیها متفاوت بود، در برنامههای مذهبیشان بیشتر گرایش شیعی یافت. روزهای تعطیل مذهبی شیعه رویدادهای ملی اعلام شد. نگامی که عراق از داخل به سمت اجرای حقوق اسلامی حرکت کرد، قوانین شیعی در مورد ارث، تعداد همسران و ازدواج موقت به کار بسته شد یا حداقل مورد ملاحظه قرار گرفت. حتی آن دسته از عربهای سنی که خود را با از دست دادن موقعیت مسلطشانوفق داده بودند غیرممکن بود که قبول کنند عراق دارای دولتی شیعی شود. اگر عراق به لحاظ سیاسی رژیم معتدل سکولار و یا عرب میداشت بسیاری از عربهای سنی شاید میپذیرفتند که اقلیت مذهبی باشند. چون نظم جدید به گونهای تعریف شده بود که عربهای سنی را در موقع درجه دوم قرار میداد لذا تقریبا برای همه غیرقابل پذیرش بود》
(پایان عراق/پیتر گالبرایت/ص۲۳۴و۲۳۵)
اهل سنت که خود را حذف شده از قدرت دید و تصور کرد که در حال تبدیل شدن به اقلیت و حذف از عراق است در یک اقدام دیوانهوار سعی کرد تا بتواند معادله را تغییر دهد
《القاعده در عراق بمب گذاریهایی را سازماندهی کرده بود تا شیعیان بیگناه را بکشد و نمادهای اعتقاد شیعه را نابود کند؛ تا هم شیعیان را مجازات کند و هم جنگ شیعه و سنی گستردهتری به راه بیندازد…القاعده در عراق میخواست از
طریق قلیان خشونت کشور را تجزیه کند که نه تنها ایالات متحده را شکست دهد؛ بلکه احتمالات جدیدی به وجود بیاورد تا در میان این آشوب کنترل را در دست گیرد.》
(فرستاده/زلمی خلیلزاد/ص۳۳۶و۳۳۷)
تمام این شرایط به یک دلیل ایجاد شد آن هم این بود که اهل سنت تصور کرد دیگر در عراق جایی در قدرت ندارد و از طرفی هویت سنی و عربی آن در حال نابودی است!
《محمد مشهدانی یکی از رهبران برجسته عرب سنی مصر بود که فدرالیسم تهدید مرگباری برای جمعیت اوست: اگر کردها زمینها و منابع شمال را بگیرند و عربهای شیعه همین کار را در جنوب بکنند سنیها میمانند و بخشهای دارای منابع محدود غرب عراق. مسائل نمادین هویت ملی برای عربهای سنی از اولویتهای اول بودند》
(فرستاده/ص۳۵۱)
انحلال ارتش عراق با حمله امریکا و سپس بعثی زدایی از ساختار آن منجر به حرکت بقایای آن حکومت به سمت تروریسم و تکفیر شد و در ادامه امریکا توانست به بهانه مبارزه با آنها تحت نام داعش در عراق باقی بماند و وارد سوریه شود و شرق آنجا را اشغال کند! مقامات ایران همواره این را یک دستاورد تلقی میکنند
《قاسم سلیمانی: پیروزیهای بزرگ امروز در عراق با تاثیر
بیبدیل حشدالشعبی، ارتش و پلیس عراق بود. امروز ساختارهای حشدالشعبی قدرتمندتر از هر ساختار ارتشی در منطقه است، امروز دیگر آثار حزب بعث را در ارتش عراق نمیبینیم و این ارتش به سمت یک ارتش حزباللهی در حرکت است.》
(حزبالله تجربههایش را در اختیار «حشدالشعبی» قرار داد/تسنیم/۱۹ تیر ۱۳۹۶)
البته باید گفت دولتهای شیعی پیش از بهار عربی از امریکا حرف شنوی چندان نداشتند اما این با وجود ایجاد جنگ شیعه و سنی دستاورد چندان بزرگی نبود و ظهور داعش با کمک بقایای ارتش بعث منجر به اشغال سوریه توسط امریکا شد.
امریکا سعی دارد جنگهای بین ایرانیان و شیعیان با اعراب و اهل سنت را به هر نحوی حفظ کند و ادامه این جنگ را به شکل ترکها و فارسی زبانان به آسیای میانه بکشاند. بازنگری در تاریخ ایران و حکومت صفویه و بازنگری در تبلیغات درباره دوران پیش از ورود امریکا به منطقه بسیار لازم خواهد بود تا بتوان اهل سنت فارسی و عربی در شرق و غرب ایران را جهت خروج ناتو از منطقه و شکست صهیونیسم و احیای غرب آسیا و قرون طلایی اسلامی سه و چهار ه.ق رهبری کرد.