رسانه تخصصی روابط بین الملل

آیا دولت سعودی به آخر خط رسیده است؟

Diplomacyplus.ir/?p=933
آل سعود فقط يك خاندان كوچك از یهودیان خیبر از مدینه بودند که به بیابان های نجد فرار کردند و برای در امان ماندن اعلام اسلام کردند ولی ارتباطات خود را با شبکه یهودیان حفظ کردند. آنها هرگز اكثريت جمعيت را در سرزمين نجد نداشته و برآمده از قبايل آن هم نيستند اما انگلیس با سلاح های روز و یهودیان هم با تامین مالی به كمكشان شتافتند. تاكتيك مدیریت ادراک با روکش فرقه وهابیت نیز به آنها آموزش داده شد تا بتوانند از میان قبایل منطقه سربازگیری کنند.

محمدپارسا نجفی: آینده عربستان سعودی در هالی از ابهام است؛ حکومتی که در اختیار یک خاندان قرار دارد، در ابعاد مختلف با چالش های بزرگی مواجه است. آیا دولت سعودی دچار فروپاشی می شود یا دیکتاتوری سعودی جای خود را به دموکراسی خواهد داد؟ روابط کیف پول آمریکا در غرب آسیا با مسلمانان چه خواهد شد؟

آینده عربستان سعودی در هالی از ابهام است؛ حکومتی که در اختیار یک خاندان قرار دارد، در ابعاد مختلف با چالش های بزرگی مواجه است. آیا دولت سعودی دچار فروپاشی می شود یا دیکتاتوری سعودی جای خود را به دموکراسی خواهد داد؟ روابط کیف پول آمریکا در غرب آسیا با مسلمانان چه خواهد شد؟

برای بررسی آینده دولتی که با عنوان سعودی می شناسیم باید گریزی زد به تاریخچه شکل گیری آن. به راستی نام عربستان سعودی درکجای تاریخ بوده که ناگهان در قرن بیستم مطرح شد؟

آل سعود چگونه به قدرت رسید

انگلیس در جنگ اول جهانی برای مشغول کردن عثمانی به مشکلات داخلی خود تلاش کرد جبهه ای جدید در جنوب این امپراطوری ایجاد کند تا از تمرکز استامبول بر اروپا کاسته شود. درنتیجه لندن با وعده استقلال به اعراب تلاش کرد آنها را برای مبارزه با  عثمانی تجهیز کند اما این فقط ظاهر ماجرا بود. تنگه های راهبردی، نفت کشور  بَحران،  وجود قبله دوم مسلمانان و … همه در منطقه جزیره العرب قرار داشته است.

 

آل سعود فقط یک خاندان کوچک از یهودیان خیبر از مدینه بودند که به بیابان های نجد فرار کردند و برای در امان ماندن اعلام اسلام کردند ولی ارتباطات خود را با شبکه یهودیان حفظ کردند. آنها هرگز اکثریت جمعیت را در سرزمین نجد نداشته و برآمده از قبایل آن هم نیستند اما  انگلیس با سلاح های روز و یهودیان هم با تامین مالی به کمکشان شتافتند. تاکتیک مدیریت ادراک با  روکش فرقه وهابیت نیز به آنها آموزش داده شد تا بتوانند از میان قبایل منطقه سربازگیری کنند.

 

مردم نجد به خشونت و توحش در جزیره العرب مشهور بودند و انگلیس با پول دنیای آنها را تامین کرد و با بزک وهابیت که از طریق مدریت ادراک القا می شد آخرت شان را خرید و آنها بدون سهم خواهی در خدمت خاندانی ناشناخته درآمدند.

تبلیغ فرقه ای که جایگزین دین باشد به خاندان آل شیخ محول شد که تاکنون وظیفه مدیریت وهابیت را بر عهده دارد.

پول، فناوری، سلاح پیشرفته، ادوات لجستیک و هدایت راهبردی در جنگ از طریق انگلیس به آل سعود داده شد و آنها ابتدا سرزمین نجد که حد فاصل دو کشور حجاز و بَحران بود را  اشغال کردند.

 

بَحران سراسر سواحل جنوبی خلیج فارس میان بصره تا ربع الخالی را شامل می شد که همه آن به اشغال آل سعود درآمد غیر از جزیره مشهور بحرین که مرکز آن بود و ده سال قبل آن هم اشغال شد. لشگر وحشی و خونریز وهابی که انگلیس برای آل سعود ساخته بود بعد از اشغال حجاز و قتل عام شیعیان روانه عراق شد تا آن را نیز تسخیر کند که شکست خورد.

در ادامه آل سعود با افزودن فدک و تبوک سپس سه استان از کشور یمن نوعی امپراطوری منطقه ای تشکیل داد که فاقد هویت اجتماعی می باشد. اصولا رژیم صهیونیستی اول نه اسرائیل بلکه دولت سعودی است.

 

عربستان سعودی؛ محصول اشغال سرزمین ها

به دلیل فقدان هویت است که امپراطوری سعودی هیچ پایگاه اجتماعی مشخصی حتی در میان اهل سنت ندارد در نتیجه هر گونه تغییر اساسی در نحوه اداره کشور می تواند به نابودی این امپراطوری خشن منجر شود. به همین خاطر همه سمت های مدیریتی همواره در خاندان آل سعود تقسیم شده و تاکنون هر یک از اعضای این خاندان امیر بخشی از کشور بوده اند.

 

تقریبا همه کشورهای غرب آسیا یک انتخابات به صورت فرمایشی هم که باشد برگزاری می کنند اما آل سعود حتی از کلمه انتخابات می هراسد.

ساختار سیاسی و فرهنگی رو به قهقهرا در این کشور جعلی که از اشغال کشورها و استان های دیگر با ضرب شمشیر طراحی شد نزدیک به صد سال حتی با کشورهای افریقایی فاصله دارد؛ هنوز هم شمشیر آل سعود در پرچم آنها ترس را به مردم القا می کند.

 

مردمی که شناسنامه (المملکه العربیه السعودیه) دارند دقیقا خود را تبعه کدام کشور می دانند؟ کشور سعودی که عرب است؟ مگر کشوری موسوم به سعودیه در تاریخ می شناسید؟ آنان مردم زیر شمشیر هستند نه زیر پرچم یک کشور.

دولت سعودی به دلیل اشغالگر بودن مانع از ملت سازی در مناطقی که به چنگ آورده می شود بنابراین  رویکردهای فرهنگی واجتماعی دولت سعودی بَدوی مانده است؛ در اصل این حکومت برای ارائه خدمت به اتباعش تشکیل نشده و تنها یک نیروی کنترل کننده مردم در سرزمین های اشغالی محسوب می شود.

این روند در بلندمدت باقی نمی ماند و مردمی که  در اسارت دولت سعودی قرار دارند ممکن است هر لحظه اقدام به تغییر شرایط کنند که قطعا با پذیرش ملت های دیگر همراه خواهد شد. در این صورت  غرب گاو شیرده خود را از دست می دهد.

تلاش غرب برای تجددگرایی ظاهری در کشور جعلی سعودی

علیرغم نبود هیچ رسانه ای در عربستان اما به یُمن وجود رسانه های اجتماعی در کنار حرکت های مردمی در دیگر کشورهای عربی، مردم برای احقاق حقوق خود امیدوار شده اند.

دولت سعودی همه کاستی های خود را پشت وهابیت پنهان می کند اما دیگر این فرقه نمی تواند مشکلی از آل سعود حل کند. بنابراین آمریکا و انگلیس شخصی مانند بن سلمان را طراحی کردند که بزک تجددگرایی را جایگزین آرایش وهابیت کند.

تغییر پادشاهی از پسران عبدالعزیز به پسران سلمان فقط یک ظاهرسازی است و هیچ تغییری در ماهیت دولت سعودی یا کاهش مشکلات مردم نخواهد داشت.

اقداماتی مانند رانندگی زنان، آموزش رقص، راه اندازی مسابقات پاسور و نیز بازی بن سلمان با پسرعموهایش نمی تواند فقدان هویت اجتماعی که ناشی از نبود ملت در این امپراطوری است را جبران کند. آنچه مردم می خواهند اصلاحات بنیادین که تشکیل دولتی برآمده از انتخابات منجر شود نه سرگرم شدن.

شرایط عربستان دقیقا مشابه افریقای جنوبی است که مردم سرزمین های مختلف توسط عده ای سفید پوست به اسارت گرفته شده بودند. سرنوشت مشابهی هم برای آن قابل پیش بینی است؛ سقوط دولت سعودی و آزاد شدن مردم اسیر آن.

در یک قرن گذشته دولت ریاض با سیاست تجنیس و انتقال اتباع از کشورهایی مانند مصر، فلسطین، هند، پاکستان، فیلیپین و افریقا از یک طرف و سر بریدن و شکنجه دادن هر معترض و خانواده اش تلاش کرده مانع از این سقوط شود.

این رژیم به پاسخگویی اعتقادی ندارد و تاکنون نیز نیازی برای اقناع مردم دربند این دولت وجود نکرده است اما این مدیریت سرکوب در شرایط امروز جهان دیگر جوابگوی حکومتداری نیست. دولت سعودی ذاتا نمی تواند هیچ تحول اساسی در جامعه ایجاد کند.

آنچه برای بن سلمان طراحی شده ادامه همان روند سرکوب است اما شدیدتر. بن سلمان در سه سال اخیر شیعیان احسا و قطیف ( بَحران سابق) را به شدت سرکوب کرده، میلیونها یمنی را در شرایط دردناکی قرار داده است و رفتاری مشابه با اهل سنت معترض، و نیز لیبرالها  داشته است.

در ابعاد سیاسی هم روابط پرتنش ریاض با آنکارا، دوحه، کوالالامپور، تهران، دمشق و … که در زمان خطر بتواند به آن تکیه کند. درنتیجه به همین بهانه دولت سعودی رسما از ارتباط راهبردی ریاض با تلاویو صحبت می کند. اسرائیل دومین حکومتی است که مشابه دولت سعودی توسط یهودیان ساخته شده است.

دولتی با اقتصادی ویران

عربستان با 15 درصد کسری بودجه دارای مدیریتی فاجعه بار است. در عین حال کاهش تقاضای نفت و رقابت نفتی با روسیه هم موجب شده تا قیمت نفت به شدت کاهش یابد و به کانال 35 دلار در هر بشکه برسد و احتمالا کمتر هم می شود. حال آنکه بودجه عربستان با نفت 80 دلار بسته شده است. این به معنی مشکلات بیشتر برای دولتی است که تک محصول است و در عین حال پرخرج ترین.

مردم سرزمین های اشغالی موسوم به عربستان به دلیل فقدان ملت سازی نمی توانند شرایط سخت ریاضت اقتصادی را تحمل کنند از این رو باید بین مرگ تدریجی یا حرکت خونین اعتراضی یکی را انتخاب کنند. در مناطقی که اصولا ملتی وجود ندارد و همه مهاجر هستند مانند جده پیش بینی آشوب ها و سرکوب خونین متصور است.

 

در عین حال یمنی ها امیدوارند بتوانند از این کاهش درآمد دولت سعودی استفاده کنند و خود را از چنگال آنان برهانند.  هر چه میگذرد بر تعدد چالش های منطقه ای آل سعود در صحنه داخلی افزوده می شود. دولت سعودی به دلیل ماهیت ضد تمدنی با هر ملتی که سابقه تمدن داشته باشد دشمنی می کند در نتیجه هزینه سنگینی می پردازد تا در عراق، یمن و اخیرا سوریه و لیبی درگیری داخلی وجود داشته باشد.

 

شکست در جنگ یمن و منطقه

موفقیت های یک سال اخیر دولت نجات یمن به رهبری انصارالله نشان داد نه تنها این گروه در بن بست قرار نگرفته بلکه میتواند بحران را به داخل مرزهای رژیم سعودی نیز منتقل کند. پیشروی ها در استان ضالع، عملیات نصر من الله در مرزهای شمالی صعده و اکنون آزادکردن شهر حزم مرکز استان جوف و امتداد آزادسازی تا مرزهای استان نجران مؤید این نکته است. نجران، عسیر و جازان سه استان اشغال شده یمنی در دهه های قبل هستند.

 

انصارالله به سهولت می تواند همه سواحل تا باب المندب را آزاد کند و توان مدیریت و قدرت جنگاوری خود را در عملیات های فوق نشان داد. انصارالله می تواند جبهه جدیدی باز کند و از جنوب هم محاصره را بشکند. این در حالیست که عربستان و امارات در ماه های اخیر نیروهای طرفدار یکدیگر را در جنوب یمن آماج حمله قرار داده اند. آنها یا یکدیگر هم مشکل دارند.

 

ریاض اگر به جنگ یمن ادامه دهد انصار الله می تواند دست به آزاد کردن جازان و حتی پیشروی به داخل حجاز بزند و اگر جنگ متوقف شود دولت سعودی ناکارمدی و ضعف جدی خود را اثبات کرده است.

روندی که بر چالش های داخلی به ویژه جان گرفتن جنبش های آزادی خواه در سرزمین های اشغالی درون عربستان و از طرف دیگر درگیری بیشتر دولت سعودی با افراط گریان وهابی، اخوانی و سلفی همراه است.

دولت سعودی به آخر خط رسیده و دیگر افزودن قلمرو سرزمینی و حمله به دیگر کشورها مانند یمن هیچ مشکلی از اولین رژیم جعلی غرب آسیا و محصول انگلیس حل نخواهد کرد.

برای بررسی آینده دولتی که با عنوان سعودی می شناسیم باید گریزی زد به تاریخچه شکل گیری آن. به راستی نام عربستان سعودی درکجای تاریخ بوده که ناگهان در قرن بیستم مطرح شد؟

آل سعود چگونه به قدرت رسید

انگلیس در جنگ اول جهانی برای مشغول کردن عثمانی به مشکلات داخلی خود تلاش کرد جبهه ای جدید در جنوب این امپراطوری ایجاد کند تا از تمرکز استامبول بر اروپا کاسته شود. درنتیجه لندن با وعده استقلال به اعراب تلاش کرد آنها را برای مبارزه با  عثمانی تجهیز کند اما این فقط ظاهر ماجرا بود. تنگه های راهبردی، نفت کشور  بَحران،  وجود قبله دوم مسلمانان و … همه در منطقه جزیره العرب قرار داشته است.

آل سعود فقط یک خاندان کوچک از یهودیان خیبر از مدینه بودند که به بیابان های نجد فرار کردند و برای در امان ماندن اعلام اسلام کردند ولی ارتباطات خود را با شبکه یهودیان حفظ کردند. آنها هرگز اکثریت جمعیت را در سرزمین نجد نداشته و برآمده از قبایل آن هم نیستند اما  انگلیس با سلاح های روز و یهودیان هم با تامین مالی به کمکشان شتافتند. تاکتیک مدیریت ادراک با  روکش فرقه وهابیت نیز به آنها آموزش داده شد تا بتوانند از میان قبایل منطقه سربازگیری کنند.

مردم نجد به خشونت و توحش در جزیره العرب مشهور بودند و انگلیس با پول دنیای آنها را تامین کرد و با بزک وهابیت که از طریق مدریت ادراک القا می شد آخرت شان را خرید و آنها بدون سهم خواهی در خدمت خاندانی ناشناخته درآمدند.

تبلیغ فرقه ای که جایگزین دین باشد به خاندان آل شیخ محول شد که تاکنون وظیفه مدیریت وهابیت را بر عهده دارد.

پول، فناوری، سلاح پیشرفته، ادوات لجستیک و هدایت راهبردی در جنگ از طریق انگلیس به آل سعود داده شد و آنها ابتدا سرزمین نجد که حد فاصل دو کشور حجاز و بَحران بود را  اشغال کردند.

بَحران سراسر سواحل جنوبی خلیج فارس میان بصره تا ربع الخالی را شامل می شد که همه آن به اشغال آل سعود درآمد غیر از جزیره مشهور بحرین که مرکز آن بود و ده سال قبل آن هم اشغال شد. لشگر وحشی و خونریز وهابی که انگلیس برای آل سعود ساخته بود بعد از اشغال حجاز و قتل عام شیعیان روانه عراق شد تا آن را نیز تسخیر کند که شکست خورد.

ل سعود با افزودن فدک و تبوک سپس سه استان از کشور یمن نوعی امپراطوری منطقه ای تشکیل داد که فاقد هویت اجتماعی می باشد. اصولا رژیم صهیونیستی اول نه اسرائیل بلکه دولت سعودی است.

عربستان سعودی؛ محصول اشغال سرزمین ها

به دلیل فقدان هویت است که امپراطوری سعودی هیچ پایگاه اجتماعی مشخصی حتی در میان اهل سنت ندارد در نتیجه هر گونه تغییر اساسی در نحوه اداره کشور می تواند به نابودی این امپراطوری خشن منجر شود. به همین خاطر همه سمت های مدیریتی همواره در خاندان آل سعود تقسیم شده و تاکنون هر یک از اعضای این خاندان امیر بخشی از کشور بوده اند.

تقریبا همه کشورهای غرب آسیا یک انتخابات به صورت فرمایشی هم که باشد برگزاری می کنند اما آل سعود حتی از کلمه انتخابات می هراسد.

ساختار سیاسی و فرهنگی رو به قهقهرا در این کشور جعلی که از اشغال کشورها و استان های دیگر با ضرب شمشیر طراحی شد نزدیک به صد سال حتی با کشورهای افریقایی فاصله دارد؛ هنوز هم شمشیر آل سعود در پرچم آنها ترس را به مردم القا می کند.

مردمی که شناسنامه (المملکه العربیه السعودیه) دارند دقیقا خود را تبعه کدام کشور می دانند؟ کشور سعودی که عرب است؟ مگر کشوری موسوم به سعودیه در تاریخ می شناسید؟ آنان مردم زیر شمشیر هستند نه زیر پرچم یک کشور.

دولت سعودی به دلیل اشغالگر بودن مانع از ملت سازی در مناطقی که به چنگ آورده می شود بنابراین  رویکردهای فرهنگی واجتماعی دولت سعودی بَدوی مانده است؛ در اصل این حکومت برای ارائه خدمت به اتباعش تشکیل نشده و تنها یک نیروی کنترل کننده مردم در سرزمین های اشغالی محسوب می شود.

این روند در بلندمدت باقی نمی ماند و مردمی که  در اسارت دولت سعودی قرار دارند ممکن است هر لحظه اقدام به تغییر شرایط کنند که قطعا با پذیرش ملت های دیگر همراه خواهد شد. در این صورت  غرب گاو شیرده خود را از دست می دهد.

تلاش غرب برای تجددگرایی ظاهری در کشور جعلی سعودی

علیرغم نبود هیچ رسانه ای در عربستان اما به یُمن وجود رسانه های اجتماعی در کنار حرکت های مردمی در دیگر کشورهای عربی، مردم برای احقاق حقوق خود امیدوار شده اند.

دولت سعودی همه کاستی های خود را پشت وهابیت پنهان می کند اما دیگر این فرقه نمی تواند مشکلی از آل سعود حل کند. بنابراین آمریکا و انگلیس شخصی مانند بن سلمان را طراحی کردند که بزک تجددگرایی را جایگزین آرایش وهابیت کند.

تغییر پادشاهی از پسران عبدالعزیز به پسران سلمان فقط یک ظاهرسازی است و هیچ تغییری در ماهیت دولت سعودی یا کاهش مشکلات مردم نخواهد داشت.

اقداماتی مانند رانندگی زنان، آموزش رقص، راه اندازی مسابقات پاسور و نیز بازی بن سلمان با پسرعموهایش نمی تواند فقدان هویت اجتماعی که ناشی از نبود ملت در این امپراطوری است را جبران کند. آنچه مردم می خواهند اصلاحات بنیادین که تشکیل دولتی برآمده از انتخابات منجر شود نه سرگرم شدن.

شرایط عربستان دقیقا مشابه افریقای جنوبی است که مردم سرزمین های مختلف توسط عده ای سفید پوست به اسارت گرفته شده بودند. سرنوشت مشابهی هم برای آن قابل پیش بینی است؛ سقوط دولت سعودی و آزاد شدن مردم اسیر آن.

در یک قرن گذشته دولت ریاض با سیاست تجنیس و انتقال اتباع از کشورهایی مانند مصر، فلسطین، هند، پاکستان، فیلیپین و افریقا از یک طرف و سر بریدن و شکنجه دادن هر معترض و خانواده اش تلاش کرده مانع از این سقوط شود.

این رژیم به پاسخگویی اعتقادی ندارد و تاکنون نیز نیازی برای اقناع مردم دربند این دولت وجود نکرده است اما این مدیریت سرکوب در شرایط امروز جهان دیگر جوابگوی حکومتداری نیست. دولت سعودی ذاتا نمی تواند هیچ تحول اساسی در جامعه ایجاد کند.

آنچه برای بن سلمان طراحی شده ادامه همان روند سرکوب است اما شدیدتر. بن سلمان در سه سال اخیر شیعیان احسا و قطیف ( بَحران سابق) را به شدت سرکوب کرده، میلیونها یمنی را در شرایط دردناکی قرار داده است و رفتاری مشابه با اهل سنت معترض، و نیز لیبرالها  داشته است.

در ابعاد سیاسی هم روابط پرتنش ریاض با آنکارا، دوحه، کوالالامپور، تهران، دمشق و … که در زمان خطر بتواند به آن تکیه کند. درنتیجه به همین بهانه دولت سعودی رسما از ارتباط راهبردی ریاض با تلاویو صحبت می کند. اسرائیل دومین حکومتی است که مشابه دولت سعودی توسط یهودیان ساخته شده است.

دولتی با اقتصادی ویران

عربستان با 15 درصد کسری بودجه دارای مدیریتی فاجعه بار است. در عین حال کاهش تقاضای نفت و رقابت نفتی با روسیه هم موجب شده تا قیمت نفت به شدت کاهش یابد و به کانال 35 دلار در هر بشکه برسد و احتمالا کمتر هم می شود. حال آنکه بودجه عربستان با نفت 80 دلار بسته شده است. این به معنی مشکلات بیشتر برای دولتی است که تک محصول است و در عین حال پرخرج ترین.

مردم سرزمین های اشغالی موسوم به عربستان به دلیل فقدان ملت سازی نمی توانند شرایط سخت ریاضت اقتصادی را تحمل کنند از این رو باید بین مرگ تدریجی یا حرکت خونین اعتراضی یکی را انتخاب کنند. در مناطقی که اصولا ملتی وجود ندارد و همه مهاجر هستند مانند جده پیش بینی آشوب ها و سرکوب خونین متصور است.

در عین حال یمنی ها امیدوارند بتوانند از این کاهش درآمد دولت سعودی استفاده کنند و خود را از چنگال آنان برهانند.  هر چه میگذرد بر تعدد چالش های منطقه ای آل سعود در صحنه داخلی افزوده می شود. دولت سعودی به دلیل ماهیت ضد تمدنی با هر ملتی که سابقه تمدن داشته باشد دشمنی می کند در نتیجه هزینه سنگینی می پردازد تا در عراق، یمن و اخیرا سوریه و لیبی درگیری داخلی وجود داشته باشد.

شکست در جنگ یمن و منطقه

موفقیت های یک سال اخیر دولت نجات یمن به رهبری انصارالله نشان داد نه تنها این گروه در بن بست قرار نگرفته بلکه میتواند بحران را به داخل مرزهای رژیم سعودی نیز منتقل کند. پیشروی ها در استان ضالع، عملیات نصر من الله در مرزهای شمالی صعده و اکنون آزادکردن شهر حزم مرکز استان جوف و امتداد آزادسازی تا مرزهای استان نجران مؤید این نکته است. نجران، عسیر و جازان سه استان اشغال شده یمنی در دهه های قبل هستند.

 

انصارالله به سهولت می تواند همه سواحل تا باب المندب را آزاد کند و توان مدیریت و قدرت جنگاوری خود را در عملیات های فوق نشان داد. انصارالله می تواند جبهه جدیدی باز کند و از جنوب هم محاصره را بشکند. این در حالیست که عربستان و امارات در ماه های اخیر نیروهای طرفدار یکدیگر را در جنوب یمن آماج حمله قرار داده اند. آنها یا یکدیگر هم مشکل دارند.

ریاض اگر به جنگ یمن ادامه دهد انصار الله می تواند دست به آزاد کردن جازان و حتی پیشروی به داخل حجاز بزند و اگر جنگ متوقف شود دولت سعودی ناکارمدی و ضعف جدی خود را اثبات کرده است.

روندی که بر چالش های داخلی به ویژه جان گرفتن جنبش های آزادی خواه در سرزمین های اشغالی درون عربستان و از طرف دیگر درگیری بیشتر دولت سعودی با افراط گریان وهابی، اخوانی و سلفی همراه است.

دولت سعودی به آخر خط رسیده و دیگر افزودن قلمرو سرزمینی و حمله به دیگر کشورها مانند یمن هیچ مشکلی از اولین رژیم جعلی غرب آسیا و محصول انگلیس حل نخواهد کرد./ راهبرد معاصر

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط