یادداشت:
بعد از عضویت احتمالی دو کشور حاشیه جنوبی خلیج فارس که بهطور سنتی در مدار غرب و آمریکا قرار داشتند، نشان از آغاز روند جدیدی در چندجانبهگرایی و تعاملات سیاسی ـ اقتصادی در جهان دارد. البته اگر عربستان و امارات و سایر کشورهای دعوتشده، حضور در بریکس را بپذیرند و از دیماه 1402 عضو این بلوک شوند، بریکس علیرغم چالشهای جدی داخلی، ساختاری و بینالمللی، یک کانون قدرت جهانی خواهد بود.
چرا عضویت احتمالی عربستان و امارات حائز اهمیت است؟
- داشتن روابط دوجانبه گسترده و در عین حال ادامه همکاری با اعضای بریکس در گروههای چندجانبه و ساختارهای نوین بینالمللی، وزن و اهمیت روابط را افزایش و نشان میدهد. روابط گسترده هند و چین با امارات و عربستان، بسیار حائز اهمیت است. در واقع، باید یادآوری کرد که عربستان بزرگترین شریک تجاری بریکس در خاورمیانه است. ماه گذشته میلادی نیز نخستوزیر هند به امارات سفر کرد و دو طرف توافق کردند در حوزه پرداختهای مالی و تسویه تجارت بین دو کشور، از ارزهای ملی استفاده کنند.
در صورت تسری این روند به بریکس با مشارکت سایر اعضای این بلوک و به موازات گسترش ساختاری و رفع چالشهای مختلف، بانک بریکس (بانک توسعه جدید) و ارز مورد توافق بین کشورها میتواند دو ابزار مهم در روند کاهش وزن دلار در تجارت جهانی باشد؛ امری که مورد خوشایند آمریکا نیست و اتفاقاً متحدان سنتی آن در خلیج فارس، نقش کلیدی در آن ایفا میکنند. - بریکس نمادی از «رژیمسازی و ساختارسازی جدید در صحنه بینالمللی» است که قدرتهای غیرغربی و نوظهور در آن ایفای نقش میکنند و اقتصاد و تجارت، محوریت زیادی در آن دارد. شانگهای با کارویژه امنیتی ـ سیاسی و بریکس با کارویژه تجاری ـ مالی ـ اقتصادی، غیرغربی هستند و اتفاقاً عربستان تمایل به عضویت در اولی دارد و برای عضویت در دومی نیز نیز دعوت شده است. در حالی که کشورهای اصلی محور غرب در لیست مدعوین آفریقای جنوبی قرار نداشتند، روابط کشورهایی مانند امارات و عربستان با چین در قالب بریکس و حتی شانگهای نشان میدهد که دو متحد کلیدی غرب در خلیج فارس در مسیر اتحادهای جدید و ادامه روابط با همه بازیگران و اتحادها و بلوکها قرار گرفتهاند و با درک صحیح از روند تغییر مناسبات قدرت و افزایش تعداد و وزن بازیگران غیرغربی در جهان کنونی، سعی دارند با همه کشورها و بلوکها «کار کنند» و خود را از مزایای روابط با همه بازیگران، محروم نکنند.
عضویت آنها در بریکس، نه به معنای ضدآمریکایی شدن این کشورها و خود بریکس است و نه به معنای شرقی شدن آنها، بلکه روندی است که نشان میدهد در تحولات کنونی باید با همه قطبهای قدرت روابط را افزایش داد تا از فرصتها نهایت استفاده را بُرد. - به موازات پذیرش اعضای جدید در شانگهای و بریکس، رخداد دیگری به وقوع پیوسته و آن ادامه گسترش روابط «جنوب جهانی» با یکدیگر است. در واقع، دیگر عربستان و امارات منتظر اجازه آمریکا و غرب و تأسیس سازمانهای غربمحور نیستند، بلکه در پی افزایش روابط با جهان غیرغربی و کشورهای در حال توسعه نیز هستند.
عربستان و امارات همزمان با حفظ روابط با غرب، با روسیه و چین نیز روابط خود را افزایش دادهاند. ریاض از سویی میزبان نشست جده برای صلح در اوکراین است و از سوی دیگر میزبان سامانههای ضدموشکی آمریکا؛ از یکطرف بزرگترین شریک تجاری بریکس در منطقه است و از سوی دیگر همچنان به لحاظ امنیتی، با آمریکا هماهنگی دارد؛ هم روابط با ایران را با محوریت چین عادیسازی کرده و هم در پی کسب امتیاز لازم برای آغاز روابط دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی است. این امر نشان از روابط پیچیده کشورها برای کسب منافع بیشتر در جهان درهم تنیده کنونی دارد. - با پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق، تصلب ساختاری ناشی از تفوق دو ابَرقدرت نیز پایان یافت. در فضای پساجنگ سرد، کشورها و بازیگران متوسط نیز توانایی بازیگری متناسب با قدرت ملی خود را پیدا کردند و توانستند هم با شرق و هم با غرب جهان فارغ از روابط ایدئولوژیک کار کنند. در این فضای روابط بینالملل بود که بریکس متولد شد؛ بلوک و نه سازمانی که اگرچه با چالشهای درونی (از جمله رقابتهای چین و هند) مواجه است، اما اعضای آن در عین تلاش برای افزایش وزن خود در نظام بینالملل، با غرب جغرافیایی اختلافات جدی دارد؛ اما همزمان سعی در مدیریت روابط با آمریکا و اروپا نیز دارند.
هند و چین، دو عضو بریکس و شانگهای هستند، اما با آمریکا و اروپا و سایر کشورهای مهم نیز روابط گستردهای دارند. این امر در مورد بازیگران منطقهای مانند عربستان و امارات نیز صدق میکند. روابط پیچیده و چندبعدی آنها با غرب هویتی ـ سیاسی ـ نظامی و امنیتی در کنار روابط سیاسی و اقتصادی آنها با چین، روسیه، هند و حتی ایران، نشان میدهد در ساختار کنونی نظام بینالملل، میتوان و البته باید با همه کشورها و مناطق رابطه مبتنی بر منافع دوجانبه و چندجانبه ایجاد کرد. - تحولات مفهومی، در روابط بینالملل و مدیریت روابط خارجی، مورد توجه ریاض و ابوظبی قرار گرفته است. مفهوم قدرت، دیگر منحصر به امور نظامی و مفهوم روابط، دیگر منحصر به یک جهت و یک منطقه نیست. قدرت ملی ابعاد مختلفی دارد و روابط نیز حتی با کشورهای کوچک ذرهای در مواقع خاص، مسائل کشور را حل میکنند. سرمایهگذاری امارات و عربستان در امور زیرساختی و اقتصادی در کنار توجه به ریزکشورهایی مانند جیبوتی، این تحولات مفهومی و عملی را تأیید میکند.
- نکته بعدی، تعریف گسترده از منطقه است. اگر بلوک شرق در چند منطقه خاص، اعضای مشخصی داشت، اکنون بلوک جنوب جهان و کشورهای در حال توسعه، در همه مناطق اعضایی قدرتمند و مؤثر دارد. بریکس، از آفریقا و خاورمیانه تا آمریکای لاتین سر برآورده و کشورهایی مانند عربستان و امارات، دیگر رقابت و همکاری لزوماً بر محور هویتی ـ سیاسی بنا نمیکنند. مسائل اقتصادی، تجاری و همکاریهای مختلف برای بریکس و اعضای آن در مناطق مختلف اولویت دارد. در این فضا، رقبای آمریکا در عین همکاری با کاخ سفید، از درون بلوک متحدان آن یارگیری کردهاند و قدرت نسبی و چانهزنی را افزایش دادهاند. بریکس با اعضای جدید خود، در آغاز راه یک جهان چندقطبی با حضور پررنگ کشورهای در حال توسعه است.