وبسایت سیاق
انتخابات ترکیه زیر سایه توجههای بینالمللی و حساسیتهای ملی تمام شد. کارشناسان و تحلیلگران از جوانب همچنان مختلف در حال بحث بر روی این انتخابات هستند. در این انتخابات نهادهای بینالمللی و ساختارهای جهانی نیز از نزدیک به تعقیب ماجرا پرداخته و بدون در نظر گرفتن قواعد ماجراهای اینچنینی وارد میدان شدند. طبیعی است که این کنش آنها علاوه بر دلایل ملی و بومی مسببهای جهانی نیز دارد.
در همه جهان رفتهرفته دوقطبی جدیدی که یادآور فضای تحمیلی دوران جنگ سرد است ایجاد شده و جهانیان با تنشهای دوگانهگرایی که در قالب بحرانهای ساختاری و سرفصلهای موضوعی ارائه میشود مجبور به تصمیمگیری هستند. تلاش میشود ساختارهایی که در برابر موضع بازیسازهای اصلی میدان مقاومت کنند و خارج از موضع آنها موضعگیری داشته باشند دچار اصطکاک و اخراج از صحنه شوند. تمام عناصر پروکسی ایجاد شده توسط طرفین میدان رفتاری کاملاً تهاجمی از خود به نمایش میگذارند. بهموازات نقاط بحرانی که پیش از این وجود داشت، تلاش میشود تا موارد بحرانزای جدید ایجاد شده و با بهرهگیری از آنها دست به تجدید نقشههای سیاسیزده شود. در همه کشورها شاهد این هستیم که بین جهانیگرایان و ملیگرایان -که هر دو گروه اکنون دارای قدرت و وسعتی جهانی شدهاند- در مقیاسهای محلی و بومی در حال درگیری با یکدیگر هستند. این اقلیم دوگانه به یکباره ظاهر نشده است. در طول زمان هر دو طرف نیروی انسانی، طرفداران خود و نیز ساختار مفهومی مدنظرش را ایجاد کرده و بهصورت مداوم در تلاش برای تحمیل این عناصر بر صحنه است. از سویی فرآیندهای اجتماعی دستکاری میشود و بازیگران مناسب با کارکردهای تعریف شده برای مقاطع مختلف ایجاد میشوند.
ترکیه نیز درحالیکه برای مدت طولانی تحت تأثیر این اقلیم دوگانه است، در حالی وارد فضای انتخابات شد که تا کنون تا این حجم شاهد دخالت نهادهای بینالمللی در مسائل داخلی نبودیم. این وضعیت تا حدی بود که برخی از بازیگران سیاسی اساساً نیازی به مخفیسازی همکاریشان با این ساختارهای بینالمللی نیز ندیدند. حتی برخی نهادها و رسانههای بینالمللی آشکارا بدون نیاز به ظاهرسازیهای مربوط به بیطرفی خارجی وارد در ماجرا شدند.
نوع گفتمان سیاسی بازیگران، تبلیغات انتخاباتی و حتی تحلیلهای پس از انتخابات همگی حاکی از تحکم فضای این دوگانه در داخل ترکیه است. به نظر میرسد درحالیکه جریان سیاسی نزدیک به طیف جهانیگرا در تلاش است تا خوانش خود از صحنه را بر فضای سیاسی تحمیل کند جریان ملیگرا نیز در هیجان تعریف خود بهعنوان غالب امروز و فردای میدان است. در اصل چنین فضای دوقطبی تحمیلی پیش از این در دوران جنگ سرد در جهان تجربه شده بود. تجربهای که در آن جهان دوقطبی بههیچوجه حاضر به پذیرش یک گفتمان سوم نبود.
در دوره جنگ سرد که از ۱۹۶۰ آغاز شده بود هر کدام از بازیگران که هم در صحنه تقابل داشتند و هم در پشت صحنه به رقابت و خصومت با هم میپرداختند تمام جهان بهنوعی بالاجبار در یکی از جهتهای این دوقطبی قرار گرفتند. اگرچه این دوره از تاریخ بشری همواره محل بحث و گفتگو بوده اما به نظر نویسنده اصلیترین نتیجه مخرب این وضعیت تحولی است که در نظام ادراکی، توان فهم و وضعیت روانشناختی بشریت ایجاد شد. اگرچه در ظاهر جنگ سرد نهایتاً در سال ۱۹۹۱ به اتمام رسید اما ادراک جنگ سردی از محیط پیرامون تداوم یافت. فهم جنگ سردی که همچنان تأثیر خود بر اذهان را تداوم داده است و گاه همچون بختکی بر فضای روانی تحلیلهای افراد تأثیرگذار بوده است بهطوریکه در برخی موارد امروز یعنی در دوره پساجنگ سرد حتی قویتر از آن دوره میتوان شاهد این تأثیرات بود. چرا که این نوع تفکر امروز با بهروزرسانی خود در حال مقاومت در برابر یک محور سوم در فضای گفتمانی است. این گفتمان سوم که امروز توان برهم ریختن دوگانه جهانیگرا – ملیگرا را داشته و امکان بر هم زدن فضای جنگ سردی را دارد اسلامگرایی است.
در دوره جنگ سرد این جریانات اسلامگرایی بودند که توان بر هم زدن کلیشههای برساخته فکری و ساختاری را در خود دیده موفق به این کار شدند. اگرچه این جریان در کشورهای مختلف وجهههای مختلفی به خود گرفت اما جای تعجب ندارد که اصلیترین جریان اعتراضی اسلامگرایی در آن دوره برآمده از ترکیه بود. بهویژه از منظر سیاسی جدیترین اعتراض به ساختار دوگانه جنگ سردی در قالب نهضت ملی گوروش بروز یافته است. این جریان بیآنکه خود را ملحق به راست یا چپ بداند امکان فراهم آوردن گفتمان ملی و مستقل برای خود را پیدا کرد. هر دو گروه «متأثران از فضای آنگلوساکسون» و «اوراسیاگرایان تسلیمشده در برابر ذهنیت روسی» بیشترین مخالفت و مانعتراشی را در برابر مرحوم پروفسور نجمالدین اربکان انجام دادند. درحالیکه این دو گروه همواره با منفعتگراییهای داخلی و خارجی در حال گلآلود کردن فضای سیاسی بودند، اربکان با عقل سیاسی والای خود، مدیریت پاک و شفاف، روح پرکار و همگرای خود و نیز نیروی انسانی صمیمی اطرافش امکان برونرفت از این دوگانه ساختگی را فراهم آورد. او اگرچه در میدان سیاست با توجه به اقتضائات آن روزبه جهت سیاسی مجبور به ورود به ائتلاف با جریانات مختلف شد اما بنیانها و اصول معقول و ملی جریان را با تکیه بر بدنه دارای حساسیتهای ملی بهصورت استادانهای صیانت کرد. او بهاینترتیب نشان داد که هر جریان ملی، اسلامی و معنوی با تکیه بر بنیانهای خود میتواند بدون آلودگی به فضای آن دوره امکان سیاستورزی را داشته باشد.
امروز نیز برخی در تلاشاند تا ترکیه را بین یک دوگانه جهانیگرایی یا ملیگرایی به دام بیاندازند. اما فضای سیاسی ترکیه برای رهایی از این فشار دوگانه کدام رنگ و جریان نوینی را میتواند وارد صحنه کند؟
ازآنجاکه قدرتهای جهانی متوجه این حقیقت بودهاند که گفتمان اسلام سیاسی با مرکزیت گرایشهای تمدنی اصلیترین قوه تغییرآفرین در فضای سیاسی ترکیه است در طول زمان همواره در تلاش بودهاند تا بهصورت ساختاری زبان و ادبیات این گفتمان را دچار تضعیف کنند. این قدرتها در عرصه جهانی نیز با استفاده از فضای متشنج و جنگی در پی تروریزه کردن چهره اسلام و بهاینترتیب بیاثرسازی زبان جریان اسلامی بودند. در ترکیه نیز در فرآیند کودتای ۲۸ فوریه تلاش شد تا از سویی در برابر جریان اسلامی یک سدسازی و سازوکار کنترلی ایجاد شده بهموازات آن جریان راست محافظهکار امکان بروز بیشتر در برابر جریان اسلامی داشته باشد. از نظر این کانونهای قدرت جریان ملیگرا، محافظهکار، دولتگرا و بومیگرایی که از سوی دیگر مدعیات اسلامگرایانه را بر زبان نمیآورد میتوانست جریانی قابل کنترل و غیرتهدیدآمیز باشد. از نظر این مراکز قدرت در ترکیه هر جریانی که مدعیات اسلامگرایانه را بر زبان نیاورد و حتی به رغم تجربه شخصی اسلامی در عرصه گفتمانی و زبان سیاسی صرفاً به موضوعات محافظهکاری، آزادیگرا، ملیگرا و اختلاطگرا روی آورد هیچ مشکلی در صحنه سیاسی کشور ایجاد نخواهد کرد.
امروز این تنها اسلامگرایی است که تهدید مشترک جریانات جهانیگرا و ملیگرا است و ازاینرو شاهد یک همکاری و تلاش مشترک بین دو طرف برای تصفیه جریان اسلامگرایی در صحنه آینده سیاسی ترکیه هستیم. تمام مدلهایی که میتواند مدعیات و علل وجودی اسلامگرایان را مورد تشکیک قرار داده یا از دست آنها خارج کند ایجاد شده است. در چنین فضایی درحالیکه افراد با ظاهر اسلامی کنترلپذیر مورد اقبال سیستم قرار میگیرند افراد دارای آرمانهای اسلامگرایانه بههیچوجه محلی از اعراب ندارند. اشخاص و حتی جوامع میتوانند دیندار باشند اما این اشخاص یا جوامع در مسائل اجتماعی، سیاسی، حاکمیتی و جهانی نباید جسارت ابراز نظر داشته باشند. جریان اسلامگرایی ازآنجاکه همواره در پی ایجاد مدلها بوده با ویژگی خوداتکاییاش تبدیل به یک مشکل برای این سیستم است از نظر سیستم باید تصفیه و حذف شود.
بازتاب دوگانه ملیگرا – جهانیگرا در ترکیه
شاهد آن هستیم که جریان اسلامگرایی با تجربه و تاریخ ۱۲۰ سالهاش با هدف فروشکستن جسارت و توان تحولآفرینی آن و با این نیت که دیگر امکان بازگشت به قدرت را نداشته باشد با این بهانه که «ابتدایی و سادهاندیشانه» است مورد حمله قرار میگیرد. ازآنجاکه جهانیگرایان نیز به اندازه ملیگرایان در ترکیه اسلامگرایی و حذف آن از صحنه را در دستور کار خود قرار دادهاند این حقیقت نشان دهنده فهم آنها از میزان توان این جریان برای بر هم زدن صحنه بازی دوگانه آنها است. هماکنون در ترکیه شاهد حملات مراکز وابسته به قدرتهای بینالمللی به اسلامگرایی هستیم. درنتیجه این حجم از حملات دو طرف به جریان اسلامی است که رفتهرفته شاهد آن هستیم که صحنه سیاسی ترکیه از ساختارها و افرادی که جسارت و جرئت تعریف خود بهعنوان یک اسلامگرا را داشته باشند خالی شده است. این وضعیت را نباید بهعنوان پایان اسلامگرایی دانست بلکه میتوان آن را یک وقفه معرفتی در نتیجه حجم بالای حملات هر دو طرف صحنه ساختگی موجود به اسلامگرایی فهم کرد.
اینکه مراکزی همچون بنیاد پژوهشهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ترکیه (TÜSES) و بنیاد مطالعات اقتصادی و اجتماعی ترکیه (TESEV) که هر دو از مؤسسات نماینده شبکه بنیادهای جامعه باز (Open Society Foundations (OSF)) [مشهور به نام بنیاد سوروس] در ترکیه هستند اسلامگرایی را تبدیل به یکی از موضوعات مهم موردبحث و توجه خود کردهاند نشان دهنده این حقیقت است. این نهادها در واقع در تلاش برای برآوردن بنیانهای معرفتی، جامعهشناختی و انسانشناختی لازم برای تصفیه جریان اسلامی در سطح جهانی و ترکیه هستند. آنها علاوه بر این جنبه سلبی خود در تلاش برای ارائه جنبههای ایجابی برای از میان بردن ساختار اسلامگرایی در ترکیه هستند. در راستای همین مأموریت آنها با بخش عمدهای از ساختارهای اسلامگرا در ترکیه و خصوصاً حزب سعادت که اصلیترین نماینده جریان ملی گوروش است وارد ارتباط نزدیک شدهاند. مؤسساتی مانند بنیاد پژوهشهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ترکیه و نیز بنیاد سوسیال دموکراسی (SODEV) که بهعنوان راهبران جریان بلوک ملت به رهبری حزب جمهوری خلق بودند در این دوره وارد ارتباط نزدیک با حزب سعادت شدند که این ارتباط از منظر رسانهای نیز پنهان نماند و پژوهشگران بنیاد پژوهشهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ترکیه فرصت پژوهش در حزب سعادت را پیدا کردند. اگرچه ارتباط یک حزب سیاسی با یک مرکز پژوهشی ارتباطی بهغایت معمول و معقول به نظر میرسد اما وقتی در نظر داشته باشیم که در اینجا حزب سعادت است و مرکز پژوهشی نیز مرکزی وابسته به جریان سوروس است که اساساً با مبانی و اصول حزب سعادت در تضاد و تقابل است چگونگی و کیفیت این ارتباط محل بحث و نظر میشود. فرآیند همکاری دو طرف اگرچه تحت عنوان تلاش برای تولید ادبیات فلسفی و ایجاد بدنه اجتماعی برای بلوک ملت بود اما این ارتباط در مرور زمان در گروههای سیاسی محل تحول میشود. نتیجه اولیه این تماسها بیانهای آشکار برخی از نفرات حزب سعادت مبنی بر این بود که این حزب حزبی اسلامگرا نیست. در ادامه حزب سعادت عملاً حاضر شد با هدف قرار گرفتن در تیم بلوک ملت به رغم تحولات گفتمانی آن، حتی اگر به قیمت عدول از ویژگیها و مبانی اسلامگرایانه حزب و شخصیت راهبرانه در جریان اسلامگرایی نیز شده باشد به تداوم همکاری با این بلوک بپردازد. باید تأکید کرد که این وضعیت در نزد طبقه تحصیلکرده و روشنفکران بدنه حزب مورد پذیرش واقع نشد. اگرچه در نوشته حاضر موضوع اصلی ما حزب سعادت و تحولات آن نبوده بلکه به اصل جریان اسلامگرایی میپردازیم اما ازآنجاکه پس از نخستین مراودات با مرکزی همچون بنیاد پژوهشهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ترکیه که یکی از مؤسسات شناخته شده جریان جهانیگرایی در ترکیه است برخی از افراد مرکزی حزب شروع به سخن گفتن در مورد عدول از اسلامگرایی کردهاند نشان دهنده موفقیت پروژه جریان مورد بحث در درون حزب سعادت است. آنچه شاهدش هستیم یک تطور سیاسی و انحلال ساختاری است که بیشک در آینده موضوع مطالعات آکادمیک نیز خواهد شد.
اما آیا این فقط جریان جهانیگرایی است که اسلامگرایی را مورد حمله خود قرار داده است؟ نه خیر، بلکه اتفاقاً بزرگترین تهدید علیه اسلامگرایی از سوی جریان ملیگرا بهخصوص جریان تندرو و سکولار ملیگرایی است. این جریان که در تمام جهان نیز رو به گسترش است خود را در قالب خارجی ستیزی بروز میدهد. در جهان غرب تندترین انواع این جریانات در اسلامهراسی به اتفاق و ائتلاف میرسند. نتیجه این وضعیت نیز افزایش میزان حملات به مسلمانان است که بهموازات افراد مسلمان، نهادهای مسلمان، ارزشهای مسلمانان و اسلام سیاسی بهعنوان یک عنصر برآمده از اسلام مورد حمله و تهاجم غربیها قرار میگیرند. در نتیجه این هجمه بزرگ است که در تمام جهان مسلمانان بهعنوان یک دیگری معرفی و هدف حمله قرار گرفتهاند. این گفتمان جهانی در ترکیه نیز با ویژگیهای مشابه در قالب یک گفتمان ملیگرای رادیکال در حال پیدایش است. اینکه یک جریان در حال رشد جهانی در ترکیه نیز تأثیرگذار باشد امری طبیعی است اما آنچه این تأثیر را محل توجه میکند تحولی است که این تأثیر در جامعه ترکیه با توجه به اقتضائات و ویژگیهای بومی آن ایجاد میکند. اینکه جریان خارجیستیز و تهاجمگر ترک اکنون امکان یافتن یک نمایندگی سیاسی در بدنه سیاسی کشور را پیدا کرده است یکی از تظاهرهای اصلی این تأثیرگذاری است.
جریان راست بهعنوان یک مدل سیاسی ویژه در تاریخ سیاسی ترکیه ماجراهای ویژه خود را داشته است. در این مدل سیاسی علاوه بر صرف ملیگرایی، عناصری همچون محافظه کاری، مقدسگرایی و دولتگرایی با تجمیع در یک جا راست ترکی را تشکیل میدادند. این جریان کلی در هر ساختار بسته به ترکیب نیروی انسانی آن ساختار یا اهمیت عنصر ملیگرایی افزایش یافته یا در برخی مواقع عناصر دیگری همچون دولتگرایی و مقدسگرایی پررنگتر میشد. ازاینروست که جریان راستگرای ترکی در درون خود همواره محل رقابتهای درون گفتمانی بوده است.
حزب عدالت و توسعه که در بیست سال گذشته قدرت را در دست داشته است در عین حال که برآمده از همین سنت دست راستی ترکیه است بیشتر خود را بهعنوان یک محافظهکار دموکرات معرفی کرده است. اگرچه حزب خود را یک حزب اسلامگرا معرفی نمیکند و درون حزب نیز مرکب از رنگهای مختلف سیاسی است اما رنگ غالب در این تابلو از نظر سابقه فکری نفرات رنگ اسلامگرایی است. با گذر زمان با توجه به این که حزب مدت زمان قابل توجهی در قدرت مانده وجهه دولتگرایانه و از سوی دیگر با توجه به حملات تروریستی و کارشکنیهای امنیتی وجهه ملیگرایی حزب پررنگتر شده است. مجادلات منطقهای و جهانی، بحرانهای فرامرزی و حساسیتهای موجود در تنشهای فرامنطقهای جریانات ملیگرا را که نماد آشکار آن حزب حرکت ملی است به سمت ایجاد یک بلوک ملی با حزب عدالت و توسعه سوق داد. این وضعیت بیش از آن که یک تلاقی سیاسی میان افرادی با گذشته اسلامگرا با افرادی با صبغه ملیگرایی در بدنه حاکمیت باشد، یک تکمیلکنندگی متقابل با اهداف اجرایی و فعلی بود.
در نتیجه ضدتبلیغ سازمانیافته جهانی علیه اسلامگرایی و نیز به سبب تلاشهای ویژهای که در ترکیه انجام میشود حتی در این بلوکسازی که قرین با توفیق سیاسی بود نیز عنصر غالب ملیگرایی و عنصر مغلوب اسلامگرایی معرفی میشود. به عبارت دیگر توفیقات این عملکرد سیاسی در کارنامه ملیگرایی و ضعفهای آن در کارنامه اسلامگرایی قید شده است. اسلامگرایی حتی در توفیقات نیز ناوان از یک خودنمایی سازمانمند است. نکته جالب این است که در جبهه مخالفان نیز باز همین وضعیت صدق میکند. جبهه مخالف اسلامگرایی بهعنوان دست برتر این جناح و طیف اسلامگرا بهعنوان بار اضافی آن معرفی میشود. فارغ از این که پیروز نهایی این رودررویی انتخاباتی کدام بلوک بود، اما تمام تحلیلگران معتقدند که اصلیترین دستاورد این انتخابات پررنگتر شدن ریان ملیگرایی در ترکیه بود. بهطوریکه یکی از نمایندگان حزب عدالت و توسعه در مجلس با سرعت یادداشتی منتشر کرده در آن تأکید کرد که پیروز امروز و آینده فضای سیاسی ترکیه ملیگرایی خواهد بود. نکته قابل توجه این که در جناح پیروز انتخابات احزابی مانند دوباره رفاه و هدی پار قرار دارند که احزابی اسلامگرا شناخته میشوند اما به رغم این که در ناح پیروز ماجرا هستند به دلیل گرایشهای اسلامگرایانه شان مورد حمله قرار دارند. این به معنای آن است که جریان اسلامگرایی اگرچه قریب به ۴۰ نماینده در جناح پیروز ماجرا دارد اما باز هم در موضع ضعف نشانده شده است.
یکی دیگر از جلوههای حملات فضای جهانی علیه جریان اسلامگرایی را میتوان در نوع ادبیاتی که پیش و پس از انتخابات ۲۸ مه در مورد رجب طیب اردوغان بکار میبردند دید. در این ادبیات بیشتر بر سر این که نتیجه انتخابات به معنای تداوم یا عدم تداوم اسلامگرایی است سخن گفته شده و بیش از اردوغان مفهوم اسلامگرایی مورد حمله واقع میشد. درحالیکه حزب حاکم خود را یک حزب اسلامگرا نمیبیند اما جریان رسانه جهانی به جای لفظ محافظه کار دموکرات ترجیح داد تا خود را در معارضه با اسلامگرایی تعریف کند. این به این معناست که حتی اگر شما خود را اسلامگرا نیز ندانید در صورتی که ورای دوگانه برساخته جهان حرکت کنید در این صورت مورد تخاصم قرار خواهید گرفت. هر مقاومت ضدامپریالیستی به معنای تهدیدی برای غرب است و اسلامگرایی ازآنجاکه در ۱۰ سال اخیر قوی ترین، سازمانمندترین و تاثیرگذارترین مقاومت را در برابر امپریالیسم نشان داده است بهعنوان تهدید تلقی میشود. از این منظر است که شادی بخش قابل توجهی از مسلمانان جهان در نقاط مختلف جهان اسلام برای پیروزی اردوغان را به معنای شادی آنها برای پیروزی اسلامگرایی در برابر جریان حذف اسلامگرایی باید فهم کرد. در دیدارهایی که در یک سال اخیر با رهبران دینی و فکری مختلف از نقاط متفاوت جهان اسلام داشته ایم همه آنها از ترکیه بهعنوان قلعه اسلام یاد کرده بر این نکته که حس احیاء در میان مسلمانان از استانوبل آغاز میشود تأکید کردهاند….
انتخابات اخیر ترکیه از منظر علائم و اشاراتی که در زمینه مطالبات و نوع رفتار تودههای عمومی ملت مسلمان وجود داشت از اهمیت بالایی برخوردار است. اینکه در فرآیند فعالیت سیاسی مسجد ایاصوفیه تبدیل به نماد یک حرکت سیاسی میشود خود یک حادثه قابل توجه است. در معنای سیاسی کلمه اگرچه هیچ فعال سیاسی به مثابه نماینده اسلامگرایی ادبیات صادق بر آن را تولید نکرده باشد و یا تودههای خود متوجه این نکته که در حال اقبال به اسلامگرایی هستند نباشند، و حتی اگر ملیگرایان توفیقات این جریان را به نام خود زده باشند اما در واقع آنچه پیروز است اسلامگرایی است. چرا که با آرمانها، احساسات و مواضع خود همچنان جلب توجه میکند. گفتمان اسلامگرایی در ترکیه با تکیه بر یک عقبه ملی امکان جذب بدنه دیندار ملیگرا را نیز در خود ایجاد کرده است. امروز هم در ترکیه شاهد نوع جدیدی از ملیگرایی که فرآوری شده از سوی فهم و منطق اسلامگرایانه است هستیم. در قالب همین فهم نوین است که قرهباغ، حلب، قدس، طرابلش غرب، اسکو و سمرقند همگی در داخل آن آرمان ملی قرار میگیرند و نگاه متعین امتگرایی در مرکز این گفتمان واقع میشود.