مستعمرات سابق فرانسه در آفریقا به سرعت به دلیل کودتاهای نظامیان در حال از دست رفتن هستند. گابن پس از نیجر، گینه، بورکینافاسو، مالی و چاد به آخرین کشور آفریقایی فرانسوی زبان تبدیل شده است که نظامیان در آن قدرت را به دست گرفتهاند.
پس از اعلام نتیجه انتخابات در گابن در ۲۶ آگوست، علی بونگو اوندیمبا، رئیس جمهور گابن قرار بود به حکومت ۱۴ ساله خود ادامه دهد و سلطه ۵۶ ساله خانواده خود را بر این کشور گسترش دهد.
با این حال، حکومت نظامی که کنترل دولت را به دست گرفت و خود را کمیته انتقالی و احیای نهادها نامید، اعلام کرد که انتخابات ریاست جمهوری اخیر معیارهای یک رایگیری شفاف، معتبر و فراگیر را نداشت. این مسئله منجر به بحران سیاسی شدیدی در گابن شد که امروز شاهد آن هستیم.
کودتا پشت کودتا
دلایل کلی کودتاهایی که از سال ۲۰۲۰ در منطقه ساحل آفریقا رخ دادهاند شامل؛ فقر، ناکارآمدی حکومت، دخالت قابل توجه فرانسه، تفاوت در توزیع منابع، نگرانیهای امنیتی، و ناتوانی دولت در مقابله با تهدیدات تروریستی است.
با این حال به گفته فیدل آماکیه اوسو، تحلیلگر روابط بینالملل؛ «به نظر میرسد که کودتا در گابن دلایل متفاوتی نسبت به کودتاهای منطقه ساحل در کشورهایی مانند مالی، بورکینافاسو و نیجر داشته باشد.»
به گفته وی، کودتا در گابن ظاهراً برای ایجاد انسجام و پایان دادن به بحران انتخاباتی ایجاد شده توسط دولت علی بونگو صورت گرفته است، در حالی که کودتاها در منطقه ساحل عمدتاً به دلیل نگرانیهای امنیتی به وقوع پیوسته بودند.
در نتیجه این کودتاها، فرانسه شاهد کاهش قابل توجهی در اتحادهای سیاسی، تعاملات نظامی و توافقات اقتصادی خود با کشورهای منطقه ساحل آفریقا بوده است.
با این حال، اوسو اعتقاد داشت، برخلاف منطقه ساحل، «فرانسه از نظر حکومت نظامی در گابن، چندان آنتاگونیست نیست. بنابراین، تأثیر کودتای گابن بر فرانسه با آنچه در منطقه ساحل رخ داد، متفاوت خواهد بود و کسبوکارها و منافع فرانسوی به احتمال زیاد دست نخورده باقی میمانند.»
روند کودتاها باعث نگرانی جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا و به ویژه برخی از آنها که مستعد کودتا هستند، شده است. سنگال و ساحل عاج در صدر این نگرانی قرار دارند. آلسان اوتارا، رئیس جمهور ساحل عاج از سال ۲۰۱۰ و مکی سال، رئیس جمهور سنگال از سال ۲۰۱۲ در قدرت هستند و هر دو با اتهام زندانی کردن مخالفان خود مواجه هستند.
از زمان کودتای ۲۶ جولای در نیجر، نگرانی جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا در مورد تأثیر بالقوه دومینوی این کودتاها افزایش یافته است. این سازمان تلاش کرده است تا از نفوذ منطقهای رو به کاهش خود برای بازگرداندن محمد بازوم، رئیس جمهور مخلوع نیجر به قدرت، استفاده کند، اما تاکنون موفقیتی نداشته است.
رئیس جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا که همزمان رئیس جمهور نیجریه است، متعهد شد که کودتای دیگری را برنخواهد تابید و اجازه نخواهد داد که این سازمان تبدیل به یک «بولداگ بیدندان» (فاقد قدرت و اثر) شود.
با این حال، علیرغم حمایت فرانسه، اقدامات دیپلماتیک و نظامی برای نیجر تاکنون راهحلی در پی نداشتهاند و با کودتا در گابن، مشکلات و چالشهای جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا دو چندان شده است.
فروپاشی نفوذ فرانسه
از سال ۱۹۹۰، ۷۸ درصد از ۲۷ کودتا در غرب آفریقا در کشورهای متحد فرانسه رخ داده است. این تصادفی نیست، زیرا سیاستهای فرانسه در نادیده گرفتن خواستههای عمومی و حمایت از رهبران فاسد، در بروز کودتاها نقش مهمی داشته است.
فرانسه روابط تاریخی با اکثر کشورهای آفریقایی دارد که قدمت آن به تاریخ استعماری آن در منطقه باز میگردد. پس از پایان استعمار، این روابط به قراردادهایی تبدیل شدند که برای حفظ منافع فرانسه در منطقه طراحی شده بودند.
از طریق این توافقنامهها، فرانسه پیمانهای دفاعی منعقد کرد که سطح نفوذ منحصر به فردی را به آن دادند. مشارکت فرانسه در آفریقا ناشی از دسترسی به منابع، ثبات منطقهای و منافع اقتصادی با هدف حفاظت از سرمایه گذاریها در این قاره است.
علاوه بر این، هفت کشور از ۹ کشور متحد فرانسه در غرب آفریقا همچنان از واحد پول فرانک استفاده میکنند، ارزی که به یورو متصل است و توسط فرانسه حمایت میشود. «میراثی از سیاستهای اقتصادی فرانسه در دوران استعماری آن».
عمدتاً به نام مبارزه با تروریسم، فرانسه حضور نظامی قابل توجهی در مستعمرات سابق خود مانند چاد و نیجر با هدف تضمین امنیت پایگاههای نظامی استراتژیک، دسترسی به منابع انرژی و معاملات تجاری در آفریقا دارد.
این قاره برای منافع فرانسه حیاتی است، و برای تامین این منافع، پاریس اغلب از رهبران دست نشانده فاسد حمایت کرده است.
اوسو گفت: روابط پسااستعماری فرانسه با مستعمرات سابقش در غرب آفریقا سلطهگرایانه بوده و در تضاد کامل با استقلال این کشورها بوده است. وی افزود: «فرانسه برای دههها عملاً تعیین میکرد که چه کسی در قدرت باقی بماند».
با کودتای مالی در سال ۲۰۲۰، آشکار شد که نفوذ پایدار فرانسه در غرب آفریقا به خطر افتاده است. با این حال، گستاخی هر دو طرف (کودتاچیان مالی و فرانسه) مانع از گفتگوهای دیپلماتیک واقعی شده است که میتوانستند راه را برای آشتی هموار کنند.
برعکس، هر دو طرف درگیر با بیان اظهاراتی تحریکآمیز، به از هم گسیختگی کامل روابط و همینطور لغو تمامی توافقات نظامی و عقبنشینی عملیات ضد تروریسم فرانسه و اروپا در آن کشور دامن زدند.
فرانسه در تلاش برای حفظ نفوذ رو به زوال خود، تغییراتی در سیاست خارجی خود انجام داد، اما نتوانست جلوی کاهش روزافزون نفوذ خود در آفریقا را بگیرد. دولت مکرون اصلاحاتی در سیاست خارجی فرانسه انجام داده است که تا حدی این کشورها را از ترتیبات چند دههای پسااستعماری خلاص کردهاند.
در اکتبر ۲۰۲۱، امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه، اجلاس سران آفریقا-فرانسه جدید را با هدف ترویج گفتگوی مستقیم و بازتر بین فرانسه و مستعمرات سابقش آغاز کرد. با این حال، نتایج محدود بودند و این اجلاس نشان که برای جبران خیلی دیر شده است.
تغییر احساسات عمومی
مانند سایر کشورهای آفریقایی که کودتا در آنها رخ داده است، لیبرویل، پایتخت گابن نیز شاهد اعتراضات حمایتی به نفع کودتاچیان بوده است.
رئیس جمهور مخلوع گابن پس از کودتا در یک ویدئویی از مردم خواست برای حمایت از او و محکوم کردن کودتا تجمع کنند. اگرچه تجمعی شکل گرفت اما جمعیت، شعارهای در حمایت از کودتاچیان سردادند و سقوط دولتش را جشن گرفتند.
این اعتراضات پس از کودتا در حال تبدیل شدن به یک روند قابل توجه در غرب آفریقا است که نشان میدهد رهبران کودتا از حمایت عمومی قابل توجهی برخوردار هستند. معترضان همچنین احساسات ضد فرانسوی را به وضوح ابراز کرده و در بسیاری از موارد خواستار همکاری با روسیه به جای آن کشور (فرانسه) شدهاند.
حتی قبل از این کودتاها، اعتراض به حضور فرانسه موضوعی تکراری در منطقه بود. در رسانههای اجتماعی، احساسات منفی نسبت به فرانسه بسیار گسترده است.
با این حال، فرانسه چشم خود را بر خواستههای عمومی آن کشورها بسته است و معتقد است که داشتن تنها رابطه قوی با رژیمهای حاکم برای حفظ حضور و نفوذ خود کافی است.
اوسو توضیح داد: «حملات اخیر به مؤسسات فرانسوی، تظاهرات علیه حضور فرانسه در مالی، بورکینافاسو و نیجر، و همچنین حوادثی مانند غارت فروشگاههای فرانسوی در داکار در مارس ۲۰۲۱، نگرانیهایی را در مورد احساسات ضد فرانسوی در غرب آفریقا ایجاد کرده است.»
وی اضافه کرد: «اکثریت جوانان منطقه نمیخواهند با فرانسه کاری داشته باشند. این جوانان به طور بالقوه حاضرند آزادیهای خود را در ازای سرنگونی رژیمهای مورد حمایت فرانسه قربانی کنند و نظامیان نظامی از این موضوع آگاه هستند و در نتیجه از آنها سوء استفاده میکنند.»
کشوری که بیشترین سود را از افزایش خصومت علیه فرانسه در آفریقا میبرد، روسیه است. مسکو در سالهای اخیر حضور خود را در سراسر قاره آفریقا افزایش داده است و با درس گرفتن از اشتباهات فرانسویها، گفتمان خود را طوری تنظیم کرده که خود را به عنوان یک متحد ضد امپریالیستی نشان میدهد.
در حالی که هنوز مشخص نیست که پویایی رسمی بین فرانسه و کشورهای آفریقایی فرانسوی زبان با توجه به تحولات سیاسی اخیر چگونه توسعه خواهد یافت، بدیهی است که فرانسه جای پای خود را در منطقه از دست داده و نتوانسته است افکار عمومی را جلب کند.
در زمانی که قدرتهای منطقهای ساحل غرب آفریقا تلاش میکنند تا به دومینوی کودتا پایان دهند، همه نگاهها باید به نشانههایی از ناآرامی در ساحل عاج و سنگال معطوف شود که مستعد تغییرات و نوسانات سیاسی هستند.