اکوایران نوشت: حمله روسیه به اوکراین به گونهای پیش نرفت که ولادیمیر پوتین آرزوی آن را داشت، اما این اتفاق یک موهبت قابل توجه و حتی غیرقابل تصور برای الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان، بوده است.
به نوشته بلومبرگ، الهام علیاف هیچگاه مانند امروز از نظر سیاسی، مصون و پشتگرم نبوده است. اما متأسفانه باید گفت زمانی که دیکتاتورها احساس قدرت میکنند، آنها اعتماد به نفس ارتقا یافته خود را به جای ایجاد اصلاحات سیاسی و اقتصادی، برای سرکوب استفاده میکنند.
با حمله روسیه به اوکراین، علیاف از چندین جهت منفعت بسیار زیادی برده است. او در جولای سال گذشته میلادی یک قرارداد با اتحادیه اروپا امضا کرد تا میزان صادرات گاز طبیعی این کشور به اروپا با افزایش دو برابری همراه شود، چراکه قاره سبز سعی داشت در سریعترین زمان ممکن، وابستگی خود به منابع انرژی روسیه را کاهش دهد.
برای دو برابر شدن صادرات گاز آذربایجان به اروپا باید زیرساختهای جدیدی ایجاد شود، اما افزایش فروش و قیمتها باعث شد میزان درآمد این کشور از حاملهای انرژی از 19/5 میلیارد دلار در سال 2021 به 35 میلیارد دلار در سال 2022 افزایش پیدا کند. این میزان از سوختهای فسیلی بیش از 92 درصد از صادرات آذربایجان را شامل شدند و ارزش این حاملهای انرژی بیش از نیمی از بودجه این کشور بوده است.
روسیه که بهشدت بر جنگ با اوکراین متمرکز شده و حامی سنتی امنیت ارمنستان -رقیب سرسخت آذربایجان- به حساب میآید، فرصتی را به رئیسجمهور آذربایجان داد تا منطقه قرهباغ را که اکثر جمعیت آن را ارمنیتبارها تشکیل میدادند، تسخیر کند؛ این پیروزی که در مدتی کوتاه و به شکل باشکوهی برای آذربایجان به دست آمد و شکست سنگین ارمنستان را به همراه داشت، به 30 سال جنگ و تحقیر در این منطقه پایان داد؛ یک پیروزی قاطعانه که پوتین خواهان دستیابی به آن در اوکراین بود.
این پیروزی با خروج سیل عظیمی از ارمنیتبارها از قرهباغ همراه شد و یک حس انتقام به وجود آورد. این حس انتقام از وقایع گذشته نشئت میگیرد، یعنی اقدامات پاکسازی قومی علیه آذریها در قرهباغ کوهستانی و مناطق همجوار آن.
علیاف که پیروزی بزرگی در قرهباغ به دست آورده، درخواست برگزاری انتخابات زودهنگام در سال 2024 را ارائه داده تا بتواند با استفاده از سرخوشی وطنپرستانه که در میان مردم جمهوری آذربایجان به وجود آمده، شرایط را برای سومین دهه حضورش در قدرت فراهم کند.
مشابه، آمریکا نیز به ارزش ژئوپولیتیکی آذربایجان آگاه است و با وخیمتر شدن روابط واشنگتن با مسکو و تهران، اهمیت باکو برای واشنگتن بیش از پیش افزایش پیدا میکند. روسیه و ایران نیز به دلیل روابط تیره خود با ایالات متحده از اهمیت ژئوپولیتیکی آذربایجان آگاه هستند. علیرغم دیدگاههای متفاوت در مورد مسائلی مانند قره باغ، روسیه و ایران هر دو آذربایجان را به عنوان یک بازیگر استراتژیک در منطقه میبینند.
زمانی وجود داشت که مسکو یک حامی پروپاقرص ایروان محسوب میشد و اکنون این ارتباط مانند گذشته نیست. پوتین به همکاری آذربایجان نیاز دارد، چراکه تحریمهای اروپا او را مجبور کرده مسیر تجارت و انرژی را به سوی شرق تغییر دهد و ظرفیت نظامی روسیه برای تغییر شرایط در قفقاز، هماکنون در نقطه دیگری استفاده میشود.
ایران نیز که از لحاظ سیاسی به ارمنستان نزدیک است، در ماه اکتبر پیشنهاد میزبانی از یک کُریدور ترانزیتی را ارائه داد که آذربایجان را به نخجوان متصل میکند. نخجوان یک منطقه خودمختار متعلق به جمهوری آذربایجان است که مرز مشترکی با این کشور ندارد و ارمنستان بین آن دو قرار گرفته است.
تقویت همکاریها با آذربایجان، برای ایران اهمیت بیشتری پیدا کرده است زیرا تهران در ماه می با مسکو توافق کرد یک اتصال ریلی چند میلیارد دلار از طریق آذربایجان ایجاد کنند که بخشی از کریدور حملونقل شمالجنوب از روسیه است. در واقع کرملین به دنبال بازارهای جدید غیر اروپایی است.
آذربایجان همچنین توانسته میزبانی اجلاس آبوهوایی سازمان ملل متحد را به دست آورد؛ اجلاسی که در سال جاری میلادی، امارات متحده عربی به عنوان میزبان آن معرفی شد. موانع میزبانی جمهوری آذربایجان برای این اجلاس – با وجود کارنامه حقوق بشری ضعیف و کشوری که میزان قابل توجهی از سوختهای فسیلی را مصرف میکند – طی چند هفته از میان برداشته شد. در واقع اجلاس آبوهوایی آتی باید در یک کشور اروپای شرقی برگزار میشد، اما پس از آنکه روسیه اعلام کرد حق میزبانی کشورهایی را که از اوکراین حمایت میکنند، وتو خواهد کرد، تنها آذربایجان، بلغارستان و ارمنستان در رقابت برای میزبانی باقی ماندند و ارمنستان در 7 دسامبر به عنوان بخشی از معاملهای که در آن دو طرف بر سر تبادل زندانیان به توافق رسیدند، از رقابت خارج شد. یک روز بعد، بلغارستان که یک ذینفع بالقوه از انتقال گاز آذربایجان به اروپا است نیز کنار کشید.
علیرغم موفقیتهای اخیر آذربایجان، این فرصت برای علیاف وجود دارد تا کنترل شدید خود بر کشور را کاهش دهد. آذربایجان از زمانی که پدر علیاف – حیدر علیاف – در سال 1993 به قدرت رسید، با سرکوب فزایندهای مواجه شده است. حیدر علیاف رئیس سرویس اطلاعات و امنیت اتحاد جماهیر شوروی در دوران کمونیست و رهبر حزب آذربایجان بود.
وضعیت کنونی در آذربایجان به عنوان خودکامگی تلفیقی توصیف میشود که نشاندهنده فقدان دموکراسی است. بر اساس گزارش «خانه آزادی» – که کشورها را بر اساس اصول دموکراتیک ارزیابی میکند – آذربایجان کمترین امتیاز را کسب کرده است که نشاندهنده محدودیت آزادیهای سیاسی و نگرانی در مورد فساد در این کشور است.
دولت آذربایجان به جای معکوس کردن روند محدودیتهای رسانهای، سال گذشته میلادی قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن رسانهها باید در دولت ثبت نام کنند و برای رسانههایی که خواهان حذف آنها بود، مجوزی صادر نمیکرد. طبق آمارها، تا اول دسامبر 254 زندانی سیاسی در این کشور وجود داشته که از ماه اکتبر، 19 نفر و در مقایسه با یک سال قبل، 99 نفر بیشتر شده است. این زندانیان شامل خبرنگارانی میشوند که در مورد فساد داخلی تحقیق میکنند.
خودبرترانگاری و بیزاری الهام علیاف از انتقاد، بهویژه از سوی آمریکا، تصور تسلیم شدن او در برابر فشارهای بینالمللی را در حال حاضر چالش برانگیز میکند. با این حال، قدرت رئیسجمهور آذربایجان در ارزش فوقالعاده بالای این کشور برای بازارهای انرژی اروپا نهفته است. همچنین جمهوری آذربایجان نمیخواهد در درازمدت با همسایگان بزرگتر خود یعنی روسیه و ایران به تنهایی مقابله کند، بهخصوص اگر پوتین بتواند شرایط جنگ در اوکراین را تغییر دهد. علیاف به خوبی میداند که برای بالا بردن استانداردهای زندگی و چشمانداز رشد بلندمدت باید اقتصاد را از اتکای بیش از حد آن به سوختهای فسیلی دور کند.
برای رسیدن به این هدف، کمک گرفتن و سرمایهگذاری از اروپا سریعترین راه است. موفقیت در این زمینه مستلزم اصلاحات قابل توجهی است. چنین اصلاحاتی نه تنها موقعیت علیاف را مؤثرتر از سرکوب منتقدان ارتقا میبخشد، بلکه درها را برای انتخابات واقعی باز میکند. چه کسی میداند، الهام علیاف حتی ممکن است در انتخابات واقعی پیروز شود. وقت آن رسیده است که این احتمالات را به او یادآوری کنیم.
به نظر میرسد که اکنون همه به علیاف نیاز دارند. اتحادیه اروپا نه تنها خواهان حاملهای انرژی آذربایجان است، بلکه به خوبی از این موضوع آگاه است که این کشور تنها مسیر عملی و باقیمانده برای دسترسی به بازارها انرژی آسیای مرکزی بدون نیاز به عبور از روسیه و ایران است؛ دو کشوری که تحت تحریمهای غرب قرار دارند.